گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
«'''وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفَى بِرَبِّك بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيراً'''»:
«'''وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفَى بِرَبِّك بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيراً'''»:


در مفردات گفته است : كلمه ((قرن (( به معناى مردمى است كه در يك زمان زندگى كنند واز جهت عصر وزمان مشترك باشند، وجمع آن قرون مى آيد، همچنانكه در قرآن فرمود: ((ولقد اهلكنا من القرون (( ونيز فرموده : ((كم اهلكنا من القرون (( ومعناى آيه روشن است كه مى خواهد مطلب گذشته در آيه قبل را تثبيت نموده وبا اشاره به قرون گذشته هلاك شده ، بفهماند كه هلاك ساختن اهل قريه ها وديارها يكى از سنت جاريه خداوندى است .
در مفردات گفته است: كلمۀ «قرن»، به معناى مردمى است كه در يك زمان زندگى كنند و از جهت عصر و زمان مشترك باشند، و جمع آن «قُرُون» مى آيد، همچنان كه در قرآن فرمود: «وَ لَقَد أهلَكنَا مِنَ القُرُونِ»، و نيز فرموده: «كَم أهلَكنَا مِنَ القُرُونِ»، و معناى آيه روشن است كه مى خواهد مطلب گذشته در آيه قبل را تثبيت نموده و با اشاره به قرون گذشته هلاك شده، بفهماند كه هلاك ساختن اهل قريه ها و ديارها، يكى از سنت جاريه خداوندى است.
واين آيه خالى از اشعار به اين معنا نيست كه سنت هلاك ساختن از زمان نوح در ميان قرون بشرى شروع شده است ، وهمينطور هم هست قبلا هم در تفسير آيه : ((كان النّاس امة واحدة فبعث اللّه النّبيين ((، در جلد دوم اين كتاب گفتيم كه جامعه انسانى ، قبل از زمان نوح (عليه السلام ) يك جامعه ساده فطرى بوده است وبشر جز آنچه را كه به فطرت خود مى يافته درك نمى كرده است وبعد از آمدن نوح بود كه اختلافات در ميان بشر پيدا شد.
 
و اين آيه خالى از إشعار به اين معنا نيست كه سنّت هلاك ساختن از زمان نوح در ميان قرون بشرى شروع شده است، و همين طور هم هست. قبلا هم در تفسير آيه: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةٍ فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ»، در جلد دوم اين كتاب گفتيم كه جامعه انسانى، قبل از زمان نوح «عليه السلام»، يك جامعه ساده فطرى بوده است و بشر، جز آنچه را كه به فطرت خود مى يافته، درك نمى كرده است و بعد از آمدن نوح بود كه اختلافات در ميان بشر پيدا شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۶ </center>
«'''مَّن كانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلَاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً'''»:
«'''مَّن كانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلَاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً'''»:


كلمه ((عاجلة (( صفت است براى موصوفى كه حذف شده وبعيد نيست كه موصوفش حيات (زندگى ) باشد، به قرينه اينكه مقابل آن را در آيه بعد، آخرت آورده است .
كلمه «عَاجِلَة»، صفت است براى موصوفى كه حذف شده و بعيد نيست كه موصوفش حيات (زندگى) باشد. به قرينه اين كه مقابل آن را در آيه بعد، آخرت آورده است.
بعضى هم گفته اند كه مراد از ((عاجله (( نعمت هاى عاجله است ، بعضى نيز گفته اند كه متاع دنياى عاجل است .
 
بعضى هم گفته اند كه: مراد از «عَاجِلَة»، نعمت هاى عاجله است. بعضى نيز گفته اند كه: متاع دنياى عاجل است.
 
و مفردات در معناى «يَصلَيهَا» گفته است كه اصل اين كلمه «صَلى»، و به معناى گيراندن آتش است. آنگاه از خليل نقل كرده كه گفته است: معناى «صلى الكافر النّار»، اين است كه كافر حرارت آتش را چشيد. و به همين معنا است جملۀ «يَصلَونَهَا فَبِئسَ المَصِير»، و بعضى گفته اند: «صلى النّار»، به معناى «داخل آتش ‍ گشت» مى باشد، و «اصلى النّار»، يعنى: «ديگرى را در آتش انداخت»، همچنان كه در قرآن كريم آمده است: «فَسَوفَ نُصلِيهِ نَاراً».
 
و در مجمع البيان گفته: «مَدحُور» از ماده «دَحر»، به معناى دور كردن است. و «مدحور»، يعنى مطرود و دور شده. اين كه گفته مى شود: «اللَّهُمَّ ادحِر عَنَّا الشَّيطَانَ»، يعنى: خدايا! شيطان را از ما دور كن.


و مفردات در معناى ((يصليها(( گفته است كه اصل اين كلمه ((صلى (( وبه معناى گيراندن آتش است ، آنگاه از خليل نقل كرده كه گفته است : معناى ((صلى الكافر النّار(( اين است كه كافر حرارت آتش را چشيد. وبه همين معنا است جمله ((يصلونها فبئس ‍ المصير(( وبعضى گفته اند ((صلى النار(( به معناى ((داخل آتش ‍ گشت (( مى باشد و((اصلى النار(( يعنى : ((ديگرى را در آتش ‍ انداخت (( همچنانكه در قرآن كريم آمده است : ((فسوف نصليه نارا((
==مراد از «اراده عاجلة» در آيه: «مَن كَانَ يُرِيدُ العَاجِلَة عَجَّلنَا لَهُ فِيهَا...»==
ودر مجمع البيان گفته : ((مدحور(( از ماده ((دحر(( به معناى دور كردن است : ومدحور يعنى مطرود ودور شده . اينكه گفته مى شود ((اللّهم ادحر عنّا الشّيطان - يعنى خدايا شيطان را از ما دور كن ((
مراد از ((اراده عاجله (( در آيه : ((من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها...((
خداوند متعال بعد از آنكه سنت خود را در تعذيب دنيوى ، پس از دعوت رسالت ، بيان نمود ومتذكر شد كه همواره امتهاى انسانى را به سوى ايمان وعمل صالح راهنمائى مى كند، ودر آخر اگر به فساد و افساد پرداختند رسولى مى فرستد، واگر باز هم طغيان وفسق ورزيدند به عذاب دسته جمعيشان مبتلامى سازد، اينك در اين آيه به بيان سنتش ‍ در عذاب اخروى وثواب آن مى پردازد، در يك آيه بعد، عذاب اخروى را ودر آيه بعد از آن ، ملاك ثواب اخروى را ودر آيه اى ديگر خلاصه گفتار واصل كلى در اين باب را بيان مى فرمايد.
خداوند متعال بعد از آنكه سنت خود را در تعذيب دنيوى ، پس از دعوت رسالت ، بيان نمود ومتذكر شد كه همواره امتهاى انسانى را به سوى ايمان وعمل صالح راهنمائى مى كند، ودر آخر اگر به فساد و افساد پرداختند رسولى مى فرستد، واگر باز هم طغيان وفسق ورزيدند به عذاب دسته جمعيشان مبتلامى سازد، اينك در اين آيه به بيان سنتش ‍ در عذاب اخروى وثواب آن مى پردازد، در يك آيه بعد، عذاب اخروى را ودر آيه بعد از آن ، ملاك ثواب اخروى را ودر آيه اى ديگر خلاصه گفتار واصل كلى در اين باب را بيان مى فرمايد.
پس اينكه فرمود: ((من كان يريد العاجلة (( معنايش اين است كه هر كس حيات عاجله يعنى زندگى دنيا را بخواهد يعنى متاعى را از دنيا طلب كند كه نفس از آن ملتذذ وقلب بدان علاقمند است ، وتعلق قلب به حيات عاجله وطلب آن ، وقتى تعلق ودنيا طلبى است كه فقط حيات عاجله را بخواهد، اما اگر دنيا را از اين نظر بخواهد كه وسيله نيل به سعادت اخروى است ، اين در حقيقت دنيا طلبى نيست ، بلكه اراده آخرت وعقبى طلبى است .
پس اينكه فرمود: ((من كان يريد العاجلة (( معنايش اين است كه هر كس حيات عاجله يعنى زندگى دنيا را بخواهد يعنى متاعى را از دنيا طلب كند كه نفس از آن ملتذذ وقلب بدان علاقمند است ، وتعلق قلب به حيات عاجله وطلب آن ، وقتى تعلق ودنيا طلبى است كه فقط حيات عاجله را بخواهد، اما اگر دنيا را از اين نظر بخواهد كه وسيله نيل به سعادت اخروى است ، اين در حقيقت دنيا طلبى نيست ، بلكه اراده آخرت وعقبى طلبى است .
۱۴٬۱۱۵

ویرایش