۱۴٬۰۶۶
ویرایش
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
<span id='link15'><span> | <span id='link15'><span> | ||
== | ==انکار صدق دعوی پیامبر بر رفتن به معراج، توسط کفار قریش== | ||
و در امالى صدوق، از پدرش، از على، از پدرش، از ابن ابى عمير، از ابان بن عثمان، از ابى عبداللّه جعفر بن محمد «عليهما السلام» روايت آمده كه فرمود: | |||
وقتى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را به معراج و به بيت المقدس بردند، جبرئيل او را سوار براق كرد و به اتفاق به بيت المقدس آمدند. جبرئيل محراب هاى انبياء را به آن جناب نشان داد، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در آن محراب ها نماز گزارده و از آن جا عبورش داده، در مراجعت به كاروان قريش برخوردند. | |||
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، آبى را كه آنان در ظرف داشتند ديد و ديد كه شترى گُم كرده اند و در پى آن مى گردند. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» از آن آب بياشاميد، و مابقى آن را به زمين ريخت و چون از معراج برگشت و صبح شد، به قريش فرمود كه: | |||
خداى تعالى، ديشب مرا به بيت المقدس برد و آثار انبياء و منزل هاى ايشان را نشانم داد، و من در مراجعت در فلان محل، به كاروانى از قريش برخوردم كه شترى گُم كرده بودند و از آب ايشان بياشاميدم، و مابقى آن را ريختم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۲۰ </center> | ||
ابوجهل گفت : اى قريش الآن فرصت خوبى دست | ابوجهل گفت: اى قريش! الآن فرصت خوبى دست داده، بپرسيد: مسجد اقصى چند ستون داشت و چند قنديل در آن آويزان بود؟ پرسيدند: | ||
اى محمد! در اين جمع كسانى هستند كه بيت المقدس را ديده باشند، اينك تو بيت المقدس را براى ما توصيف كن، ببينيم راست مى گویى، يا خير. بگو ببينيم چند عدد ستون داشت؟ و قنديل ها و محراب هايش چند تا بود؟ | |||
جبرئيل در | جبرئيل در دَم نازل شده، صورت بيت المقدس را در برابر آن جناب مجسم نمود، و آن جناب هرچه را ايشان مى پرسيدند، پاسخ مى گفت. بعد از آن كه از جزئيات بيت المقدس فارغ شدند، گفتند: بايد صبر كنى تا كاروان برسد. از كاروانيان نيز قضيه تو را بپرسيم. حضرت فرمود: شاهد صدق گفتار من اين است كه كاروانيان قريش، هنگام طلوع آفتاب وارد مى شوند، در حالى كه شترى خاكسترى رنگ، پيشاپيش كاروان است. | ||
فرداى آن | فرداى آن روز، قريش به استقبال كاروان آمده، شكاف دره را نگاه مى كردند. مى گفتند الآن آفتاب مى زند. در همين بين در يك آن، هم آفتاب طلوع كرد و هم كاروان نمودار شد، در حالى كه شترى خاكسترى رنگ پيشاپيش آن بود. از داستان شب گذشته و آنچه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرموده بود، پرسيدند. | ||
گفتند: آرى، همين طور بود. شترى از ما، در فلان محل گم شده بود و ما آب خود را در ظرفى ريخته بوديم. صبح كه برخاستيم، ديديم آب به زمين ريخته شده است، ولى مشاهده اين معجزات، چيزى جز بر طغيان قريش نيفزود. | |||
مؤلف: در معناى اين روايت، روايت ديگرى نيز از شيعه و سنّى وارد شده است. | |||
<span id='link16'><span> | <span id='link16'><span> | ||
==حكاياتى از شب معراج به روايت ابن عباس == | ==حكاياتى از شب معراج به روايت ابن عباس == | ||
ودر همان كتاب به سند خود از عبدالله بن عباس روايت كرده كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) وقتى به آسمان عروج نمود جبرئيل اورا به كنار نهرى رسانيد، كه آن را نهر نور مى گويند وآيه : ((و جعل الظلمات والنّور(( اشاره به آنست ، وقتى به آن نهر رسيدند جبرئيل به اوگفت : | ودر همان كتاب به سند خود از عبدالله بن عباس روايت كرده كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) وقتى به آسمان عروج نمود جبرئيل اورا به كنار نهرى رسانيد، كه آن را نهر نور مى گويند وآيه : ((و جعل الظلمات والنّور(( اشاره به آنست ، وقتى به آن نهر رسيدند جبرئيل به اوگفت : |
ویرایش