گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
قبل از اين جمله، مطلبى به منظور اختصار حذف شده، و تقدير كلام اين است كه: موسى و خضر از كشتى بيرون شده، به راه افتادند.
قبل از اين جمله، مطلبى به منظور اختصار حذف شده، و تقدير كلام اين است كه: موسى و خضر از كشتى بيرون شده، به راه افتادند.
<span id='link322'><span>
<span id='link322'><span>
كلمه «فَقَتَلَهُ» در جمله «حَتَّى إذَا لَقِيَا غُلَاماً فَقَتَلَهُ» با حرف «فاء» عطف شده بر شرط «إذا» و كلمه «قال» جزاء شرط است. اين، آن نكته اى است كه از ظاهر كلام استفاده مى شود، و از همين جا معلوم می شود كه عمده مطلب و نقطه اتكاء كلام بيان اعتراض موسى است، نه بيان قضيه قتل.  
كلمه «فَقَتَلَهُ» در جمله «حَتَّى إذَا لَقِيَا غُلَاماً فَقَتَلَهُ» با حرف «فاء» عطف شده بر شرط «إذا» و كلمه «قال» جزاء شرط است. اين، آن نكته اى است كه از ظاهر كلام استفاده مى شود، و از همين جا معلوم می شود كه عمده مطلب و نقطه اتكاء كلام، بيان اعتراض موسى است، نه بيان قضيه قتل.  


و نظير اين نكته در آيه بعد كه مى فرمايد: «فَانطَلَقَا حَتّى إذَا أتَيَا أهلَ قَريَةٍ... لَو شِئتَ» نيز به چشم مى خورد. بر خلاف آيه قبلى كه مى فرمود: «فَانطَلَقَا حَتَّى إذَا رَكِبَا فِى السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ» كه جزاء «إذا» در آن، جمله «خَرَقهَا» است. و جمله «قَالَ...» كلامى جداگانه و جديد است.
و نظير اين نكته در آيه بعد كه مى فرمايد: «فَانطَلَقَا حَتّى إذَا أتَيَا أهلَ قَريَةٍ... لَو شِئتَ» نيز به چشم مى خورد. بر خلاف آيه قبلى كه مى فرمود: «فَانطَلَقَا حَتَّى إذَا رَكِبَا فِى السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ» كه جزاء «إذا» در آن، جمله «خَرَقهَا» است. و جمله «قَالَ...» كلامى جداگانه و جديد است.
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
آن كلامى كه در آيه قبل در باره «فَانطَلَقَا» و «فَقَتَلَه» گذشت، عينا در اين آيه نيز در جملات «فَانطَلَقَا» «فأبَوا» «فَوَجَدا» «فَأقَامَهُ» مى آيد.
آن كلامى كه در آيه قبل در باره «فَانطَلَقَا» و «فَقَتَلَه» گذشت، عينا در اين آيه نيز در جملات «فَانطَلَقَا» «فأبَوا» «فَوَجَدا» «فَأقَامَهُ» مى آيد.


جمله «استَطعَمَا أهلَهَا» صفت آن قريه است، و اگر فرمود: «تا آمدند به آن دهى كه (اين صفت داشت كه) از اهلش غذا خواستند» و نفرمود: «بدهى كه از ايشان غذا خواستند»، براى اين است كه تعبير دهى كه از ايشان غذا خواستند، تعبير بدى است. به خلاف اين كه اول گفته شود آمدند نزد دهى و «اهل» در تقدير گرفته شود، چون قريه هم نصيبى از آمدن به سويش دارد.
جمله «استَطعَمَا أهلَهَا» صفت آن قريه است، و اگر فرمود: «تا آمدند به آن دهى كه (اين صفت داشت كه) از اهلش غذا خواستند» و نفرمود: «به دهى كه از ايشان غذا خواستند»، براى اين است كه تعبير «دهى كه از ايشان غذا خواستند»، تعبير بدى است. به خلاف اين كه اول گفته شود آمدند نزد دهى و «اهل» در تقدير گرفته شود، چون «قريه» هم، نصيبى از آمدن به سويش دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۰ </center>
لذا جایز است مجازا همان قريه را در جاى «اهل» بگذاريم، به خلاف غذا خواستن از قريه كه مخصوص اهل قريه است. بنابراين، كلمۀ «أهلَهَا» از باب به كار بردن اسم ظاهر در جاى ضمير نيست.
لذا جایز است مجازا همان «قريه» را در جاى «اهل» بگذاريم، به خلاف غذا خواستن از قريه كه مخصوص اهل قريه است. بنابراين، كلمۀ «أهلَهَا» از باب به كار بردن اسم ظاهر در جاى ضمير نيست.


و اگر نفرمود: «حَتّى إذَا أتَيَا قَريَة استَطعَمَا أهلَهَا» بدين جهت بود، هرچند كه اگر اين طور فرموده بود، كلمه «قرية» در معناى حقيقی اش استعمال شده بود، وليكن از آن جایى كه غرض عمده از اين كلام مربوط به جزاء، يعنى جملۀ «قَالَ لَو شِئتَ لَتَّخَذتَ عَلَيهِ أجراً» بوده، و گرفتن مزد از قريه معنا نداشته، لذا فرموده: «حَتَّى إذَا أتَيَا أهلَ قَريَةٍ».
و اگر نفرمود: «حَتّى إذَا أتَيَا قَريَة استَطعَمَا أهلَهَا» بدين جهت بود، هرچند كه اگر اين طور فرموده بود، كلمه «قرية» در معناى حقيقی اش استعمال شده بود، وليكن از آن جایى كه غرض عمده از اين كلام مربوط به جزاء، يعنى جملۀ «قَالَ لَو شِئتَ لَتَّخَذتَ عَلَيهِ أجراً» بوده، و گرفتن مزد از قريه معنا نداشته، لذا فرموده: «حَتَّى إذَا أتَيَا أهلَ قَريَةٍ».


و همين خود دليل بر اين است كه اقامه جدار در حضور اهل ده بوده ، وبه همين جهت احتياجى نبوده كه بفرمايد ((لوشئت لتخذت عليه منهم اجرا(( ويا ((من اهلها اجرا(( يعنى چه ميشد كه از ايشان (ويا از اهل اين ده ) در برابر اين عمل مزدى مى گرفتى ، وكلمه : ((از ايشان (( ويا ((از اهل ده (( را انداخته است - دقت فرمائيد.
و همين خود دليل بر اين است كه اقامه جدار در حضور اهل ده بوده، و به همين جهت احتياجى نبوده كه بفرمايد: «لَو شِئتَ لَتَّخَذتَ عَلَيهِ مِنهُم أجراً». و يا «مِن أهلِهَا أجراً». يعنى: چه می شد كه از ايشان (و يا از اهل اين ده)، در برابر اين عمل، مزدى مى گرفتى. و كلمه: «از ايشان» و يا «از اهل ده» را انداخته است - دقت فرمایيد.


و مراد از ((استطعام طلب (( طعام است به عنوان مى همانى ولذا دنبالش فرمود: ((فابوا - پس از اينكه ميهمانشان كنند مضايقه نمودند(( معناى ((انقضاض (( در جمله ((فوجدا فيها جدارا يريد ان ينقض (( سقوط و فرو ريختن است، و اينكه فرموده : مى خواست سقوط كند معنايش اين است كه در شرف سقوط بود.
و مراد از «استطعام»، طلب «طعام» است، به عنوان میهمانى، و لذا دنبالش فرمود: «فَأبَوا: پس از اين كه ميهمانشان كنند، مضايقه نمودند». معناى «انقضاض» در جمله «فَوَجَدَا فِيهَا جِدَاراً يُرِيدُ أن يَنقَضَّ»، سقوط و فرو ريختن است. و اين كه فرموده: «مى خواست سقوط كند»، معنايش اين است كه در شرف سقوط بود.


و اينكه فرموده : ((فاقامه (( معنايش اين است كه خضر آن را درست كرد ولى ديگر نفرمود: چگونه درستش كرد، آيا به طور معجزه وخرق عادت بوده يا از طريق معمولى خرابش كرده واز نوبنيانش نهاده ، ويا با بكار بردن ستون از سقوطش جلوگيرى نموده است . چيزى كه هست از اينكه موسى به وى گفت : چرا مزد از ايشان نگرفتى شايد استفاده شود كه از راه ساختمان آن را اصلاح كرده اند، نه از راه معجزه ، چون معهود از مزد گرفتن در صورت عمل كردن معمولى است.
و اين كه فرموده: «فَأقَامَهُ»، معنايش اين است كه خضر آن را درست كرد، ولى ديگر نفرمود: چگونه درستش كرد. آيا به طور معجزه و خرق عادت بوده، يا از طريق معمولى خرابش كرده و از نو بنيانش نهاده، و يا با به كار بردن ستون، از سقوطش جلوگيرى نموده است.  


در جمله ((لو شئت لتخذت عليه اجرا(( كلمه ((تخذ(( به معناى اخذ است، وضمير در ((عليه (( به اقامه اى بر مى گردد كه از مفهوم ((فاقامه (( استفاده مى شود، چون اقامه مصدر است ، هم ضمير مذكر به آن بر مى گردد، وهم مؤنث، و سياق گواهى مى دهد بر اينكه موسى وخضر گرسنه بوده اند. ومقصود موسى از اينكه گفت ((خوب است در برابر عملت اجرتى بگيرى (( اين بوده كه با آن اجرت غذايى بخرند تا سد جوع كنند.
چيزى كه هست، از اين كه موسى به وى گفت: چرا مزد از ايشان نگرفتى، شايد استفاده شود كه از راه ساختمان آن را اصلاح كرده اند، نه از راه معجزه. چون معهود از مزد گرفتن در صورت عمل كردن معمولى است.
 
در جملۀ «لَو شِئتَ لَتَّخَذتَ عَلَيهِ أجراً»، كلمه «تخذ» به معناى «أخذ» است، و ضمير در «عَلَيه»، به اقامه اى بر مى گردد كه از مفهوم «فَأقَامَهُ» استفاده مى شود. چون «اقامه»، مصدر است. هم ضمير مذكّر به آن بر مى گردد، وهم مؤنث، و سياق گواهى مى دهد بر اين كه موسى و خضر گرسنه بوده اند.  
 
و مقصود موسى از اين كه گفت: «خوب است در برابر عملت، اجرتى بگيرى»، اين بوده كه با آن اجرت، غذايى بخرند، تا سدّ جوع كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۱ </center>
<span id='link324'><span>
<span id='link324'><span>
۱۴٬۰۳۰

ویرایش