گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:


==مصون بودن انبياء«ع»، از مطلق آزار و ايذاء شيطان ==
==مصون بودن انبياء«ع»، از مطلق آزار و ايذاء شيطان ==
و اگر مساله فراموشى را به شيطان وتصرفات اونسبت داده عيبى و اشكالى ندارد، وبا عصمت انبياء از تصرف شيطان منافات ندارد،
و اگر مسأله فراموشى را به شيطان و تصرفات او نسبت داده، عيبى و اشكالى ندارد، و با عصمت انبياء از تصرف شيطان منافات ندارد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۳ </center>
زيرا انبياء (عليهم السلام) از آنچه برگشتش به نافرمانى خدا باشد (از آن جمله سهل انگارى در اطاعت خدا) معصومند، نه مطلق ايذاء وآزار شيطان حتى آنهائى كه مربوط به معصيت نيست ، زيرا در نفى اينگونه تصرفات دليلى در دست نيست ، بلكه قرآن كريم اينگونه تصرفات را براى شيطان در انبياء اثبات نموده است . آنجا كه مى فرمايد: ((و اذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب ((
زيرا انبياء «عليهم السلام» از آنچه برگشتش به نافرمانى خدا باشد. (از آن جمله سهل انگارى در اطاعت خدا) معصوم اند، نه مطلق ايذاء و آزار شيطان حتى آن هایى كه مربوط به معصيت نيست. زيرا در نفى اين گونه تصرفات دليلى در دست نيست، بلكه قرآن كريم اين گونه تصرفات را براى شيطان در انبياء اثبات نموده است. آن جا كه مى فرمايد: «وَ اذكُر عَبدَنَا أيُّوبَ إذ نَادَى رَبَّهُ أنّى مَسَّنِىَ الشَّيطَانُ بِنُصبٍ وَ عَذَاب».


«'''و اتخذ سبيله فى البحر عجبا'''» - يعنى راه خود را در دريا گرفت و رفت اما گرفتنى عجيب . بنابراين ، كلمه ((عجبا(( وصفى است كه در جاى موصوف خود كه مطلق ((اتخاذ(( باشد نشسته است.
«'''وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِى البَحرِ عَجَباً'''» - يعنى راه خود را در دريا گرفت و رفت، اما گرفتنى عجيب. بنابراين، كلمه «عَجَباً» وصفى است كه در جاى موصوف خود كه مطلق «اتّخاذ» باشد، نشسته است.


بعضى گفته اند: جمله ((و اتخذ سبيله فى البحر(( كلام رفيق موسى (عليه السلام) بوده ، وكلمه ((عجبا(( كلام خود آن جناب است ، ولى سياق اين قول را نمى پذيرد.
بعضى گفته اند: جمله «وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِى البَحرِ» كلام رفيق موسى «عليه السلام» بوده، و كلمه «عَجَباً»، كلام خود آن جناب است، ولى سياق اين قول را نمى پذيرد.


باقى ميماند اين نكته كه بايد دانست آن احتمالى كه در جمله ((نسيا حوتهما...(( داديم در اين جمله نيز مى آيد - و خدا داناتر است.
باقى می ماند اين نكته كه بايد دانست آن احتمالى كه در جمله «نَسِيَا حُوتَهُمَا...» داديم، در اين جمله نيز مى آيد - و خدا داناتر است.


«'''قَالَ ذَلِك مَا كُنَّا نَبْغ فَارْتَدَّا عَلى ءَاثَارِهِمَا قَصصاً'''»:
«'''قَالَ ذَلِك مَا كُنَّا نَبْغ فَارْتَدَّا عَلى آثَارِهِمَا قَصَصاً'''»:


كلمه ((بغى (( به معناى طلب كردن است . وجمله ((فارتدا(( از مصدر ارتداد به معناى برگشتن به نقطه نخستين است. ومقصود از آثار جاى پاها است . وكلمه ((قصص (( به معناى دنبال جاى پا را گرفتن و رفتن است. معناى آيه اين است كه موسى گفت : اين جريان كه در باره ماهى اتفاق افتاد همان علامتى بود كه ما در جستجويش بوديم، لاجرم از همانجا برگشتند، ودرست از آنجا كه آمده بودند (با چه دقتى) جاى پاى خود را گرفته پيش رفتند.
كلمه «بغى» به معناى طلب كردن است. و جمله «فَارتَدّا» از مصدر «ارتداد»، به معناى برگشتن به نقطه نخستين است. و مقصود از «آثار»، جاى پاها است. و كلمه «قَصَص»، به معناى دنبال جاى پا را گرفتن و رفتن است.  


از جمله ((ذلك ما كنا نبغ فارتدا(( كشف مى شود، كه موسى (عليه السلام) قبلا از طريق وحى مامور بوده كه خود را در مجمع البحرين به عالم برساند، وعلامتى به اوداده بودند، و آن داستان گم شدن ماهى بوده ، حال يا خصوص قضيه زنده شدن وبه دريا افتادن ويا يك نشانى مبهم وعمومى ترى از قبيل گم شدن ماهى ويا زنده شدن آن - ويا مرده زنده شدن ، ويا امثال آن بوده است، و لذا مى بينيم حضرت موسى به محضى كه قضيه ماهى را مى شنود مى گويد: ((ما هم در پى اين قصه بوديم (( و بى درنگ از همانجا برگشته خود را به آن مكان كه آمده بود مى رسانند، ودر آنجا به آن عالم برخورد مى نمايند.
معناى آيه اين است كه موسى گفت: اين جريان كه در باره ماهى اتفاق افتاد، همان علامتى بود كه ما در جستجويش بوديم. لاجرم از همان جا برگشتند، و درست از آن جا كه آمده بودند (با چه دقتى) جاى پاى خود را گرفته، پيش رفتند.
 
از جمله «ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبغِ فَارتَدّا» كشف مى شود، كه موسى «عليه السلام» قبلا از طريق وحى مأمور بوده كه خود را در مجمع البحرين به عالم برساند، و علامتى به او داده بودند، و آن داستان گُم شدن ماهى بوده. حال يا خصوص قضيه زنده شدن و به دريا افتادن و يا يك نشانى مبهم و عمومى ترى از قبيل گُم شدن ماهى و يا زنده شدن آن - و يا مُرده زنده شدن، و يا امثال آن بوده است، و لذا مى بينيم حضرت موسى به محضى كه قضيه ماهى را مى شنود، مى گويد: «ما هم در پى اين قصه بوديم» و بى درنگ از همان جا برگشته، خود را به آن مكان كه آمده بود، مى رسانند، و در آن جا به آن عالم برخورد مى نمايند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۴ </center>
<span id='link318'><span>
<span id='link318'><span>
==ملاقات موسى «ع» با بنده اى از بندگان خدا==
==ملاقات موسى «ع» با بنده اى از بندگان خدا==
«'''فَوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا...'''»:
«'''فَوَجَدَا عَبْداً مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا...'''»:
۱۴٬۰۱۵

ویرایش