گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۹: خط ۹۹:


==انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه) مشروط كند ==
==انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه) مشروط كند ==
پس انسان عارف به مقام پروردگار خود وكسى كه خود را تسليم پروردگار خويش ساخته مى بايستى هيچ وقت خود را سبب مستقل در امرى ودر كارى نداند، وخود را در آن كار مستغنى از خدا نپندارد، و بداند كه اگر مالك آن عمل وقادر بر آن است خداى تعالى تمليكش ‍ فرموده .
پس انسان عارف به مقام پروردگار خود و كسى كه خود را تسليم پروردگار خويش ساخته، مى بايستى هيچ وقت خود را سبب مستقل در امرى و در كارى نداند، و خود را در آن كار مستغنى از خدا نپندارد، و بداند كه اگر مالك آن عمل و قادر بر آن است، خداى تعالى تمليكش فرموده، و او را بر آن کار قادر ساخته،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۷۷ </center>
و او بر آن كار قادرش ساخته . و ايمان داشته باشد به اينكه : ((ان القوة لله جميعا - نيروها همه از خدا است (( لاجرم هر وقت تصميم مى گيرد كه عملى را انجام دهد بايد عزمش تواءم با توكل بر خدا باشد همچنانكه خودش فرموده : ((فاذا عزمت فتوكل على اللّه (( وهر وقت به كسى وعده اى مى دهد ويا از عملى كه در آينده انجام دهد خبر مى دهد، بايد مقيدش كند به اذن خدا، و يا به عدم مشيت خدا خلاف آن را، و بگويد اين كار را مى كنم اگر خدا غير آن را نخواسته باشد.  
و ايمان داشته باشد به اين كه: «أنَّ القُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً: نيروها همه از خدا است».  


و همين معنا يعنى نهى از مستقل پنداشتن ، خود معنايى است كه از آيه شريفه به ذهن مى رسد، مخصوصا با سابقه ذهنى كه از قرآن كريم درباره اين حقيقت داريم وقتى مى شنويم : ((و لاتقولن لشى ء انى فاعل ذلك غدا الا ان يشاء اللّه ((، آن هم با در نظر گرفتن آيات قبل كه وحدانيت خدا را در الوهيت وربوبيت بيان مى كرد وهمچنين آيات ما قبل اين قصه را كه آنچه در روى زمين است زينت داده خدا معرفى مى نمود، ومى فرمود: ((خدا به زودى آنها را به صورت خاكى خشك و بى علف در مى آورد(( و نيز با در نظر گرفتن اينكه يكى از چيزهايى كه در روى زمين است افعال آدمى است كه خدا براى انسان زينتش داده و با آن آدميان را امتحان مى كند، كه آيا خود را مالك آن افعال مى دانند يا خير.
لاجرم هر وقت تصميم مى گيرد كه عملى را انجام دهد، بايد عزمش توأم با توكل بر خدا باشد، همچنان كه خودش فرموده: «فَإذَا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَى اللّه». و هر وقت به كسى وعده اى مى دهد و يا از عملى كه در آينده انجام دهد، خبر مى دهد، بايد مقيدش كند به اذن خدا، و يا به عدم مشيت خدا خلاف آن را، و بگويد: «اين كار را مى كنم، اگر خدا غير آن را نخواسته باشد».  


از همه اينها استفاده مى شود كه منظور از جمله ((و لاتقولن لشى ء انى فاعل ذلك غدا(( اين نيست كه شما كارهاى خودتان را به خود نسبت ندهيد، و اين كارها مال شما نيست ، قطعا منظور اين نيست، براى اين كه ما مى بينيم بسيارى از موارد خدا كارهاى پيغمبرش و غير پيغمبرش را به خود آنان نسبت داده، و اصلا امر مى كند كه كارهايى را به خودش ‍ نسبت دهد: ((فقل لى عملى و لكم عملكم (( ويا ((لنا اعمالنا و لكم اعمالكم.
و همين معنا، يعنى نهى از مستقل پنداشتن، خود معنايى است كه از آيه شريفه به ذهن مى رسد. مخصوصا با سابقه ذهنى كه از قرآن كريم درباره اين حقيقت داريم.  


پس قرآن كريم اصل نسبت دادن افعال به فاعل را انكار نمى كند آن چيزى را كه انكار كرده اين است كه كسى براى خود ويا براى كسى ويا چيزى ادعاى استقلال در عمل و بى نيازى از مشيت خدا واذن او كند، اين است آن نكته اى كه جمله استثنائى : ((الاان يشاء اللّه (( در مقام افاده آن است.
وقتى مى شنويم: «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَئٍ إنّى فَاعِلٌ ذَلِكَ غَداً إلّا أن يَشَاءَ اللّه»، آن هم با در نظر گرفتن آيات قبل كه وحدانيت خدا را در الوهيت و ربوبيت بيان مى كرد و همچنين آيات ماقبل اين قصه را كه آنچه در روى زمين است، زينت داده، خدا معرفى مى نمود، و مى فرمود: «خدا به زودى آن ها را به صورت خاكى خشك و بى علف در مى آورد»، و نيز با در نظر گرفتن اين كه يكى از چيزهايى كه در روى زمين است، افعال آدمى است كه خدا براى انسان زينتش داده و با آن آدميان را امتحان مى كند، كه آيا خود را مالك آن افعال مى دانند يا خير.


از همينجا روشن مى شود كه در جمله مذكور بائى به معناى ملابسه در تقدير است، و استثناء هم استثناء مفرغ است كه مستثنى را از همه احوال و از همه زمان ها بيرون مى كند و قديرش اين است كه به ((هيچ چيز مگو- يعنى درباره هيچ چيز تصميم مگير - كه من آن را فردا انجام مى دهم ،
از همه اين ها استفاده مى شود كه منظور از جملۀ «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَئٍ إنّى فَاعِلٌ ذَلِكَ غَداً»، اين نيست كه شما كارهاى خودتان را به خود نسبت ندهيد، و اين كارها مال شما نيست، قطعا منظور اين نيست. براى اين كه ما مى بينيم بسيارى از موارد، خدا كارهاى پيغمبرش و غير پيغمبرش را به خود آنان نسبت داده، و اصلا امر مى كند كه كارهايى را به خودش نسبت دهد: «فَقُل لِى عَمَلِى وَ لَكُم عَمَلُكُم». و يا: «لَنَا أعمَالُنَا وَ لَكُم أعمَالُكُم».
 
پس قرآن كريم، اصل نسبت دادن افعال به فاعل را انكار نمى كند. آن چيزى را كه انكار كرده، اين است كه كسى براى خود و يا براى كسى و يا چيزى ادعاى استقلال در عمل و بى نيازى از مشيت خدا و اذن او كند. اين است آن نكته اى كه جمله استثنایى: «إلّا أن يَشَاءَ اللّه» در مقام افاده آن است.
 
از همين جا روشن مى شود كه در جمله مذكور، بایى به معناى ملابسه در تقدير است، و استثناء هم، استثناء مفرّغ است كه مستثنى را از همه احوال و از همه زمان ها بيرون مى كند و تقديرش اين است كه به «هيچ چيز مگو - يعنى درباره هيچ چيز تصميم مگير - كه من آن را فردا انجام مى دهم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۷۸ </center>
اين حرف را در هيچ حالى از احوال و در هيچ زمانى از ازمنه مزن ، مگر در يك حال و يك زمان ، وآن حال و زمانى است كه كلام خود را معلق بر مشيت خدا كرده باشى به اين كه گفته باشى: من اين كار را فردا انجام مى دهم اگر خدا بخواهد كه انجام دهم ويا اگر خدا نخواهد كه انجام ندهم (( و بالاخره معناى ((ان شاء اللّه (( مقيد ساختن عمل خويش است به مشيت خدا.
اين حرف را در هيچ حالى از احوال و در هيچ زمانى از ازمنه مزن، مگر در يك حال و يك زمان، و آن حال و زمانى است كه كلام خود را معلق بر مشيت خدا كرده باشى، به اين كه گفته باشى: من اين كار را فردا انجام مى دهم، اگر خدا بخواهد كه انجام دهم و يا اگر خدا نخواهد كه انجام ندهم». و بالاخره معناى «إن شاء اللّه»، مقيد ساختن عمل خويش است به مشيت خدا.


==وجوه ديگر درباره استثناء در آيه: «و لاتقولنّ لشئ انى فاعل ذلك غدا...»==
==وجوه ديگر درباره استثناء در آيه: «و لاتقولنّ لشئ انى فاعل ذلك غدا...»==
۱۴٬۲۱۶

ویرایش