گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
<span id='link220'><span>
<span id='link220'><span>


==اشاره به اقوال مختلف مفسران در ذيل جمله: «لم يجعل له عوجا...»==
بعضى از مفسران گفته اند: جملۀ «وَ لَم يَجعَل لَهُ عِوَجاً»، عطف است بر صله، و كلمه «قَيِّماً»، حال از ضمير در «لَهُ» است، و معنايش اين است كه: «و حمد آن خداى را كه براى كتاب در حالى كه قيم است، اعوجاج قرار نداده». و يا «قَيِّماً، منصوب به مقدرى است و معنايش اين است كه: و حمد آن خدايى را كه براى كتاب اعوجاج قرار نداده، و آن را قيم قرار داده. و لازمۀ اين دو وجه اين است كه عنايت ميان اصل نزول و قيم بودن و بى اعوجاج بودن كتاب تقسيم شود، و بر شما خواننده عزيز روشن شد كه اين خلاف عنايتى است كه مستفاد از سياق است.
بعضى از مفسرين گفته اند: جمله ((ولم يجعل له عوجا(( عطف است بر صله ، وكلمه ((قيما(( حال از ضمير در ((له (( است ، و معنايش اين است كه ((وحمد آن خداى را كه براى كتاب در حالى كه قيم است اعوجاج قرار نداده (( ويا ((قيما(( منصوب به مقدرى است ومعنايش اين است كه وحمد آن خدايى را كه براى كتاب اعوجاج قرار نداده وآن را قيم قرار داده ولازمه اين دووجه اين است كه عنايت ميان اصل نزول و قيم بودن وبى اعوجاج بودن كتاب تقسيم شود، وبر شما خواننده عزيز روشن شد كه اين خلاف عنايتى است كه مستفاد از سياق است .


بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: در آيه شريفه تقديم وتاءخير به كار رفته و تقدير آن ((نزل الكتاب قيما ولم يجعل له عوجا(( است واين بدترين نظريه اى است كه درباره آيه ابراز شده ، وجه رد نظريه فوق اين است كه نفى اعوجاج در قرآن ، مقدم بر اثبات قيموميت است . زيرا عدم اعوجاج كمالى است كه قرآن فى نفسه دارد، وقيموميت كمالى است كه قرآن به ديگران مى دهد ومعلوم است كمال بر تكميل تقدم دارد.
بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: در آيه شريفه تقديم وتاءخير به كار رفته و تقدير آن ((نزل الكتاب قيما ولم يجعل له عوجا(( است واين بدترين نظريه اى است كه درباره آيه ابراز شده ، وجه رد نظريه فوق اين است كه نفى اعوجاج در قرآن ، مقدم بر اثبات قيموميت است . زيرا عدم اعوجاج كمالى است كه قرآن فى نفسه دارد، وقيموميت كمالى است كه قرآن به ديگران مى دهد ومعلوم است كمال بر تكميل تقدم دارد.
خط ۱۷۲: خط ۱۷۱:
جمله : ((ما لهم به من علم (( رد بر همگى ايشان از خلف وسلفشان است ، وليكن چون ايشان علم به اين نظريه را به پدران خود احاله داده مى گفتند ((اين دين ، دين پدران ما است ، وآنها بهتر از ما مى انديشيده اند، وما جز اينكه پيروى ايشان كنيم حق اظهار نظرى نداريم (( لذا خدا ميان آنان وپدرانشان فرق گذاشته ، ابتدا از ايشان نفى علم نموده وسپس از پدرانشان كه به آنان اعتماد كرده بودند، تا بدين وسيله هم نظريه ايشان را رد كرده باشد وهم دليلشان را.
جمله : ((ما لهم به من علم (( رد بر همگى ايشان از خلف وسلفشان است ، وليكن چون ايشان علم به اين نظريه را به پدران خود احاله داده مى گفتند ((اين دين ، دين پدران ما است ، وآنها بهتر از ما مى انديشيده اند، وما جز اينكه پيروى ايشان كنيم حق اظهار نظرى نداريم (( لذا خدا ميان آنان وپدرانشان فرق گذاشته ، ابتدا از ايشان نفى علم نموده وسپس از پدرانشان كه به آنان اعتماد كرده بودند، تا بدين وسيله هم نظريه ايشان را رد كرده باشد وهم دليلشان را.
<span id='link221'><span>
<span id='link221'><span>
==قول و اعتقاد به فرزند داشتن خدا، چه به نحو حقيقى و چه به نحو مجاز، باطل و ممنوع است ==
==قول و اعتقاد به فرزند داشتن خدا، چه به نحو حقيقى و چه به نحو مجاز، باطل و ممنوع است ==
و اينكه فرمود: ((كبرت كلمة تخرج من افواههم (( براى مذمت آنان و بزرگ شمردن سخن باطل ايشان است كه گفته بودند: ((اتخذ اللّه ولدا(( براى اينكه جراءت بزرگى بر خداى سبحان كرده شريك و تجسم وتركيب و احتياج به كمك وجانشين را به اونسبت داده اند - تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا.
و اينكه فرمود: ((كبرت كلمة تخرج من افواههم (( براى مذمت آنان و بزرگ شمردن سخن باطل ايشان است كه گفته بودند: ((اتخذ اللّه ولدا(( براى اينكه جراءت بزرگى بر خداى سبحان كرده شريك و تجسم وتركيب و احتياج به كمك وجانشين را به اونسبت داده اند - تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا.
۱۴٬۰۳۰

ویرایش