۱۴٬۰۳۰
ویرایش
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
<span id='link220'><span> | <span id='link220'><span> | ||
بعضى از مفسران گفته اند: جملۀ «وَ لَم يَجعَل لَهُ عِوَجاً»، عطف است بر صله، و كلمه «قَيِّماً»، حال از ضمير در «لَهُ» است، و معنايش اين است كه: «و حمد آن خداى را كه براى كتاب در حالى كه قيم است، اعوجاج قرار نداده». و يا «قَيِّماً، منصوب به مقدرى است و معنايش اين است كه: و حمد آن خدايى را كه براى كتاب اعوجاج قرار نداده، و آن را قيم قرار داده. و لازمۀ اين دو وجه اين است كه عنايت ميان اصل نزول و قيم بودن و بى اعوجاج بودن كتاب تقسيم شود، و بر شما خواننده عزيز روشن شد كه اين خلاف عنايتى است كه مستفاد از سياق است. | |||
بعضى از | |||
بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: در آيه شريفه تقديم وتاءخير به كار رفته و تقدير آن ((نزل الكتاب قيما ولم يجعل له عوجا(( است واين بدترين نظريه اى است كه درباره آيه ابراز شده ، وجه رد نظريه فوق اين است كه نفى اعوجاج در قرآن ، مقدم بر اثبات قيموميت است . زيرا عدم اعوجاج كمالى است كه قرآن فى نفسه دارد، وقيموميت كمالى است كه قرآن به ديگران مى دهد ومعلوم است كمال بر تكميل تقدم دارد. | بعضى ديگر از مفسرين گفته اند: در آيه شريفه تقديم وتاءخير به كار رفته و تقدير آن ((نزل الكتاب قيما ولم يجعل له عوجا(( است واين بدترين نظريه اى است كه درباره آيه ابراز شده ، وجه رد نظريه فوق اين است كه نفى اعوجاج در قرآن ، مقدم بر اثبات قيموميت است . زيرا عدم اعوجاج كمالى است كه قرآن فى نفسه دارد، وقيموميت كمالى است كه قرآن به ديگران مى دهد ومعلوم است كمال بر تكميل تقدم دارد. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۱: | ||
جمله : ((ما لهم به من علم (( رد بر همگى ايشان از خلف وسلفشان است ، وليكن چون ايشان علم به اين نظريه را به پدران خود احاله داده مى گفتند ((اين دين ، دين پدران ما است ، وآنها بهتر از ما مى انديشيده اند، وما جز اينكه پيروى ايشان كنيم حق اظهار نظرى نداريم (( لذا خدا ميان آنان وپدرانشان فرق گذاشته ، ابتدا از ايشان نفى علم نموده وسپس از پدرانشان كه به آنان اعتماد كرده بودند، تا بدين وسيله هم نظريه ايشان را رد كرده باشد وهم دليلشان را. | جمله : ((ما لهم به من علم (( رد بر همگى ايشان از خلف وسلفشان است ، وليكن چون ايشان علم به اين نظريه را به پدران خود احاله داده مى گفتند ((اين دين ، دين پدران ما است ، وآنها بهتر از ما مى انديشيده اند، وما جز اينكه پيروى ايشان كنيم حق اظهار نظرى نداريم (( لذا خدا ميان آنان وپدرانشان فرق گذاشته ، ابتدا از ايشان نفى علم نموده وسپس از پدرانشان كه به آنان اعتماد كرده بودند، تا بدين وسيله هم نظريه ايشان را رد كرده باشد وهم دليلشان را. | ||
<span id='link221'><span> | <span id='link221'><span> | ||
==قول و اعتقاد به فرزند داشتن خدا، چه به نحو حقيقى و چه به نحو مجاز، باطل و ممنوع است == | ==قول و اعتقاد به فرزند داشتن خدا، چه به نحو حقيقى و چه به نحو مجاز، باطل و ممنوع است == | ||
و اينكه فرمود: ((كبرت كلمة تخرج من افواههم (( براى مذمت آنان و بزرگ شمردن سخن باطل ايشان است كه گفته بودند: ((اتخذ اللّه ولدا(( براى اينكه جراءت بزرگى بر خداى سبحان كرده شريك و تجسم وتركيب و احتياج به كمك وجانشين را به اونسبت داده اند - تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا. | و اينكه فرمود: ((كبرت كلمة تخرج من افواههم (( براى مذمت آنان و بزرگ شمردن سخن باطل ايشان است كه گفته بودند: ((اتخذ اللّه ولدا(( براى اينكه جراءت بزرگى بر خداى سبحان كرده شريك و تجسم وتركيب و احتياج به كمك وجانشين را به اونسبت داده اند - تعالى اللّه عن ذلك علوا كبيرا. |
ویرایش