گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
<span id='link218'><span>
<span id='link218'><span>


==مفاد كلى اين سوره مباركه ==
==مفاد كلى سوره مباركه کهف==
اين سوره با انذار و تبشير دعوت مى كند به اعتقاد حق وعمل صالح همچنانكه از دو آيه اولش هم بوى اين معنا استشمام مى شود. و نيز از آيه آخر سوره كه مى فرمايد ((فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لايشرك بعباده ربه احدا((
اين سوره با انذار و تبشير دعوت مى كند به اعتقاد حق و عمل صالح، همچنان كه از دو آيه اولش هم، بوى اين معنا استشمام مى شود. و نيز از آيه آخر سوره كه مى فرمايد: «فَمَن كَانَ يَرجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَليَعمَل عَمَلاً صَالِحاً وَ لَا يُشرِك بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أحَداً».


ودر اين سوره مساءله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنايت وتوجه زيادى واقع شده است نظير اينكه مى بينيم تهديد و انذار را به كسانى اختصاص مى دهد كه براى خدا فرزند قائل شده اند، يعنى بعد از آنكه مى فرمايد: ((لينذر باسا شديدا من لدنه (( مجددا مى فرمايد: ((و ينذر الّذين قالوا اتخذ اللّه ولدا((
و در اين سوره، مسأله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنايت و توجه زيادى واقع شده است. نظير اين كه مى بينيم تهديد و انذار را به كسانى اختصاص مى دهد كه براى خدا فرزند قائل شده اند. يعنى بعد از آن كه مى فرمايد: «لِيُنذِرَ بَأساً شَدِيداً مِن لَدُنهُ»، مجددا مى فرمايد: «وَ يُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً».


پس در اين آيه روى سخن با دوگانه پرستان است ، كه قائل به فرزندى ملائكه وجن ومصلحين بشر براى خدا هستند، وهمچنين خطاب به نصارى است كه قائل به فرزندى مسيح براى اويند. و بعيد نيست كه روى سخن به يهود هم باشد، چون خود قرآن از يهود نقل كرده كه گفته اند ((عزير پسر خدا است ((.
پس در اين آيه، روى سخن با دوگانه پرستان است، كه قائل به فرزندى ملائكه و جن و مصلحان بشر براى خدا هستند، و همچنين خطاب به نصارا است كه قائل به فرزندى مسيح براى اويند. و بعيد نيست كه روى سخن به يهود هم باشد. چون خود قرآن از يهود نقل كرده كه گفته اند: «عُزَير، پسر خدا است».


و بعيد نيست كسى بگويد كه غرض از نزول اين سوره بيان سه داستان عجيب است كه در قرآن كريم جز در اين سوره ذكر نشده، يكى قصه اصحاب كهف و ديگرى داستان موسى و آن جوانى كه در راه به سوى مجمع البحرين ديدار نمود، و سوم حكايت ذى القرنين ، وآنگاه از اين سه داستان در غرض سوره كه اثبات نفى شريك و تشويق بر تقوى و ترس از خدا است استفاده كند.
و بعيد نيست كسى بگويد كه غرض از نزول اين سوره، بيان سه داستان عجيب است كه در قرآن كريم، جز در اين سوره ذكر نشده. يكى قصه اصحاب كهف و ديگرى داستان موسى و آن جوانى كه در راه به سوى مجمع البحرين ديدار نمود، و سوم حكايت ذى القرنين. و آنگاه از اين سه داستان در غرض سوره كه اثبات نفى شريك و تشويق بر تقوا و ترس از خدا است، استفاده كند.


و اين سوره به طورى كه از سياق آياتش استفاده مى شود در مكه نازل شده است. اما بعضى از مفسرين آيه «و اصبر نفسك مع الّذين يدعون ربهم...» را از مكى بودن استثناء كرده اند و به زودى در باره آن بحث مى كنيم.
و اين سوره، به طورى كه از سياق آياتش استفاده مى شود، در مكه نازل شده است. اما بعضى از مفسران، آيه «وَ اصبِر نَفسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدعُونَ رَبَّهُم...» را از مكى بودن استثناء كرده اند و به زودى در باره آن بحث مى كنيم.


«'''الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتَاب وَ لَمْ يجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَيِّماً'''»:
«'''الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى أَنزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتَاب وَ لَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَيِّماً'''»:


كلمه «عوج» - به فتح عين وبه كسر آن - به معناى انحراف است . در مجمع البيان مى گويد: ((عوج - به فتحه عين - در كجى چيزهايى كه محسوس و قابل ديدن هس تند - چون نيزه و چوب - استعمال مى شود، و با كسره عين در امور ناديدنى چون اعتقادات و سخن گفتن  
كلمه «عوج» - به فتح عين و به كسر آن - به معناى انحراف است . در مجمع البيان مى گويد: «عَوَج - به فتحه عين - در كجى چيزهايى كه محسوس و قابل ديدن هستند - چون نيزه و چوب - استعمال مى شود، و با كسره عين، در امور ناديدنى چون اعتقادات و سخن گفتن.


و شايد منظور از چيزهاى مرئى آنهايى باشند كه به سهولت ديده مى شوند و مقصود از چيزهاى نامرئى آنهايى باشند كه به آسانى مشهود نيستند كما اينكه راغب در مفردات چنين گفته است: ((عوج (( به فتحه عين كجى هايى را گويند كه با چشم به آسانى ديده مى شوند، مانند كجى چوبى كه در زمين نصب شده باشد، ولى ((عوج (( به كسره عين در كجى هائى است كه با فكر و بصيرت تشخيص داده مى شوند، مانند انحراف و انحنايى كه در زمين مسطح است كه تنها متخصصان مى توانند آن را تشخيص دهند، و نيز مانند انحراف در دين و زندگى.
و شايد منظور از چيزهاى مرئى، آن هايى باشند كه به سهولت ديده مى شوند و مقصود از چيزهاى نامرئى، آن هايى باشند كه به آسانى مشهود نيستند، كما اين كه راغب در مفردات چنين گفته است: «عَوَج» - به فتحه عين - كجى هايى را گويند كه با چشم به آسانى ديده مى شوند. مانند كجى چوبى كه در زمين نصب شده باشد، ولى «عِوَج» - به كسره عين - در كجى هایى است كه با فكر و بصيرت تشخيص داده مى شوند. مانند انحراف و انحنايى كه در زمين مسطح است كه تنها متخصصان مى توانند آن را تشخيص دهند، و نيز مانند انحراف در دين و زندگى.


پس بنا به گفته وى ديگر اشكالى به آيه شريفه «لاترى فيها عوجا و لا امتا» وارد نمى شود - دقت بفرمائيد.
پس بنا به گفته وى، ديگر اشكالى به آيه شريفه «لَا تَرَى فِيهَا عِوَجاً وَ لَا أمتاً» وارد نمى شود - دقت بفرمایيد.
<span id='link219'><span>
<span id='link219'><span>


۱۴٬۰۱۵

ویرایش