گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:


==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در مجمع البيان مى گويد: از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) هنوز ماءمور به قتال و ماذون به آن نشده بود كه آيه ((اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا(( نازل ، و جبرئيل شخصا شمشير بر كمر آن جناب ببست .
در مجمع البيان مى گويد: از امام باقر «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» هنوز مأمور به قتال و مأذون به آن نشده بود كه آيه «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأنَّهُم ظُلِمُوا» نازل، و جبرئيل شخصا شمشير بر كمر آن جناب ببست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۵۹ </center>
و در همان كتاب مى گويد: مشركين مسلمانان را اذيت مى كردند و هر روز و هر ساعتى با سر شكسته ، و يا كتك خورده نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به شكايت مى آمدند و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) مى فرمود صبر كنيد، زيرا من هنوز ماءمور به جنگ نشده ام تا آنكه از مكه به مدينه مهاجرت فرمود. آن وقت اين آيه در مدينه نازل شد و اين اولين آيه اى است كه درباره قتال نازل شد.
و در همان كتاب مى گويد: مشركان، مسلمانان را اذيت مى كردند و هر روز و هر ساعتى با سر شكسته، و يا كتك خورده نزد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» به شكايت مى آمدند و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى فرمود: صبر كنيد، زيرا من هنوز مأمور به جنگ نشده ام، تا آن كه از مكه به مدينه مهاجرت فرمود. آن وقت، اين آيه در مدينه نازل شد و اين، اولين آيه اى است كه درباره قتال نازل شد.


مؤ لف : در الدرالمنثور هم از جمع كثيرى از صاحبان جامع از ابن عباس و ديگران روايت شده كه اين آيه اولين آيه در قتال است كه نازل شد. چيزى كه هست در بعضى از اين روايات آمده كه آيه درباره مهاجرين از اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شده ، و اين روايات به فرضى هم كه صحيح باشد اين فقره آن اجتهاد خود راوى آن بوده ، چون قبلا هم گفتيم كه آيه مطلق است ، و اصلا معقول نيست كه فرمان جهاد با اينكه حكمى است عمومى ، متوجه طايفه خاصى از امت شود.
مؤلف: در الدرالمنثور هم، از جمع كثيرى از صاحبان جامع، از ابن عباس و ديگران روايت شده كه: اين آيه، اولين آيه در قتال است كه نازل شد.  


نظير اين حرف در جمله ((الذين ان مكناهم فى الارض ...(( و بلكه در جمله ((الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق ...(( به بيانى كه گذشت ، جريان دارد.
چيزى كه هست، در بعضى از اين روايات آمده كه آيه درباره مهاجران از اصحاب رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نازل شده، و اين روايات به فرضى هم كه صحيح باشد، اين فقره آن، اجتهاد خود راوى آن بوده. چون قبلا هم گفتيم كه آيه مطلق است، و اصلا معقول نيست كه فرمان جهاد با اين كه حكمى است عمومى، متوجه طايفه خاصى از امت شود.


باز در مجمع البيان در ذيل جمله ((الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق ...(( از امام ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: درباره مهاجرين نازل شده ، ولى مصداق بارزش آل محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) هستند كه از وطن خود بيرون رانده شدند و همواره در ترس ‍ بودند.  
نظير اين حرف، در جملۀ «الَّذِينَ إن مَكَّنَّاهُم فِى الأرض...»، و بلكه در جملۀ «الَّذِينَ أُخرِجُوا مِن دِيَاِرِهِم بِغَيرِ حَقٍّ...» به بيانى كه گذشت، جريان دارد.


مؤ لف : روايتى هم كه در مناقب از آن جناب در ذيل جمله مذكور آمده كه فرموده : ((ماييم و در حق ما نازل گرديده است (( و نيز روايتى كه در روضه كافى از آن جناب رسيده كه فرموده : ((آيه در حق حسين (عليه السلام ) جارى شد(( همه بر اين معنا كه گفتيم حمل مى شود.
باز در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «الَّذِينَ أُخرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ...»، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: درباره مهاجران نازل شده، ولى مصداق بارزش، آل محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم» هستند كه از وطن خود بيرون رانده شدند و همواره در ترس بودند.  


و نيز همچنين است آنچه كه در مجمع البيان در ذيل جمله ((و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر(( از آن حضرت روايت آورده كه فرمود: آنهايى كه چنينند ما هستيم . و نيز
مؤلف: روايتى هم كه در مناقب، از آن جناب در ذيل جملۀ مذكور آمده كه فرموده: «ماييم و در حق ما نازل گرديده است»، و نيز روايتى كه در روضه كافى، از آن جناب رسيده كه فرموده: «آيه در حق حسين - عليه السلام - جارى شد»، همه بر اين معنا كه گفتيم حمل مى شود.
 
و نيز، همچنين است آنچه كه در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «وَ امُرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنكَر»، از آن حضرت روايت آورده كه فرمود: آن هايى كه چنين اند، ما هستيم.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۶۰ </center>
روايتى كه در كافى ، و معانى ، و كمال الدين ، از امام صادق ، و كاظم (عليهماالسلام ) رسيده كه در تفسير ((و بئر معطله و قصر مشيد(( فرمودند: ((بئر معطلة (( امامى است كه سكوت كرده و ((قصر مشيد(( امام ناطق است .
و نیز، روايتى كه در كافى و معانى و كمال الدين، از امام صادق و كاظم «عليهما السلام» رسيده كه در تفسير «وَ بِئرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصرٍ مَشِيد» فرمودند: «بِئرِ مُعَطَّلة»، امامى است كه سكوت كرده و «قَصرٍ مَشِيد»، امام ناطق است.


و در الدرالمنثور است كه حكيم ترمذى - در نوادر الاصول - و ابو نصر سجزى ، در كتاب ابانه ، و بيهقى، در كتاب شعب الايمان ، و ديلمى ، در مسند فردوس از عبداللّه بن جراد روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا فرمود: آن كس كه چشمش نبيند كور نيست بلكه كور كسى است كه بصيرتش از كار افتاده باشد.
و در الدرالمنثور است كه حكيم ترمذى - در نوادر الاصول - و ابونصر سجزى، در كتاب ابانه، و بيهقى، در كتاب شعب الايمان، و ديلمى، در مسند فردوس، از عبداللّه بن جراد روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا فرمود: آن كس كه چشمش نبيند، كور نيست، بلكه كور كسى است كه بصيرتش از كار افتاده باشد.


و در كافى به سند خود از زراره از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در حديثى فرمود: نبى كسى است كه فرشته وحى را در خواب مى بيند و صوت را مى شنود، ولى در بيدارى ملك را نمى بيند و رسول كسى است كه هم صوت را مى شنود و هم در خواب مى بيند و هم در بيدارى فرشته را مشاهده مى كند.
و در كافى، به سند خود، از زراره، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در حديثى فرمود: «نبى»، كسى است كه فرشته وحى را در خواب مى بيند و صوت را مى شنود، ولى در بيدارى مَلَك را نمى بيند و «رسول»، كسى است كه هم صوت را مى شنود و هم در خواب مى بيند و هم در بيدارى فرشته را مشاهده مى كند.


مؤ لف : و در اين معنا روايات ديگرى است . و مراد از معاينه و مشاهده ملك - به طورى كه در روايات ديگر آمده - نازل شدن ملك و ظهورش براى رسول و سخن گفتنش با او و رساندن وحى است به او كه ما بعضى از اين روايات را در ابحاث نبوت در جلد دوم اين كتاب نقل كرديم .
مؤلف: و در اين معنا روايات ديگرى است. و مراد از معاينه و مشاهده مَلَك - به طورى كه در روايات ديگر آمده - نازل شدن ملك و ظهورش براى رسول و سخن گفتنش با او و رساندن وحى است به او، كه ما بعضى از اين روايات را در ابحاث نبوت، در جلد دوم اين كتاب نقل كرديم.
<span id='link385'><span>
<span id='link385'><span>
==روايتى در ذيل (و ما ارسلنا من من قبلك من ولا نبى ...) كه با عصمت انبيا منافات دارد ==
==روايتى در ذيل (و ما ارسلنا من من قبلك من ولا نبى ...) كه با عصمت انبيا منافات دارد ==
و در الدرالمنثور است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن مردويه به سندى صحيح از سعيد بن جبير روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) سوره ((و النجم اذا هوى (( را در مكه خواند تا اين آيه : ((افرايتم اللات و العزى ، و مناه الثالثه الاخرى (( همين كه اين آيه را خواند شيطان به زبانش انداخت و گفت : ((و غرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى (( گفتند: تاكنون خدايان ما را به نيكى ياد نكرده بود و او خودش به سجده افتاد مردم هم سجده كردند.
و در الدرالمنثور است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن مردويه به سندى صحيح از سعيد بن جبير روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) سوره ((و النجم اذا هوى (( را در مكه خواند تا اين آيه : ((افرايتم اللات و العزى ، و مناه الثالثه الاخرى (( همين كه اين آيه را خواند شيطان به زبانش انداخت و گفت : ((و غرانيق العلى و ان شفاعتهن لترتجى (( گفتند: تاكنون خدايان ما را به نيكى ياد نكرده بود و او خودش به سجده افتاد مردم هم سجده كردند.
۱۳٬۸۷۹

ویرایش