گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۳۰: خط ۲۳۰:
==حكمت تشريع حكم قتال و جهاد ==
==حكمت تشريع حكم قتال و جهاد ==


اين آيه هر چند كه در مقام تعليل ، نسبت به تشريع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش اين است كه تشريع قتال به منظور حفظ مجتمع دينى از شر دشمنان دين است كه مى خواهند نور خدا را خاموش كنند، زيرا اگر جهاد نباشد همه معابد دينى و مشاعر الهى ويران گشته عبادات و مناسك از ميان مى رود، و ليكن در عين حال مراد از دفع خدا مردم را به دست يكديگر، اعم از مساءله جهاد است ، چون دفاع مردم از منافع حياتى خود و حفظ استقامت وضع زندگى ، سنتى است فطرى كه (چه اين آيه بفرمايد و چه نفرمايد) در ميان مردم جريان دارد، هر چند كه اين سنت فطرى هم منتهى به خداى تعالى مى شود. اوست كه آدمى را به چنين روشى هدايت كرده ، چون مى بينيم كه انسان را مانند ساير موجودات مجهز به جهاز و ادوات دفاع نموده ، تا به آسانى بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع دهد، و نيز او را مجهز به فكر كرده ، تا با آن به فكر درست كردن وسايل دفع ، و سلاحهاى دفاعى بيفتد، تا از خودش و هر شاءنى از شؤ ون زندگى اش كه مايه حيات و يا تكميل حيات و تماميت سعادت او است دفاع كند.  
اين آيه هرچند كه در مقام تعليل، نسبت به تشريع قتال و جهاد قرار دارد و حاصلش اين است كه: تشريع قتال به منظور حفظ مجتمع دينى از شرّ دشمنان دين است كه مى خواهند نور خدا را خاموش كنند. زيرا اگر جهاد نباشد، همه معابد دينى و مشاعر الهى ويران گشته، عبادات و مناسك از ميان مى رود، وليكن در عين حال مراد از دفع خدا مردم را به دست يكديگر، اعم از مسأله جهاد است. چون دفاع مردم از منافع حياتى خود و حفظ استقامت وضع زندگى، سنتى است فطرى كه (چه اين آيه بفرمايد و چه نفرمايد) در ميان مردم جريان دارد، هرچند كه اين سنت فطرى هم منتهى به خداى تعالى مى شود.  


چيزى كه هست دفاع ، با قتال آخرين وسيله دفاع است وقتى به آن متوسل مى شوند كه راه هاى ديگر به نتيجه نرسد، مانند آخرين دواء كه همان داغ كردن است وقتى به آن متوسل مى شوند كه دواهاى ديگر نتيجه ندهد چون در قتال نيز بشر اقدام مى كند به اينكه بعضى از اجزاى بدن يا افراد اجتماع از بين بروند، تا بقيه نجات يابند و اين سنتى است كه در جوامع بشرى جريان دارد، بلكه به انسانها اختصاص نداشته ، هر موجودى كه به نحوى شخصيت و استقلال دارد اين سنت را دارد كه احيانا مشقت موقتى را براى راحتى دائمى تحمل كند.
اوست كه آدمى را به چنين روشى هدايت كرده. چون مى بينيم كه انسان را مانند ساير موجودات مجهز به جهاز و ادوات دفاع نموده، تا به آسانى بتواند دشمن مزاحم حقش را دفع دهد، و نيز او را به فكر مجهز كرده، تا با آن به فكر درست كردن وسايل دفع، و سلاح هاى دفاعى بيفتد، تا از خودش و هر شأنى از شؤون زندگى اش كه مايه حيات و يا تكميل حيات و تماميت سعادت او است، دفاع كند.  


پس مى توان گفت كه در آيه شريفه به اين نكته اشاره شده است كه قتال در اسلام از فروعات همان سنتى است فطرى ، كه در بشر جارى است . چيزى كه هست وقتى همين قتال و دفاع را به خدا نسبت دهيم آن وقت ((دفع اللّه (( مى شود و مى گوييم : خداوند به خاطر حفظ دينش از خطر انقراض بعضى از مردم را به دست بعضى دفع مى كند. و اگر تنها معابد را نام برده با اين كه اگر اين دفاع نباشد اصل دين باقى نمى ماند تا چه رسد به معابد آن ؟ بدين جهت است كه معابد مظاهر دين و شعائر و نشانه هاى دين است كه مردم به وسيله آن به ياد دين مى افتند، و در آنها نشسته احكام دين را مى آموزند و صورت دين را در اذهان مردم حفظ مى كنند.
چيزى كه هست، دفاع با قتال آخرين وسيله دفاع است، وقتى به آن متوسل مى شوند كه راه هاى ديگر به نتيجه نرسد. مانند آخرين دواء، كه همان داغ كردن است، وقتى به آن متوسل مى شوند كه دواهاى ديگر نتيجه ندهد. چون در قتال نيز بشر اقدام مى كند به اين كه بعضى از اجزاى بدن يا افراد اجتماع از بين بروند، تا بقيه نجات يابند و اين، سنتى است كه در جوامع بشرى جريان دارد، بلكه به انسان ها اختصاص نداشته، هر موجودى كه به نحوى شخصيت و استقلال دارد، اين سنت را دارد كه احيانا مشقت موقتى را براى راحتى دائمى تحمل كند.
 
پس مى توان گفت كه در آيه شريفه به اين نكته اشاره شده است كه قتال در اسلام، از فروعات همان سنتى است فطرى، كه در بشر جارى است.  
 
چيزى كه هست، وقتى همين قتال و دفاع را به خدا نسبت دهيم، آن وقت «دَفعُ اللّه» مى شود و مى گوييم: خداوند به خاطر حفظ دينش از خطر انقراض، بعضى از مردم را به دست بعضى دفع مى كند. و اگر تنها معابد را نام برده، با اين كه اگر اين دفاع نباشد، اصل دين باقى نمى ماند، تا چه رسد به معابد آن، بدين جهت است كه: معابد، مظاهر دين و شعائر و نشانه هاى دين است كه مردم به وسيله آن، به ياد دين مى افتند، و در آن ها نشسته احكام دين را مى آموزند و صورت دين را در اذهان مردم حفظ مى كنند.


((و لينصرن اللّه من ينصره ان اللّه لقوى عزيز(( - لامى كه بر سر جمله ((لينصرن (( در
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۶ </center>
آمده لام قسم است ، و علاوه بر اينكه سوگند ياد كرده ، وعده خود را با نون تاءكيد ثقيله تاءكيد هم كرده است ، و آن وعده اين است كه هر كس او را با جهاد و قتال با دشمنان يارى كند، او ياريش مى كند و خداى تعالى به اين وعده خود در حق مسلمانان وفا كرد و در جنگها و غزوات بر دشمنان پيروزيشان داد، البته اين تا وقتى بود كه مسلمانان دين خدا را يارى مى كردند.


و معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم كه هر آينه و حتما خدا هر كه را ياريش كند و از دين او دفاع كند، يارى مى كند و خدا توانايى است كه احدى او را ضعيف نمى كند و عزيزى است كه احدى به ساحت عزت او تجاوز نمى كند و چيزى به سلطنت و ملك او بر نمى گردد.
«وَ لَيَنصُرَنَّ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ إنَّ اللّهَ لَقَوِىٌّ عَزِيز» - لامى كه بر سر جمله «لَيَنصُرَنَّ» در
آمده، لام قسم است، و علاوه بر اين كه سوگند ياد كرده، وعده خود را با نون تأكيد ثقيله تأكيد هم كرده است، و آن وعده اين است كه: هر كس او را با جهاد و قتال با دشمنان يارى كند، او ياری اش مى كند و خداى تعالى به اين وعده خود در حق مسلمانان وفا كرد و در جنگ ها و غزوات بر دشمنان پيروزيشان داد، البته اين تا وقتى بود كه مسلمانان دين خدا را يارى مى كردند.
 
و معناى آيه اين است كه: سوگند مى خورم كه هر آينه و حتما خدا هر كه را ياريش كند و از دين او دفاع كند، يارى مى كند و خدا «توانايى» است كه احدى او را ضعيف نمى كند و «عزيزى» است كه احدى به ساحت عزت او تجاوز نمى كند و چيزى به سلطنت و ملك او بر نمى گردد.


از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه در شرايع سابق نيز حكم دفاعى فى الجمله بوده هر چند كه كيفيت آن را بيان نكرده است .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه در شرايع سابق نيز حكم دفاعى فى الجمله بوده، هرچند كه كيفيت آن را بيان نكرده است.




۱۴٬۱۶۴

ویرایش