گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و در كتاب عيون از جمله مسائلى كه حضرت رضا براى محمد بن سنان و پاسخش به سوالات او از علل نوشت ، يكى علت وجوب حج بوده كه امام نوشته است : علت آن رفتن به ميهمانى خداى عز و جل و طلب حوايج و بيرون شدن از همه گناهان است و براى اين است كه از گناهان گذشته تائب شود و نسبت به آينده اش تجديد عمل كند. و نيز در حج ، انسان موفق به بذل مال مى شود. و تنش به زحمت مى افتد، و در مقابل اجر مى برد. آدمى را از شهوات و لذات باز مى دارد، و به وسيله عبادت به درگاه خداى عز و جل نزديك مى شود و آدمى را به خضوع و استكانت و اظهار ذلت در برابر آن درگاه وا مى دارد. حج دائما آدمى را دچار سرما و گرما و ايمنى و خوف مى كند و آدمى با اين حوادث خو مى گيرد.
و در كتاب عيون، از جمله مسائلى كه حضرت رضا براى محمد بن سنان و پاسخش به سؤالات او از علل نوشت، يكى علت وجوب حج بوده، كه امام نوشته است:  


و نتيجه آثارش اين است كه اميد و ترس آدمى همه متوجه خدا مى شود. نتيجه ديگرش اينكه قساوت را از قلب و خشونت را از نفس و نسيان را از دل مى زدايد و اميد و ترس از غير خدا را مى برد و حقوق خدايى را تجديد مى كند و نفس را از فساد جلو مى گيرد. منافع شرقيان را عايد غربيان و ساحليان را عايد خشكى نشينان كه به حج آمده اند و حتى آنها كه نيامده اند مى سازد چون حج موسم آمد و شد تاجران و وارد كنندگان و فروشندگان و مشتريان و كاسبان و مسكينان است . در حج حوائج محتاجانى كه از اطراف و اماكن مى آيند و مى توانند بيايند بر آورده مى شود. اينها همه منافعى است كه حج براى بشر دارد.
علت آن، رفتن به ميهمانى خداى عزوجل و طلب حوايج و بيرون شدن از همه گناهان است و براى اين است كه از گناهان گذشته تائب شود و نسبت به آينده اش تجديد عمل كند. و نيز در حج، انسان موفق به بذل مال مى شود و تنش به زحمت مى افتد، و در مقابل اجر مى برد. آدمى را از شهوات و لذات باز مى دارد، و به وسيله عبادت به درگاه خداى عزوجل نزديك مى شود و آدمى را به خضوع و استكانت و اظهار ذلت در برابر آن درگاه وا مى دارد. حج دائما آدمى را دچار سرما و گرما و ايمنى و خوف مى كند و آدمى با اين حوادث خو مى گيرد.
 
و نتيجه آثارش اين است كه اميد و ترس آدمى همه متوجه خدا مى شود.  
 
نتيجه ديگرش اين كه: قساوت را از قلب و خشونت را از نفس و نسيان را از دل مى زدايد و اميد و ترس از غير خدا را مى برد و حقوق خدايى را تجديد مى كند و نفس را از فساد جلو مى گيرد. منافع شرقيان را عايد غربيان و ساحليان را عايد خشكى نشينان كه به حج آمده اند و حتى آن ها كه نيامده اند، مى سازد. چون حج موسم آمد و شد تاجران و وارد كنندگان و فروشندگان و مشتريان و كاسبان و مسكينان است. در حج، حوائج محتاجانى كه از اطراف و اماكن مى آيند و مى توانند بيايند بر آورده مى شود. اين ها همه منافعى است كه حج براى بشر دارد.
 
مؤلف: قريب به اين مضمون، از فضل بن شاذان نيز، از آن جناب روايت شده است.


مؤ لف : قريب به اين مضمون از فضل بن شاذان نيز از آن جناب روايت شده است .
<span id='link370'><span>
<span id='link370'><span>
و در كتاب معانى الاخبار به سند خود از ابى الصباح كنانى از امام صادق
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۴ </center>
(عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير كلام خداى عز و جل كه فرموده : و ((يذكروا اسم اللّه فى ايام معلومات (( فرمود: يعنى ايام تشريق .
و در كتاب معانى الاخبار، به سند خود، از ابى الصباح كنانى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير كلام خداى عزوجل كه فرموده: «وَ يَذكُرُوا اسمَ اللّه فِى أيّامٍ مَعلُومَات» فرمود: يعنى ايام تشريق.
 
مؤلف: در اين معنا نيز روايات ديگرى از امام باقر و صادق «عليهما السلام» رسيده. البته در اين ميان، روايات ديگرى نيز هست كه معارض با اين روايات است. مثل آن رواياتى كه «أيّام مَعلُومات» را، دهۀ ذى الحجه دانسته، يا آن رواياتى كه «أيّام مَعلُومات» را دهۀ ذى الحجّه و «أيّام معدودات» را، ايام تشريق دانسته، و آيه شريفه با آن روايتى كه ايام مذكور را ايام تشريق دانسته، سازگارتر است.


مؤلف : در اين معنا نيز روايات ديگرى از امام باقر و صادق (عليهما السلام ) رسيده ، البته در اين ميان روايات ديگرى نيز هست كه معارض ‍ با اين روايات است ، مثل آن رواياتى كه ((ايام معلومات (( را دهه ذى الحجه دانسته ، يا آن رواياتى كه ((ايام معلومات (( را دهه ذى الحجه و ايام معدودات را ايام تشريق دانسته و آيه شريفه با آن روايتى كه ايام مذكور را ايام تشريق دانسته سازگارتر است .
و در كافى، به سند خود، از ابى الصباح كنانى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير جملۀ «ثُمَّ ليَقضُوا تَفَثَهُم: فرمود: منظور، سر تراشيدن و ازاله مو از بدن است.


و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله ((ثم ليقضوا تفثهم (( فرمود: منظور، سر تراشيدن و ازاله مو از بدن است .
و در فقيه، در روايات بزنطى، از حضرت رضا «عليه السلام» آمده كه فرمود: «تَفَث»، ناخن گرفتن و چرك گرفتن از بدن و افكندن جامه احرام است.


و در فقيه ، در روايات بزنطى از حضرت رضا (عليه السلام ) آمده كه فرمود: ((تفث (( ناخن گرفتن و چرك گرفتن از بدن و افكندن جامه احرام است .
و در تهذيب، به سند خود، از حماد ناب روايت آورده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، از معناى جملۀ «وَليَطَّوَّفُوا بِالبَيتِ العَتِيق» پرسيدم. فرمود: منظور طواف نساء است.


و در تهذيب به سند خود از حماد ناب ، روايت آورده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) از معناى جمله ((و ليطوفوا بالبيت العتيق (( پرسيدم : فرمود: منظور طواف نساء است .
مؤلف: در معناى اين سه روايت، روايات ديگرى از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» آمده است.


مؤلف : در معناى اين سه روايت ، روايات ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده است .
و در كافى، به سند خود، از ابان، از كسى كه براى او حديث كرده، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: از آن جناب پرسيدم: چرا خداوند خانه كعبه را «بيت العتيق» ناميد؟


و در كافى به سند خود از ابان از كسى كه براى او حديث كرده از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب پرسيدم چرا خداوند خانه كعبه را ((بيت العتيق (( ناميد؟ فرمود: براى اينكه (هر خانه اى در دنيا در قيد ملك مالكى است ) و خداوند خانه را از قيد ملكيت انسانها آزاد كرده ، هيچ كس مالك آن نشده است .
فرمود: براى اين كه (هر خانه اى در دنيا در قيد ملك مالكى است) و خداوند، خانه را از قيد ملكيت انسان ها آزاد كرده، هيچ كس مالك آن نشده است.


و در تفسير قمى گفته : پدرم از صفوان بن يحيى از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام ) برايم حديثى كرد و در ضمن آن از داستان غرق شدن قوم نوح گفت ، و سپس
و در تفسير قمى گفته: پدرم، از صفوان بن يحيى، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» برايم حديثى كرد و در ضمن آن از داستان غرق شدن قوم نوح گفت، و سپس فرمود: خانه كعبه از اين جهت «بيت عتيق» ناميده شده كه از غرق شدن آزاد گرديده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۵ </center>
فرمود: خانه كعبه از اين جهت بيت عتيق ناميده شده كه از غرق شدن آزاد گرديده .


و در الدر المنثور است كه بخارى در تاريخ خود و ترمذى - وى حديث را حسن دانسته - و ابن جرير و طبرانى و حاكم - وى آن را صحيح دانسته - و ابن مردويه و بيهقى - در كتاب دلائل - از عبد اللّه بن زبير روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اگر خدا خانه كعبه را بيت العتيق ناميده بدين جهت است كه خداوند آن را از شر جبابره دنيا آزاد كرده ، و تاكنون هيچ جبارى بر آن غلبه نكرده است .
و در الدر المنثور است كه بخارى در تاريخ خود و ترمذى - وى حديث را حسن دانسته - و ابن جرير و طبرانى و حاكم - وى آن را صحيح دانسته - و ابن مردويه و بيهقى - در كتاب دلائل - از عبداللّه بن زبير روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: اگر خدا خانه كعبه را بيت العتيق ناميده، بدين جهت است كه خداوند آن را از شرّ جبابره دنيا آزاد كرده، و تاكنون هيچ جبارى بر آن غلبه نكرده است.


مؤلف : تاريخ به هيچ وجه اين روايت را تصديق نمى كند براى اينكه يكى از جبابره كه اين خانه را خراب كرد خود همين عبد اللّه زبير و ديگرى حصين بن نمير به دستور يزيد و يكى ديگر حجاج بن يوسف به امر عبد الملك مروان و يكى قوم قرامطه بودند. و ممكن است مراد آن حضرت تاريخ گذشته اين خانه باشد. و اما روايت سابق بر اين روايت كه ثابت نشده است .
مؤلف: تاريخ به هيچ وجه اين روايت را تصديق نمى كند. براى اين كه يكى از جبابره كه اين خانه را خراب كرد، خود همين عبداللّه زبير و ديگرى حصين بن نمير، به دستور يزيد و يكى ديگر حجّاج بن يوسف، به امر عبدالملك مروان و يكى قوم قرامطه بودند. و ممكن است مراد آن حضرت، تاريخ گذشته اين خانه باشد. و اما روايت سابق بر اين روايت كه ثابت نشده است.


باز در همان كتاب آمده كه سفيان بن عيينه و طبرانى و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و بيهقى - در كتاب سنن خود - از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : حجر اسماعيل جزء خانه است براى اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از پشت ديوار حجر طواف مى كرد. و حجر را داخل طواف مى ساخت ، خداى تعالى هم فرموده : ((و ليطوفوا بالبيت العتيق ((
باز در همان كتاب آمده كه سفيان بن عيينه و طبرانى و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - و بيهقى - در كتاب سنن خود - از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: حجر اسماعيل، جزء خانه است، براى اين كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» از پشت ديوار حجر طواف مى كرد. و حجر را داخل طواف مى ساخت. خداى تعالى هم فرموده: «وَليَطَّوَّفُوا بِالبَيتِ العَتِيق».


مؤلف : در اين معنا روايات ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) آمده .
مؤلف: در اين معنا، روايات ديگرى از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» آمده.


باز در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - از جبير بن مطعم روايت كرده اند كه گفت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: اى بنى عبد مناف ! زنهار كه احدى را از طواف اين خانه و نماز در آن ممانعت مكنيد، هر وقت كه باشد چه شب و چه روز.
باز در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و حاكم - وى حديث را صحيح دانسته - از جبير بن مطعم روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: اى بنى عبد مناف! زنهار كه احدى را از طواف اين خانه و نماز در آن ممانعت مكنيد، هر وقت كه باشد، چه شب و چه روز.


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((فاجتنبوا الرجس من الاوثان (( گفته : اصحاب ما اماميه روايت كرده اند كه بازى شطرنج و نرد و ساير انواع قمار، از اين رجس است . و در ذيل ((و اجتنبوا قول الزور(( گفته: اصحاب ما روايت كرده اند كه غنا و ساير سخنان لهو از مصاديق قول زور است .
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الأوثَان» گفته: اصحاب ما اماميه روايت كرده اند كه بازى شطرنج و نرد و ساير انواع قمار، از اين رجس است. و در ذيل «وَ اجتَنِبُوا قَولَ الزُّور» گفته: اصحاب ما روايت كرده اند كه غنا و ساير سخنان لهو از مصاديق قول زور است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۶ </center>
و در همان تفسير آمده كه ايمن بن خزيم از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت كرده كه روزى ما را مخاطب قرار داد و فرمود: اى مردم ! خداوند شهادت بنا حق را هم لنگه شرك به خود حساب كرده ، و فرموده : ((فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور((
و در همان تفسير آمده كه ايمن بن خزيم، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده كه روزى ما را مخاطب قرار داد و فرمود: اى مردم! خداوند شهادت به ناحق را، هم لنگۀ شرك به خود حساب كرده و فرموده: «فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الأوثَان وَ اجتَنِبُوا قَولَ الزُّور».


مؤلف : ذيل اين روايت در الدر المنثور، از احمد، ترمذى ، ابن جرير، ابن منذر و ابن مردويه از ايمن روايت شده است .
مؤلف: ذيل اين روايت در الدر المنثور، از احمد، ترمذى، ابن جرير، ابن منذر و ابن مردويه، از ايمن روايت شده است.


و در كافى به سند خود از ابى الصباح كنانى از ابى عبد اللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل جمله ((و لكم فيها منافع الى اجل مسمى (( فرمود: يعنى مادام كه قربانى نشده ، اگر در راه خسته شد مى تواند سوارش شود، البته نه اينكه خسته اش كند و اگر تشنه شد مى تواند از شيرش بدوشد، البته به شرطى كه همه آن را ندوشد.
و در كافى، به سند خود، از ابى الصباح كنانى، از ابى عبداللّه «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جملۀ «وَ لَكُم فِيهَا مَنَافِعُ إلَى أجَلٍ مُسَمّى» فرمود: يعنى مادام كه قربانى نشده، اگر در راه خسته شد، مى تواند سوارش شود. البته نه اين كه خسته اش كند و اگر تشنه شد، مى تواند از شيرش بدوشد، البته به شرطى كه همه آن را ندوشد.


و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: حاج مى تواند سوار شتر خود شود، اما به طور شايسته .
و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه، از على «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: حاج مى تواند سوار شتر خود شود، اما به طور شايسته.


مؤلف : نظير اين روايت را از جابر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) نيز آورده .
مؤلف: نظير اين روايت را، از جابر، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نيز آورده.


و در تفسير قمى در ذيل آيه ((فله اسلموا و بشر المخبتين (( فرموده : يعنى عبادت كنندگان .
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «فَلَهُ أسلِمُوا وَ بَشِّرِ المُخبِتِين» فرموده: يعنى عبادت كنندگان.


و در كتاب كافى به سند خود از عبد اللّه بن سنان از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل جمله ((و اذكروا اسم اللّه عليها صواف (( فرمود: اين آن هنگامى است كه شتر براى نحر، مى ايستد كه دست و پايش در يك صف قرار گرفته ، دستهايش از پا تا زانو بسته شده . و جمله ((فاذا وجبت جنوبها(( مربوط به آن هنگامى است كه به زمين مى افتد.
و در كتاب كافى، به سند خود، از عبداللّه بن سنان، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جملۀ «وَ اذكُرُوا اسمَ اللّه عَلَيهَا صَوَّاف» فرمود: اين آن هنگامى است كه شتر براى نحر، مى ايستد كه دست و پايش در يك صف قرار گرفته، دست هايش از پا تا زانو بسته شده. و جملۀ «فَإذَا وَجَبَت جُنُوبُهَا»، مربوط به آن هنگامى است كه به زمين مى افتد.


و در همان كتاب به سند خود از عبد الرحمان بن ابى عبد اللّه ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله ((فاذا وجبت جنوبها(( فرمود: يعنى وقتى به زمين افتاد از آن بخوريد و به ((قانع (( يعنى كسى كه هر چيزى به او بدهى راضى مى شود و ناراحت
و در همان كتاب، به سند خود، از عبدالرحمان بن ابى عبداللّه، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير جملۀ «فَإذَا وَجَبَت جُنُوبُهَا» فرمود: يعنى وقتى به زمين افتاد از آن بخوريد، و به «قانع»، يعنى كسى كه هر چيزى به او بدهى، راضى مى شود و ناراحت نمى گردد و قهر نمى كند، و به «مُعتَر»، يعنى كسى كه از كنار تو عبور مى كند بلكه تعارفش كنى، بخوران.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۷ </center>
نمى گردد و قهر نمى كند، و به ((معتر(( يعنى كسى كه از كنار تو عبور مى كند بلكه تعارفش كنى ، بخوران .


و در معانى الاخبار به سند خود از سيف تمار روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: سعيد بن عبد الملك به حج آمد و پدرم را بديد، پس گفت : من شترى سوق داده ام (با خود براى قربانى آورده ام ) حال چه كنم؟  
و در معانى الاخبار، به سند خود، از سيف تمار روايت كرده كه گفت: امام صادق «عليه السلام» فرمود: سعيد بن عبدالملك به حج آمد و پدرم را بديد، پس گفت: من شترى سوق داده ام (با خود براى قربانى آورده ام)، حال چه كنم؟  


فرمود يك ثلث آن را براى خوردن خانواده ات بده ، و ثلث ديگر را به قانع بخوران ، و ثلث سوم را به مسكين بده . پرسيدم : مسكين يعنى سائل ؟ فرمود: بله و قانع آن كسى است كه هر چيز برايش ‍ بفرستى هر چند يك تكه گوشت باشد قناعت مى كند، و معتّر آن كسى است كه به طمع گوشت از كنار تو مى گذرد، ولى سؤال نمى كند.
فرمود: يك ثلث آن را براى خوردن خانواده ات بده، و ثلث ديگر را به قانع بخوران، و ثلث سوم را به مسكين بده. پرسيدم: مسكين يعنى سائل؟ فرمود: بله، و «قانع»، آن كسى است كه هر چيز برايش بفرستى، هرچند يك تكه گوشت باشد، قناعت مى كند، و «معتّر»، آن كسى است كه به طمع گوشت از كنار تو مى گذرد، ولى سؤال نمى كند.


مؤلف : در همه مضامينى كه در اين روايات گذشت ، روايات بسيار ديگرى هست كه آنچه ما نقل كرديم مختصرى از آنها بود.
مؤلف: در همه مضامينى كه در اين روايات گذشت، روايات بسيار ديگرى هست كه آنچه ما نقل كرديم، مختصرى از آن ها بود.


و در كتاب جوامع الجامع در تفسير جمله ((لن ينال اللّه لحومها و لا دماوها(( مى گويد: و روايت شده كه مردم جاهليت را رسم بر اين بود كه وقتى شتر را نحر مى كردند، خون آن را به ديوار كعبه مى ماليدند، پس وقتى مسلمانان به حج رفتند مى خواستند همين رسم جاهليت را انجام دهند اين آيه نازل شد.
و در كتاب جوامع الجامع، در تفسير جملۀ «لَن يَنَالَ اللّهُ لُحُومُهَا وَ لَا دِمَاؤُهَا» مى گويد: و روايت شده كه مردم جاهليت را رسم بر اين بود كه وقتى شتر را نحر مى كردند، خون آن را به ديوار كعبه مى ماليدند. پس وقتى مسلمانان به حج رفتند، مى خواستند همين رسم جاهليت را انجام دهند، اين آيه نازل شد.


مؤلف : در معناى اين روايت در الدر المنثور حديثى از ابن منذر و ابن مردويه از ابن عباس آمده است .
مؤلف: در معناى اين روايت، در الدر المنثور، حديثى از ابن منذر و ابن مردويه، از ابن عباس آمده است.


و در تفسير قمى بعد از جمله ((لتكبروا اللّه على ما هديكم (( گفته : تكبير در ايام تشريق در منى به دنبال پانزده نماز و در شهرها به دنبال ده نماز گفته مى شود.
و در تفسير قمى، بعد از جملۀ «لِتُكَبِّرُوا اللّهَ عَلَى مَا هَدَيكُم» گفته: تكبير در ايام تشريق در منى به دنبال پانزده نماز و در شهرها به دنبال ده نماز گفته مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۳۸ </center>
<span id='link371'><span>
<span id='link371'><span>
۱۴٬۰۳۰

ویرایش