گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:
<span id='link148'><span>
<span id='link148'><span>


==وعدۀ استخلاف در آيه، جز با حکومت جهانی مهدى«ع»، با هيچ مجتمعى قابل انطباق نيست ==
==وعدۀ استخلاف در آيه، فقط با حکومت جهانی مهدى«ع»، منطبق است ==
آنچه از همه مطالب بر آمد اين شد كه خداى سبحان به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند، وعده مى دهد كه به زودى جامعه اى برايشان تكوين مى كند كه جامعه به تمام معنا صالح باشد، و از لكه ننگ كفر و نفاق و فسق پاك باشد، زمين را ارث برد و در عقايد افراد آن و اعمالشان جز دين حق، چيزى حاكم نباشد، ايمن زندگى كنند، ترسى از دشمن داخلى يا خارجى نداشته باشند، از كيد نيرنگبازان، و ظلم ستمگران و زورگويى زورگويان آزاد باشند.
آنچه از همه مطالب بر آمد، اين شد كه خداى سبحان به كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند، وعده مى دهد كه به زودى جامعه اى برايشان تكوين مى كند كه جامعه به تمام معنا صالح باشد، و از لكّه ننگ كفر و نفاق و فسق پاك باشد. زمين را ارث برد و در عقايد افراد آن و اعمالشان جز دين حق، چيزى حاكم نباشد، ايمن زندگى كنند، ترسى از دشمن داخلى يا خارجى نداشته باشند، از كيد نيرنگبازان، و ظلم ستمگران و زورگويى زورگويان آزاد باشند.


و اين مجتمع طيب و طاهر با صفاتى كه از فضيلت و قداست دارد هرگز تاكنون در دنيا منعقد نشده ، و دنيا از روزى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) مبعوث به رسالت گشته تاكنون، چنين جامعه اى به خود نديده، ناگزير اگر مصداقى پيدا كند، در روزگار مهدى (عليه السلام) خواهد بود، چون اخبار متواترى كه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) و ائمه اهل بيت (عليهم السلام) در خصوصيات آن جناب وارد شده از انعقاد چنين جامعه اى خبر مى دهد، البته اين در صورتى است كه روى سخن در آيه را متوجه مجتمع صالح بدانيم ، نه تنها حضرت مهدى (عليه السلام).
و اين مجتمع طيب و طاهر با صفاتى كه از فضيلت و قداست دارد، هرگز تاكنون در دنيا منعقد نشده، و دنيا از روزى كه پيامبر «صلى الله عليه و آله» مبعوث به رسالت گشته، تاكنون، چنين جامعه اى به خود نديده، ناگزير اگر مصداقى پيدا كند، در روزگار مهدى «عليه السلام» خواهد بود.  


خواهيد گفت: طبق اين نظريه چه معنا دارد كه روى سخن را در زمان نزول آيه به «الّذين آمنوا و عملوا الصالحات» كند، در حالى كه مهدى (عليه السلام) آن روز نبود، (نه خودش بود و نه يكى از اهل زمانش).
چون اخبار متواترى كه از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» و ائمه اهل بيت «عليهم السلام» در خصوصيات آن جناب وارد شده، از انعقاد چنين جامعه اى خبر مى دهد. البته اين در صورتى است كه روى سخن در آيه را متوجه مجتمع صالح بدانيم، نه تنها حضرت مهدى «عليه السلام».


در پاسخ مى گوييم: اين سؤال ناشى از اين است كه پرسش كننده ميان خطاب هاى فردى با خطاب هاى اجتماعى خلط كرده. چون خطاب دو جور ممكن است متوجه اشخاص شود، يكى اينكه اشخاصى را مورد خطابى قرار دهند، بدين جهت كه خصوصيات خود آنان
خواهيد گفت: طبق اين نظريه چه معنا دارد كه روى سخن را در زمان نزول آيه به «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات» كند، در حالى كه مهدى «عليه السلام» آن روز نبود، (نه خودش بود و نه يكى از اهل زمانش).
 
در پاسخ مى گوييم: اين سؤال، ناشى از اين است كه پرسش كننده ميان خطاب هاى فردى با خطاب هاى اجتماعى خلط كرده. چون خطاب دو جور ممكن است متوجه اشخاص شود: يكى اين كه اشخاصى را مورد خطابى قرار دهند، بدين جهت كه خصوصيات خود آنان مورد نظر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۱۶ </center>
مورد نظر است ، ديگر اينكه همان اشخاص را مورد خطاب قرار بدهند، اما نه از اين جهت كه شخص خود آنان مورد نظر باشد، بلكه از اين جهت كه جمعيتى هستند داراى صفاتى معين، در صورت اول خطاب از مخاطبين به غير مخاطبين متوجه نمى شود. و شامل آنها نمى گردد، نه وعده اش و نه وعيدش و نه هيچ چيز ديگرش، و در قسم دوم اصلا اشخاص دخالتى ندارند، خطاب متوجه دارندگان صفات كذايى است ، كه در اين صورت به ديگران نيز متوجه مى شود.
ديگر اين كه: همان اشخاص را مورد خطاب قرار بدهند، اما نه از اين جهت كه شخص خود آنان مورد نظر باشد، بلكه از اين جهت كه جمعيتى هستند داراى صفاتى معين. در صورت اول، خطاب از مخاطبان به غير مخاطبان متوجه نمى شود و شامل آن ها نمى گردد. نه وعده اش و نه وعيدش و نه هيچ چيز ديگرش. و در قسم دوم، اصلا اشخاص دخالتى ندارند، خطاب متوجه دارندگان صفات كذايى است، كه در اين صورت، به ديگران نيز متوجه مى شود.


در آيه شريفه خطاب از قبيل خطاب هاى دوم است، كه بيانش گذشت و اغلب خطاب هاى قرآنى كه يا مؤ منين را مخاطب كرده، و يا كفار را از اين قبيل است، و همچنين خطابهايى كه متضمن بدگويى از اهل كتاب و مخصوصا يهود است، از اين قبيل است، به مخاطبين بدگويى مى كند به اينكه نياكان و اجداد چند پشت قبل ايشان چنين و چنان كردند، و همچنين خطاب هاى متوجه به مشركين كه شما بوديد كه چنين و چنان كرديد، به اينكه اسلاف آنان بودند، نه خود آنان. پس معلوم مى شود كه روى سخن با دارندگان فلان صفات زشت است.
در آيه شريفه خطاب از قبيل خطاب هاى دوم است، كه بيانش گذشت و اغلب خطاب هاى قرآنى كه يا مؤمنان را مخاطب كرده، و يا كفار را، از اين قبيل است. و همچنين خطاب هايى كه متضمن بدگويى از اهل كتاب و مخصوصا يهود است، از اين قبيل است. به مخاطبان بدگويى مى كند به اين كه نياكان و اجداد چند پشت قبل ايشان، چنين و چنان كردند، و همچنين خطاب هاى متوجه به مشركان كه شما بوديد، كه چنين و چنان كرديد، به اين كه اسلاف آنان بودند، نه خود آنان. پس معلوم مى شود كه روى سخن با دارندگان فلان صفات زشت است.


و مخصوصا از اين قبيل است وعده اى كه به يهود داده و فرموده: «فاذا جاء وعد الاخرة ليسووا وجوهكم» كه وعده داده شدگان تا زمان تحقق آن وعده و پيشگويى زنده نماندند، و در عين حال روى سخن با يهود عصر نزول است، كه شما چنين و چنان مى شويد. و نظير آن وعده در گفتار ذى القرنين است، كه بنا به حكايت قرآن كريم گفت: «فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا».
و مخصوصا از اين قبيل است وعده اى كه به يهود داده و فرموده: «فَإذَا جَاءَ وَعدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُم» كه وعده داده شدگان تا زمان تحقق آن وعده و پيشگويى زنده نماندند، و در عين حال، روى سخن با يهود عصر نزول است، كه شما چنين و چنان مى شويد. و نظير آن وعده در گفتار ذى القرنين است، كه بنا به حكايت قرآن كريم گفت: «فَإذَا جَاءَ وَعدُ رَبِّى جَعَلَهُ دَكَّاء وَ كَانَ وَعدُ رَبِّى حَقّاً».


و نيز وعده اى كه به مردم داده كه قيامت قيام مى كند و بساط حيات دنيوى به وسيله نفخه صور بر چيده مى شود، چنانكه فرمود: «ثقلت فى السموات و الارض لا تاتيكم الا بغتة» كه مؤمنين صالح را به عنوان اينكه مؤمن و صالح اند، وعده اى داده، كه اشخاص حاضر در زمان نزول آن را نديدند و مردند، ولى همين كه در آخرين روز از روزگار دنيا افرادى صالح و مؤمن شاهد نفخه صور مى شوند، مجوز اين شده كه اين وعده را به همه صالحان مؤمن در همه اعصار، و مخصوصا افراد حاضر در زمان نزول بدهد.
و نيز وعده اى كه به مردم داده كه قيامت قيام مى كند و بساط حيات دنيوى به وسيله نفخه صور بر چيده مى شود، چنانكه فرمود: «ثقلت فى السموات و الارض لا تاتيكم الا بغتة» كه مؤمنين صالح را به عنوان اينكه مؤمن و صالح اند، وعده اى داده، كه اشخاص حاضر در زمان نزول آن را نديدند و مردند، ولى همين كه در آخرين روز از روزگار دنيا افرادى صالح و مؤمن شاهد نفخه صور مى شوند، مجوز اين شده كه اين وعده را به همه صالحان مؤمن در همه اعصار، و مخصوصا افراد حاضر در زمان نزول بدهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۱۷ </center>
پس حق مطلب اين است كه اگر واقعا بخواهيم حق معناى آيه را به آن بدهيم (و همه تعصبات را كنار بگذاريم) آيه شريفه جز با اجتماعى كه به وسيله ظهور مهدى (عليه السلام) به زودى منعقد مى شود قابل انطباق با هيچ مجتمعى نيست.
پس حق مطلب اين است كه اگر واقعا بخواهيم حق معناى آيه را به آن بدهيم (و همه تعصبات را كنار بگذاريم)، آيه شريفه، جز با اجتماعى كه به وسيله ظهور مهدى «عليه السلام» به زودى منعقد مى شود، با هيچ مجتمعى قابل انطباق نيست.


و اما اگر پاى مسامحه و سهل انگارى در تفسير مفردات و جملات آن راه دهيم ، آن وقت ممكن است بگوييم مراد از استخلاف «الّذين آمنوا و عملوا الصالحات» استخلاف همه امت است، (نه همان طور كه گفتيم دسته اى مخصوص)، آن وقت در جواب اين كه همه امت مصداق «الّذين آمنوا و عملوا الصالحات» نيستند، بگوييم اين از باب تغليب است، كه از آن باب به شمس و قمر مى گوييم: شمسين، (دو آفتاب)، يا قمرين (دو ماه)، و يا پاسخى نظير آن بدهيم.
و اما اگر پاى مسامحه و سهل انگارى در تفسير مفردات و جملات آن راه دهيم، آن وقت ممكن است بگوييم: مراد از استخلاف «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات»، استخلاف همه امت است. (نه همان طور كه گفتيم دسته اى مخصوص)، آن وقت در جواب اين كه همه امت مصداق «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات» نيستند، بگوييم اين از باب تغليب است، كه از آن باب به شمس و قمر مى گوييم: شمسين، (دو آفتاب)، يا قمرين (دو ماه)، و يا پاسخى نظير آن بدهيم.


و مراد از تمكين دينشان، آن دين كه برايشان پسنديده، اين بگيريم كه آنان را در دنيا معروف به امت اسلام مى كند، و دين اسلام را دين ايشان مى داند، هر چند كه هفتاد و سه فرقه شوند، و هر فرقه اى فرق ديگر را كافر بداند، و بعضى خون بعضى ديگر را مباح بشمارد، و عرض و مال او را حلال بداند.
و مراد از تمكين دينشان، آن دين كه برايشان پسنديده، اين بگيريم كه آنان را در دنيا معروف به امت اسلام مى كند، و دين اسلام را دين ايشان مى داند، هرچند كه هفتاد و سه فرقه شوند، و هر فرقه اى، فرق ديگر را كافر بداند، و بعضى خون بعضى ديگر را مباح بشمارد، و عِرض و مال او را حلال بداند.


و مراد از تبديل خوف ايشان به امنيت، و اينكه خدا را بپرستند و چيزى را شريك او نگيرند اين باشد كه خدا اسلام را عزت و شوكت دهد، و بر معظم معموره زمين گسترده كند، در معظم معموره زمين آزادانه نماز و روزه و حج انجام شود، هرچند كه از ميان خود آنان امنيت رخت بر بسته باشد، و حق و حقيقت با سكنه آنها خدا حافظى كرده باشد.
و مراد از تبديل خوف ايشان به امنيت، و اين كه خدا را بپرستند و چيزى را شريك او نگيرند، اين باشد كه خدا اسلام را عزت و شوكت دهد، و بر معظم معموره زمين گسترده كند. در معظم معموره زمين آزادانه نماز و روزه و حج انجام شود، هرچند كه از ميان خود، آنان امنيت رخت بر بسته باشد، و حق و حقيقت با سكنه آن ها خداحافظى كرده باشد.


كه در اين صورت موعود به اين وعده امت، و مراد از استخلاف ايشان، عزت و شوكتى است كه بعد از هجرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و بعد از رحلت آن جناب نصيب مسلمين شد، ولى اگر معنا اين باشد باز وجهى نيست كه تنها شامل زمان خلفاى راشدين باشد، بلكه بعد از آنان را نيز تا زمان انحطاط خلافت اسلامى شامل مى شود.
كه در اين صورت، موعود به اين وعده امت، و مراد از استخلاف ايشان، عزت و شوكتى است كه بعد از هجرت رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و بعد از رحلت آن جناب نصيب مسلمين شد. ولى اگر معنا اين باشد، باز وجهى نيست كه تنها شامل زمان خلفاى راشدين باشد، بلكه بعد از آنان را نيز تا زمان انحطاط خلافت اسلامى شامل مى شود.


خوب، اين وجهى است كه مى توان براى آيه تصور كرد، و اما تطبيق آيه با دوره خلفاى راشدين و يا سه نفر اول و يا تنها دوره على (عليه السلام) هيچ وجهى ندارد.
خوب، اين وجهى است كه مى توان براى آيه تصور كرد، و اما تطبيق آيه با دوره خلفاى راشدين و يا سه نفر اول و يا تنها دوره على «عليه السلام»، هيچ وجهى ندارد.




۱۴٬۲۲۰

ویرایش