گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
و همين كه از وحى فارغ شد، جبرئيل نازل شد. به اهل هر آسمانى برخورد، پريشانى و فزع از دل هاى اهل آن آسمان زايل گشت. آن وقت به خود آمده، از يكديگر پرسيدند: پروردگارتان چه مى گفت؟ و در پاسخ گفتند: خدا حق را گفت، و او، «علىّ» و «كبير» است.
و همين كه از وحى فارغ شد، جبرئيل نازل شد. به اهل هر آسمانى برخورد، پريشانى و فزع از دل هاى اهل آن آسمان زايل گشت. آن وقت به خود آمده، از يكديگر پرسيدند: پروردگارتان چه مى گفت؟ و در پاسخ گفتند: خدا حق را گفت، و او، «علىّ» و «كبير» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۷۰ </center>
مؤلف: نظير اين روايت، از طرق اهل سنت نقل شده كه بعضى از آن ها سندش تا رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» هست، و بعضى ديگر سندش موقوف است، و همه اش ذكر نشده. و به هرحال، كلام رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، صداقى از مصاديق آيه است، ولى به هيچ وجه، صلاحيت براى تفسير آن ندارد.
مؤلف: نظير اين روايت، از طرق اهل سنت نقل شده كه سند بعضى از آن ها، تا رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» هست، و بعضى ديگر سندش موقوف است، و همه اش ذكر نشده. و به هرحال، كلام رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، مصداقى از مصاديق آيه است، ولى به هيچ وجه، صلاحيت براى تفسير آن ندارد.


و در الدر المنثور، از ابن مردويه، از ابن عباس، و در مجمع البيان، از ابن عباس، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» روايت كرده اند كه فرمود:  
و در الدر المنثور، از ابن مردويه، از ابن عباس، و در مجمع البيان، از ابن عباس، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» روايت كرده اند كه فرمود:  
خط ۲۲۶: خط ۲۲۶:
سوم اين كه: غنيمت براى من حلال شد.  
سوم اين كه: غنيمت براى من حلال شد.  


چهارم اين كه: تمام روى زمين برايم مسجد و هم طهور شد.  
چهارم اين كه: تمام روى زمين، برايم «مسجد» و هم «طهور» شد.  


پنجم اين كه: به من شفاعت دادند، و من آن را براى امتم، در روز قيامت ذخيره كرده ام، و امتم، إن شاء الله، اگر چيزى را شريك خدا نسازد، بدان نائل مى شود.
پنجم اين كه: به من «شفاعت» دادند، و من آن را براى امتم، در روز قيامت ذخيره كرده ام، و امتم، إن شاء الله، اگر چيزى را شريك خدا نسازد، بدان نائل مى شود.


مؤلف: اين معنا از ابن منذر، از ابوهريره، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نيز، روايت شده.
مؤلف: اين معنا از ابن منذر، از ابوهريره، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نيز، روايت شده.
خط ۲۳۴: خط ۲۳۴:
ليكن روايت مزبور، معارض است با روايات بسيارى كه مى گويند: نوح «عليه السلام» نيز مبعوث بود براى رسالت به سوى تمام بشر، كه در بعضى از آن روايات، نام ابراهيم «عليه السلام»، و در بعضى ديگر، همه انبياى اولوالعزم نيز برده شده.
ليكن روايت مزبور، معارض است با روايات بسيارى كه مى گويند: نوح «عليه السلام» نيز مبعوث بود براى رسالت به سوى تمام بشر، كه در بعضى از آن روايات، نام ابراهيم «عليه السلام»، و در بعضى ديگر، همه انبياى اولوالعزم نيز برده شده.


و از سوى ديگر، اين كه «شفاعت» را يكى از خصائص رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دانست، مخالف است با روايات زيادى كه براى ساير انبياء هم شفاعت را اثبات مى كند.  
و از سوى ديگر، اين كه «شفاعت» را يكى از خصائص رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دانست، مخالف است با روايات زيادى كه براى ساير انبياء هم، شفاعت را اثبات مى كند.  


خداى تعالى هم، در قرآن، «شفاعت» را خاصّ عموم كسانى دانسته كه در دنيا «شهيد» و «گواه بر حق» باشند، و فرموده: «وَ لَا يَملِكُ الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إلّا مَن شَهِدَ بِالحَقِّ وَ هُم يَعلَمُونَ». و قرآن كريم، گواهى داده به اين كه حضرت عيسى «عليه السلام»، از شهداء است و فرموده: «وَ يَومَ القِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيهِم شَهِيداً».
خداى تعالى هم، در قرآن، «شفاعت» را خاصّ عموم كسانى دانسته كه در دنيا «شهيد» و «گواه بر حق» باشند، و فرموده: «وَ لَا يَملِكُ الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إلّا مَن شَهِدَ بِالحَقِّ وَ هُم يَعلَمُونَ».  
 
و قرآن كريم، گواهى داده به اين كه حضرت عيسى «عليه السلام»، از شهداء است و فرموده: «وَ يَومَ القِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيهِم شَهِيداً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۷۱ </center>
و روايات از طرق عامه و خاصه، در عموميت رسالت رسول اسلام بسيار است. و از ظاهر بسيارى از آن روايات بر مى آيد كه كلمۀ «كافّة» را در جملۀ «وَ مَا أرسَلنَاكَ إلّا كَافّةً لِلنَّاسِ»، حال از «ناس» گرفته، و حال را بر صاحب حال مقدم داشته، در حالى كه علماى نحو در آن اختلاف دارند. بصرى ها، آن را جايز ندانسته و كوفى ها، جايزش مى دانند.
و روايات از طرق عامه و خاصه، در عموميت رسالت رسول اسلام بسيار است. و از ظاهر بسيارى از آن روايات بر مى آيد كه كلمۀ «كافّة» را در جملۀ «وَ مَا أرسَلنَاكَ إلّا كَافّةً لِلنَّاسِ»، حال از «ناس» گرفته، و «حال» را بر «صاحب حال» مقدم داشته، در حالى كه علماى نحو در آن اختلاف دارند. بصرى ها، آن را جايز ندانسته و كوفى ها، جايزش مى دانند.




۱۴٬۰۹۹

ویرایش