گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸: خط ۸:
«'''وَ قَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ...'''»:
«'''وَ قَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ...'''»:


از آنجايى كه مردم ، بر بت پرستى خود هيچ دليلى نداشتند، ديگر بهانه اى برايشان نماند، جز اينكه نسبت به كسانى كه مورد احترامشان بود استناد بجويند، مانند پدران براى فرزندان ، و روساء براى پيروان ، و دوستان در نظر دوستان ، و بالاخره امت براى تك تك افراد، پس يگانه چيزى كه سنت هاى قومى را سر پا نگه مى دارد، و باعث مى شود كه متروك نگردد همين ملاحظات است
از آن جايى كه مردم، بر بت پرستى خود هيچ دليلى نداشتند، ديگر بهانه اى برايشان نماند، جز اين كه نسبت به كسانى كه مورد احترامشان بود، استناد بجويند. مانند پدران براى فرزندان، و رؤساء براى پيروان، و دوستان در نظر دوستان، و بالاخره امت براى تك تك افراد. پس يگانه چيزى كه سنت هاى قومى را سرِ پا نگه مى دارد، و باعث مى شود كه متروك نگردد، همين ملاحظات است.


پس پيروى از سنت بت پرستى در حقيقت يكى از آثار علاقه هاى اجتماعى است ، كه عامه آن را از تك تك افراد مشاهده مى كنند، و خيال مى كنند كه اين عمل صحيح است ، و علاقه قوميت وادارشان مى كند كه از آن تقليد كنند، و آن را براى خود نيز سنت قرار دهند، و اين سنت قرار دادن متقابلا آن علاقه قوميت را حفظ مى كند، و اتحاد و اتفاق و يكپارچگى يك قوم را محفوظ مى دارد
پس پيروى از سنت بت پرستى، در حقيقت، يكى از آثار علاقه هاى اجتماعى است، كه عامه آن را از تك تك افراد مشاهده مى كنند، و خيال مى كنند كه اين عمل صحيح است، و علاقۀ قوميت، وادارشان مى كند كه از آن تقليد كنند، و آن را براى خود نيز سنت قرار دهند. و اين سنت قرار دادن، متقابلا آن علاقۀ قوميت را حفظ مى كند، و اتحاد و اتفاق و يكپارچگى يك قوم را محفوظ مى دارد.


اين حال و وضع عامه مردم است ، و اما خواص قوم ، آنها هم چه بسا به حجتى اعتماد كنند كه در حقيقت هيچ حجيت ندارد، مثل اينكه بگويند: خدا بزرگ تر از آن است كه حس انسانى بدان احاطه يابد، و يا وهم و يا عقل او را در خود بگنجاند، و چون چنين است ، ما نمى توانيم در عبادت كه يك نوع توجه است به او توجه كنيم ، و لازم است چيز ديگرى را كه مورد عنايت اوست از قبيل جن يا ملائكه بپرستيم ، تا آنها ما را به خدا نزديك كنند، و نزد او وساطت و شفاعت ما را كنند
اين حال و وضع عامه مردم است. و اما خواص قوم، آن ها هم چه بسا به حجتى اعتماد كنند كه در حقيقت هيچ حجيت ندارد. مثل اين كه بگويند: خدا، بزرگ تر از آن است كه حسّ انسانى بدان احاطه يابد، و يا وهم و يا عقل او را در خود بگنجاند. و چون چنين است، ما نمى توانيم در عبادت، كه يك نوع توجه است، به او توجه كنيم، و لازم است چيز ديگرى را كه مورد عنايت اوست، از قبيل جنّ يا ملائكه بپرستيم، تا آن ها ما را به خدا نزديك كنند، و نزد او، وساطت و شفاعت ما را كنند.


پس آيه مورد بحث خطابى است از ابراهيم (عليه السلام ) به عامه قومش كه : بت پرستى شما هيچ دليلى ندارد، مگر علاقه قوميت ، شما مى خواهيد به اين وسيله امر زندگى خود را اصلاح كنيد
پس آيه مورد بحث، خطابى است از ابراهيم «عليه السلام» به عامّه قومش كه: بت پرستى شما، هيچ دليلى ندارد، مگر علاقۀ قوميت. شما مى خواهيد به اين وسيله، امر زندگى خود را اصلاح كنيد.


و لذا مى بينيم قوم ابراهيم (عليه السلام )، وقتى آن جناب دليل بت پرستى را از ايشان مى پرسد در جوابش مى گويند: بلكه ما پدران خود را يافتيم كه چنين مى كردند ((اذ قال لابيه و قومه ما هذه التماثيل التى انتم لها عاكفون قالوا وجدنا آباءنا لها عابدين (( و آيه ((قال هل يسمعونكم اذ تدعون او ينفعونكم او يضرون قالوا بل وجدنا اباءنا كذلك يفعلون ((
و لذا مى بينيم قوم ابراهيم «عليه السلام»، وقتى آن جناب دليل بت پرستى را از ايشان مى پرسد، در جوابش مى گويند: بلكه ما پدران خود را يافتيم كه چنين مى كردند: «إذ قَالَ لِأبِيهِ وَ قَومِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِى أنتُم لَهَا عَاكِفُونَ * قَالُوا وَجَدنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ». و آيه: «قَالَ هَل يَسمَعُونَكُم إذ تَدعُونَ أو يَنفَعُونَكُم أو يَضُرُّونَ * قَالُوا بَل وَجَدنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفعَلُونَ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۷۹ </center>
از اين جا معلوم مى شود كه نصب كلمه ((مودت (( در جمله ((موده بينكم ((، هم مى شود بخاطر افتادن حرف جر باشد، و تقدير آن ((لموده بينكم (( بوده ، و لام تعليل از اولش حذف شده باشد، كه در اين صورت مودت سبب بت پرستى مى شود، و هم ممكن است به خاطر اين باشد كه كلمه مذكور مفعول له است ، و مودت غايتى است كه غرض از بت پرستى ، رسيدن به آن غايت است ، و خلاصه بت مى پرستيدند براى اينكه مودت پيدا بشود، هر دو جور ممكن است ، و ليكن ذيل آيه با وجه دوم مناسب است كه توضيحش خواهد آمد
از اين جا معلوم مى شود كه نصب كلمۀ «مودت» در جملۀ «مَوَدَّةَ بَينِكُم»، هم مى شود به خاطر افتادن حرف جر باشد، و تقدير آن «لِمَوَدَّة بَينِكُم» بوده، و لام تعليل از اولش حذف شده باشد، كه در اين صورت، «مودت»، سبب بت پرستى مى شود. و هم ممكن است به خاطر اين باشد كه كلمه مذكور، مفعولٌ له است، و مودت، غايتى است كه غرض از بت پرستى، رسيدن به آن غايت است. و خلاصه بت مى پرستيدند، براى اين كه مودت پيدا بشود. هر دو جور ممكن است، وليكن ذيل آيه، با وجه دوم مناسب است كه توضيحش خواهد آمد.
<span id='link105'><span>
<span id='link105'><span>


۱۴٬۱۱۵

ویرایش