گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۳ </center>
<span id='link223'><span>
<span id='link223'><span>
==اشكال بر كلام صاحب المنار و اشاره به قرآن درنقل داستان ها ==
==اشكال بر كلام صاحب المنار و اشاره به قرآن در نقل داستان ها ==
اين بود كلام صاحب المنار در ذيل آيه مورد بحث ، و ليكن خواننده محترم به خوبى مى داند اقوالى كه صاحب المنار نقل كرده مخصوصا دو قول اول هيچ شاهدى بر آنها در خود آيه ديده نمى شود، و روايات وارده در اين داستان نيز هيچ يك از آنها را تاءييد نمى نمايد.
اين بود كلام صاحب المنار در ذيل آيه مورد بحث، وليكن خواننده محترم به خوبى مى داند اقوالى كه صاحب المنار نقل كرده، مخصوصا دو قول اول، هيچ شاهدى بر آن ها در خود آيه ديده نمى شود، و روايات وارده در اين داستان نيز، هيچ يك از آن ها را تأييد نمى نمايد.
و اما اينكه گفت : (( اگر داستان وارده در آيه مورد بحث همان داستانى باشد كه در آيه (( ۱۴۳(( يعنى آيه (( لما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربه (( وارد شده ، لازمه اش اين است كه داستان گوساله پرستى بنى اسرائيل در وسط اين داستان گنجيده شده باشد و اين از فصاحت قرآن بدور است (( .
 
جوابش اين است كه وقتى از فصاحت قرآن بدور است كه عنايتى در كار نباشد و اما اگر عنايت و خصوصيتى در كار بيايد هيچ مانعى نيست از اينكه در وسط نقل داستانى به داستان ديگرى پرداخته شود، و امثال آن در قرآن كريم بسيار است ، آرى اگر قرآن كريم كتابى تاريخى و رمانى مانند ساير رمانها بود البته اين انتقال به داستانى در خلال داستانى ديگر عيب شمرده مى شد، و ليكن قرآن كريم كتاب هدايت و دلالت و حكمت است ، از هر قضيه و هر اتفاقى كه در ادوار گذشته رخ داده تنها آن قسمتش را نقل مى كند كه به كار هدايت بخورد.
و اما اين كه گفت: «اگر داستان وارده در آيه مورد بحث، همان داستانى باشد كه در آيه «۱۴۳»، يعنى آيه «لما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربه» وارد شده، لازمه اش اين است كه داستان گوساله پرستى بنى اسرائيل، در وسط اين داستان گنجيده شده باشد و اين، از فصاحت قرآن به دور است».
و اما اينكه گفت : (( اگر رجفه بخاطر همان سؤ ال رؤ يتى باشد كه در آيه (( ۱۴۳(( بود جا داشت در اين آيه بفرمايد: (( بما قال السفهاء منا(( نه (( بمافعل (( ، جوابش اين است كه مؤ اخذه اى كه خداوند از ايشان كرده و ايشان را به رجفه مبتلا ساخته بخاطر نافرمانى ايشان بوده . و نافرمانى خود عمل و فعلى است ، هر چند از قبيل گفتار باشد و لذا مى گوييم آيه (( انما تجزون ما كنتم تعملون (( بدون ترديد شامل گناهان زبانى از قبيل كلمات كفرآميز و دروغ و افتراء نيز مى شود، و على الظاهر جهتش همين است كه عذاب و كيفر در مقابل خود عمل نيست ، تا گناهان زبانى را شامل نشود بلكه در مقابل چيزى است كه لازمه عمل و قول است ، از قبيل اسائه ادب و يا عناد و يا بى اعتنايى به مقام پروردگار كه اينها جداگانه عمل شمرده مى شوند.
 
علاوه بر اين ، اين اشكال اگر وارد باشد و جواب نداشته باشد تازه اشكالى است كه بر اقوال منقول در المنار نيز وارد است .
جوابش اين است كه: وقتى از فصاحت قرآن به دور است كه عنايتى در كار نباشد، و اما اگر عنايت و خصوصيتى در كار بيايد، هيچ مانعى نيست از اين كه در وسط نقل داستانى به داستان ديگرى پرداخته شود، و امثال آن در قرآن كريم بسيار است.
 
آرى، اگر قرآن كريم كتابى تاريخى و رمانى مانند ساير رمان ها بود، البته اين انتقال به داستانى در خلال داستانى ديگر عيب شمرده مى شد، وليكن قرآن كريم، كتاب هدايت و دلالت و حكمت است، از هر قضيه و هر اتفاقى كه در ادوار گذشته رُخ داده، تنها آن قسمتش را نقل مى كند كه به كار هدايت بخورد.
 
و اما اين كه گفت: «اگر رجفه به خاطر همان سؤال رؤيتى باشد كه در آيه «۱۴۳» بود، جا داشت در اين آيه بفرمايد: «بما قال السفهاء منا»، نه «بما فعل». جوابش اين است كه: مؤاخذه اى كه خداوند از ايشان كرده و ايشان را به رجفه مبتلا ساخته، به خاطر نافرمانى ايشان بوده. و نافرمانى خود عمل و فعلى است، هرچند از قبيل گفتار باشد، و لذا مى گوييم: آيه «إنما تجزون ما كنتم تعملون»، بدون ترديد شامل گناهان زبانى از قبيل كلمات كفرآميز و دروغ و افتراء نيز مى شود، و على الظاهر، جهتش همين است كه عذاب و كيفر در مقابل خود عمل نيست، تا گناهان زبانى را شامل نشود، بلكه در مقابل چيزى است كه لازمه عمل و قول است، از قبيل اسائه ادب و يا عناد و يا بى اعتنايى به مقام پروردگار كه اين ها جداگانه عمل شمرده مى شوند.
 
علاوه بر اين، اين اشكال اگر وارد باشد و جواب نداشته باشد، تازه اشكالى است كه بر اقوال منقول در المنار نيز وارد است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۵۴ </center>
براى اينكه همه آن اقوال عذاب رجفه را در قبال سخن نكوهيده اى مى دانستند كه از همراهان موسى سر زده بود، پس بخوبى معلوم شد كه هيچ يك از اشكالهاى المنار وارد نيست . و داستان وارده در آيه مورد بحث همان داستانى است كه در چند آيه قبل وارد شده بود.
براى اين كه همه آن اقوال عذاب رجفه را در قبال سخن نكوهيده اى مى دانستند كه از همراهان موسى سر زده بود. پس به خوبى معلوم شد كه هيچ يك از اشكال هاى المنار وارد نيست. و داستان وارده در آيه مورد بحث، همان داستانى است كه در چند آيه قبل وارد شده بود.
 
قال رب لوشئت اهلكتهم من قبل و اياى ... من تشاء
قال رب لوشئت اهلكتهم من قبل و اياى ... من تشاء
غرض موسى (عليه السلام ) از اين جمله اين بود كه خداوند همراهانش ‍ را دوباره زنده كند، چون مى ديد اگر تنها به ميان قوم برگردد و خبر مرگ همراهان را براى ايشان ببرد او را به قتل آنان متهم ساخته و به همين بهانه از دين بيرون مى روند، و دعوتش بكلى از بين مى رود، اين بود مقصود موسى ، و ليكن از آنجايى كه موقف و موقعيتى كه داشت اجازه نمى داد غرض خود را صريحا به زبان بياورد، و همراهان خود را بخاطر آن معصيت بزرگى كه مرتكب شدند، و در نتيجه مورد غضب شديد الهى قرار گرفته و هلاك گرديدند مستحق اين نمى ديد كه بار ديگر عنايت الهى دستگيرشان شده و چشم به دنيا باز كنند.
غرض موسى (عليه السلام ) از اين جمله اين بود كه خداوند همراهانش ‍ را دوباره زنده كند، چون مى ديد اگر تنها به ميان قوم برگردد و خبر مرگ همراهان را براى ايشان ببرد او را به قتل آنان متهم ساخته و به همين بهانه از دين بيرون مى روند، و دعوتش بكلى از بين مى رود، اين بود مقصود موسى ، و ليكن از آنجايى كه موقف و موقعيتى كه داشت اجازه نمى داد غرض خود را صريحا به زبان بياورد، و همراهان خود را بخاطر آن معصيت بزرگى كه مرتكب شدند، و در نتيجه مورد غضب شديد الهى قرار گرفته و هلاك گرديدند مستحق اين نمى ديد كه بار ديگر عنايت الهى دستگيرشان شده و چشم به دنيا باز كنند.
خط ۲۹: خط ۳۶:
اين جمله جواب خداى سبحان است به درخواست موسى ، و بطورى كه مى بينيد خداوند اين جواب را طورى بيان كرده كه هم جواب درخواست موسى باشد و هم در مقابل كلامى كه او قبل از درخواست خود گفته بود و به عرض رسانيده بود كه (( رب لوشئت اهلكتهم من قبل و اياى (( قرار بگيرد، و اگر رساندن عذابش را مقيد به جمله (( هر كه را بخواهيم (( كرده و در رحمت خود چنين تقييدى را به كار نبرده براى اين بوده كه عذاب از اقتضاى عمل گنهكاران ناشى مى شود نه از ناحيه خود او، از ناحيه او جز رحمت ناشى نمى شود همچنانكه فرموده : (( ما يفعل الله بعذابكم ان شكرتم و آمنتم (( و نيز فرموده : (( لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد(( .
اين جمله جواب خداى سبحان است به درخواست موسى ، و بطورى كه مى بينيد خداوند اين جواب را طورى بيان كرده كه هم جواب درخواست موسى باشد و هم در مقابل كلامى كه او قبل از درخواست خود گفته بود و به عرض رسانيده بود كه (( رب لوشئت اهلكتهم من قبل و اياى (( قرار بگيرد، و اگر رساندن عذابش را مقيد به جمله (( هر كه را بخواهيم (( كرده و در رحمت خود چنين تقييدى را به كار نبرده براى اين بوده كه عذاب از اقتضاى عمل گنهكاران ناشى مى شود نه از ناحيه خود او، از ناحيه او جز رحمت ناشى نمى شود همچنانكه فرموده : (( ما يفعل الله بعذابكم ان شكرتم و آمنتم (( و نيز فرموده : (( لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد(( .
<span id='link224'><span>
<span id='link224'><span>
==بيان اينكه رحمت خدا عام و عذاب او خاص است . ==
==بيان اينكه رحمت خدا عام و عذاب او خاص است . ==
و از اين دو آيه به خوبى بر مى آيد كه اگر خداوند گنهكاران را عذاب مى كند، اين عذاب كردنش به اقتضاى ربوبيتش نيست ، وگرنه جا داشت تمامى افراد را عذاب كند، و حال آنكه مشيتش به عذاب افراد معينى تعلق مى گيرد، و معلوم است كه مشيتش تعلق نمى گيرد مگر به عذاب كردن آن افرادى كه نعمتش را كفران كرده اند، پس باز عذاب او مستند به گنهكاران است نه مستند به خود او.
و از اين دو آيه به خوبى بر مى آيد كه اگر خداوند گنهكاران را عذاب مى كند، اين عذاب كردنش به اقتضاى ربوبيتش نيست ، وگرنه جا داشت تمامى افراد را عذاب كند، و حال آنكه مشيتش به عذاب افراد معينى تعلق مى گيرد، و معلوم است كه مشيتش تعلق نمى گيرد مگر به عذاب كردن آن افرادى كه نعمتش را كفران كرده اند، پس باز عذاب او مستند به گنهكاران است نه مستند به خود او.
۱۴٬۱۱۵

ویرایش