گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۴: خط ۱۹۴:
<span id='link139'><span>
<span id='link139'><span>


==احتجاج هود «ع» با قوم خود و رد مسلك بت پرستى آنان ==
«'''اتجادلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و آبائكم ما نزل الله بها من سلطان'''» - هود «عليه السلام» در اين جملات، استدلالى را كه قوم بر الوهيت بت ها مى كردند، رد مى كند. چون قومش مى گفتند: پدران ما كه اين بت ها را مى پرستيدند، از ما عاقل تر بودند، و ما ناگزير بايد از آنان پيروى كنيم.  
«'''اتجادلوننى فى اسماء سميتموها انتم و ابائكم ما نزل الله بها من سلطان'''» - هود (عليه السلام ) در اين جملات استدلالى را كه قوم بر الوهيت بت ها مى كردند رد مى كند، چون قومش مى گفتند: پدران ما كه اين بت ها را مى پرستيدند از ما عاقل تر بودند، و ما ناگزير بايد از آنان پيروى كنيم.  


هود (عليه السلام ) در جواب مى فرمايد: پدران شما نيز مانند شما برهان و دليل صحيحى بر خدايى اين بت ها نداشتند، و مساءله خدا بودن آنها جز نامهايى كه شما بر آنها نهاده ايد چيز ديگرى نيست ، اين شماييد كه به دست خود سنگ يا چوب هايى را تراشيده يكى را خداى ارزانى و فراوانى نعمت ، و ديگرى را خداى جنگ و سومى را خداى دريا و يا خشكى خوانده ايد، جز نامگذارى شما ماءخذ ديگرى نداشته و خدايى آنها جز در اوهام شما مصداق ديگرى ندارد، و آيا با يك مشت اوهام كه اسم گذاريش به اختيار خود انسان است ، مى خواهيد ادعاى مرا كه تواءم با دليل و برهان قطعى است جواب دهيد؟
هود «عليه السلام» در جواب مى فرمايد: پدران شما نيز مانند شما، برهان و دليل صحيحى بر خدايى اين بت ها نداشتند، و مسأله خدا بودن آن ها، جز نام هايى كه شما بر آن ها نهاده ايد، چيز ديگرى نيست. اين شماييد كه به دست خود، سنگ يا چوب هايى را تراشيده، يكى را خداى ارزانى و فراوانى نعمت، و ديگرى را خداى جنگ، و سومى را خداى دريا و يا خشكى خوانده ايد. جز نامگذارى شما، مأخذ ديگرى نداشته و خدايى آن ها، جز در اوهام شما مصداق ديگرى ندارد. و آيا با يك مشت اوهام كه اسم گذاريش به اختيار خود انسان است، مى خواهيد ادعاى مرا كه توأم با دليل و برهان قطعى است، جواب دهيد؟


اين طرز بيان در استدلال بر بطلان مسلك بت پرستى در قرآن كريم فراوان به چشم مى خورد، و اين خود لطيف ترين بيان و برنده ترين حجتى است بر بطلان اين مسلك ، زيرا هر صاحب ادعايى كه نتواند بر حقانيت ادعاى خود اقامه حجت و برهان كند، در حقيقت برگشت ادعايش به خيال و فرض نامگذارى مى شود، و از بديهى ترين جهالت ها است كه انسان در مقابل برهان لجاجت ورزيده به يك مشت موهومات و فرضيات اعتماد كند.  
اين طرز بيان در استدلال بر بطلان مسلك بت پرستى در قرآن كريم، فراوان به چشم مى خورد، و اين خود، لطيف ترين بيان و برنده ترين حجتى است بر بطلان اين مسلك. زيرا هر صاحب ادعايى كه نتواند بر حقانيت ادعاى خود، حجت و برهان اقامه كند، در حقيقت، برگشت ادعايش به خيال و فرض نامگذارى مى شود، و از بديهى ترين جهالت ها است كه انسان در مقابل برهان، لجاجت ورزيده، به يك مشت موهومات و فرضيات اعتماد كند.  


و اين طرز بيان ، تنها در مساءله پرستش جريان ندارد، بلكه اگر در آن دقت شود در هر چيزى كه انسان به آن اعتماد نمايد و آن را در قبال خداى تعالى موجودى مستقل پنداشته ، در نتيجه به آن دلبستگى پيدا نمايد، آن را اطاعت كند و به سويش تقرب بجويد اين بيان جريان دارد.
و اين طرز بيان، تنها در مسأله پرستش جريان ندارد، بلكه اگر در آن دقت شود، در هر چيزى كه انسان به آن اعتماد نمايد و آن را در قبال خداى تعالى موجودى مستقل پنداشته، در نتيجه به آن دلبستگى پيدا نمايد، آن را اطاعت كند و به سويش تقرب بجويد، اين بيان جريان دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۶ </center>
لذا خداى تعالى اطاعت غير خود را نيز عبادت خوانده ، مثلا درباره اطاعت از شيطان فرموده : (( الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم (( .
لذا خداى تعالى، اطاعت غير خود را نيز عبادت خوانده. مثلا درباره اطاعت از شيطان فرموده: «ألم أعهد إليكم يا بنى آدم أن لا تعبدوا الشيطان إنه لكم عدو مبين و أن اعبدونى هذا صراط مستقيم».


«'''فَأَنجَيْنَاهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا ...'''»:
«'''فَأَنجَيْنَاهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا ...'''»:


اينكه در اين آيه (( رحمت (( نكره يعنى بدون اضافه ذكر شده و خلاصه نفرمود: (( رحمتى (( براى اين است كه دلالت بر نوع مخصوصى از رحمت كند، و آن رحمتى است كه مخصوص به مؤ منين است و آن همانا نصرت و پيروزى بر دشمنان است ، همچنانكه فرمود: (( انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحياه الدنيا و يوم يقوم الاشهاد(( و نيز فرموده : (( و كان حقا علينا نصر المؤ منين (( .
اين كه در اين آيه، «رحمت» نكره، يعنى بدون اضافه ذكر شده و خلاصه نفرمود: «رحمتى»، براى اين است كه دلالت بر نوع مخصوصى از رحمت كند و آن، رحمتى است كه مخصوص به مؤمنان است، و آن همانا نصرت و پيروزى بر دشمنان است. همچنان كه فرمود: «إنا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الأشهاد». و نيز فرموده: «و كان حقا علينا نصر المؤمنين».


«'''و قطعنا دابر الذين كذبوا باياتنا...'''» - (( قطع دابر(( كنايه از هلاكت و قطع نسل است ، چون دابر هر چيزى به معناى دنباله آن است ، حال چه دنباله از طرف گذشته ، همچنانكه مى گويند: (( امس الدابر(( و يا از طرف آينده ، مثل اينكه مى گويند: (( دابر القوم (( و معلوم است كه هلاكت قومى باعث هلاكت دنباله و نسل آن قوم نيز هست . و ما - ان شاء الله -به زودى بحث مفصلى در پيرامون داستان هود (عليه السلام ) در سوره هود ايراد خواهيم نمود.
«'''و قطعنا دابر الذين كذبوا بآياتنا...'''» - «قطع دابر»، كنايه از هلاكت و قطع نسل است. چون دابر هر چيزى به معناى دنباله آن است. حال چه دنباله از طرف گذشته، همچنان كه مى گويند: «امس الدابر»، و يا از طرف آينده، مثل اين كه مى گويند: «دابر القوم»، و معلوم است كه هلاكت قومى باعث هلاكت دنباله و نسل آن قوم نيز هست. و ما - إن شاء الله - به زودى، بحث مفصلى در پيرامون داستان هود «عليه السلام»، در سوره هود ايراد خواهيم نمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۲۷ </center>
<span id='link140'><span>
<span id='link140'><span>
۱۴٬۱۱۵

ویرایش