گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
وجه نادرستى اين تفسير اين است كه آيات مورد بحث در سياق و زمينهاى قرار دارند كه در آن سياق فقط عليه بت پرستان احتجاج شده ، و گفتن اينكه منظور از جمله «من لا يهدى الا ان يهدى» ملائكه و جن و يا رؤساى اضلالگرند جمله را از صلاحيت انطباق بر مورد خارج مى سازد.
وجه نادرستى اين تفسير اين است كه آيات مورد بحث در سياق و زمينهاى قرار دارند كه در آن سياق فقط عليه بت پرستان احتجاج شده ، و گفتن اينكه منظور از جمله «من لا يهدى الا ان يهدى» ملائكه و جن و يا رؤساى اضلالگرند جمله را از صلاحيت انطباق بر مورد خارج مى سازد.
<span id='link58'><span>
<span id='link58'><span>
==اشاره به اينكه هدايت به معناى ايصال به مطلوب ، شاءن انبياء و ائمه (ع ) است ==
==هدايت به معناى ايصال به مطلوب، شأن انبياء و ائمه «ع» است ==
مطلب سومى كه از بيان ما در معناى آيه شريفه روشن گرديد اين است كه هدايت به سوى حق اگر به معناى هدايت زبانى نباشد، و بلكه به معناى رساندن به مقصد باشد، كه همين طور هم هست چنين هدايتى كار كسانى است كه خود راه يافته باشند، و اهتدايشان به هدايت كسى ديگر نباشد، و در اهتداء و راه يافتن بين آنان و خداى عزوجل هيچ واسطه اى دخالت نداشته باشد، حال چون امامان يا از همان حين تولد چنين باشند، و يا چون انبياء بعد از گذشتن برهه اى از عمرشان به عنايت خاصى از خداى سبحان به چنين هدايت رسيده باشند.
مطلب سومى كه از بيان ما در معناى آيه شريفه روشن گرديد اين است كه هدايت به سوى حق اگر به معناى هدايت زبانى نباشد، و بلكه به معناى رساندن به مقصد باشد، كه همين طور هم هست چنين هدايتى كار كسانى است كه خود راه يافته باشند، و اهتدايشان به هدايت كسى ديگر نباشد، و در اهتداء و راه يافتن بين آنان و خداى عزوجل هيچ واسطه اى دخالت نداشته باشد، حال چون امامان يا از همان حين تولد چنين باشند، و يا چون انبياء بعد از گذشتن برهه اى از عمرشان به عنايت خاصى از خداى سبحان به چنين هدايت رسيده باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۸۶ </center>
و اما هدايت قسم اول كه گفتيم صرف راهنمائى زبانى است ، نه اختصاصى به خداى تعالى دارد، و نه به ائمه و نه به انبياء و اوصياى انبياء، بلكه افراد عادى نيز مى توانند خلق را به راه راست دعوت كنند، و خصوصيات و نشانيهاى راه راست را براى مردم بيان نمايند، همچنانكه قرآن كريم از مؤ من آل فرعون كه نه پيغمبر بوده و نه امام و نه وصى پيغمبر حكايت كرده كه گفت : «'''يا قوم اتبعون اهدكم سبيل الرشاد'''» و نيز يافتن چنين هدايتى اختصاص به طائفه خاصى ندارد، همه بشر به اين قسم از هدايت يعنى به ارائه طريق هدايت شده اند، و قرآن كريم درباره جنس بشر فرموده : «'''انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا'''».
و اما هدايت قسم اول كه گفتيم صرف راهنمائى زبانى است ، نه اختصاصى به خداى تعالى دارد، و نه به ائمه و نه به انبياء و اوصياى انبياء، بلكه افراد عادى نيز مى توانند خلق را به راه راست دعوت كنند، و خصوصيات و نشانيهاى راه راست را براى مردم بيان نمايند، همچنانكه قرآن كريم از مؤمن آل فرعون كه نه پيغمبر بوده و نه امام و نه وصى پيغمبر حكايت كرده كه گفت: «يا قوم اتبعون اهدكم سبيل الرشاد» و نيز يافتن چنين هدايتى اختصاص به طائفه خاصى ندارد، همه بشر به اين قسم از هدايت يعنى به ارائه طريق هدايت شده اند، و قرآن كريم درباره جنس بشر فرموده: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا».
و اما اينكه در خطاب به رسول گرامى خود با اينكه او نيز يك امام بوده و امام بايد هدايتش به نحو رساندن به هدف باشد فرمود: «'''انك لا تهدى من احببت و لكن اللّه يهدى من يشاء و هو اعلم بالمهتدين '''»، و يا در آياتى ديگر اين مضمون را به بيانى ديگر خاطرنشان كرده منافاتى با گفته ما ندارد، و نميخواهد بفرمايد: هدايت ائمه و انبياء هم به نحو راه نشان دادن است ، و اين حضرات هدايت به نحو ايصال و رساندن به مطلوب ندارند، بلكه ميخواهد به مساءله اصالت و تبعيت اشاره نموده بفرمايد: انبياء و ائمه هم هدايت به نحو ايصال به مطلوب را از پيش خود مالك نشده اند، بلكه خداى تعالى به آنان چنين مقامى عطا فرموده ، همچنانكه در مساءله ميراندن زندگان و مساءله علم به غيب و امثال آن به اين حقيقت اشاره نموده و خاطرنشان كرده كه مالك بالذات و به نحو حقيقى هر چيزى خداى سبحان است ، و هر كس ديگر هر چه دارد خدا به او تمليك كرده ، و مالكيتش حقيقى نيست ، بلكه تبعى و يا عرضى است ، و به اذن خداى تعالى سبب آن مالكيت شده است ، همچنانكه درباره هدايت ائمه كه گفتيم به نحو ايصال به مطلوب است ، فرموده : «'''و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا'''». در احاديث نيز اشاره به اين حقيقت شده و فرموده اند كه ((هدايت به سوى حق شاءن پيامبر عظيم الشاءن اسلام
 
و اما اينكه در خطاب به رسول گرامى خود با اينكه او نيز يك امام بوده و امام بايد هدايتش به نحو رساندن به هدف باشد فرمود: «انك لا تهدى من احببت و لكن اللّه يهدى من يشاء و هو اعلم بالمهتدين»، و يا در آياتى ديگر اين مضمون را به بيانى ديگر خاطرنشان كرده منافاتى با گفته ما ندارد، و نميخواهد بفرمايد:  
 
هدايت ائمه و انبياء هم به نحو راه نشان دادن است ، و اين حضرات هدايت به نحو ايصال و رساندن به مطلوب ندارند، بلكه ميخواهد به مساءله اصالت و تبعيت اشاره نموده بفرمايد: انبياء و ائمه هم هدايت به نحو ايصال به مطلوب را از پيش خود مالك نشده اند، بلكه خداى تعالى به آنان چنين مقامى عطا فرموده ، همچنانكه در مساءله ميراندن زندگان و مساءله علم به غيب و امثال آن به اين حقيقت اشاره نموده و خاطرنشان كرده كه مالك بالذات و به نحو حقيقى هر چيزى خداى سبحان است، و هر كس ديگر هر چه دارد خدا به او تمليك كرده، و مالكيتش حقيقى نيست، بلكه تبعى و يا عرضى است، و به اذن خداى تعالى سبب آن مالكيت شده است. همچنان كه درباره هدايت ائمه كه گفتيم به نحو ايصال به مطلوب است ، فرموده: «و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا».  
 
در احاديث نيز اشاره به اين حقيقت شده و فرموده اند كه «هدايت به سوى حق شأن پيامبر عظيم الشأن اسلام
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۸۷ </center>
و عترت و اهل بيت او (عليهم صلوات اللّه ) است و ما در سابق مطالبى ديگر درباره مساءله هدايت داشتيم .
و عترت و اهل بيت او (عليهم صلوات اللّه) است و ما در سابق مطالبى ديگر درباره مساءله هدايت داشتيم.
و اينكه در آخر فرمود: «'''فما لكم كيف تحكمون '''» به اصطلاح استفهام تعجبى است ، يعنى پرسشى كه غرض از آن برانگيختن تعجب شنونده است ، و مى خواهد به شنونده بفهماند اين حكمى كه مشركين مى كنند كه بين «'''من يهدى الى الحق '''» و بين «'''من لا يهدى الا ان يهدى '''» فرق نميگذارند حكمى غريب و شگفت آور است ، با اينكه عقل خود آنان حكم صريح و روشن دارد به اينكه نبايد كسى و چيزى را پيروى كرد كه خودش راه را نيافته ، و قهرا نمى تواند هادى به سوى حق باشد.
 
وَ مَا يَتَّبِعُ أَكْثرُهُمْ إِلا ظناًّ إِنَّ الظنَّ لا يُغْنى مِنَ الحَْقِّ شيْئاً
و اينكه در آخر فرمود: «فما لكم كيف تحكمون» به اصطلاح استفهام تعجبى است ، يعنى پرسشى كه غرض از آن برانگيختن تعجب شنونده است ، و مى خواهد به شنونده بفهماند اين حكمى كه مشركين مى كنند كه بين «من يهدى الى الحق» و بين «من لا يهدى الا ان يهدى» فرق نميگذارند حكمى غريب و شگفت آور است ، با اينكه عقل خود آنان حكم صريح و روشن دارد به اينكه نبايد كسى و چيزى را پيروى كرد كه خودش راه را نيافته ، و قهرا نمى تواند هادى به سوى حق باشد.
ماده «'''غنى '''» وقتى به باب افعال مى رود و به صورت ماضى (اغنى ) و مضارع (يغنى ) در مى آيد هم با حرف «'''من '''» متعدى مى شود و هم با حرف «'''عن '''» و در كلام مجيد الهى به هر دو صورت آمده . در آيه مورد بحث با حرف «'''من '''» متعدى شده ، و در آيه «'''ما اغنى عنى ماليه '''» با حرف «'''عن '''».
 
در اين آيه شريفه پيروى از ظنّ را به اكثر كفار نسبت داده ، با اينكه همه آنان كافرند، و دليلى يقينى بر مرام خود ندارند. و اين بدان جهت است كه پيشوايان كفر نسبت به درستى مرام خود نه تنها ظنى ندارند، بلكه به نادرستى آن و به حقانيت دين حق يقين دارند، چيزى كه هست بغى و دشمنيهائى كه با هم دارند وادارشان كرد به اينكه به خاطر حق دست از باطل برنداشته همچنان مردم را به سوى باطل دعوت كنند، همچنانكه خداى عزوجل درباره وضع آنان فرموده : «'''و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينات بغيا بينهم '''».
«'''وَ مَا يَتَّبِعُ أَكْثرُهُمْ إِلا ظناًّ إِنَّ الظنَّ لا يُغْنى مِنَ الحَْقِّ شيْئاً'''»:
 
ماده «غنى» وقتى به باب افعال مى رود و به صورت ماضى (اغنى) و مضارع (يغنى) در مى آيد هم با حرف «من» متعدى مى شود و هم با حرف «عن» و در كلام مجيد الهى به هر دو صورت آمده. در آيه مورد بحث با حرف «من» متعدى شده، و در آيه «ما اغنى عنى ماليه» با حرف «عن».
 
در اين آيه شريفه پيروى از ظنّ را به اكثر كفار نسبت داده ، با اينكه همه آنان كافرند، و دليلى يقينى بر مرام خود ندارند. و اين بدان جهت است كه پيشوايان كفر نسبت به درستى مرام خود نه تنها ظنى ندارند، بلكه به نادرستى آن و به حقانيت دين حق يقين دارند، چيزى كه هست بغى و دشمنيهائى كه با هم دارند وادارشان كرد به اينكه به خاطر حق دست از باطل برنداشته همچنان مردم را به سوى باطل دعوت كنند، همچنانكه خداى عزوجل درباره وضع آنان فرموده: «و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينات بغيا بينهم».
 
پس اقليتى كه همين پيشوايان ضلالت باشند پيرو ظن نيستند، و پيرو ظن همواره اكثريت مردمند، كه به تقليد كوركورانه از پدران راه باطل آنها را دنبال كرده و مى كنند.
پس اقليتى كه همين پيشوايان ضلالت باشند پيرو ظن نيستند، و پيرو ظن همواره اكثريت مردمند، كه به تقليد كوركورانه از پدران راه باطل آنها را دنبال كرده و مى كنند.
«'''ان اللّه عليم بما يفعلون '''» - اين قسمت از آيه جمله «'''و ما يتبع اكثرهم الا ظنا'''» را تعليل مى كند، و معناى مجموع آيه چنين است : خداى تعالى عالم است به آنچه مردم مى كنند، و به همين علت است كه ميداند كفار به جز پيروى ظن دليلى ندارند.
 
«'''ان اللّه عليم بما يفعلون '''» - اين قسمت از آيه جمله «و ما يتبع اكثرهم الا ظنا» را تعليل مى كند، و معناى مجموع آيه چنين است : خداى تعالى عالم است به آنچه مردم مى كنند، و به همين علت است كه ميداند كفار به جز پيروى ظن دليلى ندارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۸۸ </center>
آيات ۴۵ - ۳۷، سوره يونس
==آيات ۳۷ - ۴۵ سوره يونس==
وَ مَا كانَ هَذَا الْقُرْءَانُ أَن يُفْترَى مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَكِن تَصدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتَبِ لا رَيْب فِيهِ مِن رَّب الْعَلَمِينَ(۳۷)
 
أَمْ يَقُولُونَ افْترَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسورَةٍ مِّثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ استَطعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۳۸)
وَ مَا كانَ هَذَا الْقُرْءَانُ أَن يُفْترَى مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَكِن تَصدِيقَ الَّذِى بَينَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتَابِ لا رَيْب فِيهِ مِن رَّب الْعَالَمِينَ(۳۷)
بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يحِيطوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِك كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظرْ كَيْف كانَ عَقِبَةُ الظلِمِينَ(۳۹)
 
أَمْ يَقُولُونَ افْترَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسورَةٍ مِّثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ استَطعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صادِقِينَ(۳۸)
 
بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يحِيطوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِك كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظرْ كَيْف كانَ عَاقِبَةُ الظالِمِينَ(۳۹)
 
وَ مِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنهُم مَّن لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّك أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ(۴۰)
وَ مِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنهُم مَّن لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّك أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ(۴۰)
وَ إِن كَذَّبُوك فَقُل لى عَمَلى وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِى ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ(۴۱)
وَ إِن كَذَّبُوك فَقُل لى عَمَلى وَ لَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِى ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ(۴۱)
وَ مِنهُم مَّن يَستَمِعُونَ إِلَيْك أَ فَأَنت تُسمِعُ الصمَّ وَ لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ(۴۲)
وَ مِنهُم مَّن يَستَمِعُونَ إِلَيْك أَ فَأَنت تُسمِعُ الصمَّ وَ لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ(۴۲)
وَ مِنهُم مَّن يَنظرُ إِلَيْك أَ فَأَنت تهْدِى الْعُمْىَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ(۴۳)
وَ مِنهُم مَّن يَنظرُ إِلَيْك أَ فَأَنت تهْدِى الْعُمْىَ وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ(۴۳)
إِنَّ اللَّهَ لا يَظلِمُ النَّاس شيْئاً وَ لَكِنَّ النَّاس أَنفُسهُمْ يَظلِمُونَ(۴۴)
إِنَّ اللَّهَ لا يَظلِمُ النَّاس شيْئاً وَ لَكِنَّ النَّاس أَنفُسهُمْ يَظلِمُونَ(۴۴)
وَ يَوْمَ يحْشرُهُمْ كَأَن لَّمْ يَلْبَثُوا إِلا ساعَةً مِّنَ النهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَ مَا كانُوا مُهْتَدِينَ(۴۵)
وَ يَوْمَ يحْشرُهُمْ كَأَن لَّمْ يَلْبَثُوا إِلا ساعَةً مِّنَ النهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَ مَا كانُوا مُهْتَدِينَ(۴۵)


۱۴٬۱۱۵

ویرایش