گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۲۲۲: خط ۲۲۲:


==وجه جمع بين آياتى كه تكلم در روز قيامت را اثبات مى كنند با آياتى كه آن را نفى و انكار مى كنند ==
==وجه جمع بين آياتى كه تكلم در روز قيامت را اثبات مى كنند با آياتى كه آن را نفى و انكار مى كنند ==
و اگر بگويى : در صورتى كه مطلب بدين قرار است كه تو گفتى و در قيامت نه حاجتى به تكلم هست و نه از عمل تكلم در آنجا مصداقى يافت مى شود، پس استثنائى كه در جمله مورد بحث آمده و فرمود.
و اگر بگويى: در صورتى كه مطلب بدين قرار است كه تو گفتى و در قيامت نه حاجتى به تكلم هست و نه از عمل تكلم در آنجا مصداقى يافت مى شود، پس استثنائى كه در جمله مورد بحث آمده و فرمود.
لاتكلم نفس الا باذنه )) و همچنين در آياتى نظير آن و نيز آياتى كه كلام و اقوال قيامتيان را حكايت مى كند چه معنا دارد؟
«لاتكلم نفس الا باذنه» و همچنين در آياتى نظير آن و نيز آياتى كه كلام و اقوال قيامتيان را حكايت مى كند چه معنا دارد؟
در پاسخ مى گوييم : هيچ ترديدى نيست در اينكه انسان مادام كه در اين نشاءه يعنى در دنيا است ، نسبت به اعمال خود كه يكى از آنها سخن گفتن است مختار است ، يعنى نسبت انجام هر عمل و ترك آن برايش مساوى است ، همچنانكه او نسبت به انجام و ترك هر عمل نسبت مساوى دارد، اما اين تساوى نسبت مادامى است كه عملى را انجام نداده باشد، چون وقتى انجام داد ديگر نسبت به آن اختيار ندارد، و آثار لاينفك آن عمل كه يكى از آنها پاداش و كيفر است قهرا مترتب مى شود، زيرا آثار فعل هم مانند فعل پس از انجام ، از اختيار آدمى بيرون است .
 
و نشاءه آخرت نشاءه جزا و اثر اعمال است . در آنجا ديگر خبرى از اختيار نيست ، آنجا انسان است و عملش ، انسان است و لوازم ضرورى اعمالش ، انسان است و نامه عمل و گواهان اعمالش ، انسان است و پروردگارى كه به سوى او بازگشت نموده ، و حكم فصل و داورى به دست اوست .
در پاسخ مى گوييم : هيچ ترديدى نيست در اينكه انسان مادام كه در اين نشاءه يعنى در دنيا است ، نسبت به اعمال خود كه يكى از آنها سخن گفتن است مختار است ، يعنى نسبت انجام هر عمل و ترك آن برايش مساوى است ، همچنانكه او نسبت به انجام و ترك هر عمل نسبت مساوى دارد، اما اين تساوى نسبت مادامى است كه عملى را انجام نداده باشد، چون وقتى انجام داد ديگر نسبت به آن اختيار ندارد، و آثار لاينفك آن عمل كه يكى از آنها پاداش و كيفر است قهرا مترتب مى شود، زيرا آثار فعل هم مانند فعل پس از انجام ، از اختيار آدمى بيرون است.
در آنجا اگر دعوت به چيزى شود بطور قهر و اضطرار استجابت مى كند، همچنانكه فرموده : «'''يومئذ يتبعون الداعى لا عوج له '''» در حالى كه وقتى در دنيا بودند به حق دعوت مى شدند ولى استجابت نمى كردند.
و نشاءه آخرت نشاءه جزا و اثر اعمال است . در آنجا ديگر خبرى از اختيار نيست ، آنجا انسان است و عملش ، انسان است و لوازم ضرورى اعمالش ، انسان است و نامه عمل و گواهان اعمالش ، انسان است و پروردگارى كه به سوى او بازگشت نموده ، و حكم فصل و داورى به دست اوست.
 
در آنجا اگر دعوت به چيزى شود بطور قهر و اضطرار استجابت مى كند، همچنانكه فرموده : «يومئذ يتبعون الداعى لا عوج له» در حالى كه وقتى در دنيا بودند به حق دعوت مى شدند ولى استجابت نمى كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷ </center>
و اگر به درخواستى تكلم كند، كلامش از سنخ سخن گفتن در دنيا اختيارى و كاشف از نهانيهاى درون نيست ، چه خدا در آن روز بر دهان او مهر نهاده ، نمى تواند به هر چه كه دلش و هر جور كه مى خواهد تكلم كند، همچنانكه فرموده : «'''اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون '''» و نيز فرموده : «'''هذا يوم لا ينطقون و لا يوذن لهم فيعتذرون '''» چون عذرخواهى در جزايى است كه در آن بويى از اختيار باشد، يعنى صرفنظر كردن از آن ممكن باشد و اما گناهى كه شده و اينك كيفر ضرورى و بى چون و چرايش فرا مى رسد عذر بردار نيست ، همچنانكه فرموده : «'''يا ايها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون '''» يعنى كيفر شما خود آن اعماليست كه مى كرديد و آن اعمال با عذرخواهى و تعلل از آنچه هست تغيير نمى كند. آرى ، اگر اين داورى در دنيا و حكومت به دست حكام مجازى بود كه هر چه مى كردند به راى و اراده خود مى كردند ممكن بود يك عمل به ضميمه تعلل و عذر خواهى از آنچه بود تغيير بپذيرد.
و اگر به درخواستى تكلم كند، كلامش از سنخ سخن گفتن در دنيا اختيارى و كاشف از نهانيهاى درون نيست، چه خدا در آن روز بر دهان او مهر نهاده ، نمى تواند به هر چه كه دلش و هر جور كه مى خواهد تكلم كند. همچنانكه فرموده: «اليوم نختم على افواههم و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون».
و كوتاه سخن ، اگر درباره درخواستى تكلم كند، تكلمش اضطرارى و بى اختيار است ، و مطابق با عملى است كه در برابرش مجسم شده و با اين وضع اگر به دروغ تكلم كند معناى دروغش همان بروز و هويدا شدن ملكات است و خود عملى است از اعمالش كه ظهور مى كند، نه اينكه كلامى باشد جواب از سوال ، پس خدا بر دهانش مهر زده ، گوش و چشم و پوست و دست و پايش را به زبان درمى آورد و عملى را كه كرده حاضر مى سازد و گواهان را مى آورد، و خدا خودش بر هر چيز گواه است .
 
پس ، خلاصه همه حرفهايى كه زده شد، اين شد: «'''معناى جمله لا تكلم نفس الا باذنه '''» اين است كه تكلم در آن روز به طريق تكلم دنيوى نيست ، كه عبارت باشد از كشف اختيارى از نهانيها، و فرض صدق و كذب در آن راه داشته باشد، چون مالك اختيار بودن از لوازم عمل است كه جاى آن دنيا است و در نشاه آخرت خبرى از آن نيست ، و لذا هيچ انسانى داراى اختيار نيست تا به اختيار خود تكلم كند، بلكه آنجا همه چيز به اذن خدا و مشيت اوست . و اگر خواننده محترم خوب دقت كند خواهد ديد كه برگشت اين وجه (يعنى برداشته شدن اختيار از تكلم انسان و ساير افعالش
و نيز فرموده: «هذا يوم لا ينطقون و لا يوذن لهم فيعتذرون». چون عذرخواهى در جزايى است كه در آن بويى از اختيار باشد، يعنى صرفنظر كردن از آن ممكن باشد و اما گناهى كه شده و اينك كيفر ضرورى و بى چون و چرايش فرا مى رسد عذر بردار نيست.
) به همان مطلبى است كه ما با آن بحث را شروع كرديم ، و گفتيم كه يكى از مشخصات روز قيامت انكشاف حقيقت اشياء، و شهود شدن همه غيبها است . در خاتمه خواننده محترم را به دقت در معارفى كه كلام الهى در مساله معاد دارد توصيه نموده و مى گذريم .
 
همچنان كه فرموده: «يا ايها الذين كفروا لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون». يعنى كيفر شما خود آن اعماليست كه مى كرديد و آن اعمال با عذرخواهى و تعلل از آنچه هست تغيير نمى كند. آرى ، اگر اين داورى در دنيا و حكومت به دست حكام مجازى بود كه هر چه مى كردند به راى و اراده خود مى كردند ممكن بود يك عمل به ضميمه تعلل و عذر خواهى از آنچه بود تغيير بپذيرد.
 
و كوتاه سخن: اگر درباره درخواستى تكلم كند، تكلمش اضطرارى و بى اختيار است ، و مطابق با عملى است كه در برابرش مجسم شده و با اين وضع اگر به دروغ تكلم كند معناى دروغش همان بروز و هويدا شدن ملكات است و خود عملى است از اعمالش كه ظهور مى كند، نه اينكه كلامى باشد جواب از سوال ، پس خدا بر دهانش مهر زده ، گوش و چشم و پوست و دست و پايش را به زبان درمى آورد و عملى را كه كرده حاضر مى سازد و گواهان را مى آورد، و خدا خودش بر هر چيز گواه است.
 
پس خلاصه همه حرفهايى كه زده شد، اين شد:  
 
«معناى جمله لا تكلم نفس الا باذنه» اين است كه تكلم در آن روز به طريق تكلم دنيوى نيست ، كه عبارت باشد از كشف اختيارى از نهانيها، و فرض صدق و كذب در آن راه داشته باشد، چون مالك اختيار بودن از لوازم عمل است كه جاى آن دنيا است و در نشاه آخرت خبرى از آن نيست ، و لذا هيچ انسانى داراى اختيار نيست تا به اختيار خود تكلم كند، بلكه آنجا همه چيز به اذن خدا و مشيت اوست.  
 
و اگر خواننده محترم خوب دقت كند خواهد ديد كه برگشت اين وجه (يعنى برداشته شدن اختيار از تكلم انسان و ساير افعالش) به همان مطلبى است كه ما با آن بحث را شروع كرديم ، و گفتيم كه يكى از مشخصات روز قيامت انكشاف حقيقت اشياء، و شهود شدن همه غيبها است.  
 
در خاتمه خواننده محترم را به دقت در معارفى كه كلام الهى در مساله معاد دارد توصيه نموده و مى گذريم.




۱۴٬۱۱۵

ویرایش