گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:


==اعتقاد به معاد لازمه توحيد كامل است ==
==اعتقاد به معاد لازمه توحيد كامل است ==
و جمله «'''فالذين لا يؤ منون بالا خرة ...'''» تفريعى است بر همان جمله ، و افتتاح فصل جديدى است از كلام در پيرامون رفتار و گفتار كفار و اعمالى كه ناشى از ايمان نداشتن به خداست ، و اگر اسمى از ايمان نداشتن به خدا نبرد بلكه مساله ايمان نداشتن به روز قيامت را ذكر كرد، بدين جهت بود كه آن حجتى كه اقامه فرموده بود حجت بر توحيد كامل بود، و آن عبارت است از وجوب اعتقاد به معبودى عليم و قدير كه تمامى موجودات را خلق كرد، و همه نعمتها را ارزانى داشت ، اما نه به لغو و باطل ، بلكه به حق ، تا دوباره بسويش باز گردند و ايشان را بر آنچه كه كرده اند محاسبه نموده و بر اساس اوامر و نواهى ، كه بوسيله فرستادگانش به ايشان ابلاغ فرموده پاداش يا كيفر دهد.
و جمله «فالذين لا يؤمنون بالا خرة...» تفريعى است بر همان جمله ، و افتتاح فصل جديدى است از كلام در پيرامون رفتار و گفتار كفار و اعمالى كه ناشى از ايمان نداشتن به خداست ، و اگر اسمى از ايمان نداشتن به خدا نبرد بلكه مساله ايمان نداشتن به روز قيامت را ذكر كرد، بدين جهت بود كه آن حجتى كه اقامه فرموده بود حجت بر توحيد كامل بود، و آن عبارت است از وجوب اعتقاد به معبودى عليم و قدير كه تمامى موجودات را خلق كرد، و همه نعمتها را ارزانى داشت ، اما نه به لغو و باطل ، بلكه به حق ، تا دوباره بسويش باز گردند و ايشان را بر آنچه كه كرده اند محاسبه نموده و بر اساس اوامر و نواهى ، كه بوسيله فرستادگانش به ايشان ابلاغ فرموده پاداش يا كيفر دهد.


پس توحيدى كه در آيات گذشته بدان سفارش شده عبارت است از اعتقاد به وحدانيت خداى تعالى و ايمان به آنچه فرستادگان او آورده اند و ايمان به روز حساب ، و لذا در همين آيات ، كافر را عبارت از كسى دانسته كه به روز جزا ايمان نداشته باشد، چون ايمان به روز جزا مستلزم ايمان به وحدانيت خدا و رسالت رسولان او است.
پس توحيدى كه در آيات گذشته بدان سفارش شده عبارت است از اعتقاد به وحدانيت خداى تعالى و ايمان به آنچه فرستادگان او آورده اند و ايمان به روز حساب ، و لذا در همين آيات ، كافر را عبارت از كسى دانسته كه به روز جزا ايمان نداشته باشد، چون ايمان به روز جزا مستلزم ايمان به وحدانيت خدا و رسالت رسولان او است.


و شما خواننده عزيز براى مزيد اطلاع و وضوح بيشتر در باره آنچه ما گفتيم به كلامى كه ما در ذيل آيات اول سوره كه مى فرمود: «'''ينزل الملائكة بالروح من امره على من يشاء من عباده ان انذروا انه لا اله الا انا فاتقون خلق السموات و الارض بالحق سبحانه عما يشركون '''» گذرانديم مراجعه نمائيد، زيرا آن كلام جامعى بود كه ما در باره اصول سه گانه اعتقادات گذرانديم.
و شما خواننده عزيز براى مزيد اطلاع و وضوح بيشتر در باره آنچه ما گفتيم به كلامى كه ما در ذيل آيات اول سوره كه مى فرمود: «ينزل الملائكة بالروح من امره على من يشاء من عباده ان انذروا انه لا اله الا انا فاتقون خلق السماوات و الارض بالحق سبحانه عما يشركون» گذرانديم مراجعه نمائيد، زيرا آن كلام جامعى بود كه ما در باره اصول سه گانه اعتقادات گذرانديم.


«'''قلوبهم منكرة '''» - يعنى دلهايشان منكر حق است . «'''و هم مستكبرون '''» يعنى از حق استكبار مى ورزند، و استكبار - بطورى كه گفته اند - عبارت از اين است كه : كسى بخواهد با ترك پذيرفتن حق ، خود را بزرگ جلوه دهد، و خود را بزرگتر از آن بداند كه حق را بپذيرد. معناى آيه اين است كه معبود شما واحد است ، و آيات واضحه اى بر آن دلالت دارد و وقتى امر به اين درجه از روشنى باشد با هيچ سترى پوشيده نمى شود و جاى شكى در آن نمى ماند،
«'''قلوبهم منكرة '''» - يعنى دلهايشان منكر حق است. «'''و هم مستكبرون '''» يعنى از حق استكبار مى ورزند، و استكبار - بطورى كه گفته اند - عبارت از اين است كه : كسى بخواهد با ترك پذيرفتن حق ، خود را بزرگ جلوه دهد، و خود را بزرگتر از آن بداند كه حق را بپذيرد. معناى آيه اين است كه معبود شما واحد است ، و آيات واضحه اى بر آن دلالت دارد و وقتى امر به اين درجه از روشنى باشد با هيچ سترى پوشيده نمى شود و جاى شكى در آن نمى ماند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۴ </center>
پس اينها كه به روز جزا ايمان ندارند دلهايشان منكر حق است و نسبت به آن عناد و لجاج دارند، و مى خواهند با لجاجت در برابر حق ، خود را بزرگتر از حق جلوه دهند، و بهمين جهت بدون هيچ دليل و حجتى از انقياد در برابر حق سر بر مى تابند.
پس اينها كه به روز جزا ايمان ندارند دلهايشان منكر حق است و نسبت به آن عناد و لجاج دارند، و مى خواهند با لجاجت در برابر حق ، خود را بزرگتر از حق جلوه دهند، و بهمين جهت بدون هيچ دليل و حجتى از انقياد در برابر حق سر بر مى تابند.
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:
«'''لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يحِب الْمُستَكْبرِينَ'''»:
«'''لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يحِب الْمُستَكْبرِينَ'''»:


كلمه «'''لا جرم '''» كلمه اى است مركب از «'''لا'''» و «'''جرم '''» كه در همه احوال به يك صورت استعمال مى شود، و بطورى كه «'''خليل '''» و «'''سيبويه '''» گفته اند معناى تحقيق را افاده مى كند، تعريفهايى هم كه ديگران براى اين كلمه كرده اند، برگشتش به همين تعريف خليل و سيبويه است ، هر چند كه در اصل مركب بودنش اختلاف كرده اند خليل گفته : اين كلمه ، كلمه تحقيقى است كه جز در مورد جواب ، استعمال نمى شود، مثلا شنونده در برابر سخن گوينده اى كه گفته : «'''چنين و چنان كرده اند'''» مى گويند: «'''لا جرم پشيمان خواهند شد'''».
كلمه «لا جرم» كلمه اى است مركب از «لا» و «جرم» كه در همه احوال به يك صورت استعمال مى شود، و بطورى كه «خليل» و «سيبويه» گفته اند معناى تحقيق را افاده مى كند، تعريفهايى هم كه ديگران براى اين كلمه كرده اند، برگشتش به همين تعريف خليل و سيبويه است ، هر چند كه در اصل مركب بودنش اختلاف كرده اند خليل گفته: اين كلمه، كلمه تحقيقى است كه جز در مورد جواب، استعمال نمى شود، مثلا شنونده در برابر سخن گوينده اى كه گفته: «چنين و چنان كرده اند» مى گويند: «لا جرم پشيمان خواهند شد».


و معناى آيه اين است كه محققا و يا حقا خداى تعالى آنچه را كه ايشان پنهان مى دارند و يا آشكار مى سازند مى داند، و اين تعبير كنايه از تهديد به كيفرى سخت است ، يعنى خدا مى داند كارهايى كه در نهان و آشكار مى كنند، و بزودى آنان را به سزاى اعمالشان مى رساند و در برابر انكار و استكبارشان مؤ اخذه مى فرمايد، زيرا او مستكبرين را دوست نمى دارد.
و معناى آيه اين است كه محققا و يا حقا خداى تعالى آنچه را كه ايشان پنهان مى دارند و يا آشكار مى سازند مى داند، و اين تعبير كنايه از تهديد به كيفرى سخت است ، يعنى خدا مى داند كارهايى كه در نهان و آشكار مى كنند، و بزودى آنان را به سزاى اعمالشان مى رساند و در برابر انكار و استكبارشان مؤ اخذه مى فرمايد، زيرا او مستكبرين را دوست نمى دارد.
خط ۱۹۳: خط ۱۹۳:
«'''وَ إِذَا قِيلَ لهَُم مَّا ذَا أَنزَلَ رَبُّكمْ قَالُوا أَساطِيرُ الاَوَّلِينَ'''»:
«'''وَ إِذَا قِيلَ لهَُم مَّا ذَا أَنزَلَ رَبُّكمْ قَالُوا أَساطِيرُ الاَوَّلِينَ'''»:


راغب در مفردات مى گويد «'''سطر'''»، هم به فتحه سين و سكون طاء و هم به فتحه هر دو استعمال مى شود كه هم در كتابت و نوشته به رديف و هم در درختان كاشته شده به رديف ، و هم در مردمى كه به رديف ايستاده باشند بكار مى رود، و جمع آن اسطر و سطور و اسطار مى آيد.
راغب در مفردات مى گويد «سطر»، هم به فتحه سين و سكون طاء و هم به فتحه هر دو استعمال مى شود كه هم در كتابت و نوشته به رديف و هم در درختان كاشته شده به رديف ، و هم در مردمى كه به رديف ايستاده باشند بكار مى رود، و جمع آن اسطر و سطور و اسطار مى آيد.


اما در مورد كلمه «'''اساطير'''» در آيه مورد بحث ، مبرد گفته : جمع «'''اسطوره '''» است ، مانند كلمه اراجيح كه جمع ارجوحه و اثافى كه جمع اثفيه و احاديث كه جمع احدوثه است ، و اساطير الاولين به معناى نوشته هائى از دروغ و خرافات است كه اهلش به خيال خود آن را مقدس ‍ مى شمرده اند همچنانكه خداى تعالى بدان اشاره نموده و در نقل كلام كفار فرموده كه : در باره قرآن گفتند: «'''اساطير الاولين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و اصيلا'''» اين بود كلام مبرد، و غير او گفته اند: اساطير جمع اسطار است ، كه گفتيم (اسطار هم ) جمع سطر است ، و بنا به گفته آنان كلمه مذكور جمع الجمع خواهد بود.
اما در مورد كلمه «اساطير» در آيه مورد بحث، مبرد گفته: جمع «اسطوره» است ، مانند كلمه اراجيح كه جمع ارجوحه و اثافى كه جمع اثفيه و احاديث كه جمع احدوثه است ، و اساطير الاولين به معناى نوشته هائى از دروغ و خرافات است كه اهلش به خيال خود آن را مقدس ‍مى شمرده اند همچنانكه خداى تعالى بدان اشاره نموده و در نقل كلام كفار فرموده كه : در باره قرآن گفتند: «اساطير الاولين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و اصيلا» اين بود كلام مبرد، و غير او گفته اند: اساطير جمع اسطار است ، كه گفتيم (اسطار هم) جمع سطر است، و بنا به گفته آنان كلمه مذكور جمع الجمع خواهد بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۳۵ </center>
و در جمله «'''و اذا قيل لهم ما ذا انزل ربكم '''» ممكن است قائل اين پرسش بعضى از مؤ منين بوده باشند كه از كفار اين سؤ ال را كرده بودند، تا آنان را امتحان كنند، و نظريه آنان را در باره دعوت نبوى استفهام نمايند، و ممكن هم هست گوينده آن بعضى از مشركين بوده باشند، كه به منظور تقليد در آوردن و استهزاء مؤ منين ، اين سؤ ال را از يكديگر كرده باشند، و ممكن هم هست شخص متحيرى كه راستى در حقانيت اين دعوت شك داشته ، اين سؤ ال را كرده باشد، و آيه بعدى و همچنين آيه «و قيل للذين اتقوا ما ذا انزل ربكم» يكى از دو وجه اخير را تاييد مى كند.
و در جمله «و اذا قيل لهم ما ذا انزل ربكم» ممكن است قائل اين پرسش بعضى از مؤمنين بوده باشند كه از كفار اين سؤال را كرده بودند، تا آنان را امتحان كنند، و نظريه آنان را در باره دعوت نبوى استفهام نمايند، و ممكن هم هست گوينده آن بعضى از مشركين بوده باشند، كه به منظور تقليد در آوردن و استهزاء مؤمنين، اين سؤال را از يكديگر كرده باشند، و ممكن هم هست شخص متحيرى كه راستى در حقانيت اين دعوت شك داشته، اين سؤال را كرده باشد، و آيه بعدى و همچنين آيه «و قيل للذين اتقوا ما ذا انزل ربكم» يكى از دو وجه اخير را تاييد مى كند.




۱۳٬۸۷۹

ویرایش