گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۷: خط ۸۷:
<span id='link164'><span>
<span id='link164'><span>


==موارد اختلاف داستان يونس عليه السلام نزداهل كتاب ، با ظواهر آيات قرآن كريم ==
==موارد اختلاف داستان يونس «ع» نزد اهل كتاب، با ظواهر آيات قرآن كريم ==
موارد اختلافى كه در اين نقل با ظواهر آيات قرآن هست بر خواننده پوشيده نيست ، مثل اين نسبت كه به آنجناب داده كه از انجام رسالت الهى شانه خالى كرده و فرار كرده است ، و اينكه از برطرف شدن عذاب از قوم ناراحت شده ، با اينكه از ايمان و توبه آنان خبر داشته ، و چنين نسبتهايى را نمى توان به انبياء (عليهم السلام ) داد.
موارد اختلافى كه در اين نقل با ظواهر آيات قرآن هست، بر خواننده پوشيده نيست. مثل اين نسبت كه به آن جناب داده كه از انجام رسالت الهى شانه خالى كرده و فرار كرده است. و اين كه از برطرف شدن عذاب از قوم ناراحت شده، با اين كه از ايمان و توبه آنان خبر داشته، و چنين نسبت هايى را نمى توان به انبياء «عليهم السلام» داد.


حال اگر بگويى نظير اين نسبتها در قرآن كريم آمده ، در آيات همين داستان در سوره صافات نسبت ((اباق (( (فرار) به آنجناب داده و نيز او را ((مغاضب (( و خشمگين خوانده ، و در سوره انبياء به وى اين نسبت را داده كه پنداشته خدا بر او دست نمى يابد.
حال اگر بگويى: نظير اين نسبت ها در قرآن كريم آمده، در آيات همين داستان، در سوره «صافّات»، نسبت «اباق» (فرار)، به آن جناب داده، و نيز او را «مُغَاضِب» و خشمگين خوانده، و در سوره «انبياء»، به وى اين نسبت را داده كه پنداشته خدا بر او دست نمى يابد.


در پاسخ ميگوييم بين اين نسبتها و نسبتى كه در كتب عهدين به آنجناب داده فرق است ، آرى كتب مقدسه اهل كتاب يعنى عهد قديم و جديد سرشار از نسبت گناه و حتى گناهان كبيره و مهلكه به انبياء (عليهمالسلام ) است ، ديگر جا ندارد يك مفسر در اين مقام برآيد كه نسبت معصيت را طورى توجيه كند كه از معصيت بيرون شود، به خلاف قرآن كريم كه ساحت انبيا را با صراحت منزه از معاصى و حتى گناهان صغيره ميداند، و يك مفسر چاره ندارد جز اينكه اگر به آيه و روايتى برخورد كه به وى چنين نسبتى از آن ، مى آمد، آن را توجيه كند، براى اينكه آياتى كه بر عصمت انبيا (عليهم السلام ) دلالت دارد، خود قرينه قطعى است بر اينكه ظاهر چنين آيه و روايتى مراد نيست ، و بايد حمل بر خلاف ظاهرش شود، و به همين جهت در معناى كلمه ((اذابق (( و نيز در معناى ((مغاضبا فظن ان لن نقدر...(( بيانى آورديم كه ديديد هيچ منافاتى با عصمت انبيا (عليهم السلام ) نداشت و حاصل آن معنا اين بود كه گفتيم كلمات حكايت حال و ايهامى است كه : فعل يونس (عليه السلام ) موهم آن بود و خلاصه يونس (عليه السلام ) نه از انجام ماءموريت فرار كرد و نه از برطرف شدن عذاب خشمگين بود، ولى كارى كرد كه آن كار ايهامى به اين معانى داشت .
در پاسخ می گوييم: بين اين نسبت ها و نسبتى كه در كتب عهدين به آن جناب داده، فرق است. آرى، كتب مقدسه اهل كتاب، يعنى عهد قديم و جديد، سرشار از نسبت گناه و حتى گناهان كبيره و مهلكه به انبياء «عليهم السلام» است، ديگر جا ندارد يك مفسّر، در اين مقام بر آيد كه نسبت معصيت را طورى توجيه كند كه از معصيت بيرون شود. به خلاف قرآن كريم، كه ساحت انبيا را با صراحت، منزّه از معاصى و حتى گناهان صغيره می داند، و يك مفسّر چاره ندارد جز اين كه اگر به آيه و روايتى برخورد كه بوى چنين نسبتى از آن مى آمد، آن را توجيه كند.  


۳ - خداى تعالى در چند مورد از قرآن كريم يونس (عليه السلام ) را ستايش كرده . و در سوره انبيا، آيه ((۸۸(( او را از مؤ منين خوانده و در سوره القلم ، آيه ((۵۰(( فرموده : او را ((اجتباء(( كرده .
براى اين كه آياتى كه بر عصمت انبياء «عليهم السلام» دلالت دارد، خود قرينه قطعى است بر اين كه ظاهر چنين آيه و روايتى مراد نيست، و بايد حمل بر خلاف ظاهرش شود. و به همين جهت، در معناى كلمه «إذ أبَقَ»، و نيز در معناى «مُغَاضُباً فَظَنّ أن لَن نَقدِرَ...»، بيانى آورديم كه ديديد، هيچ منافاتى با عصمت انبياء «عليهم السلام» نداشت، و حاصل آن معنا، اين بود كه گفتيم: كلمات، حكايت حال و ايهامى است كه فعل يونس «عليه السلام»، موهم آن بود و خلاصه يونس «عليه السلام»، نه از انجام مأموريت فرار كرد، و نه از برطرف شدن عذاب خشمگين بود، ولى كارى كرد كه آن كار ايهامى به اين معانى داشت.
 
۳ - خداى تعالى، در چند مورد از قرآن كريم، يونس «عليه السلام» را ستايش كرده. و در سوره «انبياء»، آيه (۸۸او را از مؤمنان خوانده. و در سوره «القلم»، آيه (۵۰) فرموده: او را «إجتباء» كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۵۷ </center>
و به خاطر داريد كه گفتيم : اجتباء به اين است كه خداوند بندهاى را خالص براى خود كند و نيز او را از صالحان خوانده ، و در سوره انعام ، آيه ((۸۷(( در زمره انبياء شمرده ، و فرموده : كه او را بر عالميان برترى داده ، و او و ساير انبياء را به سوى صراط مستقيم هدايت كرده .
و به خاطر داريد كه گفتيم: «إجتباء»، به اين است كه خداوند بنده اى را خالص براى خود كند. و نيز، او را از صالحان خوانده. و در سوره «انعام»، آيه (۸۷در زمره انبياء شمرده، و فرموده كه: او را بر عالَميان برترى داده، و او و ساير انبياء را به سوى «صراط مستقيم» هدايت كرده.
<span id='link165'><span>
<span id='link165'><span>


۱۴٬۲۰۵

ویرایش