۱۴٬۱۹۷
ویرایش
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
<span id='link353'><span> | <span id='link353'><span> | ||
==انفاق نكردن مال | ==انفاق نكردن مال و كفر به معاد، دو ویژگی مهم مشركان است== | ||
«'''وَ وَيْلٌ | «'''وَ وَيْلٌ لِلْمُشرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ'''»: | ||
اين | اين آيه شريفه، مشركان را كه براى خدا شركايى اثبات مى كردند و قائل به يگانگى او نبودند، تهديد مى كند و آنان را به دو صفت از اخصّ صفاتشان توصيف مى كند: يكى اين كه «زكات» نمى دهند. و يكى هم اين كه به «آخرت»، كفر مى ورزند. | ||
و مراد از | و مراد از «دادن زكات»، مطلق انفاق مال در راه خدا به فقراء و مساكين است. براى اين كه زكات به معناى صدقه واجبى كه از احكام اسلام است، آن روز، يعنى در روزهايى كه اين سوره نازل مى شد، واجب نشده بود. چون سوره مورد بحث، از قديمى ترين سوره هاى مكّى است. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «دادن زكات»، تزكيه نفس، و تطهير آن از پليدی هاى گناهان است و اين كه نفس را با رشدى پاك - كه تنها از راه عبادت خداى سبحان دست مى دهد - تربيت و نمو دهند. و اين تفسير، تفسير خوبى است، اما در صورتى كه اطلاق جملۀ «زكات دادن»، بر تزكيه نفس، اطلاقى صحيح باشد. | ||
و جمله | و جمله «وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم كَافِرُون»، وصف ديگرى است از مشركان. وصفى است كه از لوازم مذهب آنان در انكار معاد به شمار مى رود، و به همين جهت جمله را با ضمير فصل «هُم» آغاز كرد، تا بفهماند «كفر به آخرت»، از مشخصات مشرك است. | ||
«'''إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ'''»: | «'''إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ'''»: | ||
يعنى | يعنى: مؤمنان اجرى غيرمقطوع و دائمى دارند، همچنان كه بعضى از مفسران، «ممنون» را اين طور معنا كرده اند. و بعضى ديگر، آن را به غيرمعدود معنا كرده اند. همان معنايى كه آيه «يُرزَقُونَ فِيهَا بِغَيرِ حِسَاب» نيز، بدان اشاره مى كند. | ||
بعضى ديگر احتمال داده اند كه منظور از اين | بعضى ديگر احتمال داده اند كه منظور از اين جمله، اين باشد كه: در رزق مردم باايمان و صالح، منّت و اذيت نيست و دهندۀ رزق، عمل خود را با منّت نهادن مكدر نمى كند. ممكن است ما نيز اين معنا را توجيه نموده، بگوييم: اين كه اين رزق را «اجر» ناميده، اشعار بر اين معنا دارد كه رزق مزبور، حق مردم باايمان و صالح است، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۹ </center> | ||
هرچند كه اين استحقاق را هم، خدا به آن ها داده. نه اين كه از پيش خود به دست آورده باشند. همچنان كه فرمود: «إنّ هذَا كَانَ لَكُم جَزَاء وَ كَانَ سَعيُكُم مَشكُوراً». و معلوم است رزقى كه به عنوان مزد به كسى مى دهند، ديگر منت بر نمى دارد. | |||
«'''قُلْ | «'''قُلْ أَئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الاَرْضَ فى يَوْمَينِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَندَاداً ...'''»: | ||
در اين آيه | در اين آيه شريفه، براى بار دوم به رسول خود دستور مى دهد كه از مشركان نسبت به كفر و شركشان به خدا، پرسش نمايد كه با اين كه آيات و دلايل وحدانيت خدا در خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امر آن دو روشن است، چرا شرك مى ورزند؟ و اين دستور را بعد از پاسخى فرموده كه از گفتار مشركان كه گفتند: «قُلُوبُنَا فِى أكِنّة» داده بود. | ||
و استفهام در اين | و استفهام در اين آيه، استفهام تعجبى است، و به همين مناسبت مطلب مورد استفهام را با حرف «إنّ» و حرف «لام» تأكيد كرد. گويا شخص استفهام كننده به هيچ وجه باور نمى كند كه مردمى به خدا كفر بورزند و قائل به شركايى براى خدا شوند، با اين كه برهان و حجت بر وحدانيت او، اين قدر روشن است. | ||
«''' | «'''وَ تَجعَلُونَ لَهُ أندَاداً'''» - اين جمله، تفسير جملۀ «لَتَكفُرُونَ بِالّذِى خَلَقَ الأرض...» است. و كلمه «أنداد»، جمع «نِدّ» است، كه معناى «مثل» را مى دهد. و مراد از «جَعل أنداد»، شريك گرفتن براى خداست. شركايى كه در ربوبيت و الوهيت، مثل او باشند. | ||
و اگر در جمله | و اگر در جمله «ذَلِكَ رَبُّ العَالَمِين» با كلمه «ذَلِكَ» - كه مخصوص براى اشاره به دور است - به خداى تعالى اشاره كرد، براى دور بودن ساحت مقدس او و نزاهتش از داشتن مثل و از نظاير اين اوهام است. پس او، ربُّ العالَمين است، كه تدبير امر تمامى مخلوقات، به دست اوست و با اين حال، ديگر هيچ مجوّزى براى اين توهم نيست كه غير او ربّى ديگر و معبودى ديگر باشد. | ||
<span id='link354'><span> | <span id='link354'><span> | ||
و مراد از كلمه | و مراد از كلمه «يَوم» در جمله «خَلَقَ الأرضَ فِى يَومَين»، پاره اى از زمان است، نه دو روز از روزهاى معمولى و معهود ذهن ما. چون «روز» از نظر ما ساكنان زمين، عبارت است از: مقدار حركت كرۀ زمين به دور خودش، كه يك دور آن را، يك روز (و يا به عبارتى: يك شبانه روز) مى ناميم. و احتمال اين كه مراد از «دو روز» در آيه، چنين روزى باشد، احتمالى است فاسد و فسادش بر همه روشن. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۰ </center> | ||
پس - همان طور كه گفتيم - مراد از | پس - همان طور كه گفتيم - مراد از «روز»، پاره اى از زمان است و اطلاق «روز»، بر پاره اى از زمان بسيار شايع است. از آن جمله، كلام خداى تعالى است كه مى فرمايد: «وَ تِلكَ الأيّامُ نُدَاوِلُهَا بَينَ النّاسِ». و نيز مى فرمايد: «فَهَل يَنتَظِرُونَ إلّا مِثلَ أيّامِ الّذِينَ خَلَوا مِن قَبلِهِم». و امثال اين موارد، كه ايام در پاره اى از زمان اطلاق شده است. | ||
پس مراد از دو روزى كه خدا در آن زمين را | پس مراد از دو روزى كه خدا در آن زمين را آفريده، دو قطعه از زمان است كه در آن تكوّن زمين و زمين شدن آن تمام شده. و اگر آن را دو قطعه از زمان خواند، نه يك قطعه، براى اين است كه دلالت كند بر اين كه زمين در تكوّن نخستينش، دو مرحله متغاير را طى كرده: يكى مرحله خامى و كالى. و دوم مرحله پختگى و رسيده شدن. و يا به عبارتى ديگر: يكى مرحله ذوب بودن، و ديگرى مرحله منجمد شدن، و امثال اين تعبيرها. | ||
«'''وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَ مِن فَوْقِهَا ...'''»: | «'''وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَ مِن فَوْقِهَا ...'''»: | ||
اين آيه | اين آيه شريفه، عطف است بر جمله «خَلَقَ الأرضَ فِى يَومَين»، و فاصله شدن دو جمله: «وَ تَجعَلُونَ لَهُ أندَاداً» و «ذَلِكَ رَبُّ العَالَمِين»، بين معطوف و معطوف عليه، ضررى ندارد. براى اين كه جمله اول مى خواهد جملۀ «لَتَكفُرُونَ» را تفسير كند. و جمله دوم مى خواهد استفهام شگفت انگيز را توجيه نمايد. | ||
و كلمه | و كلمه «رَوَاسِى»، صفتى است براى موصوفى تقديرى. يعنى براى «جِبَال» كه در كلام نيامده، و تقدير كلام «جِبَالاً رَوَاسِى» است. يعنى: و قرار داد در زمين كوه هايى ريشه دار و ثابت. | ||
«''' | «'''وَ بَارَكَ فِيهَا'''» - يعنى: و در زمين خير بسيارى قرار داد، كه موجودات زنده روى زمين از نبات و حيوان و انسان، در زندگى خود، انواع بهره ها را از آن خيرات مى برند. | ||
<span id='link355'><span> | <span id='link355'><span> | ||
ویرایش