گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۷: خط ۵۷:
<span id='link353'><span>
<span id='link353'><span>


==انفاق نكردن مال ، و كفر به معاد، دو صفت از اخص صفات مشركين ==
==انفاق نكردن مال و كفر به معاد، دو ویژگی مهم مشركان است==
«'''وَ وَيْلٌ لِّلْمُشرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ'''»:
«'''وَ وَيْلٌ لِلْمُشرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ'''»:


اين پآيه شريفه مشركين را كه براى خدا شركايى اثبات مى كردند و قائل به يگانگى او نبودند، تهديد مى كند و آنان را به دو صفت از اخص ‍ صفاتشان توصيف مى كند: يكى اينكه زكات نمى دهند و يكى هم اينكه به آخرت كفر مى ورزند.
اين آيه شريفه، مشركان را كه براى خدا شركايى اثبات مى كردند و قائل به يگانگى او نبودند، تهديد مى كند و آنان را به دو صفت از اخصّ صفاتشان توصيف مى كند: يكى اين كه «زكات» نمى دهند. و يكى هم اين كه به «آخرت»، كفر مى ورزند.


و مراد از ((دادن زكات (( مطلق انفاق مال در راه خدا به فقراء و مساكين است ، براى اينكه زكات به معناى صدقه واجبى كه از احكام اسلام است آن روز يعنى در روزهايى كه اين سوره نازل مى شد واجب نشده بود، چون سوره مورد بحث از قديمى ترين سوره هاى مكى است .
و مراد از «دادن زكات»، مطلق انفاق مال در راه خدا به فقراء و مساكين است. براى اين كه زكات به معناى صدقه واجبى كه از احكام اسلام است، آن روز، يعنى در روزهايى كه اين سوره نازل مى شد، واجب نشده بود. چون سوره مورد بحث، از قديمى ترين سوره هاى مكّى است.


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((دادن زكات (( تزكيه نفس ، و تطهير آن از پليديهاى گناهان است و اينكه نفس را با رشدى پاك كه تنها از راه عبادت خداى سبحان دست مى دهد، تربيت و نمو دهند. و اين تفسير تفسير خوبى است ، اما در صورتى كه اطلاق جمله ((زكات دادن (( بر تزكيه نفس اطلاقى صحيح باشد.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «دادن زكات»، تزكيه نفس، و تطهير آن از پليدی هاى گناهان است و اين كه نفس را با رشدى پاك - كه تنها از راه عبادت خداى سبحان دست مى دهد - تربيت و نمو دهند. و اين تفسير، تفسير خوبى است، اما در صورتى كه اطلاق جملۀ «زكات دادن»، بر تزكيه نفس، اطلاقى صحيح باشد.


و جمله ((و هم بالاخرة هم كافرون (( وصف ديگرى است از مشركين . وصفى است كه از لوازم مذهب آنان در انكار معاد به شمار مى رود و به همين جهت جمله را با ضمير فصل ((هم (( آغاز كرد تا بفهماند كفر به آخرت از مشخصات مشرك است .
و جمله «وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم كَافِرُون»، وصف ديگرى است از مشركان. وصفى است كه از لوازم مذهب آنان در انكار معاد به شمار مى رود، و به همين جهت جمله را با ضمير فصل «هُم» آغاز كرد، تا بفهماند «كفر به آخرت»، از مشخصات مشرك است.


«'''إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ'''»:
«'''إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ'''»:


يعنى مؤ منين اجرى غير مقطوع و دائمى دارند، همچنان كه بعضى از مفسرين ((ممنون (( را اين طور معنا كرده اند. و بعضى ديگر آن را به غير معدود معنا كرده اند، همان معنايى كه آيه ((يرزقون فيها بغير حساب (( نيز بدان اشاره مى كند.
يعنى: مؤمنان اجرى غيرمقطوع و دائمى دارند، همچنان كه بعضى از مفسران، «ممنون» را اين طور معنا كرده اند. و بعضى ديگر، آن را به غيرمعدود معنا كرده اند. همان معنايى كه آيه «يُرزَقُونَ فِيهَا بِغَيرِ حِسَاب» نيز، بدان اشاره مى كند.


بعضى ديگر احتمال داده اند كه منظور از اين جمله اين باشد كه : در رزق مردم با ايمان و صالح منت و اذيت نيست و دهنده رزق عمل خود را با منت نهادن مكدر نمى كند. ممكن است ما نيز اين معنا را توجيه نموده ، بگوييم : اينكه اين رزق را اجر ناميده ، اشعار بر اين معنا دارد كه رزق مزبور حق مردم با ايمان و صالح است ،
بعضى ديگر احتمال داده اند كه منظور از اين جمله، اين باشد كه: در رزق مردم باايمان و صالح، منّت و اذيت نيست و دهندۀ رزق، عمل خود را با منّت نهادن مكدر نمى كند. ممكن است ما نيز اين معنا را توجيه نموده، بگوييم: اين كه اين رزق را «اجر» ناميده، اشعار بر اين معنا دارد كه رزق مزبور، حق مردم باايمان و صالح است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۹ </center>
هر چند كه اين استحقاق را هم خدا به آنها داده ، نه اينكه از پيش خود به دست آورده باشند، همچنان كه فرمود: ((ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا(( و معلوم است رزقى كه به عنوان مزد به كسى مى دهند، ديگر منت برنمى دارد.
هرچند كه اين استحقاق را هم، خدا به آن ها داده. نه اين كه از پيش خود به دست آورده باشند. همچنان كه فرمود: «إنّ هذَا كَانَ لَكُم جَزَاء وَ كَانَ سَعيُكُم مَشكُوراً». و معلوم است رزقى كه به عنوان مزد به كسى مى دهند، ديگر منت بر نمى دارد.


«'''قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الاَرْض فى يَوْمَينِ وَ تجْعَلُونَ لَهُ أَندَاداً ...'''»:
«'''قُلْ أَئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الاَرْضَ فى يَوْمَينِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَندَاداً ...'''»:


در اين آيه شريفه براى بار دوم به رسول خود دستور مى دهد كه از مشركين نسبت به كفر و شركشان به خدا پرسش نمايد كه با اينكه آيات و دلايل وحدانيت خدا در خلقت آسمانها و زمين و تدبير امر آن دو روشن است ، چرا شرك مى ورزند؟ و اين دستور را بعد از پاسخى فرموده كه از گفتار مشركين كه گفتند: ((قلوبنا فى آكنة (( داده بود.
در اين آيه شريفه، براى بار دوم به رسول خود دستور مى دهد كه از مشركان نسبت به كفر و شركشان به خدا، پرسش نمايد كه با اين كه آيات و دلايل وحدانيت خدا در خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امر آن دو روشن است، چرا شرك مى ورزند؟ و اين دستور را بعد از پاسخى فرموده كه از گفتار مشركان كه گفتند: «قُلُوبُنَا فِى أكِنّة» داده بود.


و استفهام در اين آيه استفهام تعجبى است ، و به همين مناسبت مطلب مورد استفهام را با حرف ((ان (( و حرف ((لام (( تاءكيد كرد، گويا شخص استفهام كننده به هيچ وجه باور نمى كند كه مردمى به خدا كفر بورزند و قائل به شركايى براى خدا شوند، با اينكه برهان و حجت بر وحدانيت او اين قدر روشن است .
و استفهام در اين آيه، استفهام تعجبى است، و به همين مناسبت مطلب مورد استفهام را با حرف «إنّ» و حرف «لام» تأكيد كرد. گويا شخص استفهام كننده به هيچ وجه باور نمى كند كه مردمى به خدا كفر بورزند و قائل به شركايى براى خدا شوند، با اين كه برهان و حجت بر وحدانيت او، اين قدر روشن است.


«'''و تجعلون له اندادا'''» - اين جمله تفسير جمله ((لتكفرون بالّذى خلق الاءرض ...(( است . و كلمه ((انداد(( جمع ((ند(( است كه معناى مثل را مى دهد، و مراد از ((جعل انداد(( شريك گرفتن براى خداست ، شركايى كه در ربوبيت و الوهيت مثل او باشند.
«'''وَ تَجعَلُونَ لَهُ أندَاداً'''» - اين جمله، تفسير جملۀ «لَتَكفُرُونَ بِالّذِى خَلَقَ الأرض...» است. و كلمه «أنداد»، جمع «نِدّ» است، كه معناى «مثل» را مى دهد. و مراد از «جَعل أنداد»، شريك گرفتن براى خداست. شركايى كه در ربوبيت و الوهيت، مثل او باشند.


و اگر در جمله ((ذلك رب العالمين (( با كلمه ((ذلك (( كه مخصوص براى اشاره به دور است ، به خداى تعالى اشاره كرد، براى دور بودن ساحت مقدس او و نزاهتش از داشتن مثل و از نظاير اين اوهام است . پس او رب العالمين است ، كه تدبير امر تمامى مخلوقات به دست اوست و با اين حال ديگر هيچ مجوزى براى اين توهم نيست كه غير او ربى ديگر و معبودى ديگر باشد.
و اگر در جمله «ذَلِكَ رَبُّ العَالَمِين» با كلمه «ذَلِكَ» - كه مخصوص براى اشاره به دور است - به خداى تعالى اشاره كرد، براى دور بودن ساحت مقدس او و نزاهتش از داشتن مثل و از نظاير اين اوهام است. پس او، ربُّ العالَمين است، كه تدبير امر تمامى مخلوقات، به دست اوست و با اين حال، ديگر هيچ مجوّزى براى اين توهم نيست كه غير او ربّى ديگر و معبودى ديگر باشد.
<span id='link354'><span>
<span id='link354'><span>


و مراد از كلمه ((يوم (( در جمله ((خلق الاءرض فى يومين (( پاره اى از زمان است ، نه دو روز از روزهاى معمولى و معهود ذهن ما، چون روز از نظر ما ساكنان زمين عبارت است از مقدار حركت كره زمين به دور خودش ، كه يك دور آن را يك روز (و يا به عبارتى : يك شبانه روز) مى ناميم ، و احتمال اينكه مراد از دو روز در آيه چنين روزى باشد احتمالى است فاسد و فسادش بر همه روشن .
و مراد از كلمه «يَوم» در جمله «خَلَقَ الأرضَ فِى يَومَين»، پاره اى از زمان است، نه دو روز از روزهاى معمولى و معهود ذهن ما. چون «روز» از نظر ما ساكنان زمين، عبارت است از: مقدار حركت كرۀ زمين به دور خودش، كه يك دور آن را، يك روز (و يا به عبارتى: يك شبانه روز) مى ناميم. و احتمال اين كه مراد از «دو روز» در آيه، چنين روزى باشد، احتمالى است فاسد و فسادش بر همه روشن.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۰ </center>
پس - همان طور كه گفتيم - مراد از روز پاره اى از زمان است و اطلاق روز بر پاره اى از زمان بسيار شايع است ، از آن جمله كلام خداى تعالى است كه مى فرمايد: ((و تلك الايام نداولها بين الناس (( و نيز مى فرمايد: ((فهل ينتظرون الا مثل ايام الّذين خلوا من قبلهم ((، و امثال اين موارد كه ايام در پاره اى از زمان اطلاق شده است .
پس - همان طور كه گفتيم - مراد از «روز»، پاره اى از زمان است و اطلاق «روز»، بر پاره اى از زمان بسيار شايع است. از آن جمله، كلام خداى تعالى است كه مى فرمايد: «وَ تِلكَ الأيّامُ نُدَاوِلُهَا بَينَ النّاسِ».  و نيز مى فرمايد: «فَهَل يَنتَظِرُونَ إلّا مِثلَ أيّامِ الّذِينَ خَلَوا مِن قَبلِهِم». و امثال اين موارد، كه ايام در پاره اى از زمان اطلاق شده است.


پس مراد از دو روزى كه خدا در آن زمين را آفريده دو قطعه از زمان است كه در آن تكون زمين و زمين شدن آن تمام شده . و اگر آن را دو قطعه از زمان خواند، نه يك قطعه ، براى اين است كه دلالت كند بر اينكه زمين در تكون نخستينش ، دو مرحله متغاير را طى كرده : يكى مرحله خامى و كالى و دوم مرحله پختگى و رسيده شدن . و يا به عبارتى ديگر: يكى مرحله ذوب بودن ، و ديگرى مرحله منجمد شدن ، و امثال اين تعبيرها.
پس مراد از دو روزى كه خدا در آن زمين را آفريده، دو قطعه از زمان است كه در آن تكوّن زمين و زمين شدن آن تمام شده. و اگر آن را دو قطعه از زمان خواند، نه يك قطعه، براى اين است كه دلالت كند بر اين كه زمين در تكوّن نخستينش، دو مرحله متغاير را طى كرده: يكى مرحله خامى و كالى. و دوم مرحله پختگى و رسيده شدن. و يا به عبارتى ديگر: يكى مرحله ذوب بودن، و ديگرى مرحله منجمد شدن، و امثال اين تعبيرها.


«'''وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَ مِن فَوْقِهَا ...'''»:
«'''وَ جَعَلَ فِيهَا رَوَاسىَ مِن فَوْقِهَا ...'''»:


اين آيه شريفه عطف است بر جمله ((خلق الاءرض فى يومين (( و فاصله شدن دو جمله : ((و تجعلون له اندادا(( و ((ذلك رب العالمين ((، بين معطوف و معطوف عليه ، ضررى ندارد، براى اينكه جمله اول مى خواهد جمله ((لتكفرون (( را تفسير كند و جمله دوم مى خواهد استفهام شگفت انگيز را توجيه نمايد.
اين آيه شريفه، عطف است بر جمله «خَلَقَ الأرضَ فِى يَومَين»، و فاصله شدن دو جمله: «وَ تَجعَلُونَ لَهُ أندَاداً» و «ذَلِكَ رَبُّ العَالَمِين»، بين معطوف و معطوف عليه، ضررى ندارد. براى اين كه جمله اول مى خواهد جملۀ «لَتَكفُرُونَ» را تفسير كند. و جمله دوم مى خواهد استفهام شگفت انگيز را توجيه نمايد.


و كلمه ((رواسى (( صفتى است براى موصوفى تقديرى ، يعنى براى ((جبال (( كه در كلام نيامده و تقدير كلام ((جبالا رواسى (( است ، يعنى : و قرار داد در زمين كوههايى ريشه دار و ثابت .
و كلمه «رَوَاسِى»، صفتى است براى موصوفى تقديرى. يعنى براى «جِبَال» كه در كلام نيامده، و تقدير كلام «جِبَالاً رَوَاسِى» است. يعنى: و قرار داد در زمين كوه هايى ريشه دار و ثابت.


«'''و بارك فيها'''» - يعنى و در زمين خير بسيارى قرار داد كه موجودات زنده روى زمين از نبات و حيوان و انسان در زندگى خود انواع بهره ها را از آن خيرات مى برند.
«'''وَ بَارَكَ فِيهَا'''» - يعنى: و در زمين خير بسيارى قرار داد، كه موجودات زنده روى زمين از نبات و حيوان و انسان، در زندگى خود، انواع بهره ها را از آن خيرات مى برند.
<span id='link355'><span>
<span id='link355'><span>


۱۴٬۱۹۷

ویرایش