گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۸: خط ۹۸:
<span id='link261'><span>
<span id='link261'><span>


==و توضيح درباره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى پدر ==
==توضيحی درباره استغفار ابراهيم «ع» براى پدر ==
«'''الا قول ابراهيم لابيه لاستغفرن لك و ما املك لك من اللّه من شى ء'''» - اين جمله استثنائى است از كليتى كه جمله هاى قبل بر آن دلالت مى كرد، و آن اين بود كه ابراهيم و مؤ منينى كه با وى بودند، از قوم مشرك خود به طور كلى و مطلق ، تبرى جستند، و هر رابطه اى كه ايشان را به آنان پيوسته كند قطع نمودند، به جز يك رابطه ، و آن گفتار ابراهيم به پدرش بود كه گفت : «'''لاستغفرن لك ...'''».
«'''إلّا قَولَ إبرَاهِيمَ لِأبِيهِ لَأستَغفِرَنَّ لَكَ وَ مَا أملِكُ لَكَ مِنَ اللّه مِن شَئٍ'''» - اين جمله، استثنایى است از كليتى كه جمله هاى قبل بر آن دلالت مى كرد و آن، اين بود كه ابراهيم و مؤمنانى كه با وى بودند، از قوم مشرك خود به طور كلى و مطلق، تبرى جستند، و هر رابطه اى كه ايشان را به آنان پيوسته كند، قطع نمودند، به جز يك رابطه، و آن گفتار ابراهيم به پدرش بود كه گفت: «لَأستَغفِرَنَّ لَكَ ...».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۵ </center>
و اين جمله معنايش اظهاردوستى ابراهيم نسبت به پدر نيست ، بلكه وعده اى است به وى داده ، تا شايد از شرك توبه كند، و به خداى يگانه ايمان آورد، به دليل اينكه قرآن كريم در جاى ديگر فرموده : «'''و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعده وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه '''» كه از آن استفاده مى شود وقتى ابراهيم به پدرش وعده استغفار داده كه برايش روشن نبوده كه وى دشمن خدا است ، و دشمنى با خدا در دلش رسوخ يافته ، و در شرك ثابت قدم است ، بدين جهت اميدوار بوده كه از شرك به سوى خدا برگردد، و ايمان بياورد. و وقتى برايش معلوم شد كه عداوتش با خدا در دلش رسوخ يافته ، و در نتيجه از ايمانش مايوس شد، از او بيزارى جست .
و اين جمله، معنايش اظهاردوستى ابراهيم نسبت به پدر نيست، بلكه وعده اى است که به وى داده، تا شايد از شرك توبه كند، و به خداى يگانه ايمان آورد. به دليل اين كه قرآن كريم در جاى ديگر فرموده: «وَ مَا كَانَ استِغفَارُ إبرَاهِيمَ لِأبِيهِ إلّا عَن مَوعِدَةٍ وَعَدَهَا إيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ إنَّهُ عَدُوٌّ لله تَبَرَّءَ مِنهُ»، كه از آن استفاده مى شود: وقتى ابراهيم به پدرش وعده استغفار داده كه برايش روشن نبوده كه وى دشمن خدا است، و دشمنى با خدا در دلش رسوخ يافته، و در شرك ثابت قدم است. بدين جهت اميدوار بوده كه از شرك به سوى خدا برگردد، و ايمان بياورد. و وقتى برايش معلوم شد كه عداوتش با خدا در دلش رسوخ يافته، و در نتيجه از ايمانش مأيوس شد، از او بيزارى جست.
علاوه بر اينكه از آيه اى كه داستان احتجاج ابراهيم با پدرش را نقل مى كند، و مى فرمايد: «'''قال سلام عليك ساستغفر لك ربى انه كان بى حفيا و اعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه '''» استفاده مى شود كه در همان مجلسى كه وعده استغفار به پدرش مى دهد، بلافاصله مى گويد: من از شما و آنچه به جاى خدا مى خوانيد كناره گيرى مى كنم ، و اگر وعده استغفار از روى محبت و دوستى پدر بود، جا داشت بگويد «'''و من از قوم كناره گيرى مى كنم '''» نه اينكه بفرمايد: «'''من از همه شما كناره گيرى مى كنم و پدر را هم داخل قوم كند'''»، و از همه كناره گيرى كند كه همان تبرى است .
 
اينكه استثناى «'''الا قول ابراهيم لابيه ...'''»متصل است يا منقطع
علاوه بر اين كه از آيه اى كه داستان احتجاج ابراهيم با پدرش را نقل مى كند و مى فرمايد: «قَالَ سَلَامٌ عَلَيكَ سَأستَغفِرُ لَكَ رَبِّى إنَّهُ كَانَ بِى حَفِيّاً وَ أعتَزِلُكُم وَ مَا تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه» استفاده مى شود كه در همان مجلسى كه وعدۀ استغفار به پدرش مى دهد، بلافاصله مى گويد: من از شما و آنچه به جاى خدا مى خوانيد، كناره گيرى مى كنم، و اگر وعدۀ استغفار از روى محبت و دوستى پدر بود، جا داشت بگويد: «و من از قوم كناره گيرى مى كنم»، نه اين كه بفرمايد: «من از همۀ شما كناره گيرى مى كنم و پدر را هم داخل قوم كند»، و از همه كناره گيرى كند، كه همان تبرّى است.
بنابر آنچه گفتيم استثناء در آيه ، استثناء متصل است ، و مستثنى منه آن اين است كه نامبردگان با مشركين سخنى نگفتند، مگر درباره تبرى ، در نتيجه معنايش اين مى شود كه : مؤ منين و ابراهيم به غير از تبرى هيچ سخنى با مشركين نداشتند، الا سخنى كه ابراهيم فقط با پدرش داشت ، و آن اين بود كه گفت : «'''لاستغفرن لك '''»، و معلوم است كه اين سخن نه تبرى است و نه تولى ، بلكه وعده اى است كه به پدر داده ، به اين اميد كه شايد به خدا ايمان بياورد.
 
ليكن در اينجا نكته اى هست كه با در نظر گرفتن آن ناگزير مى شويم استثناء را منقطع بگيريم ، و آن اين است كه از آيه سوره توبه استفاده مى شود كه تبرى جازم و قاطع ابراهيم بعد از آن زمانى بوده كه به او وعده استغفار داده ، و بعد از آنكه فهميد پدرش دشمن خداست ، به طور قاطع از او تبرى جسته «'''فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه '''» و آيه مورد بحث از همين تبرى قاطع خبر مى دهد، و در آخر وعده ابراهيم به پدر را استثناء مى كند. پس معلوم مى شود جمله آخر آيه ،
بنابر آنچه گفتيم، استثناء در آيه، استثناء متصل است و مستثنی منه آن، اين است كه: نامبردگان با مشركان سخنى نگفتند، مگر درباره تبرّى. در نتيجه معنايش اين مى شود كه: مؤمنان و ابراهيم، به غير از تبرّى، هيچ سخنى با مشركان نداشتند، الّا سخنى كه ابراهيم فقط با پدرش داشت و آن، اين بود كه گفت: «لَأستَغفِرَنَّ لَكَ»، و معلوم است كه اين سخن، نه تبرّى است و نه تولّى، بلكه وعده اى است كه به پدر داده، به اين اميد كه شايد به خدا ايمان بياورد.
 
ليكن در اين جا نكته اى هست كه با در نظر گرفتن آن، ناگزير مى شويم استثناء را منقطع بگيريم و آن، اين است كه از آيه سوره توبه استفاده مى شود كه تبرّى جازم و قاطع ابراهيم بعد از آن زمانى بوده كه به او وعدۀ استغفار داده، و بعد از آن كه فهميد پدرش دشمن خداست، به طور قاطع از او تبرّى جسته «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أنَّهُ عَدُوٌّ لله تَبَرَّءَ مِنهُ»، و آيه مورد بحث از همين تبرّى قاطع خبر مى دهد، و در آخر وعدۀ ابراهيم به پدر را استثناء مى كند. پس معلوم مى شود جمله آخر آيه،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۶ </center>
يعنى جمله استثناء، غير از جنس جمله مستثنى منه است ، و استثناى منقطع هم همين است .
يعنى جمله استثناء، غير از جنس جمله مستثنى منه است، و استثناى منقطع هم همين است.
و بنابر اين فرض ، ممكن است بگوييم جمله «'''الا قول ابراهيم '''» استثناء از مضمون همه آيه است يعنى از اينكه فرمود: «'''قد كانت لكم اسوه حسنه فى ابراهيم و الذين معه '''» با در نظر داشتن قيدى كه به آن خورده ، يعنى قيد «'''اذ قالوا لقومهم انا برءوا منكم '''» و در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: به تحقيق براى شما اقتدايى نيكو است از ابراهيم ، و آنان كه با او بودند در اينكه از قوم مشرك خود تبرى جستند (مگر قول ابراهيم كه به پدرش وعده اى چنين و چنان داد).
 
و بنابر اين فرض، ممكن است بگوييم جمله «'''الا قول ابراهيم '''» استثناء از مضمون همه آيه است يعنى از اينكه فرمود: «'''قد كانت لكم اسوه حسنه فى ابراهيم و الذين معه '''» با در نظر داشتن قيدى كه به آن خورده ، يعنى قيد «'''اذ قالوا لقومهم انا برءوا منكم '''» و در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: به تحقيق براى شما اقتدايى نيكو است از ابراهيم ، و آنان كه با او بودند در اينكه از قوم مشرك خود تبرى جستند (مگر قول ابراهيم كه به پدرش وعده اى چنين و چنان داد).
و اما بر فرض اينكه استثناء متصل باشد، وجه اتصالش همانست كه ما در سابق بيان كرديم . بعضى از مفسرين در وجه اتصال چنين گفته اند كه : مستثنى منه ، جمله «'''قد كانت لكم اسوه حسنه فى ابراهيم '''» است ، و معناى مجموع آيه اين است كه : شما مسلمانان در ابراهيم و مؤ منين به وى اقتدايى نيكو داريد، و بايد در همه رفتار و صفات او اقتداء كنيد، الا در يك خصلتش و آن اين است كه به پدرش چنين و چنان گفت .
و اما بر فرض اينكه استثناء متصل باشد، وجه اتصالش همانست كه ما در سابق بيان كرديم . بعضى از مفسرين در وجه اتصال چنين گفته اند كه : مستثنى منه ، جمله «'''قد كانت لكم اسوه حسنه فى ابراهيم '''» است ، و معناى مجموع آيه اين است كه : شما مسلمانان در ابراهيم و مؤ منين به وى اقتدايى نيكو داريد، و بايد در همه رفتار و صفات او اقتداء كنيد، الا در يك خصلتش و آن اين است كه به پدرش چنين و چنان گفت .
ولى اين وجه درست نيست ، چون زمينه آيه مورد بحث كه مى فرمايد «'''لكم اسوه حسنه فى ابراهيم '''» اين نيست كه بخواهد تاسى به ابراهيم (عليه السلام ) را در تمامى خصالش بر مسلمانان واجب كند و استغفار يا وعده استغفار را استثناء كند، تا اين يك خصلت از خصال ابراهيم مستثنى باشد، بلكه زمينه آيه اين است تنها مردم مسلمان را در خصوص بيزارى اش از قوم مشرك خود وادار به تاسى كند، و اما وعده به استغفار در صورتى كه اميد توبه و ايمان در بين باشد، از مصاديق تبرى و بيزارى جستن نيست ، تا استثناى آن از بيزارى جستن ابراهيم (عليه السلام ) از قوم مشركش استثناى متصل باشد، هر چند كه از مصاديق تولى نيز نيست .
ولى اين وجه درست نيست ، چون زمينه آيه مورد بحث كه مى فرمايد «'''لكم اسوه حسنه فى ابراهيم '''» اين نيست كه بخواهد تاسى به ابراهيم (عليه السلام ) را در تمامى خصالش بر مسلمانان واجب كند و استغفار يا وعده استغفار را استثناء كند، تا اين يك خصلت از خصال ابراهيم مستثنى باشد، بلكه زمينه آيه اين است تنها مردم مسلمان را در خصوص بيزارى اش از قوم مشرك خود وادار به تاسى كند، و اما وعده به استغفار در صورتى كه اميد توبه و ايمان در بين باشد، از مصاديق تبرى و بيزارى جستن نيست ، تا استثناى آن از بيزارى جستن ابراهيم (عليه السلام ) از قوم مشركش استثناى متصل باشد، هر چند كه از مصاديق تولى نيز نيست .
خط ۱۱۶: خط ۱۱۹:
و كوتاه سخن اينكه : جمله «'''لا املك ...'''»، يك نوع اعتراف به عجز در مقامى است كه ممكن است كسى از شنيدن «'''ساستغفر لك ربى '''» بويى از اثبات قدرت استشمام كند، لذا براى دفع اين تو هم بلافاصله به عجز خود اعتراف كرد، نظير كلام شعيب كه بعد از گفتن «'''ان اريد الا الاصلاح ما استطعت - من جز اين نمى خواهم كه تا آنجا كه بتوانم اصلاح كنم '''» بلافاصله گفت : و «'''ما توفيقى الا باللّه '''» تا اصالت و استقلالى را كه ممكن كسى از جمله اولش استفاده كند از خود نفى كرده باشد، و بفهماند كه هيچ گونه قدرت و استطاعتى از خود ندارد.
و كوتاه سخن اينكه : جمله «'''لا املك ...'''»، يك نوع اعتراف به عجز در مقامى است كه ممكن است كسى از شنيدن «'''ساستغفر لك ربى '''» بويى از اثبات قدرت استشمام كند، لذا براى دفع اين تو هم بلافاصله به عجز خود اعتراف كرد، نظير كلام شعيب كه بعد از گفتن «'''ان اريد الا الاصلاح ما استطعت - من جز اين نمى خواهم كه تا آنجا كه بتوانم اصلاح كنم '''» بلافاصله گفت : و «'''ما توفيقى الا باللّه '''» تا اصالت و استقلالى را كه ممكن كسى از جمله اولش استفاده كند از خود نفى كرده باشد، و بفهماند كه هيچ گونه قدرت و استطاعتى از خود ندارد.
<span id='link263'><span>
<span id='link263'><span>
==دعاى ابراهيم عليه السلام و پيروانش در توكل بر خدا و بازگشت به او ==
==دعاى ابراهيم عليه السلام و پيروانش در توكل بر خدا و بازگشت به او ==
«'''ربنا عليك توكلنا و اليك انبنا و اليك المصير'''» - اين جمله نيز تتمه كلامى است كه قرآن كريم از ابراهيم و مؤ منين به وى نقل كرده بود، و مسلمانان را به تاسى به وى وا مى داشت . و جمله دعائى است از نامبردگان به درگاه پروردگارشان ، و مناجاتى دنبال آن تبرى كه از قوم خود كردند، چون تبرى جستن آنهم به آن شدت ، ممكن است اثار سوئى به بار آورد، و ايمان را از آدمى سلب كند، لذا دعا كردند كه پروردگارا به تو تؤ كل مى كنيم ، و به سوى تو توبه مى آوريم ، و بازگشت به سوى تو است .
«'''ربنا عليك توكلنا و اليك انبنا و اليك المصير'''» - اين جمله نيز تتمه كلامى است كه قرآن كريم از ابراهيم و مؤ منين به وى نقل كرده بود، و مسلمانان را به تاسى به وى وا مى داشت . و جمله دعائى است از نامبردگان به درگاه پروردگارشان ، و مناجاتى دنبال آن تبرى كه از قوم خود كردند، چون تبرى جستن آنهم به آن شدت ، ممكن است اثار سوئى به بار آورد، و ايمان را از آدمى سلب كند، لذا دعا كردند كه پروردگارا به تو تؤ كل مى كنيم ، و به سوى تو توبه مى آوريم ، و بازگشت به سوى تو است .
۱۴٬۲۰۵

ویرایش