گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۲: خط ۳۲:


==روش تفسيرى محدثين ==
==روش تفسيرى محدثين ==
اما آن عده كه به اصطلاح محدث ـ يعنى حديث شناس بودند ـ در فهم معانى آيات اكتفا كردند به آنچه كه از صحابه و تابعين روايت شده، حالا صحابه در تفسير آيه چه گفته اند؟ و تابعين چه معنایى براى فلان آيه كرده اند؟ هرچه مي خواهد باشد، همين كه دليل نامش روايت است، كافى است. اما مضمون روايت چيست؟ و فلان صحابه در آن روايت چه گفته؟ مطرح نيست. هر جا هم كه در تفسير آيه روايتى نرسيده بود، توقف مي كردند و مى گفتند درباره اين آيه چيزى نمي توان گفت، براى اين كه نه الفاظش آن ظهورى را دارد كه احتياج به بحث و اعمال فكر نداشته باشد، و نه روايتى در ذيلش رسيده كه آن را معنا كرده باشد. پس بايد توقف كرد و گفت: همه از نزد پروردگار است، هر چند كه ما معنايش را نفهميم، و تمسك مي كردند به جمله: «'''و الراسخون فى العلم يقولون آمنّا به، كل من عند ربنا'''». راسخان در علم گويند: ما بدان ايمان داريم، همه اش از ناحيه پروردگار ما است، نه تنها آن هایى كه ما مى فهميم.
اما آن عده كه به اصطلاح محدث ـ يعنى حديث شناس بودند ـ در فهم معانى آيات اكتفا كردند به آنچه كه از صحابه و تابعين روايت شده، حالا صحابه در تفسير آيه چه گفته اند؟ و تابعين چه معنایى براى فلان آيه كرده اند؟ هرچه مي خواهد باشد، همين كه دليل نامش روايت است، كافى است. اما مضمون روايت چيست؟ و فلان صحابه در آن روايت چه گفته؟ مطرح نيست. هر جا هم كه در تفسير آيه روايتى نرسيده بود، توقف مي كردند و مى گفتند درباره اين آيه چيزى نمی توان گفت، براى اين كه نه الفاظش آن ظهورى را دارد كه احتياج به بحث و اعمال فكر نداشته باشد، و نه روايتى در ذيلش رسيده كه آن را معنا كرده باشد. پس بايد توقف كرد و گفت: همه از نزد پروردگار است، هر چند كه ما معنايش را نفهميم، و تمسك مي كردند به جمله: «'''و الراسخون فى العلم يقولون آمنّا به، كل من عند ربنا'''». راسخان در علم گويند: ما بدان ايمان داريم، همه اش از ناحيه پروردگار ما است، نه تنها آن هایى كه ما مى فهميم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۰ </center>
اين عده در اين روشى كه پيش گرفته اند، خطا رفته اند. براى اين كه با اين روش كه پيش گرفته اند، عقل و انديشه را از كار انداخته اند، و در حقيقت گفته اند: ما حق نداريم در فهم آيات قرآنى، عقل و شعور خود را به كار بريم. تنها بايد ببينيم روايت از ابن عباس و يا فلان صحابه ديگر چه معنایى نقل كرده؛ و حال آن كه: اولا قرآن كريم نه تنها عقل را از اعتبار نينداخته، بلكه معقول هم نيست كه آن را از اعتبار بيندازد، براى اين كه اعتبار قرآن و كلام خدا بودن آن (و حتى وجود خدا)، به وسيله عقل براى ما ثابت شده. و در ثانى، قرآن كريم حجيتى براى كلام صحابه و تابعين و امثال ايشان اثبات نكرده، و هيچ جا نفرموده: يا ايها الناس! هر كس صحابى رسول خدا باشد، هرچه به شما گفت بپذيريد، كه سخن صحابى او حجت است، و چطور ممكن است حجت كند با اين كه ميان كلمات اصحاب اختلاف هاى فاحش هست، مگر آن كه بگویى قرآن بشر را به سفسطه يعنى قبول تناقض گویي ها دعوت كرده، و حال آن كه چنين دعوتى نكرده، بلكه در مقابل دعوت كرده تا در آياتش تدبر كنند، و عقل و فهم خود را در فهميدن آن به كار ببندند، و به وسيله تدبر اختلافى كه ممكن است در آياتش به نظر برسد، برطرف نمايند، و ثابت كنند كه در آياتش اختلافى نيست. علاوه، خدای تعالى قرآن كريم خود را هدايت و نور و تبيان كلشىء معرفى كرده، آن وقت چگونه ممكن است چيزى كه خودش نور است كه هدايت است ، خودش محتاج ابن عباس ها باشد، تا او را هدايت كنند، و چگونه چيزی كه خودش بيان هر چيز است، محتاج سدى ها باشد تا آن را بيان كنند؟!
اين عده در اين روشى كه پيش گرفته اند، خطا رفته اند. براى اين كه با اين روش كه پيش گرفته اند، عقل و انديشه را از كار انداخته اند، و در حقيقت گفته اند: ما حق نداريم در فهم آيات قرآنى، عقل و شعور خود را به كار بريم. تنها بايد ببينيم روايت از ابن عباس و يا فلان صحابه ديگر چه معنایى نقل كرده؛ و حال آن كه: اولا قرآن كريم نه تنها عقل را از اعتبار نينداخته، بلكه معقول هم نيست كه آن را از اعتبار بيندازد، براى اين كه اعتبار قرآن و كلام خدا بودن آن (و حتى وجود خدا)، به وسيله عقل براى ما ثابت شده. و در ثانى، قرآن كريم حجيتى براى كلام صحابه و تابعين و امثال ايشان اثبات نكرده، و هيچ جا نفرموده: يا أيها الناس! هر كس صحابى رسول خدا باشد، هرچه به شما گفت بپذيريد، كه سخن صحابى او حجت است، و چطور ممكن است حجت كند با اين كه ميان كلمات اصحاب اختلاف هاى فاحش هست، مگر آن كه بگویى قرآن بشر را به سفسطه يعنى قبول تناقض گویي ها دعوت كرده، و حال آن كه چنين دعوتى نكرده، بلكه در مقابل دعوت كرده تا در آياتش تدبر كنند، و عقل و فهم خود را در فهميدن آن به كار ببندند، و به وسيله تدبر اختلافى كه ممكن است در آياتش به نظر برسد، برطرف نمايند، و ثابت كنند كه در آياتش اختلافى نيست. علاوه، خدای تعالى قرآن كريم خود را هدايت و نور و تبيان كلشىء معرفى كرده، آن وقت چگونه ممكن است چيزى كه خودش نور است، به وسیله غیر خودش، یعنی قتاده و امثال او روشن شود، و چطور تصور دارد چیزی كه هدايت است، خودش محتاج ابن عباس ها باشد، تا او را هدايت كنند، و چگونه چيزی كه خودش بيان هر چيز است، محتاج سدى ها باشد تا آن را بيان كنند؟!
<span id='link4'><span>
<span id='link4'><span>


۱۴٬۰۶۶

ویرایش