گمنام

يوسف ٦٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱۸٬۲۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link202 | آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link202 | آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link203 | بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۴#link203 | بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...]]
خط ۵۰: خط ۵۱:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۶#link220 | يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۶#link220 | يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۴۹#link17 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۰_بخش۴۹#link17 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلَّا كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى‌ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «64»
(يعقوب) گفت: آيا شما را بر او امين بدانم، همان طور كه شما را بر برادرش امين دانستم (و ديديد كه چه شد) پس (به جاى شما به خدا اعتماد مى‌كنم كه) خداوند بهترين حافظ است و او مهربان‌ترين مهربانان است.
===نکته ها===
سؤال: با توجّه به سابقه بدى كه فرزندان يعقوب داشتند، چرا پدرشان مجدداً فرزند ديگرش را به آنان سپرد؟
پاسخ: فخر رازى‌ «1» احتمالات متعدّدى را مطرح نموده كه هر كدام از آنها مى‌تواند توجيهى بر اين موافقت باشد؛ اوّلًا: برادران از اقدام اوليه‌شان به نتيجه‌اى كه مورد نظرشان بود، (محبوبيّت در نزد پدر) نرسيده بودند. ثانياً: حسادت برادران نسبت به اين برادر، كمتر از يوسف بود. ثالثاً: شايد قحطى و خشكسالى شرايط ويژه‌اى را پديد آورده بود كه سفر مجّدد را ضرورى مى‌كرد. رابعاً: دهها سال از حادثه اوّل گذشته و فراموش شده تلقّى مى‌شد. خامساً:
خداوند متعال در حفظ فرزندش به او تسلّى خاطر داده بود.
در آيه 12، يعقوب در مورد يوسف، به حافظ بودن برادرانش اعتماد كرد، به فراق يوسف و نابينايى گرفتار شد، ولى در مورد بنيامين به خدا تكيه كرد و گفت: «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً» هم توانا شد، هم بينا و هم فراق و جدائى پايان يافت.
===پیام ها===
1- اعتماد سريع به كسى كه سابقه تخلّف دارد، جايز نيست. «هَلْ آمَنُكُمْ»
2- ياد خاطرات تلخ گذشته، انسان را در برابر حوادث آينده بيمه مى‌كند. «هَلْ آمَنُكُمْ‌ ... عَلى‌ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ»
----
«1». تفسير كبير.
جلد 4 - صفحه 244
3- با يك شكست يا تجربه‌ى تلخ، خود را كنار نكشيم. هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ‌ ... فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً يعقوب بار ديگر فرزند دوم را با توكل به خدا به برادران تحويل داد.
4- برادران يوسف، خود را حافظ پنداشتند، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» امّا حضرت يعقوب تذكّر داد كه خداوند حافظ است. فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً ...*
5- بر عوامل ظاهرى و مادى هر چند فراوان باشند تكيه نكنيم، تنها بر خدا توكّل كنيم. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً»*
6- با توجّه به رحمت بى‌نظير الهى و با توكل به خداوند، به استقبال حوادث زندگى برويم. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»
7- سرچشمه حفاظت، رحمت است. «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى‌ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (64)
جلد 6 - صفحه 251
قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ‌: فرمود يعقوب كه اى فرزندان آيا شما را امين دارم بر او، يعنى شما را امين ندانم بر بنيامين در بردن او. إِلَّا كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى‌ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ‌: مگر همچنانكه امين ساختم شما را بر برادر او پيش از اين گفتيد: (انّا له لحافظون) يعنى چگونه من بر محافظت شما اعتماد كنم كه شما در حق آن برادر ديگر گفتيد ما نگهدار اوئيم و آخرش گفتيد گرگ او را خورد. فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً: پس خداى تعالى بهتر است از جهت نگاهدارى.
قرائت حفص (حفظا) خوانده، يعنى حق سبحانه بهتر است در حالتى كه نگهدارنده باشد پس بر او توكل كنم و كار خود به او واگذار نمايم. وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‌: و او است بخشاينده‌ترين بخشايندگان و البته به محافظت بر من ببخشايد و مرا به مصيبت دو فرزند مبتلا نسازد، يعنى او را به خدا سپرده نه به شما تا حفظ فرمايد و او را به من رساند و بر پيرى و ضعف من ببخشايد.
در خبر وارد شده‌ «1» خداوند سبحان فرمود: به عزت خودم قسم هر آينه برگردانم هر دوشان را بسوى تو بعد از آنكه توكل نمودى بر من.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‌ أَبِيهِمْ قالُوا يا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَكْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (63) قالَ هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَما أَمِنْتُكُمْ عَلى‌ أَخِيهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (64) وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي هذِهِ بِضاعَتُنا رُدَّتْ إِلَيْنا وَ نَمِيرُ أَهْلَنا وَ نَحْفَظُ أَخانا وَ نَزْدادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ (65) قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلاَّ أَنْ يُحاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قالَ اللَّهُ عَلى‌ ما نَقُولُ وَكِيلٌ (66)
ترجمه‌
پس چون باز گشتند بسوى پدرشان گفتند اى پدر ما باز داشته شد از ما پيمانه پس بفرست با ما برادرمان را تا پيمانه گيريم و همانا ما مر او را هر آينه نگهدارانيم‌
گفت امين نمى‌كنم شما را بر او مگر چنانچه امين كردم شما را بر برادرش از پيش پس خدا بهتر است از جهت نگهدار بودن و او است رحم كننده‌ترين رحم- كنندگان‌
و چون باز نمودند بارشانرا يافتند سرمايه خودشان را كه ردّ شده بود بايشان گفتند اى پدر ما چه ميخواهيم اين سرمايه ما است كه ردّ شده بما و طعام آوريم براى خانواده خود و نگهدارى كنيم برادرمان را و زياده آورديم بار شترى را اين بارى است اندك‌
گفت هرگز نخواهم فرستاد او را با شما تا آنكه بدهيد مرا پيمان مؤكّدى از خدا كه بياوريد البتّه نزد من او را مگر آنكه احاطه شود بشما پس چون دادند باو پيمان مؤكّدشان را گفت خدا بر آنچه ميگوئيم نگهبان است.
تفسير
برادران حضرت يوسف عليه السّلام بعد از مراجعت از مصر شرفياب حضور پدر بزرگوار خود شدند و شرح حال را با شمّه‌اى از محامد صفات و مكارم اخلاق و مراتب احسان ملك مصر نسبت بايشان عرضه داشتند و اخيرا گوشزد نمودند كه پادشاه ما را ممنوع از مراجعت بمصر براى خريدارى طعام نموده در صورتى كه بدون برادر كهتر خود معاودت نمائيم و بنابراين ما ممنوع شديم از آنكه كيلى براى ما شود مگر ابن يامين با ما باشد پس خواهش داريم او را با ما روانه فرمائى تا بمقصود خودمان كه خريدارى طعام و كيل آن است نائل شويم و مطمئن باش كه ما در حفظ و مراقبت حال او كوتاهى نخواهيم نمود و بعضى يكتل بصيغه مفرد مغايب قرائت نموده‌اند يعنى بفرست با ما برادر كهتر ما را تا كيل كند براى ما و خودش و حضرت يعقوب با آنكه ميدانست حضرات از سلوك خودشان نسبت بحضرت يوسف پشيمان شده‌اند و توبه كرده‌اند براى مزيد تأكيد در حفظ ابن يامين در جواب فرمود كه امين نميكنم شما را بر او مگر چنانچه امين كردم شما را بر برادرش يوسف پيش از اين و شما وعده حفظ او را داديد و عمل نكرديد ولى خداوند بهترين حفظ كنندگان‌
----
جلد 3 صفحه 161
و رحم كننده‌ترين رحم كنندگان است و بعضى حفظا بجاى حافظا قرائت نموده‌اند يعنى خدا بهتر است از راه نگهدارى و حفظ كردن البتّه بر ضعف و پيرى من رحم ميفرمايد و دو مصيبت را بر ناتوانى تحميل نميكند و او را بمن بر ميگرداند و در مجمع روايت نموده كه خداوند فرمود بعزت و جلال خودم هر دو را بتو برميگردانم چون توكّل بمن نمودى و بعضى گفته‌اند شمعون را هم حضرت يوسف عليه السّلام در اين سفر براى آنكه برادران ابن يامين را بياورند بعنوان گرو نگهداشته بود در هر حال چون حضرات بارها را گشودند ديدند سرمايه خودشان را كه در عوض گندم پرداخته بودند بدون كم و كاست بآنها مسترد شده و در بار آنها موجود است لذا خرسند شدند از دو جهت يكى آنكه تجارتى كرده و غنيمتى برده و خوشى گذرانده‌اند و سرمايه آنها هم موجود است ديگر آنكه وسيله‌اى پيدا كرده‌اند براى بردن ابن يامين لذا عرضه داشتند اى پدر بزرگوار ما ديگر چه ميخواهيم از مسافرت آيا بهتر از اين سفرى ميشود اين سرمايه ما است كه بما مسترد شده علاوه بر آنكه مشمول اكرام و احسان پادشاه شديم يا آنكه عرضه داشتند اى پدر ما حاجت بسرمايه ديگرى نداريم با همين سرمايه ثانيا مسافرت ميكنيم و بنا بر اين كلمه ما در ما نبغى نافيه و بنابر احتمال اوّل كه اظهر است استفهاميّه است و فائده مسافرت ما آنستكه طعام براى خانواده و كسان خود مى‌آوريم و برادر خودمان را در ذهاب و اياب حفظ ميكنيم و اين موجب اجر است براى ما و يك بار شتر گندم علاوه براى او ميگيريم اين مقدار گندم كه تهيّه نموديم براى مؤنه ما كم است يا يك بار گندم كم است پادشاه مضايقه نميكند از آنكه براى برادر ما بدهد پس از اين مقدّمات حضرت يعقوب عليه السّلام خواهى نخواهى راضى شد بتسليم ابن يامين ببرادران ولى فرمود نميفرستم با شما او را بعد از آنكه ديدم نتيجه فرستادن يوسف را با شما مگر آنكه عهد مؤكّد بذكر نام خداوند كه موجب اطمينان باشد با من بنمائيد كه بياوريد او را نزد من و نگذاريد بر او آسيبى وارد شود مگر آنكه دشمن بر شما احاطه كند كه قادر بر دفاع و فرار نشويد يا بلا احاطه نمايد كه تمامى هلاك شويد و چون حضرات قبول نمودند و متعهد شدند خدا را هم بر اين معاهده شاهد گرفت و انتقام از آنها را در صورت تخلّف بخدا واگذار فرمود و از ابن عبّاس نقل شده كه موثق آن بود كه گفتند بحقّ محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خاتم النبيّين‌
----
جلد 3 صفحه 162
با برادر خودمان بدستوريكه فرموديد عمل خواهيم نمود ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ هَل‌ آمَنُكُم‌ عَلَيه‌ِ إِلاّ كَما أَمِنتُكُم‌ عَلي‌ أَخِيه‌ِ مِن‌ قَبل‌ُ فَاللّه‌ُ خَيرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرحَم‌ُ الرّاحِمِين‌َ (64)
حضرت‌ يعقوب‌ [ع‌] فرمود چگونه‌ مطمئن‌ بشوم‌ بشما ‌که‌ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌در‌ مورد يوسف‌ اطمينان‌ داديد قبل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌پس‌ خداوند بهتر حفظ ميفرمايد و رحمتش‌ ‌بر‌ بندگان‌ بيشتر و بالاتر ‌از‌ رحمت‌ رحم‌ كنندگان‌ ‌است‌.
قال‌َ هَل‌ آمَنُكُم‌ عَلَيه‌ِ ‌با‌ ‌اينکه‌ امتحاني‌ ‌که‌ ‌شما‌ داديد ‌در‌ مورد يوسف‌ ‌که‌ ‌من‌ گفتم‌ إِنِّي‌ لَيَحزُنُنِي‌ أَن‌ تَذهَبُوا بِه‌ِ وَ أَخاف‌ُ أَن‌ يَأكُلَه‌ُ الذِّئب‌ُ وَ أَنتُم‌ عَنه‌ُ غافِلُون‌َ ‌شما‌ گفتيد قالُوا لَئِن‌ أَكَلَه‌ُ الذِّئب‌ُ وَ نَحن‌ُ عُصبَةٌ همين‌ كلام‌ مرا گرفتيد و گفتيد ‌ما غافل‌ بوديم‌ و گرگ‌ ‌او‌ ‌را‌ خورد آيا همين‌ نحو ‌من‌ ايمن‌ باشم‌ ‌بر‌ ‌إبن‌ يامين‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌او‌ ‌را‌ حفظ ميكنيد إِلّا كَما أَمِنتُكُم‌ عَلي‌ أَخِيه‌ِ ‌با‌ اينكه‌ حضرت‌ يعقوب‌ ميدانست‌ ‌که‌ دروغ‌ ميگويند و گرگ‌ ‌او‌ ‌را‌ نخورده‌ چنانچه‌ ‌در‌ آيات‌ ‌بعد‌ بيايد ‌که‌ يعقوب‌ فرمود عَسَي‌ اللّه‌ُ أَن‌ يَأتِيَنِي‌ بِهِم‌ جَمِيعاً و نيز فرمود يا بَنِي‌َّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن‌ يُوسُف‌َ وَ أَخِيه‌ِ ‌پس‌ ‌از‌ چهل‌ سال‌ ميدانست‌ يوسف‌ زنده‌ ‌است‌ و بيعقوب‌ برميگردد.
‌من‌ قبل‌ ‌که‌ همان‌ معامله‌ ‌که‌ ‌با‌ يوسف‌ كرديد ‌با‌ برادرش‌ ‌هم‌ بكنيد فَاللّه‌ُ خَيرٌ حافِظاً خداوند ‌هم‌ يوسف‌ و ‌هم‌ برادرش‌ ‌را‌ حفظ ميفرمايد، ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ وحي‌ ‌بر‌ يعقوب‌ آمد ‌که‌ يوسف‌ و برادرش‌ ‌را‌ ‌ما حفظ
جلد 11 - صفحه 227
ميكنيم‌ وَ هُوَ أَرحَم‌ُ الرّاحِمِين‌َ و ‌او‌ بمن‌ رحيم‌ ‌است‌ و مرا ‌از‌ ‌اينکه‌ فراق‌ نجات‌ ميدهد و بوصال‌ ‌آنها‌ ميرسم‌ چنانچه‌ خودش‌ ميفرمايد وَ أَعلَم‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ ما لا تَعلَمُون‌َ
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 64)- پدر که هرگز خاطره یوسف را فراموش نمی‌کرد از شنیدن این سخن ناراحت و نگران شد، رو به آنها کرده «گفت: آیا من نسبت به این (برادر) به شما اطمینان کنم همان گونه که نسبت به برادرش (یوسف) در گذشته به شما اطمینان کردم» (قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کَما أَمِنْتُکُمْ عَلی أَخِیهِ مِنْ قَبْلُ).
سپس اضافه کرد: «در هر حال خداوند بهترین حافظ و ارحم الراحمین است» (فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس