الأنفال ٤٨: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۰#link63 | آيات ۵۴ - ۴۱، سوره انفال]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۰#link63 | آيات ۵۴ - ۴۱، سوره انفال]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۰#link64 | توضيح و تفسير مفردات و جملات آيه شريفه مربوط به خمس : (( واعملوا انما غنمتم منشى ء فان لله خمسه و للرسول ... )) ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۰#link64 | توضيح و تفسير مفردات و جملات آيه شريفه مربوط به خمس : (( واعملوا انما غنمتم منشى ء فان لله خمسه و للرسول ... )) ]] | ||
خط ۴۳: | خط ۴۴: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۲#link72 | اشاره به اينكه تجسم شيطان در صورتهاى انسانى ، امر محالى نيست تا استعباد شود]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۹_بخش۱۲#link72 | اشاره به اينكه تجسم شيطان در صورتهاى انسانى ، امر محالى نيست تا استعباد شود]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۵۵#link104 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۵۵#link104 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ «48» | |||
و (به يادآور) زمانى كه شيطان، كارهاى آنان (مشركان) را در نظرشان زيبا جلوه داد و گفت: امروز هيچ كس از مردم، بر شما غالب نخواهد شد و من ياور شمايم. امّا همين كه دو لشكر با هم درآويختند (و فرشتگان به يارى سپاه اسلام آمدند،) شيطان به عقب برگشت و گفت: هر آينه من از شما بيزارم، من چيزى را مىبينم كه شما نمىبينيد، همانا من از خدا بيم دارم و خداوند سخت عقوبت است. | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «جار» به معناى ياور، شريك، همسايه و همسوگند آمده كه در اينجا معناى اوّل مناسبتر است. كلمهى «نَكَصَ» به معناى خوددارى و برگشت است و «عقب» به معناى پاشنهى پا و «نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ» يعنى بر پاشنههاى پا چرخيد و پشت كرد. | |||
گفتگوى شيطان با طرفدارانش كه در اين آيه مطرح شده، ممكن است همان وسوسههاى شيطانى باشد، يا آنكه شيطان در قالب انسان، اهداف خود را دنبال كند و در قيافهى انسان، به اغوا و وسوسه بپردازد كه روايات هم در اين باره وارد شده است. «1» | |||
---- | |||
«1». تفاسير مجمعالبيان ونورالثقلين. | |||
جلد 3 - صفحه 333 | |||
چنانكه شيطان در جنگ بدر، به صورت سراقةبن مالك (از سرشناسان قبيلهى بنىكنانه) درآمد و مشركان را تشويق و ترغيب مىكرد و به آنان وعدهى همراهى و پيروزى مىداد، امّا با حضور فرشتگان در آستانهى پيروزى سپاه اسلام، پا به فرار گذارد. پس از شكست كفّار، در مكّه به او مىگفتند: تو سبب شكست ما شدى! و او قسم مىخورد كه حتّى از مكّه بيرون نيامده است. پس معلوم شد كه شيطان در قيافهى سراقه، به آنان وعدهى پيروزى داده، سپس فرار كرده است. | |||
شيطان براى جبههى باطل كار تبليغاتى مىكند و در آغاز مبارزه به آنان روحيّه مىدهد، ولى به هنگام ديدن امدادهاى الهى، آنان را رها كرده و عقبنشينى مىكند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- يكى از راههاى فريب شيطان، زيبا جلوهدادن بدىهاست. «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ» آرى، نيكو پنداشتن كارهاى بد وناهنجارىها، نشانهى نفوذ شيطان در افكار انسان است. | |||
2- شيطان و شيطانصفتان، ديگران را براى فساد، توجيه وتحريك مىكنند. «زَيَّنَ، لا غالِبَ، جارٌ لَكُمْ» | |||
3- ايمان، حمايت فرشتگان را به دنبال دارد و كفر، حمايت شيطان را. «جارٌ لَكُمْ» | |||
4- شيطان، منافق، فريبكار، دروغگو و بىوفاست. جارٌ لَكُمْ ... بَرِيءٌ مِنْكُمْ | |||
5- شياطين، آتش فتنه را روشن مىكنند، ولى خود را در معركه قرار نمىدهند. | |||
«إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ» | |||
6- توكّل بر غير خدا، سبب رها شدن انسان در مشكلات مىشود. إِنِّي جارٌ لَكُمْ ... إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ | |||
7- روابط غير الهى، ناپايدار وغير قابل اطمينان است. «قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ» | |||
8- شيطان، از قدرت فرشتگان آگاه است. «إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ» و مشاهدهى قدرتفرشتگان، سبب عقبگرد او شد. «قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ» | |||
9- شيطان، قادر بر مشاهدهى برخى امور پنهانى است. «إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ» | |||
جلد 3 - صفحه 334 | |||
10- شيطان، به خداوند معتقد و به شدّت عقوبت او آگاه است. «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ» به گفته ابن عباس: «شيطان به دروغ ادّعاى ترس از خداوند را داشت، وگرنه كار او به اينجا نمىكشيد». «1» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ (48) | |||
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ: و ياد كنيد زمانى را كه زينت داد براى كفار، شيطان اعمالشان را در دشمنى با پيغمبر. مراد آنكه جلوه داد در نظر كفار مسيرشان را به بدر براى محاربه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. در حقايق سلمى گفته: قوتشان را در نظرشان در آورد تا اعتماد بر آن نمودند. | |||
ابن عباس و جمعى نقل نمودهاند كه قريش چون از مكه خواستند بيرون آيند، ياد آمد كه ميان آنها و بنى بكر بن عبد مناف منازعهاى بوده، گفتند: مبادا | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 354 | |||
ما را متعرض شوند، بايد دو فرقه شويم و با دو دشمن مقابله كنيم. توقف نموده كه فكرى كنند. ابليس به صورت سراقة بن مالك كه از جمله اشراف و رؤساى قريش بود با لشگر نزد قريش آمد، وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ: و گفت نيست غلبه كنندهاى مر شما را امروز از مردمان به جهت زيادى لشگر و آراستگى شما، وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ: و بدرستى كه من فرياد رسندهام از قوم كنانه، و نگذارم از آنها به شما ضررى رسد. صاحب انوار گفته: اين از مقاله نفسانيه و وساوس است، يعنى شيطان در دل آنها انداخت و بنظر درآورد كه شما مغلوب نشويد و اهل اسلام را طاقت مقاومت شما نباشد به جهت كثرت عدد شما، و در وهم آنها انداخت كه اين محاربه موجب قرب به خدا است. لكن قول صحيح آنكه: شيطان مصور شد و در طبيعت او، قابليت تشكل به اشكال مختلفه مىباشد چنانچه تعريف شده: الجنّ جسم مجرّد نارىّ يتشكّل باشكال مختلفة حتّى الكلب و الخنزير سوى الانبياء و الاولياء. | |||
و شيخ مفيد رحمه اللّه فرمود: حق تعالى جن را قدرت داده كه به اشكال مختلفه در آيد، و متواتر است كه در دار الندوة به صورت شيخى شد، و روز بدر به صورت سراقة شد. «1» بو على سينا در رساله حدود گويد: الجنّ هو حيوان هوائىّ ناطق مشفّ الجرم، من شأنه ان يتشكّل باشكال مختلفة و ليس هذا رسمه بل معنى اسمه. | |||
پس مصور شدن شيطان مستبعد نيست. فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ: پس چون ديدند هر دو لشكر يكديگر را، نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ: برگشت شيطان بطريق قهقرى، مراد آنست كه كيد او باطل شد و آنچه در خيال كفار انداخته بود كه مجيرشان باشد، بعكس موجب هلاكت ايشان شد. | |||
در منهج- مروى است كه چون روز بدر ملائكه نازل شدند، شيطان آنها را | |||
---- | |||
«1» سراقة بن مالك نام يكى از مردم مكّه است كه بعد از غزوه طائف مسلمان شد و بنابر روايات ما در روز بدر، شيطان به صورت او ظاهر شد و مشركين را به نبرد تشجيع نمود. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 355 | |||
ديد، نظرش بر جبرئيل افتاد كه در پيش استر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاده و عنان آن را به دست گرفته. فورا روى به فرار نهاد، و دست از دست حارث بن هشام رها كرد. حارث گفت: اى سراقه، در چنين حال ما را وامىگذارى. ابليس دست بر سينه او زده، وَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ: و گفت بدرستى كه من بيزارم از آنكه ضامن امان و سلامتى شما باشم. إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ: من مىبينم آنچه را كه شما نمىبينيد كه ملائكه به مدد و نصرت مؤمنان نازل شوند و فرود آيند. إِنِّي أَخافُ اللَّهَ: بدرستى كه من مىترسم خدا را: | |||
ابن عباس گويد كه: آن ملعون دروغ گفت، چه اگر از خدا ترسيدى، كار او بدينجا نرسيدى. | |||
نقل شده كه منهزمان «بدر» بعد از رجوع به مكه، «سراقه» را پيغام دادند كه لشگر ما را تو منهزم ساختى؟ جواب داد: من رفيق شما نبودم، چگونه سبب انهزام لشگر شما شدم. گفتند: فلان روز در «بدر» توبه ما وعده نصرت دادى و گفتى: لا غالب لكم اليوم و انّى جار لكم. «سراقه» قسم خورد كه تا خبر شكست شما نشنيدم از مسير و عزيمت شما به محاربه پيغمبر خبر نيافتم، پس بر همه معلوم شد كه او شيطان بود كه خود را به صورت سراقه به ايشان نمود و يا برخى از آنها كه مسلمان شدند، دانستند كه آن تدليس ابليس بوده و اين قول از صادقين عليهما السلام منقول است. «1» از كلبى نقل است كه: مراد به: انّى اخاف اللّه، اينكه من مىترسم ضرر و مكروهى به من رسد، و يا خداى تعالى مرا هلاك نمايد و اين وقت همان زمان موعود باشد، زيرا ابليس هرگز نديده بود كه ملائكه به مدد و نصرت مسلمانان آيند. | |||
وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ: و حق تعالى سخت عقوبت است كه هيچكس را طاقت عقاب او نيست. ممكن نيست اين كلام ابليس، يا جمله مستأنف باشد. | |||
در منهج- طلحة بن عبد اللّه روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم | |||
---- | |||
«1» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 549. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 356 | |||
فرمود: در هيچ روز شيطان چنين ذليل و خوار نبود مانند روز «بدر» كه جبرئيل را ديد در جلو ملائكه مىآيد، و در روز عرفه نيز ذليل مىشود، چه آن روزى است كه رحمت بىپايان بر بندگان گناهكار امت من نازل گردد. | |||
تبصره: ظهور ابليس به صورت سراقه روز «بدر» يا قسمى از امتحان بود يا حق تعالى به معجز رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صورت او بگردانيد براى تشديد تكليف بر مكلفان و سبب خذلان كافران و نصرت مؤمنان. و از تغيير صورت او لازم نيايد تغيير ماهيت و حقيقت او، زيرا انسانيت انسان به جوهره نفس ناطقه است، و نفوس شياطين مخالف نفوس بشريهاند، و لذا در مسخ گرچه صورت حيوان است، لكن باز هم انسان خواهد بود، و همچنين در قيامت كه عدهاى از مردم به شكل حيوانات محشور گردند، مسلوب الانسانيه نيستند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ (48) | |||
ترجمه | |||
و هنگاميكه زينت داد براى آنها شيطان كارهاشانرا و گفت نيست غلبه كننده بر شما امروز از مردم و همانا من پناه دهندهام شما را پس چون ديدند آندو گروه يكديگر را برگشت برد و پاشنهاش و گفت همانا من بيزارم از شما بدرستيكه من ميبينم آنچه را نمىبينيد همانا من ميترسم از خدا و خدا سخت عقوبت است. | |||
تفسير | |||
خداوند تذكر داده است مسلمانانرا به نتيجه غرور كه از براى كفار در جنگ بدر روى داد بعد از تلاقى دو لشگر بسبب وسوسه شيطان كه عمل ناشايسته خودشان را شايسته پنداشتند و بكثرت عدد و اسلحه خود مغرور شدند و اقدام بجنگ با پيغمبر (ص) نمودند با آنكه خبر سلامتى كاروانشان بآنها رسيده بود و داعى بر جنگ نداشتند چنانچه در آيه قبل اشاره شد و گفتهاند در آن وقت شيطان در صف كفار قريش بود و براى آنها مصوّر شد بصورت سراقه كه از اشراف بنى كنانه بود و دست حارث بن هشام را گرفته بود و آنها را بامان خود و قبيلهاش مغرور نمود ولى چون ملائكه را مشاهده كرد كه بكمك مسلمانان آمدند دست بر سينه او زد و فرار نمود و حارث گفت ما را به اين مى- گذارى و فرار ميكنى جواب داد من مىبينم آنچه را شما نمىبينيد و چون كفار فرار كردند و بمكه رسيدند از او گله كردند قسم ياد نمود كه من با شما نبودم و آنها بعد از آنكه مسلمان شدند دانستند كه او شيطان بوده و قريب به اين معنى از صادقين عليهما السلام هم نقل شده است و عياشى ره از حضرت سجاد (ع) نقل نموده كه چون اصحاب در روز بدر تشنه شدند امير المؤمنين (ع) مشكى برداشت كه براى آنها آب بياورد چون بر سر چاه رسيد باد شديدى وزيد حضرت تامّلى كرد تا ساكت شد پس از آن باد ديگرى | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 541 | |||
وزيدن گرفت و ساكن شد در مرتبه سوم بادى وزيد كه نزديك بود حضرت را بگيرد لذا جلوس فرمود تا قطع شد و چون مراجعت فرمود قضيه را بحضرت رسول (ص) عرضه داشت پيغمبر (ص) فرمود باد اول جبرئيل بود با هزار ملك باد دوم ميكائيل بود با هزار ملك باد سوم اسرافيل بود با هزار ملك و همه بتو سلام رساندند و بكمك ما آمده بودند آنها بودند كه شيطان ديد ايشانرا و بلشكر پشت نمود و فرار برقرار اختيار كرد و گفت آنچه را خداوند از او در اين آيه نقل فرموده است و از ابن عباس نقل شده كه دروغ گفت دشمن خدا وقتى كه گفت من از خدا ميترسم و اگر راست ميگفت معصيت خدا را نمى نمود و بعضى گفتهاند ترسيد از عذاب الهى براى آنكه ملائكه را ديد و تصور نمود روز موعود رسيده است و بعضى گفتهاند اين عادت ابليس است كه پس از فريب دادن بنى آدم تبرّى مىكند و سرزنش ميدهد و اظهار علم و كمال مينمايد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطانُ أَعمالَهُم وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ اليَومَ مِنَ النّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُم فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ نَكَصَ عَلي عَقِبَيهِ وَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنكُم إِنِّي أَري ما لا تَرَونَ إِنِّي أَخافُ اللّهَ وَ اللّهُ شَدِيدُ العِقابِ (48) | |||
و زماني که زينت داد براي اينکه كفار قريش که در مقام حرب با پيغمبر [ص] و مسلمين بودند در جنگ بدر شيطان اعمال آنها را و گفت مطمئن باشيد احدي بر شما غالب نخواهد شد و من با شما هستم و بشما كمك ميدهم پس از آنكه كفار با مسلمين مقابل شدند و شيطان مشاهده كرد عقب عقب فرار كرد و گفت من بيزارم از شما مشركين محققا من ميبينم آنچه را که شما نميبينيد بدرستي که من ميترسم از خدا و خدا سخت است در عذاب | |||
جلد 8 - صفحه 137 | |||
وَ إِذ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطانُ أَعمالَهُم در موضوع شيطان بعضي منكر وجود شيطان بلكه وجود ملك بلكه ما وراء حسّ از عالم مجردات، عالم عقول و نفوس شدند و آيات و اخباري که راجع بشيطان است حمل بر نفس اماره و هواهاي نفسانيه و قواي شهويه و غضبيه و وهميه كردند و اينکه قول بسيار فاسد و خلاف نصوص قرآن و اخبار و ضرورت دين است و ما در مجلد اول همين تفسير در باب مقدمه صفحه 77- 80 بيان كرديم، و بعضي قائل بوجود شيطان شدند و اينكه جسم ناري است چنانچه ملائكه جسم نوري هستند بنصّ آيات قرآن و زينت دادن شيطان را حمل بوسوسه در قلب كردند در مقابل الهام ملك و گفتند جسم ناري ممكن نيست بصورت جسم خاكي متشكل شود بصورت انسان يا حيوان، و بعضي قائل شدند که ممكن است باشكال و صور مختلفه در آيد چنانچه حكماء گفتند در موضوع جنّ (جسم ناري متشكل باشكال مختلفه حتي الكلب و الخنزير سوي الانبياء و الاولياء) و شواهدي بر اينکه دعوي في الجمله در آيات و اخبار داريم، من جمله اخبار وارده در مورد همين آيه و بعض آيات ديگر: | |||
منها در برهان از امالي مسندا از جابر بن عبد اللّه انصاري روايت كرده که گفت شيطان در چهار مورد متمثل شده: يكي در بدر كبري بصورت سراقة إبن مالك و باين آيه تمسك نموده که شرحش بيايد. دوم در يوم العقبه بصورت منية إبن حجاج پس ندا در داد که محمّد و بچهها در عقبه هستند آنها را بگيريد. | |||
سوم در دار الندبه بصورت شيخ نجدي در مشاورت در امر پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و تمسك كرده بآيه إِذ يَمكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثبِتُوكَ أَو يَقتُلُوكَ أَو يُخرِجُوكَ الاية چهارم بعد از رحلت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بصورت مغيرة إبن شعبه و ندا در داد که ايها النّاس لا تجعلوا كسروانية و لا قيصرية وسعوا تتّسع فلا تردّوا الي بني هاشم فينظر بها الحبالي- يعني نگذاريد بني هاشم سلطنت پيدا كنند مثل كسري و قيصر | |||
جلد 8 - صفحه 138 | |||
و در مجمع از حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام روايت كرده در مورد همين آيه که بصورت براقة بن مالك متصور شد، و از إبن شهر آشوب از اينکه دو امام همين را در برهان نقل كرده باندك اختلافي، و از عياشي از حضرت سجّاد عليه السّلام روايت كرده در موضوع نزول سه هزار ملك و سلام بامير المؤمنين عليه السّلام در ليلة البدر و شيطان فرار كرد و گفت انّي اري ما لا ترون) باري در مقام تفسير برآئيم و شرح اينکه موضوع اينست که قريش با قبيله بني كنانه در محاربه بودند و طايفه بني كنانه جمعيت زيادي بودند موقعي که قريش براي بدر و محاربه با مسلمين آمدند خائف بودند که بني كنانه موقع را غنيمت شمارند و بمدد مسلمين بيايند و قريش ديگر نتوانند بر مسلمين ظفر پيدا كنند شيطان بصورت براقة بن مالك درآمد با جمع زيادي از شياطين و آمد نزد قريش و گفت ما اختلاف داخلي خود را كنار گذارديم و با شما در اينکه مقصد موافقيم و شما كار بسيار خوبي كرديد که مفاد إِذ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطانُ أَعمالَهُم است وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ اليَومَ مِنَ النّاسِ که مراد از ناس مسلمين است يعني آنها بر شما غلبه نخواهند كرد عده آنها قليل و عده شما كثير است وَ إِنِّي جارٌ لَكُم و محققا من هم با قبيله خود بشما كمك ميدهيم و ياري ميكنم شما را فَلَمّا تَراءَتِ الفِئَتانِ موقعي که فئة قريش با مسلمين مقابل شدند شيطان ديد سه هزار ملك در تحت رياست سه ملك مقرب جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل بمدد مسلمين آمدهاند که شرح آن را ما در مجلد سوم در ذيل آيه 120 آل عمران إِذ تَقُولُ لِلمُؤمِنِينَ أَ لَن يَكفِيَكُم أَن يُمِدَّكُم رَبُّكُم بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ المَلائِكَةِ مُنزَلِينَ بيان كرديم. | |||
نَكَصَ عَلي عَقِبَيهِ عقب عقب برگشت روي او بطرف ملائكه بود که باو حمله نكنند و فرار ميكرد قريش باو گفتند چرا ما را تنها گذاشتي و در اينکه موقع | |||
جلد 8 - صفحه 139 | |||
حساس فرار كردي وَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنكُم من از شما بيزار شدم زيرا إِنِّي أَري ما لا تَرَونَ من گروه ملائكه را مشاهده ميكنم که اگر تمام اهل عالم با شما هم دست شوند شكست با شما است إِنِّي أَخافُ اللّهَ اينکه خوف نه خوف ممدوح است که مؤمن بايد خوف از خدا داشته باشند بلكه خوف از قتل است که بدست ملائكه كشته شود چنانچه قبلا تذكر داديم که جبرئيل با شمشير حمله باو كرد فرياد كرد اني مؤجل خدا بمن مهلت داده وَ اللّهُ شَدِيدُ العِقابِ كسي در مقابل قشون الهي عرض اندام نميتواند كند. دارد بعد از هزيمت قريش و ورود بمكه رفتند نزد سراقه بن مالك که اينکه چه عملي بود با ما كردي و ما را بقتل و اسيري و هزيمت دادي قسمهاي محكم ياد كرد که من اصلا خبر از خروج شما نداشتم تا كنون که هزيمت نمودهايد | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
اشاره | |||
(آیه 48)- مشرکان و منافقان و وسوسههای شیطانی: در اینجا صحنه دیگری از جنگ بدر ترسیم شده است. | |||
ج2، ص159 | |||
نخست میگوید: «و در آن روز شیطان اعمال آنها را در برابرشان آرایش و زینت داد» تا به کردههای خود خوشبین و دلگرم و امیدوار باشند (وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ). | |||
تزیین و آرایش شیطان این چنین است که از طریق تحریک شهوات و هوسها و صفات زشت و ناپسند انسان چهره عملش را در نظرش آن چنان جلوه میدهد که سخت مجذوب آن میشود. | |||
«و به آنها چنین میفهماند که (با داشتن این همه نفرات و ساز و برگ جنگی) هیچ کس از مردم امروز بر شما غالب نخواهد شد» و شما ارتشی شکست ناپذیرید (وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ). | |||
به علاوه «من نیز همسایه شما و در کنار شما هستم» و همچون یک همسایه وفادار و دلسوز به موقع لزوم از هیچ گونه حمایتی دریغ ندارم (وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ). | |||
«اما به هنگامی که دو لشکر با هم درآویختند (و فرشتگان به حمایت لشکر توحید برخاستند نیروی ایمان و پایمردی مسلمانان را مشاهده کرد) به عقب باز گشت و صدا زد من از شما [مشرکان] بیزارم» (فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ). | |||
و برای این عقبگرد وحشتناک خویش دو دلیل آورد: نخست این که: «گفت: | |||
من چیزی میبینم که شما نمیبینید» (إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ). | |||
من به خوبی آثار پیروزی را در چهرههای مسلمانان با ایمان مینگرم، و آثار حمایت الهی و یاری فرشتگان را در آنها مشاهده میکنم. | |||
دیگر این که: «من از مجازات دردناک پروردگار در این صحنه میترسم» و آن را به خوبی نزدیک میبینم» (إِنِّی أَخافُ اللَّهَ). | |||
مجازات خداوند هم چیز سادهای نیست که بتوان در برابرش مقاومت کرد بلکه «کیفر خداوند شدید و سخت است» (وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ). | |||
آیا شیطان از طریق وسوسه یا از طریق تشکل ظاهر شد؟ | |||
جمعی از مفسران معتقدند که شیطان به شکل انسانی مجسّم شد و در برابر آنها آشکار گردید، | |||
ج2، ص160 | |||
در روایتی میخوانیم: قریش به هنگامی که تصمیم راسخ برای حرکت به سوی میدان بدر گرفت ابلیس در چهره «سراقة بن مالک» که از سرشناسهای قبیله بنی کنانه بود به سراغشان آمد و به آنها اطمینان داد که با شما موافق و هماهنگم و کسی بر شما غالب نخواهد شد و در میدان بدر شرکت کرد. | |||
نظیر آن را نیز در داستان هجرت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و آمدن پیرمردی در شکل مردی از «نجد» در «دار الندوه» قبلا خواندیم. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||