تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۳: خط ۱۵:
<span id='link351'><span>
<span id='link351'><span>
==مقصود كفار از اينكه گفتند قلوبنا فى الكنة مما تدعونا اليه .... ==
==مقصود كفار از اينكه گفتند قلوبنا فى الكنة مما تدعونا اليه .... ==
وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فى أَكنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ ...
وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فى أَكنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ ...
راغب مى گويد: كلمه ((اءكنه (( از كلمه ((كن (( گرفته شده و اين كلمه به معناى ظرفى است كه چيزى در آن حفظ و نگهدارى شود. و نيز مى گويد: ((كنان (( به معناى روپوشى است كه چيزى در زير آن نهفته شود، و جمع آن ((اكنه (( مى آيد: همچنان كه جمع كلمه ((غطاء((، ((اغطيه (( مى آيد، و در قرآن آمده ، آنجا كه فرموده : ((و جعلنا على قلوبهم اكنة ان يفقهوه ((.
راغب مى گويد: كلمه ((اءكنه (( از كلمه ((كن (( گرفته شده و اين كلمه به معناى ظرفى است كه چيزى در آن حفظ و نگهدارى شود. و نيز مى گويد: ((كنان (( به معناى روپوشى است كه چيزى در زير آن نهفته شود، و جمع آن ((اكنه (( مى آيد: همچنان كه جمع كلمه ((غطاء((، ((اغطيه (( مى آيد، و در قرآن آمده ، آنجا كه فرموده : ((و جعلنا على قلوبهم اكنة ان يفقهوه ((.
و بنابراين جمله ((قلوبنا فى اكنة مما تدعونا اليه ((، كنايه اى خواهد بود از اينكه دلهاى ما وضعى به خود گرفته كه به هيچ وجه دعوتت به دين توحيد را نمى فهمد، مثل اينكه با روپوشهايى پوشيده شده كه هيچ منفذى براى راه يافتن و رخنه كردن چيزى از خارج در آن نمانده است .
و بنابراين جمله ((قلوبنا فى اكنة مما تدعونا اليه ((، كنايه اى خواهد بود از اينكه دلهاى ما وضعى به خود گرفته كه به هيچ وجه دعوتت به دين توحيد را نمى فهمد، مثل اينكه با روپوشهايى پوشيده شده كه هيچ منفذى براى راه يافتن و رخنه كردن چيزى از خارج در آن نمانده است .
خط ۲۳: خط ۲۵:
<span id='link352'><span>
<span id='link352'><span>
==پاسخ به سخن فوق الذكر مشركين ==
==پاسخ به سخن فوق الذكر مشركين ==
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشرٌ مِّثْلُكمْ يُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَاستَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ استَغْفِرُوهُ
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشرٌ مِّثْلُكمْ يُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَهُكمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَاستَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ استَغْفِرُوهُ
اين آيه شريفه - به طورى كه از سياق برمى آيد - در مقام پاسخ گويى از اين سخن ايشان است كه گفتند: ((قلوبنا فى اكنة مما تدعونا اليه (( و حاصل جواب اين است كه : اى پيامبر به ايشان بگو من بشرى هستم مانند شما كه در بين شما معاشرت مى كنم ، آن طور كه خود شما با يكديگر معاشرت مى كنيد و با شما سخن مى گويم ، آن طور كه خود شما با يكديگر گفتگو مى كنيد، پس من جنس ديگرى مخالف جنس شما از قبيل فرشته نيستم ، تا بين من و شما حايل و حجابى باشد و يا سخنم به گوش شما نرسد و يا كلامم به دلهاى شما وارد نشود. تنها تفاوت من با شما اين است كه به من وحى مى شود و آنچه من به شما مى گويم و شما را به سوى آن دعوت مى نمايم ، وحيى است كه به من مى شود و آن اين است كه معبود شما آن معبودى كه سزاوار پرستش باشد يكى است ، نه آلهه متفرق و گوناگون .
اين آيه شريفه - به طورى كه از سياق برمى آيد - در مقام پاسخ گويى از اين سخن ايشان است كه گفتند: ((قلوبنا فى اكنة مما تدعونا اليه (( و حاصل جواب اين است كه : اى پيامبر به ايشان بگو من بشرى هستم مانند شما كه در بين شما معاشرت مى كنم ، آن طور كه خود شما با يكديگر معاشرت مى كنيد و با شما سخن مى گويم ، آن طور كه خود شما با يكديگر گفتگو مى كنيد، پس من جنس ديگرى مخالف جنس شما از قبيل فرشته نيستم ، تا بين من و شما حايل و حجابى باشد و يا سخنم به گوش شما نرسد و يا كلامم به دلهاى شما وارد نشود. تنها تفاوت من با شما اين است كه به من وحى مى شود و آنچه من به شما مى گويم و شما را به سوى آن دعوت مى نمايم ، وحيى است كه به من مى شود و آن اين است كه معبود شما آن معبودى كه سزاوار پرستش باشد يكى است ، نه آلهه متفرق و گوناگون .
((فاستقيموا اليه و استغفروه (( - يعنى حال كه به جز يك اله بى شريك وجود ندارد، پس به توحيد او قيام كنيد، و شركا را از او نفى نماييد و از او نسبت به شرك و گناهانى كه تا كنون مرتكب شده ايد طلب مغفرت نماييد.
((فاستقيموا اليه و استغفروه (( - يعنى حال كه به جز يك اله بى شريك وجود ندارد، پس به توحيد او قيام كنيد، و شركا را از او نفى نماييد و از او نسبت به شرك و گناهانى كه تا كنون مرتكب شده ايد طلب مغفرت نماييد.
خط ۲۹: خط ۳۱:
<span id='link353'><span>
<span id='link353'><span>
==انفاق نكردن مال ، و كفر به معاد، دو صفت از اخص صفات مشركين ==
==انفاق نكردن مال ، و كفر به معاد، دو صفت از اخص صفات مشركين ==
وَ وَيْلٌ لِّلْمُشرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَفِرُونَ
وَ وَيْلٌ لِّلْمُشرِكِينَ الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَفِرُونَ
اين آيه شريفه مشركين را كه براى خدا شركايى اثبات مى كردند و قائل به يگانگى او نبودند، تهديد مى كند و آنان را به دو صفت از اخص ‍ صفاتشان توصيف مى كند: يكى اينكه زكات نمى دهند و يكى هم اينكه به آخرت كفر مى ورزند.
اين آيه شريفه مشركين را كه براى خدا شركايى اثبات مى كردند و قائل به يگانگى او نبودند، تهديد مى كند و آنان را به دو صفت از اخص ‍ صفاتشان توصيف مى كند: يكى اينكه زكات نمى دهند و يكى هم اينكه به آخرت كفر مى ورزند.
و مراد از ((دادن زكات (( مطلق انفاق مال در راه خدا به فقراء و مساكين است ، براى اينكه زكات به معناى صدقه واجبى كه از احكام اسلام است آن روز يعنى در روزهايى كه اين سوره نازل مى شد واجب نشده بود، چون سوره مورد بحث از قديمى ترين سوره هاى مكى است .
و مراد از ((دادن زكات (( مطلق انفاق مال در راه خدا به فقراء و مساكين است ، براى اينكه زكات به معناى صدقه واجبى كه از احكام اسلام است آن روز يعنى در روزهايى كه اين سوره نازل مى شد واجب نشده بود، چون سوره مورد بحث از قديمى ترين سوره هاى مكى است .
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((دادن زكات (( تزكيه نفس ، و تطهير آن از پليديهاى گناهان است و اينكه نفس را با رشدى پاك كه تنها از راه عبادت خداى سبحان دست مى دهد، تربيت و نمو دهند. و اين تفسير تفسير خوبى است ، اما در صورتى كه اطلاق جمله ((زكات دادن (( بر تزكيه نفس اطلاقى صحيح باشد.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((دادن زكات (( تزكيه نفس ، و تطهير آن از پليديهاى گناهان است و اينكه نفس را با رشدى پاك كه تنها از راه عبادت خداى سبحان دست مى دهد، تربيت و نمو دهند. و اين تفسير تفسير خوبى است ، اما در صورتى كه اطلاق جمله ((زكات دادن (( بر تزكيه نفس اطلاقى صحيح باشد.
و جمله ((و هم بالاخرة هم كافرون (( وصف ديگرى است از مشركين . وصفى است كه از لوازم مذهب آنان در انكار معاد به شمار مى رود و به همين جهت جمله را با ضمير فصل ((هم (( آغاز كرد تا بفهماند كفر به آخرت از مشخصات مشرك است .
و جمله ((و هم بالاخرة هم كافرون (( وصف ديگرى است از مشركين . وصفى است كه از لوازم مذهب آنان در انكار معاد به شمار مى رود و به همين جهت جمله را با ضمير فصل ((هم (( آغاز كرد تا بفهماند كفر به آخرت از مشخصات مشرك است .
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيرُ مَمْنُونٍ
يعنى مؤ منين اجرى غير مقطوع و دائمى دارند، همچنان كه بعضى از مفسرين ((ممنون (( را اين طور معنا كرده اند. و بعضى ديگر آن را به غير معدود معنا كرده اند، همان معنايى كه آيه ((يرزقون فيها بغير حساب (( نيز بدان اشاره مى كند.
يعنى مؤ منين اجرى غير مقطوع و دائمى دارند، همچنان كه بعضى از مفسرين ((ممنون (( را اين طور معنا كرده اند. و بعضى ديگر آن را به غير معدود معنا كرده اند، همان معنايى كه آيه ((يرزقون فيها بغير حساب (( نيز بدان اشاره مى كند.
بعضى ديگر احتمال داده اند كه منظور از اين جمله اين باشد كه : در رزق مردم با ايمان و صالح منت و اذيت نيست و دهنده رزق عمل خود را با منت نهادن مكدر نمى كند. ممكن است ما نيز اين معنا را توجيه نموده ، بگوييم : اينكه اين رزق را اجر ناميده ، اشعار بر اين معنا دارد كه رزق مزبور حق مردم با ايمان و صالح است ،
بعضى ديگر احتمال داده اند كه منظور از اين جمله اين باشد كه : در رزق مردم با ايمان و صالح منت و اذيت نيست و دهنده رزق عمل خود را با منت نهادن مكدر نمى كند. ممكن است ما نيز اين معنا را توجيه نموده ، بگوييم : اينكه اين رزق را اجر ناميده ، اشعار بر اين معنا دارد كه رزق مزبور حق مردم با ايمان و صالح است ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۹ </center>
هر چند كه اين استحقاق را هم خدا به آنها داده ، نه اينكه از پيش خود به دست آورده باشند، همچنان كه فرمود: ((ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا(( و معلوم است رزقى كه به عنوان مزد به كسى مى دهند، ديگر منت برنمى دارد.
هر چند كه اين استحقاق را هم خدا به آنها داده ، نه اينكه از پيش خود به دست آورده باشند، همچنان كه فرمود: ((ان هذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورا(( و معلوم است رزقى كه به عنوان مزد به كسى مى دهند، ديگر منت برنمى دارد.
قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الاَرْض فى يَوْمَينِ وَ تجْعَلُونَ لَهُ أَندَاداً ...
قُلْ أَ ئنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِى خَلَقَ الاَرْض فى يَوْمَينِ وَ تجْعَلُونَ لَهُ أَندَاداً ...
در اين آيه شريفه براى بار دوم به رسول خود دستور مى دهد كه از مشركين نسبت به كفر و شركشان به خدا پرسش نمايد كه با اينكه آيات و دلايل وحدانيت خدا در خلقت آسمانها و زمين و تدبير امر آن دو روشن است ، چرا شرك مى ورزند؟ و اين دستور را بعد از پاسخى فرموده كه از گفتار مشركين كه گفتند: ((قلوبنا فى آكنة (( داده بود.
در اين آيه شريفه براى بار دوم به رسول خود دستور مى دهد كه از مشركين نسبت به كفر و شركشان به خدا پرسش نمايد كه با اينكه آيات و دلايل وحدانيت خدا در خلقت آسمانها و زمين و تدبير امر آن دو روشن است ، چرا شرك مى ورزند؟ و اين دستور را بعد از پاسخى فرموده كه از گفتار مشركين كه گفتند: ((قلوبنا فى آكنة (( داده بود.
و استفهام در اين آيه استفهام تعجبى است ، و به همين مناسبت مطلب مورد استفهام را با حرف ((ان (( و حرف ((لام (( تاءكيد كرد، گويا شخص استفهام كننده به هيچ وجه باور نمى كند كه مردمى به خدا كفر بورزند و قائل به شركايى براى خدا شوند، با اينكه برهان و حجت بر وحدانيت او اين قدر روشن است .
و استفهام در اين آيه استفهام تعجبى است ، و به همين مناسبت مطلب مورد استفهام را با حرف ((ان (( و حرف ((لام (( تاءكيد كرد، گويا شخص استفهام كننده به هيچ وجه باور نمى كند كه مردمى به خدا كفر بورزند و قائل به شركايى براى خدا شوند، با اينكه برهان و حجت بر وحدانيت او اين قدر روشن است .
خط ۷۴: خط ۷۶:
<span id='link357'><span>
<span id='link357'><span>
==معناى جمله : ثم استوى الى السماء ==
==معناى جمله : ثم استوى الى السماء ==
ثمَّ استَوَى إِلى السمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلاَرْضِ ائْتِيَا طوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طائعِينَ
ثمَّ استَوَى إِلى السمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلاَرْضِ ائْتِيَا طوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طائعِينَ
كلمه ((استوى (( - به طورى كه راغب گفته - وقتى با كلمه ((على (( متعدى شود معناى استيلاء و تسلط را مى دهد، مانند آيه ((الرحمن على العرش استوى : رحمان بر عرش مسلط است (( و چون با كلمه ((الى (( متعدى گردد، معناى رسيدن به چيزى را مى دهد.
كلمه ((استوى (( - به طورى كه راغب گفته - وقتى با كلمه ((على (( متعدى شود معناى استيلاء و تسلط را مى دهد، مانند آيه ((الرحمن على العرش استوى : رحمان بر عرش مسلط است (( و چون با كلمه ((الى (( متعدى گردد، معناى رسيدن به چيزى را مى دهد.
و نيز در مفردات گفته : كلمه ((كره (( - به فتحه كاف - به معناى مشقتى است كه از خارج و به اكراه و اجبار ديگران بر آدمى تحميل شود، ولى كلمه ((كره (( - به ضمه كاف - به معناى مشقتى است كه از ناحيه خود انسان برسد.
و نيز در مفردات گفته : كلمه ((كره (( - به فتحه كاف - به معناى مشقتى است كه از خارج و به اكراه و اجبار ديگران بر آدمى تحميل شود، ولى كلمه ((كره (( - به ضمه كاف - به معناى مشقتى است كه از ناحيه خود انسان برسد.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۵:
<span id='link361'><span>
<span id='link361'><span>
==معناى اينكه درباره خلقت آسمانها فرمود: فقضيهن سبع سموات ... ==
==معناى اينكه درباره خلقت آسمانها فرمود: فقضيهن سبع سموات ... ==
فَقَضاهُنَّ سبْعَ سمَوَاتٍ فى يَوْمَينِ وَ أَوْحَى فى كلِّ سمَاءٍ أَمْرَهَا
فَقَضاهُنَّ سبْعَ سمَوَاتٍ فى يَوْمَينِ وَ أَوْحَى فى كلِّ سمَاءٍ أَمْرَهَا
معناى اصلى ((قضاء((، جدا كردن چند چيز از يكديگر است . و ضمير ((هن (( به آسمانها برمى گردد. و جمله ((سبع سموات (( حال از ضمير است . و ظرف ((فى يومين (( متعلق است به جمله ((فقضاهن ((، در نتيجه جمله مزبور مى فهماند كه آسمانى كه خدا متوجه آن شد، به صورت دود بود و امر آن از نظر فعليت يافتن وجود مبهم و غير مشخص بود و خداى تعالى امر آن را متمايز كرد و آن را در دو روز هفت آسمان قرار داد.
معناى اصلى ((قضاء((، جدا كردن چند چيز از يكديگر است . و ضمير ((هن (( به آسمانها برمى گردد. و جمله ((سبع سموات (( حال از ضمير است . و ظرف ((فى يومين (( متعلق است به جمله ((فقضاهن ((، در نتيجه جمله مزبور مى فهماند كه آسمانى كه خدا متوجه آن شد، به صورت دود بود و امر آن از نظر فعليت يافتن وجود مبهم و غير مشخص بود و خداى تعالى امر آن را متمايز كرد و آن را در دو روز هفت آسمان قرار داد.
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه ((قضاء(( در اين آيه معنى گردانيدن را متضمن است و در نتيجه ((سبع سموات (( مفعول دوم آن است . وجوه ديگرى هم در اين آيه ذكر كرده اند كه نقل آنها اهميتى ندارد.
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه ((قضاء(( در اين آيه معنى گردانيدن را متضمن است و در نتيجه ((سبع سموات (( مفعول دوم آن است . وجوه ديگرى هم در اين آيه ذكر كرده اند كه نقل آنها اهميتى ندارد.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۶:
در نتيجه از آنچه گفته شد معلوم گرديد كه معناى آيه ((و اوحى فى كل سماء امرها(( اين شد كه خداى سبحان در هر آسمانى امر الهى را كه منسوب و متعلق به آن آسمان است به اهلش ، يعنى ملائكه ساكن در آن ، وحى مى كند. و اما اينكه كلمه ((يومين (( در آيه ظرف باشد، هم براى خلقت آسمانهاى هفتگانه ، و هم براى اين وحى ، هيچ دليلى از الفاظ آيه بر آن دلالت نمى كند.
در نتيجه از آنچه گفته شد معلوم گرديد كه معناى آيه ((و اوحى فى كل سماء امرها(( اين شد كه خداى سبحان در هر آسمانى امر الهى را كه منسوب و متعلق به آن آسمان است به اهلش ، يعنى ملائكه ساكن در آن ، وحى مى كند. و اما اينكه كلمه ((يومين (( در آيه ظرف باشد، هم براى خلقت آسمانهاى هفتگانه ، و هم براى اين وحى ، هيچ دليلى از الفاظ آيه بر آن دلالت نمى كند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]