تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
<span id='link193'><span>
<span id='link193'><span>
==آيات ۵۴ - ۶۰، سوره روم ==
==آيات ۵۴ - ۶۰، سوره روم ==
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن ضعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضعْفاً وَ شيْبَةً يخْلُقُ مَا يَشاءُ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ(۵۴)
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن ضعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضعْفاً وَ شيْبَةً يخْلُقُ مَا يَشاءُ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ(۵۴)
وَ يَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ ساعَةٍ كَذَلِك كانُوا يُؤْفَكُونَ(۵۵)
وَ يَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ ساعَةٍ كَذَلِك كانُوا يُؤْفَكُونَ(۵۵)
وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الايمَنَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتَبِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لَكِنَّكمْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ(۵۶)
وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الايمَنَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتَبِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لَكِنَّكمْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ(۵۶)
فَيَوْمَئذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ(۵۷)
فَيَوْمَئذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ(۵۷)
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ لَئن جِئْتَهُم بِئَايَةٍ لَّيَقُولَنَّ الَّذِينَ كفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلا مُبْطِلُونَ(۵۸)
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ لَئن جِئْتَهُم بِئَايَةٍ لَّيَقُولَنَّ الَّذِينَ كفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلا مُبْطِلُونَ(۵۸)
كَذَلِك يَطبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ(۵۹)
كَذَلِك يَطبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ(۵۹)
فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لا يَستَخِفَّنَّك الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ(۶۰)
فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لا يَستَخِفَّنَّك الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ(۶۰)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خدا آن كسى است كه شما را از ناتوانى آفريد، و از پس ناتوانى نيرو داد، و از پس نيرو دوباره ناتوانى و پيرى آورد، هر چه بخواهد خلق مى كند، و او داناى توانا است (۵۴)
خدا آن كسى است كه شما را از ناتوانى آفريد، و از پس ناتوانى نيرو داد، و از پس نيرو دوباره ناتوانى و پيرى آورد، هر چه بخواهد خلق مى كند، و او داناى توانا است (۵۴)
خط ۲۵: خط ۲۷:
<span id='link194'><span>
<span id='link194'><span>
==يادآورى مراحل خلقت و حيات انسان ==
==يادآورى مراحل خلقت و حيات انسان ==
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن ضعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضعْفاً وَ شيْبَةً ...
اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن ضعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضعْفاً وَ شيْبَةً ...
((ضعف (( در مقابل قوت است ، و كلمه ((من (( در جمله ((من ضعف (( براى ابتداء است . و آيه چنين معنى مى دهد، كه خدا خلقت شما را از ضعف ابتداء كرد، يعنى شما در ابتداى خلقت ضعيف بوديد
((ضعف (( در مقابل قوت است ، و كلمه ((من (( در جمله ((من ضعف (( براى ابتداء است . و آيه چنين معنى مى دهد، كه خدا خلقت شما را از ضعف ابتداء كرد، يعنى شما در ابتداى خلقت ضعيف بوديد
و مصداق اين ضعف - به طورى كه از مقابله بر مى آيد - اول طفوليت است ، هر چند كه ممكن است بر نطفه هم صادق باشد
و مصداق اين ضعف - به طورى كه از مقابله بر مى آيد - اول طفوليت است ، هر چند كه ممكن است بر نطفه هم صادق باشد
خط ۳۹: خط ۴۱:
پس اين كه فرمود ((و يوم تقوم الساعه يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعه (( حكايت وضع ايشان است ، كه در مساله فاصله بين دنيا و آخرت دچار اشتباه شده ، به حدى كه پنداشتند كه اين فاصله ساعتى از يك روز بوده
پس اين كه فرمود ((و يوم تقوم الساعه يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعه (( حكايت وضع ايشان است ، كه در مساله فاصله بين دنيا و آخرت دچار اشتباه شده ، به حدى كه پنداشتند كه اين فاصله ساعتى از يك روز بوده
((كذلك كانوا يوفكون (( - يعنى اين چنين از حق به سوى باطل مى گرايند، به سوى حق دعوت مى شوند، و بر ايشان استدلالها مى شود، مع ذلك آن را باطل و خرافى مى پندارند
((كذلك كانوا يوفكون (( - يعنى اين چنين از حق به سوى باطل مى گرايند، به سوى حق دعوت مى شوند، و بر ايشان استدلالها مى شود، مع ذلك آن را باطل و خرافى مى پندارند
وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الايمَنَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتَبِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ ...
وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الايمَنَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتَبِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ ...
اين آيه حكايت كلام مؤ منين در رد سخن مجرمين است كه مى گفتند: ((ما لبثوا غير ساعه (( چون مجرمين به خاطر روحيه مادى ، و فرورفتگى كه در نشاه دنيا داشتند، روز قيامت و فاصله آن تا دنيا را محكوم به همان نظام دنيا مى دانستند، و با آن مقياس مى سنجيدند، لذا
اين آيه حكايت كلام مؤ منين در رد سخن مجرمين است كه مى گفتند: ((ما لبثوا غير ساعه (( چون مجرمين به خاطر روحيه مادى ، و فرورفتگى كه در نشاه دنيا داشتند، روز قيامت و فاصله آن تا دنيا را محكوم به همان نظام دنيا مى دانستند، و با آن مقياس مى سنجيدند، لذا
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۰۹ </center>
خط ۴۸: خط ۵۰:
از اينجا معلوم مى شود كه مراد از علم و ايمان در جمله ((اوتوا العلم و الايمان (( يقين و التزام به مقتضاى يقين است ، و اصولا ((علم (( در زبان قرآن عبارت است از يقين به خدا و آيات او، و ((ايمان (( به معنى التزام به آنچه يقين اقتضاى آن را دارد كه خود موهبتى است الهى
از اينجا معلوم مى شود كه مراد از علم و ايمان در جمله ((اوتوا العلم و الايمان (( يقين و التزام به مقتضاى يقين است ، و اصولا ((علم (( در زبان قرآن عبارت است از يقين به خدا و آيات او، و ((ايمان (( به معنى التزام به آنچه يقين اقتضاى آن را دارد كه خود موهبتى است الهى
و نيز از اينجا روشن مى شود كه مراد از ((كتاب الله ((، كتابهاى آسمانى ، و يا خصوص قرآن كريم است ، و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند در آيه تقديم و تاخيرى به كار رفته است ، و تقدير آيه : ((و قال الذين اوتوا العلم و الايمان فى كتاب الله لقد لبثتم الى يوم البعث (( مى باشد صحيح و قابل اعتنا نيست
و نيز از اينجا روشن مى شود كه مراد از ((كتاب الله ((، كتابهاى آسمانى ، و يا خصوص قرآن كريم است ، و اينكه بعضى از مفسرين گفته اند در آيه تقديم و تاخيرى به كار رفته است ، و تقدير آيه : ((و قال الذين اوتوا العلم و الايمان فى كتاب الله لقد لبثتم الى يوم البعث (( مى باشد صحيح و قابل اعتنا نيست
فَيَوْمَئذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ
فَيَوْمَئذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ
((استعتاب (( به معناى طلب عتبى است ، و ((عتبى (( به معناى از بين بردن عتاب است ، و معناى آيه اين است كه : آن روز معذرت خواهى از ظلم سودى به حالشان ندارد، و از ايشان نمى خواهند تا عتاب را از خود زايل كنند
((استعتاب (( به معناى طلب عتبى است ، و ((عتبى (( به معناى از بين بردن عتاب است ، و معناى آيه اين است كه : آن روز معذرت خواهى از ظلم سودى به حالشان ندارد، و از ايشان نمى خواهند تا عتاب را از خود زايل كنند
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ ... إِلا مُبْطِلُونَ
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ ... إِلا مُبْطِلُونَ
اين آيه اشاره است به اينكه اشخاص مورد بحث به روگردانى از حق مبتلا شدند، به حدى كه ديگر هر چه مثلها برايشان آورده شود، و هر قدر آن مثلها، حق را به دلها نزديك كند،
اين آيه اشاره است به اينكه اشخاص مورد بحث به روگردانى از حق مبتلا شدند، به حدى كه ديگر هر چه مثلها برايشان آورده شود، و هر قدر آن مثلها، حق را به دلها نزديك كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۰ </center>
خط ۵۶: خط ۵۸:
و لذا دنبال اين بيان فرموده ((و لئن جئتهم بايه ليقولن الذين كفروا ان انتم الا مبطلون (( يعنى هر آيتى برايشان بياورى آنها كه كافر شدند خواهند گفت چيزى جز باطل نياورده اى ، و اين را بدان جهت مى گويند كه روگردان از حق شدند، و هر حقى را باطل مى بينند. در اين جمله مى توانست به آوردن ضمير كفار اكتفا نموده ، بفرمايد: ((و لئن جئتهم بايه ليقولون ان انتم ...((،
و لذا دنبال اين بيان فرموده ((و لئن جئتهم بايه ليقولن الذين كفروا ان انتم الا مبطلون (( يعنى هر آيتى برايشان بياورى آنها كه كافر شدند خواهند گفت چيزى جز باطل نياورده اى ، و اين را بدان جهت مى گويند كه روگردان از حق شدند، و هر حقى را باطل مى بينند. در اين جمله مى توانست به آوردن ضمير كفار اكتفا نموده ، بفرمايد: ((و لئن جئتهم بايه ليقولون ان انتم ...((،
ولى به جاى ضمير، كلمه موصول ((الذين (( و صله ((كفروا(( را آورده ، براى اين كه منشا و علت اين حرفشان را بيان كند و بفهماند كه اگر اين حرف را مى زنند به خاطر كفرشان است
ولى به جاى ضمير، كلمه موصول ((الذين (( و صله ((كفروا(( را آورده ، براى اين كه منشا و علت اين حرفشان را بيان كند و بفهماند كه اگر اين حرف را مى زنند به خاطر كفرشان است
كَذَلِك يَطبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ
كَذَلِك يَطبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ
منظور از جمله ((نمى دانند(( اين است كه درباره خداو آيات او كه يكى از آنها مساله بعث است جاهلند، و تازه بر جهل و شك خود اصرار هم مى ورزند
منظور از جمله ((نمى دانند(( اين است كه درباره خداو آيات او كه يكى از آنها مساله بعث است جاهلند، و تازه بر جهل و شك خود اصرار هم مى ورزند
فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لا يَستَخِفَّنَّك الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ
فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لا يَستَخِفَّنَّك الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ
يعنى به هر عكس العملى كه با تو روبرو مى شوند بساز، و در برابر اينكه مى گويند: ((ان انتم الا مبطلون (( و ساير زورگوييهايشان صبر كن ، كه وعده خدا حق است و اگر او وعده داده كه ياريت كند، قطعا خواهد كرد، همچنان كه در آيات قبل نيز فرموده : ((و كان حقا علينا نصر المومنين ((، پس كسانى كه يقين به وعده خداى سبحان ندارند، تو را سست نسازند
يعنى به هر عكس العملى كه با تو روبرو مى شوند بساز، و در برابر اينكه مى گويند: ((ان انتم الا مبطلون (( و ساير زورگوييهايشان صبر كن ، كه وعده خدا حق است و اگر او وعده داده كه ياريت كند، قطعا خواهد كرد، همچنان كه در آيات قبل نيز فرموده : ((و كان حقا علينا نصر المومنين ((، پس كسانى كه يقين به وعده خداى سبحان ندارند، تو را سست نسازند
و اينكه بعضى گفته اند مراد از ((لا يوقنون ((، اين است كه به آنچه از آيات بينات كه برايشان مى خوانى يقين ندارند، و آن را تكذيب نموده تو را با اباطيل خود اذيت مى كنند، صحيح نيست ، چون همان طور كه گفتيم وعده آخر آيه و اول آن يكى است ، و آن وعده به نصرت است
و اينكه بعضى گفته اند مراد از ((لا يوقنون ((، اين است كه به آنچه از آيات بينات كه برايشان مى خوانى يقين ندارند، و آن را تكذيب نموده تو را با اباطيل خود اذيت مى كنند، صحيح نيست ، چون همان طور كه گفتيم وعده آخر آيه و اول آن يكى است ، و آن وعده به نصرت است
خط ۶۶: خط ۶۸:
==آيات ۱ - ۱۱، سوره لقمان ==
==آيات ۱ - ۱۱، سوره لقمان ==
سوره لقمان مكى است وداراى سى و چهار آيه مى باشد
سوره لقمان مكى است وداراى سى و چهار آيه مى باشد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الم (۱)
الم (۱)
تِلْك ءَايَت الْكِتَبِ الحَْكِيمِ(۲)
تِلْك ءَايَت الْكِتَبِ الحَْكِيمِ(۲)
هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ(۳)
هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ(۳)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴)
أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵)
أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵)
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشترِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۶)
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشترِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(۶)
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِ ءَايَتُنَا وَلى مُستَكبراً كَأَن لَّمْ يَسمَعْهَا كَأَنَّ فى أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(۷)
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِ ءَايَتُنَا وَلى مُستَكبراً كَأَن لَّمْ يَسمَعْهَا كَأَنَّ فى أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(۷)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِيمِ(۸)
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِيمِ(۸)
خَلِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكيمُ(۹)
خَلِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكيمُ(۹)
خَلَقَ السمَوَتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا وَ أَلْقَى فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَ بَث فِيهَا مِن كلِّ دَابَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ(۱۰)
خَلَقَ السمَوَتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا وَ أَلْقَى فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَ بَث فِيهَا مِن كلِّ دَابَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ(۱۰)
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۱۱)
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۱۱)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خدا، كه رحمتى عمومى ، و رحمتى خاص مؤ منين دارد
به نام خدا، كه رحمتى عمومى ، و رحمتى خاص مؤ منين دارد
خط ۱۰۰: خط ۱۰۲:
و اين سوره - به شهادت سياقى كه آيات آن دارد - در مكه نازل شده ، و يك ى از آيات بر جسته آن آيه ((ذلك بان الله هو الحق و ان ما يدعون من دونه هو الباطل ...(( است
و اين سوره - به شهادت سياقى كه آيات آن دارد - در مكه نازل شده ، و يك ى از آيات بر جسته آن آيه ((ذلك بان الله هو الحق و ان ما يدعون من دونه هو الباطل ...(( است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۳ </center>
الم تِلْك ءَايَت الْكِتَبِ الحَْكِيمِ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ ... يُوقِنُونَ
الم تِلْك ءَايَت الْكِتَبِ الحَْكِيمِ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ ... يُوقِنُونَ
تفسير مفردات اين آيات در سوره هاى قبل گذشت ، چيزى كه تذكرش ‍ لازم است اين است كه : ((كتاب (( را به لفظ ((حكيم (( توصيف كرده ، و اين دلالت دارد بر اينكه هيچ لهو الحديثى در آن وجود ندارد، بلكه نقطه ضعف و درزى ندارد كه سخن باطل و لهو الحديث بخواهد آن را پر كند، و نيز آن را توصيف كرد به دو وصف ((هدى (( و ((رحمه للمحسنين (( تا صفت حكيم بودن قرآن را تكميل كند، پس ‍ قرآن به سوى واقع و حق هدايت مى كند، و به واقع نيز مى رساند، نه مثل لهو الحديث كه انسان را از مهمش باز داشته ، و به واقعى نمى رساند، و نيز قرآن رحمت است ، نه نقمت تا از نعمت باز بدارد
تفسير مفردات اين آيات در سوره هاى قبل گذشت ، چيزى كه تذكرش ‍ لازم است اين است كه : ((كتاب (( را به لفظ ((حكيم (( توصيف كرده ، و اين دلالت دارد بر اينكه هيچ لهو الحديثى در آن وجود ندارد، بلكه نقطه ضعف و درزى ندارد كه سخن باطل و لهو الحديث بخواهد آن را پر كند، و نيز آن را توصيف كرد به دو وصف ((هدى (( و ((رحمه للمحسنين (( تا صفت حكيم بودن قرآن را تكميل كند، پس ‍ قرآن به سوى واقع و حق هدايت مى كند، و به واقع نيز مى رساند، نه مثل لهو الحديث كه انسان را از مهمش باز داشته ، و به واقعى نمى رساند، و نيز قرآن رحمت است ، نه نقمت تا از نعمت باز بدارد
آن گاه محسنين را توصيف و معرفى نموده به اين كه نماز مى خوانند و زكات مى دهند، كه دو ركن مهم عملند، و به اين كه داراى ايقان به آخرتند، و معلوم است كه يقين به آخرت مستلزم يقين به توحيد و رسالت و همه شرايط و مراحل تقوى نيز هست ، و همه اين توصيف ها كه براى كتاب كرده در مقابل لهو الحديث است ، و دارد به كسى كه گوش ‍ به لهو الحديث مى دهد، مى گويد: به اين حقايق گوش كن ، نه به لهو الحديث
آن گاه محسنين را توصيف و معرفى نموده به اين كه نماز مى خوانند و زكات مى دهند، كه دو ركن مهم عملند، و به اين كه داراى ايقان به آخرتند، و معلوم است كه يقين به آخرت مستلزم يقين به توحيد و رسالت و همه شرايط و مراحل تقوى نيز هست ، و همه اين توصيف ها كه براى كتاب كرده در مقابل لهو الحديث است ، و دارد به كسى كه گوش ‍ به لهو الحديث مى دهد، مى گويد: به اين حقايق گوش كن ، نه به لهو الحديث
خط ۱۰۶: خط ۱۰۸:
==نكوهش كسى كه براى منصرف ساختن مردم از حقائق و معارف قرآن ، به ترويج ((==
==نكوهش كسى كه براى منصرف ساختن مردم از حقائق و معارف قرآن ، به ترويج ((==
لهوالحديث (( مى پرداخته است
لهوالحديث (( مى پرداخته است
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشترِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً ...
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشترِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً ...
كلمه ((لهو(( به معناى هر چيزى است كه آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى ، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند
كلمه ((لهو(( به معناى هر چيزى است كه آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحديث آن سخنى است كه آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حكايات خرافى ، و داستانهايى كه آدمى را به فساد و فجور مى كشاند، و يا از قبيل سرگرمى به شعر و موسيقى و مزمار و ساير آلات لهو كه همه اينها مصاديق لهو الحديث هستند
((ليضل عن سبيل الله بغير علم (( - مقتضاى سياق اين است كه مراد از ((سبيل الله (( قرآن كريم ، و معارف حق و صحيح ، از اعتقادات ، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبياء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحديث و خرافات ساخته و پرداخته فكر انسانهاست كه است دست به دست گشته ، در درجه اول معارض با اين داستانهاى حق و صحيح است ، و در درجه دوم بنيان ساير معارف حق و صحيح را در انظار مردم سست نموده ، و سپس منهدم مى سازد
((ليضل عن سبيل الله بغير علم (( - مقتضاى سياق اين است كه مراد از ((سبيل الله (( قرآن كريم ، و معارف حق و صحيح ، از اعتقادات ، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبياء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحديث و خرافات ساخته و پرداخته فكر انسانهاست كه است دست به دست گشته ، در درجه اول معارض با اين داستانهاى حق و صحيح است ، و در درجه دوم بنيان ساير معارف حق و صحيح را در انظار مردم سست نموده ، و سپس منهدم مى سازد
خط ۱۱۵: خط ۱۱۷:
<span id='link199'><span>
<span id='link199'><span>
==توصيف خريدار لهو الحديث : گويا گوشش در برابر تلاوت قرآن كر است ==
==توصيف خريدار لهو الحديث : گويا گوشش در برابر تلاوت قرآن كر است ==
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِ ءَايَتُنَا وَلى مُستَكبراً كَأَن لَّمْ يَسمَعْهَا كَأَنَّ فى أُذُنَيْهِ وَقْراً ...
وَ إِذَا تُتْلى عَلَيْهِ ءَايَتُنَا وَلى مُستَكبراً كَأَن لَّمْ يَسمَعْهَا كَأَنَّ فى أُذُنَيْهِ وَقْراً ...
در اين آيه آن كسى را كه خريدار لهو الحديث بود، توصيف مى كند و كلمه ((وقر(( به معناى بار سنگين است ، و مراد از اينكه فرمود: ((گويا در دو گوشش وقر است (( اين است كه گويا چيزى به گوشهايش بسته كه از شنيدن جلوگيرى مى كند. بعضى هم گفته اند: ((اصلا اين كلمه كنايه از كرى است ((
در اين آيه آن كسى را كه خريدار لهو الحديث بود، توصيف مى كند و كلمه ((وقر(( به معناى بار سنگين است ، و مراد از اينكه فرمود: ((گويا در دو گوشش وقر است (( اين است كه گويا چيزى به گوشهايش بسته كه از شنيدن جلوگيرى مى كند. بعضى هم گفته اند: ((اصلا اين كلمه كنايه از كرى است ((
و معناى آيه اين است كه چون بر اين خريدار لهو الحديث آيات قرآنى ما قرائت مى شود، پشت مى كند، و از آن رو مى گرداند و استكبار مى ورزد، مثل اينكه اصلا آن را نشنيده باشد، گويى كر است ، پس تو او را به عذابى دردناك بشارت ده
و معناى آيه اين است كه چون بر اين خريدار لهو الحديث آيات قرآنى ما قرائت مى شود، پشت مى كند، و از آن رو مى گرداند و استكبار مى ورزد، مثل اينكه اصلا آن را نشنيده باشد، گويى كر است ، پس تو او را به عذابى دردناك بشارت ده
در سياق آيات مورد بحث ، هم ضمير مفرد به ((من يشترى (( برگردانده و فرموده : ((يشترى - مى خرد((، و ((ليضل - تا گمراه كند((، و ((يتخذها - آن را مى گيرد(( تا رعايت لفظ شده باشد، و هم ضمير جمع برگردانده و فرموده ((اولئك لهم - آنان برايشان (( تا رعايت معنا شده باشد، چون خريدار لهو الحديث يك نفر نيست ، آنگاه مجددا چند ضمير مفرد برگردانيده و فرموده : ((عليه ((، ((ولى ((، ((يسمعها((، ((اذنيه (( تا باز رعايت لفظ شده باشد بعضى اين طور گفته اند، ليكن ممكن است بگوييم به ((من يشترى لهو الحديث (( همه جا ضمير مفرد برگردانيده ، و ضمير جمع آيه قبلى به مجموع گمراه كننده و گمراه شده كه سياق بر او دلالت دارد بر مى گردد. پس ضميرهاى مفرد همه به ((من (( كه مفرد است برگشته است
در سياق آيات مورد بحث ، هم ضمير مفرد به ((من يشترى (( برگردانده و فرموده : ((يشترى - مى خرد((، و ((ليضل - تا گمراه كند((، و ((يتخذها - آن را مى گيرد(( تا رعايت لفظ شده باشد، و هم ضمير جمع برگردانده و فرموده ((اولئك لهم - آنان برايشان (( تا رعايت معنا شده باشد، چون خريدار لهو الحديث يك نفر نيست ، آنگاه مجددا چند ضمير مفرد برگردانيده و فرموده : ((عليه ((، ((ولى ((، ((يسمعها((، ((اذنيه (( تا باز رعايت لفظ شده باشد بعضى اين طور گفته اند، ليكن ممكن است بگوييم به ((من يشترى لهو الحديث (( همه جا ضمير مفرد برگردانيده ، و ضمير جمع آيه قبلى به مجموع گمراه كننده و گمراه شده كه سياق بر او دلالت دارد بر مى گردد. پس ضميرهاى مفرد همه به ((من (( كه مفرد است برگشته است
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِيمِ ... الْعَزِيزُ الحَْكيمُ
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِيمِ ... الْعَزِيزُ الحَْكيمُ
در اين آيه بعد از انذار آن خريدار، و تهديدش به عذاب خوار كننده ، و سپس عذاب اليم ، رجوع شده است به ب شارت محسنين ، و خوشدل ساختن آنان به بهشت نعيم جاودان ، كه خود او وعده داده ، و وعده اش ‍ حق است
در اين آيه بعد از انذار آن خريدار، و تهديدش به عذاب خوار كننده ، و سپس عذاب اليم ، رجوع شده است به ب شارت محسنين ، و خوشدل ساختن آنان به بهشت نعيم جاودان ، كه خود او وعده داده ، و وعده اش ‍ حق است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۵ </center>
و چون غرض آن كسى كه خريدار لهو الحديث بوده اين بوده كه امر را بر فريب خوردگانش مشتبه سازد، و بدين غرض قرآن را اساطير و افسانه هاى كهنه اى مانند افسانه هاى خودش پنداشته ، و آن را خوار شمرده است و هر چه از آيات آن بر او تلاوت شود اعتناء نمى كند، و از پذيرفتنش استكبار مى كند، و اين عمل خوار شمردن خداى سبحان است ، لذا در اين آيه اولا وعده به محسنين را با جمله ((وعد الله حقا(( تاكيد نمود، و در ثانى خود را به عزت مطلق ستوده ، تا بفهماند او با خوار شمردن وى خوار نمى شود، و نيز با حكمت مطلق ستوده ، تا بفهماند هيچ باطلى در سخن او نيست ، و نه هيچ خرافه و مزاحى
و چون غرض آن كسى كه خريدار لهو الحديث بوده اين بوده كه امر را بر فريب خوردگانش مشتبه سازد، و بدين غرض قرآن را اساطير و افسانه هاى كهنه اى مانند افسانه هاى خودش پنداشته ، و آن را خوار شمرده است و هر چه از آيات آن بر او تلاوت شود اعتناء نمى كند، و از پذيرفتنش استكبار مى كند، و اين عمل خوار شمردن خداى سبحان است ، لذا در اين آيه اولا وعده به محسنين را با جمله ((وعد الله حقا(( تاكيد نمود، و در ثانى خود را به عزت مطلق ستوده ، تا بفهماند او با خوار شمردن وى خوار نمى شود، و نيز با حكمت مطلق ستوده ، تا بفهماند هيچ باطلى در سخن او نيست ، و نه هيچ خرافه و مزاحى
آنگاه براى بار سوم خود را چنين ستوده ، كه تدبير مى كند امر آسمان ها و زمين و نبات و حيوان و انسان را، چون آفريدگار آنهاست ، پس مى تواند اين دسته را وعده بهشت داده و آن دسته را وعده عذاب دهد، و وعده او حق است ، و جمله ((خلق السموات بغير عمد ترونها...((، در اين مقام است
آنگاه براى بار سوم خود را چنين ستوده ، كه تدبير مى كند امر آسمان ها و زمين و نبات و حيوان و انسان را، چون آفريدگار آنهاست ، پس مى تواند اين دسته را وعده بهشت داده و آن دسته را وعده عذاب دهد، و وعده او حق است ، و جمله ((خلق السموات بغير عمد ترونها...((، در اين مقام است
خَلَقَ السمَوَتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا ... مِن كلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
خَلَقَ السمَوَتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا ... مِن كلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
در تفسير آيه ((الله الذى رفع السموات بغير عمد ترونها(( گفتيم كه كلمه ((ترونها(( احتمال دارد قيد توضيحى باشد، و معنا اين باشد كه ((شما آسمانها را مى بينيد كه ستون ندارد((، و احتمال هم دارد قيد احترازى باشد و معنا چنين باشد كه : ((خدا آنها را بدون ستونى ديدنى خلق كرده ((، تا اشعار داشته باشد به اينكه آسمانها ستون دارد، ليكن ديدنى نيست
در تفسير آيه ((الله الذى رفع السموات بغير عمد ترونها(( گفتيم كه كلمه ((ترونها(( احتمال دارد قيد توضيحى باشد، و معنا اين باشد كه ((شما آسمانها را مى بينيد كه ستون ندارد((، و احتمال هم دارد قيد احترازى باشد و معنا چنين باشد كه : ((خدا آنها را بدون ستونى ديدنى خلق كرده ((، تا اشعار داشته باشد به اينكه آسمانها ستون دارد، ليكن ديدنى نيست
((و القى فى الارض رواسى ان تميد بكم (( - يعنى كوه هاى شامخى در زمين نهاد، تا زمين دچار اضطراب نگشته و شما را مضطرب نكند، و اين خود اشعار دارد بر اينكه بين كوهها و زلزله ها رابطه اى مستقيم است
((و القى فى الارض رواسى ان تميد بكم (( - يعنى كوه هاى شامخى در زمين نهاد، تا زمين دچار اضطراب نگشته و شما را مضطرب نكند، و اين خود اشعار دارد بر اينكه بين كوهها و زلزله ها رابطه اى مستقيم است
خط ۱۳۲: خط ۱۳۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۱۶ </center>
در اين آيه التفاتى از غيبت (القى ، بث - خداوند افكند و منتشر كرد)، به تكلم با غير (ما از آسمان آب نازل كرديم ) به كار رفته - تا به طورى كه گفته اند - اشاره باشد به اينكه نسبت به اينكار خود يعنى فرستادن آب عنايت بيشترى دارد
در اين آيه التفاتى از غيبت (القى ، بث - خداوند افكند و منتشر كرد)، به تكلم با غير (ما از آسمان آب نازل كرديم ) به كار رفته - تا به طورى كه گفته اند - اشاره باشد به اينكه نسبت به اينكار خود يعنى فرستادن آب عنايت بيشترى دارد
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِينٍ
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِينٍ
بعد از آنكه خلقت و تدبير خود را نسبت به آسمانها و زمين و آنچه روى آنهاست به رخ آنان كشيد، و با اين بيان ربوبيت و الوهيت خود رااثبات كرد، اينك در اين آيه به ايشان تكليف مى فرمايد كه حال ، شما به من نشان دهيد، خدايان شما اگر راستى اله و رب هستند، چه چيزى خلق كرده اند، تا اگر نتوانستند چيزى نشان دهند، وحدانيت خداى تعالى در الوهيت و ربوبيت ثابت گردد
بعد از آنكه خلقت و تدبير خود را نسبت به آسمانها و زمين و آنچه روى آنهاست به رخ آنان كشيد، و با اين بيان ربوبيت و الوهيت خود رااثبات كرد، اينك در اين آيه به ايشان تكليف مى فرمايد كه حال ، شما به من نشان دهيد، خدايان شما اگر راستى اله و رب هستند، چه چيزى خلق كرده اند، تا اگر نتوانستند چيزى نشان دهند، وحدانيت خداى تعالى در الوهيت و ربوبيت ثابت گردد
و اگر به ايشان تكليف كرده كه به من نشان دهيد خدايانتان چه چيزى خلق كرده اند، با اينكه مشركين اعتراف دارند كه خلقت تنها از خدا است ، و خلقت هيچ موجودى را مستند به آلهه خود نمى دانند، تنها و تنها تدبير را مستند به آنها مى دانند، از اين جهت است كه : خلقتى را به خدا نسبت داده كه در عين اينكه خلقت است تدبير نيز هست ، و از تدبير جدا نيست ، پس اگر تدبير عالم به دست خدايان ايشان است بايد آنها نيز چون خدا چنين خلقت و تدبيرى داشته باشند، و چون خلقتى ندارند تدبيرى نيز ندارند، پس هيچ معبودى غير از او نيست ، و هيچ ربى سواى او وجود ندارد
و اگر به ايشان تكليف كرده كه به من نشان دهيد خدايانتان چه چيزى خلق كرده اند، با اينكه مشركين اعتراف دارند كه خلقت تنها از خدا است ، و خلقت هيچ موجودى را مستند به آلهه خود نمى دانند، تنها و تنها تدبير را مستند به آنها مى دانند، از اين جهت است كه : خلقتى را به خدا نسبت داده كه در عين اينكه خلقت است تدبير نيز هست ، و از تدبير جدا نيست ، پس اگر تدبير عالم به دست خدايان ايشان است بايد آنها نيز چون خدا چنين خلقت و تدبيرى داشته باشند، و چون خلقتى ندارند تدبيرى نيز ندارند، پس هيچ معبودى غير از او نيست ، و هيچ ربى سواى او وجود ندارد
خط ۱۵۶: خط ۱۵۸:
و نيز در همان كتاب از پدرش از حسين بن خالد روايت كرده كه گفت از ابو الحسن حضرت رضا (عليهماالسلام ) پرسيدم معناى آيه ((و السماء ذات الحبك (( چيست ؟ حضرت انگشتان خود را مشبك نموده فرمود: آسمان اين طور محبوك به زمين است ، پرسيدم چطور محبوك به زمين است ، با اينكه خداى تعالى مى فرمايد: ((رفع السموات بغير عمد ترونها((؟ فرمود: سبحان الله مگر نفرموده ((بغير عمد ترونها((؟ عرض كردم : بله ، فرمود: پس معلوم مى شود ستونى هست ولى آن را نمى بينيد
و نيز در همان كتاب از پدرش از حسين بن خالد روايت كرده كه گفت از ابو الحسن حضرت رضا (عليهماالسلام ) پرسيدم معناى آيه ((و السماء ذات الحبك (( چيست ؟ حضرت انگشتان خود را مشبك نموده فرمود: آسمان اين طور محبوك به زمين است ، پرسيدم چطور محبوك به زمين است ، با اينكه خداى تعالى مى فرمايد: ((رفع السموات بغير عمد ترونها((؟ فرمود: سبحان الله مگر نفرموده ((بغير عمد ترونها((؟ عرض كردم : بله ، فرمود: پس معلوم مى شود ستونى هست ولى آن را نمى بينيد


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]