تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۶: خط ۱۸:
در مجمع البيان گفته : ((كلمه ((قص (( به معناى دنباله جاى پا و اثر كسى را گرفتن و رفتن است ، و قصه را هم كه به معناى داستانهاى گذشته است ، به همين جهت قصه مى گويند، كه دومى در نقل آن از اولى پيروى مى كند. و نيز در معناى جمله ((فبصرت به عن جنب (( گفته : يعنى وى او را از دور بديد((
در مجمع البيان گفته : ((كلمه ((قص (( به معناى دنباله جاى پا و اثر كسى را گرفتن و رفتن است ، و قصه را هم كه به معناى داستانهاى گذشته است ، به همين جهت قصه مى گويند، كه دومى در نقل آن از اولى پيروى مى كند. و نيز در معناى جمله ((فبصرت به عن جنب (( گفته : يعنى وى او را از دور بديد((
و معناى آيه اين است كه : مادر موسى به خواهر موسى - كه دخترش ‍ باشد - گفت : دنبال موسى را بگير، ببين چه بر سرش آمد، و آب ، صندوق او را به كجا برد؟، خواهر موسى همچنان دنبال او را گرفت ، تا آنكه موسى را از دور ديد كه خدام فرعون او را گرفته اند، در حالى كه فرعونيان متوجه مراقبتش نشدند
و معناى آيه اين است كه : مادر موسى به خواهر موسى - كه دخترش ‍ باشد - گفت : دنبال موسى را بگير، ببين چه بر سرش آمد، و آب ، صندوق او را به كجا برد؟، خواهر موسى همچنان دنبال او را گرفت ، تا آنكه موسى را از دور ديد كه خدام فرعون او را گرفته اند، در حالى كه فرعونيان متوجه مراقبتش نشدند
وَ حَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَت هَلْ أَدُلُّكمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكمْ وَ هُمْ لَهُ نَصِحُونَ
وَ حَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَت هَلْ أَدُلُّكمْ عَلى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكمْ وَ هُمْ لَهُ نَصِحُونَ
كلمه ((حرمنا(( از تحريم است ، كه در اين آيه به معناى حرام شرعى نيست ، بلكه به معناى تحريم تكوينى است ، و معنايش اين است كه : ما او را طورى كرديم كه از احدى پستان قبول نكرد، و از مكيدن پستان زنان امتناع ورزيد
كلمه ((حرمنا(( از تحريم است ، كه در اين آيه به معناى حرام شرعى نيست ، بلكه به معناى تحريم تكوينى است ، و معنايش اين است كه : ما او را طورى كرديم كه از احدى پستان قبول نكرد، و از مكيدن پستان زنان امتناع ورزيد
و اينكه فرمود: ((من قبل (( معنايش اين است كه موسى قبل از آنكه خواهرش نزديك شود از مكيدن پستان زنان امتناع ورزيده بود، و كلمه ((مراضع (( - به طورى كه گفته اند - جمع ((مرضعه است (( يعنى زن شيرده
و اينكه فرمود: ((من قبل (( معنايش اين است كه موسى قبل از آنكه خواهرش نزديك شود از مكيدن پستان زنان امتناع ورزيده بود، و كلمه ((مراضع (( - به طورى كه گفته اند - جمع ((مرضعه است (( يعنى زن شيرده
خط ۲۳: خط ۲۵:
<span id='link10'><span>
<span id='link10'><span>
==بازگردانيده شدن موسى (ع ) به دامان مادر به لطف الهى ==
==بازگردانيده شدن موسى (ع ) به دامان مادر به لطف الهى ==
فَرَدَدْنَهُ إِلى أُمِّهِ كىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لَكِنَّ أَكثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
فَرَدَدْنَهُ إِلى أُمِّهِ كىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لَكِنَّ أَكثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
اين آيه با حرف فايى كه بر سرش آمده تفريع بر مطالب قبل شده ، البته با مطالبى كه در آيه نيامده ، ولى سياق بر آن دلالت دارد، و حاصل معنايش ‍ اين است كه : خواهر موسى گفت : آيا شما را راهنمايى كنم بر اهل بيتى چنين و چنان ؟ پس فرعونيان پيشنهادش را پذيرفتند، و او ايشان را راهنمايى به مادر موسى كرد، پس موسى را تسليم مادرش كردند، در نتيجه او را با اين نقشه ها به مادرش برگردانيديم
اين آيه با حرف فايى كه بر سرش آمده تفريع بر مطالب قبل شده ، البته با مطالبى كه در آيه نيامده ، ولى سياق بر آن دلالت دارد، و حاصل معنايش ‍ اين است كه : خواهر موسى گفت : آيا شما را راهنمايى كنم بر اهل بيتى چنين و چنان ؟ پس فرعونيان پيشنهادش را پذيرفتند، و او ايشان را راهنمايى به مادر موسى كرد، پس موسى را تسليم مادرش كردند، در نتيجه او را با اين نقشه ها به مادرش برگردانيديم
((كى تقر عينها و لا تحزن و لتعلم ...(( - اين جمله تعليل و بيان علت اين است كه چرا او را به مادرش برگردانديم . و مراد از كلمه ((لتعلم : تا بداند(( اين است كه با مشاهده فرزندش يقين پيدا كند، و تحقق وعده خدا را به چشم ببيند، چون مادر موسى قبل از اين جريان وعده خدا را شنيده بود، و مى دانست كه وعده او حق است ، و ايمان به آن نيز داشت ، ولى ما موسى را به او برگردانديم تا با ديدن او يقين به حقانيت وعده خدا كند
((كى تقر عينها و لا تحزن و لتعلم ...(( - اين جمله تعليل و بيان علت اين است كه چرا او را به مادرش برگردانديم . و مراد از كلمه ((لتعلم : تا بداند(( اين است كه با مشاهده فرزندش يقين پيدا كند، و تحقق وعده خدا را به چشم ببيند، چون مادر موسى قبل از اين جريان وعده خدا را شنيده بود، و مى دانست كه وعده او حق است ، و ايمان به آن نيز داشت ، ولى ما موسى را به او برگردانديم تا با ديدن او يقين به حقانيت وعده خدا كند
و مراد از ((وعده خدا(( تنها وعده برگرداندن موسى نيست ، بلكه مطلق وعده الهى است ، به دليل اينكه فرموده ((و لكن اكثر الناس لا يعلمون : ولى بيشتر مردم نمى دانند(( يعنى يقين پيدا نمى كنند، و غالبا در وعده هاى خدا گرفتار شك و ريبند، و دلهايشان مطمئن به آن نيست و حاصل معناى آيه اين است كه : مادر موسى با مشاهده حقانيت اين وعده اى كه خدا به او داد، يقين پيدا كرد، به اينكه مطلق وعده هاى خدا حق است
و مراد از ((وعده خدا(( تنها وعده برگرداندن موسى نيست ، بلكه مطلق وعده الهى است ، به دليل اينكه فرموده ((و لكن اكثر الناس لا يعلمون : ولى بيشتر مردم نمى دانند(( يعنى يقين پيدا نمى كنند، و غالبا در وعده هاى خدا گرفتار شك و ريبند، و دلهايشان مطمئن به آن نيست و حاصل معناى آيه اين است كه : مادر موسى با مشاهده حقانيت اين وعده اى كه خدا به او داد، يقين پيدا كرد، به اينكه مطلق وعده هاى خدا حق است
و چه بسا بعضى از مفسرين گفته اند كه : مراد از وعده خدا، مطلق وعده هاى او نيست ، بلكه همان وعده برگرداندن موسى است به مادرش ، كه در آيه قبلى آمده بود. ولى اين تفسير با جمله ((ولكن ...((، به بيانى كه گذشت نمى سازد
و چه بسا بعضى از مفسرين گفته اند كه : مراد از وعده خدا، مطلق وعده هاى او نيست ، بلكه همان وعده برگرداندن موسى است به مادرش ، كه در آيه قبلى آمده بود. ولى اين تفسير با جمله ((ولكن ...((، به بيانى كه گذشت نمى سازد
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشدَّهُ وَ استَوَى ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِك نجْزِى الْمُحْسِنِينَ
وَ لَمَّا بَلَغَ أَشدَّهُ وَ استَوَى ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِك نجْزِى الْمُحْسِنِينَ
((بلوغ اشد(( به معناى اين است كه : انسان آن قدر زنده بماند و عمر كند تا نيروهاى بدنش به حد قوت و شدت برسد، و اين غالبا در سن هجده سالگى صورت مى گيرد. و كلمه ((استوى (( از ((استواء(( است ، كه به معناى اعتدال و استقرار مى باشد، پس استواء در حيات ، به معناى اين است كه : آدمى در كار زندگى اش استقرار يابد و اين در افراد، مختلف است ، بيشتر بعد از بلوغ اشد يعنى بعد از هجده سالگى حاصل مى شود
((بلوغ اشد(( به معناى اين است كه : انسان آن قدر زنده بماند و عمر كند تا نيروهاى بدنش به حد قوت و شدت برسد، و اين غالبا در سن هجده سالگى صورت مى گيرد. و كلمه ((استوى (( از ((استواء(( است ، كه به معناى اعتدال و استقرار مى باشد، پس استواء در حيات ، به معناى اين است كه : آدمى در كار زندگى اش استقرار يابد و اين در افراد، مختلف است ، بيشتر بعد از بلوغ اشد يعنى بعد از هجده سالگى حاصل مى شود
و ما در سابق درباره بقيه الفاظ آيه يعنى داده شدن حكم و علم و نيز درباره احسان در چند جا از اين كتاب بحث كرديم
و ما در سابق درباره بقيه الفاظ آيه يعنى داده شدن حكم و علم و نيز درباره احسان در چند جا از اين كتاب بحث كرديم
خط ۵۵: خط ۵۷:
<span id='link13'><span>
<span id='link13'><span>
==آيات ۱۵ - ۲۱، سوره قصص ==
==آيات ۱۵ - ۲۱، سوره قصص ==
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَينِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَ هَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاستَغَثَهُ الَّذِى مِن شِيعَتِهِ عَلى الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشيْطنِ إِنَّهُ عَدُوُّ مُّضِلُّ مُّبِينٌ(۱۵)
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَينِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَ هَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاستَغَثَهُ الَّذِى مِن شِيعَتِهِ عَلى الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشيْطنِ إِنَّهُ عَدُوُّ مُّضِلُّ مُّبِينٌ(۱۵)
قَالَ رَب إِنى ظلَمْت نَفْسى فَاغْفِرْ لى فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(۱۶)
قَالَ رَب إِنى ظلَمْت نَفْسى فَاغْفِرْ لى فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(۱۶)
قَالَ رَب بِمَا أَنْعَمْت عَلىَّ فَلَنْ أَكُونَ ظهِيراً لِّلْمُجْرِمِينَ(۱۷)
قَالَ رَب بِمَا أَنْعَمْت عَلىَّ فَلَنْ أَكُونَ ظهِيراً لِّلْمُجْرِمِينَ(۱۷)
فَأَصبَحَ فى الْمَدِينَةِ خَائفاً يَترَقَّب فَإِذَا الَّذِى استَنصرَهُ بِالاَمْسِ يَستَصرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسى إِنَّك لَغَوِىُّ مُّبِينٌ(۱۸)
فَأَصبَحَ فى الْمَدِينَةِ خَائفاً يَترَقَّب فَإِذَا الَّذِى استَنصرَهُ بِالاَمْسِ يَستَصرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسى إِنَّك لَغَوِىُّ مُّبِينٌ(۱۸)
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِش بِالَّذِى هُوَ عَدُوُّ لَّهُمَا قَالَ يَمُوسى أَ تُرِيدُ أَن تَقْتُلَنى كَمَا قَتَلْت نَفْسا بِالاَمْسِ إِن تُرِيدُ إِلا أَن تَكُونَ جَبَّاراً فى الاَرْضِ وَ مَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصلِحِينَ(۱۹)
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِش بِالَّذِى هُوَ عَدُوُّ لَّهُمَا قَالَ يَمُوسى أَ تُرِيدُ أَن تَقْتُلَنى كَمَا قَتَلْت نَفْسا بِالاَمْسِ إِن تُرِيدُ إِلا أَن تَكُونَ جَبَّاراً فى الاَرْضِ وَ مَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصلِحِينَ(۱۹)
وَ جَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصا الْمَدِينَةِ يَسعَى قَالَ يَمُوسى إِنَّ الْمَلاَ يَأْتَمِرُونَ بِك لِيَقْتُلُوك فَاخْرُجْ إِنى لَك مِنَ النَّصِحِينَ(۲۰)
وَ جَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصا الْمَدِينَةِ يَسعَى قَالَ يَمُوسى إِنَّ الْمَلاَ يَأْتَمِرُونَ بِك لِيَقْتُلُوك فَاخْرُجْ إِنى لَك مِنَ النَّصِحِينَ(۲۰)
فخَرَجَ مِنهَا خَائفاً يَترَقَّب قَالَ رَب نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ(۲۱)
فخَرَجَ مِنهَا خَائفاً يَترَقَّب قَالَ رَب نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ(۲۱)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۱ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۷۵: خط ۷۷:
==فصل دوم از داستان موسى (عليه السلام ): حوادث بعد از بلوغ و بيرون رفتن از مصربه سوى مدين و... ==
==فصل دوم از داستان موسى (عليه السلام ): حوادث بعد از بلوغ و بيرون رفتن از مصربه سوى مدين و... ==
اين آيات فصل دوم از داستان موسى (عليه السلام ) را بيان مى كند، و در آن ، قسمتى از حوادث را كه بعد از رسيدنش به حد بلوغ پيش آمده ، و به بيرون شدنش از مصر و رفتنش به سوى مدين انجاميد، ذكر مى فرمايد
اين آيات فصل دوم از داستان موسى (عليه السلام ) را بيان مى كند، و در آن ، قسمتى از حوادث را كه بعد از رسيدنش به حد بلوغ پيش آمده ، و به بيرون شدنش از مصر و رفتنش به سوى مدين انجاميد، ذكر مى فرمايد
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا...
وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا...
ترديدى نيست در اينكه آن شهرى كه موسى بى خبر اهل آن وارد آن شد همان شهر مصر بوده ، و تا آن روز داخل مصر نشده بود؛ چون نزد فرعون زندگى مى كرده ، و از آن استفاده مى شود كه قصر فرعون در خارج شهر مصر بوده ، و موسى از آن قصر بيرون شده ، و بدون اطلاع مردم شهر به شهر وارد شده ، مؤ يد اين احتمال جمله ((و جاء من اقصى المدينة رجل يسعى (( است ، كه در چند آيه بعد است ، ومى رساند آن كسى كه به شهر آمد و به موسى (عليه السلام ) اعلام خطر كرد كه درباريان دارند براى كشتنت مشورت مى كنند، از بيرون شهر آمد
ترديدى نيست در اينكه آن شهرى كه موسى بى خبر اهل آن وارد آن شد همان شهر مصر بوده ، و تا آن روز داخل مصر نشده بود؛ چون نزد فرعون زندگى مى كرده ، و از آن استفاده مى شود كه قصر فرعون در خارج شهر مصر بوده ، و موسى از آن قصر بيرون شده ، و بدون اطلاع مردم شهر به شهر وارد شده ، مؤ يد اين احتمال جمله ((و جاء من اقصى المدينة رجل يسعى (( است ، كه در چند آيه بعد است ، ومى رساند آن كسى كه به شهر آمد و به موسى (عليه السلام ) اعلام خطر كرد كه درباريان دارند براى كشتنت مشورت مى كنند، از بيرون شهر آمد
و منظور از هنگام غفلت مردم شهر، وقتى است كه مردم دكان ها و بازارها را تعطيل مى كردند، و به خانه ها مى رفتند، و خيابانها و كوچه ها خلوت مى شد، مانند هنگام ظهر و وسطهاى شب
و منظور از هنگام غفلت مردم شهر، وقتى است كه مردم دكان ها و بازارها را تعطيل مى كردند، و به خانه ها مى رفتند، و خيابانها و كوچه ها خلوت مى شد، مانند هنگام ظهر و وسطهاى شب
خط ۹۲: خط ۹۴:
پس در حقيقت جمله ((هذا من عمل الشيطان (( اظهار انزجار موسى (عليه السلام ) است از آنچه واقع شد كه آن دو نفر به جان هم افتادند و او ناگزير به مداخله گرديد و كار به كشته شدن قبطى انجاميد و خلاصه ، انزجار از اين گرفتارى سخت و ندامت از آن است ، و اينكه فرمود: ((انه عدو مضل مبين (( اشاره است از آن جناب به اينكه اين كارى كه از او سر زد نوعى ضلالت است ، كه به شيطان منسوب است ، هر چند كه نافرمانى كه موجب مؤ اخذه است نبود، بلكه صرفا اشتباه بود، ليكن همين اشتباه هم منسوب به خدا نيست . بلكه منسوب به شيطان است كه دشمن و گمراه كننده آشكار است ، و اين واقعه كار اشتباه و از سوء تدبير او بود، كه او را به عاقبت وخيم مبتلا مى كرد، و به همين جهت وقتى فرعون به وى اعتراض كرد و گفت : ((و فعلت فعلتك التى فعلت و انت من الكافرين : تو همانى كه آن كار را كردى ، و نعمت و خوبيهاى مرا در حق خودت كفران نمودى ((، در پاسخ فرمود: ((فعلتها اذا و انا من الضالين : من اگر آن كار را كردم ، وقتى كردم كه از گمراهان بودم ((
پس در حقيقت جمله ((هذا من عمل الشيطان (( اظهار انزجار موسى (عليه السلام ) است از آنچه واقع شد كه آن دو نفر به جان هم افتادند و او ناگزير به مداخله گرديد و كار به كشته شدن قبطى انجاميد و خلاصه ، انزجار از اين گرفتارى سخت و ندامت از آن است ، و اينكه فرمود: ((انه عدو مضل مبين (( اشاره است از آن جناب به اينكه اين كارى كه از او سر زد نوعى ضلالت است ، كه به شيطان منسوب است ، هر چند كه نافرمانى كه موجب مؤ اخذه است نبود، بلكه صرفا اشتباه بود، ليكن همين اشتباه هم منسوب به خدا نيست . بلكه منسوب به شيطان است كه دشمن و گمراه كننده آشكار است ، و اين واقعه كار اشتباه و از سوء تدبير او بود، كه او را به عاقبت وخيم مبتلا مى كرد، و به همين جهت وقتى فرعون به وى اعتراض كرد و گفت : ((و فعلت فعلتك التى فعلت و انت من الكافرين : تو همانى كه آن كار را كردى ، و نعمت و خوبيهاى مرا در حق خودت كفران نمودى ((، در پاسخ فرمود: ((فعلتها اذا و انا من الضالين : من اگر آن كار را كردم ، وقتى كردم كه از گمراهان بودم ((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۴ </center>
قَالَ رَب إِنى ظلَمْت نَفْسى فَاغْفِرْ لى فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
قَالَ رَب إِنى ظلَمْت نَفْسى فَاغْفِرْ لى فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
اين جمله اعترافى از آن جناب نزد پروردگارش است به اينكه : به نفس ‍ خود ستم كرده ، چون نفس خود را به خطر انداخته بود، و از اين اعتراف برمى آيد كه درخواست كرده و گفته : ((فاغفرلى (( معنايش مغفرت مصطلح ، و آمرزش گناه نيست ، بلكه مراد از آن اين است كه : خدايا اثر اين عمل را خنثى كن ، و مرا از عواقب وخيم آن خلاص گردان ، و از شر فرعون و درباريانش نجات بده ، و اين معنا از آيه ((و قتلت نفسا فنجيناك من الغم (( به خوبى استفاده مى شود
اين جمله اعترافى از آن جناب نزد پروردگارش است به اينكه : به نفس ‍ خود ستم كرده ، چون نفس خود را به خطر انداخته بود، و از اين اعتراف برمى آيد كه درخواست كرده و گفته : ((فاغفرلى (( معنايش مغفرت مصطلح ، و آمرزش گناه نيست ، بلكه مراد از آن اين است كه : خدايا اثر اين عمل را خنثى كن ، و مرا از عواقب وخيم آن خلاص گردان ، و از شر فرعون و درباريانش نجات بده ، و اين معنا از آيه ((و قتلت نفسا فنجيناك من الغم (( به خوبى استفاده مى شود
و اين اعتراف به ظلم ، و درخواست مغفرت ، نظير همان طلب مغفرتى است كه قرآن كريم از آدم و همسرش حكايت كرده . و فرموده : ((قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين ((
و اين اعتراف به ظلم ، و درخواست مغفرت ، نظير همان طلب مغفرتى است كه قرآن كريم از آدم و همسرش حكايت كرده . و فرموده : ((قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين ((
قَالَ رَب بِمَا أَنْعَمْت عَلىَّ فَلَنْ أَكُونَ ظهِيراً لِّلْمُجْرِمِينَ
قَالَ رَب بِمَا أَنْعَمْت عَلىَّ فَلَنْ أَكُونَ ظهِيراً لِّلْمُجْرِمِينَ
مفاد آيه : ((قال رب بما انعمت على فلن اكون ظهيرا للمجرمين (( و وجوهى كه در معناى آن گفته شده است
مفاد آيه : ((قال رب بما انعمت على فلن اكون ظهيرا للمجرمين (( و وجوهى كه در معناى آن گفته شده است
بعضى از مفسرين گفته اند: ((حرف ((باء(( در جمله ((بما انعمت (( براى سببيت است ، و معنايش اين است كه : پروردگارا به سبب آنچه بر من انعام كردى ، اين عهد براى تو بر عهده من باشد كه هرگز ياور مجرمين نباشم ، و بنابراين معنا، جمله مورد بحث عهدى است از آن جناب با خداى تعالى
بعضى از مفسرين گفته اند: ((حرف ((باء(( در جمله ((بما انعمت (( براى سببيت است ، و معنايش اين است كه : پروردگارا به سبب آنچه بر من انعام كردى ، اين عهد براى تو بر عهده من باشد كه هرگز ياور مجرمين نباشم ، و بنابراين معنا، جمله مورد بحث عهدى است از آن جناب با خداى تعالى
خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
و نيز در همين چند آيه قبل تصريح كرد بر اينكه به او حكم و علم داد و او از نيكوكاران و از متقيان بود، و چنين كسى را هرگز تعصب فاميلى و يا غضب بيجا گمراه نمى كند. و او را به يارى مجرم در جرمش ‍ وانمى دارد
و نيز در همين چند آيه قبل تصريح كرد بر اينكه به او حكم و علم داد و او از نيكوكاران و از متقيان بود، و چنين كسى را هرگز تعصب فاميلى و يا غضب بيجا گمراه نمى كند. و او را به يارى مجرم در جرمش ‍ وانمى دارد
و اگر قرآن كلمه ((قال (( را در حكايت كلام آن جناب سه مرتبه تكرار كرده و فرمود: ((قال هذا من عمل الشيطان (( و ((قال رب انى ظلمت نفسى (( و ((قال رب بما انعمت على (( براى اين است كه : سياق در اين سه جمله ، مختلف است ، چون در جمله اول حكم و قضاوت او را حكايت كرده و در جمله دوم استغفار و دعايش را. و در جمله سوم عهد و پيمانش را
و اگر قرآن كلمه ((قال (( را در حكايت كلام آن جناب سه مرتبه تكرار كرده و فرمود: ((قال هذا من عمل الشيطان (( و ((قال رب انى ظلمت نفسى (( و ((قال رب بما انعمت على (( براى اين است كه : سياق در اين سه جمله ، مختلف است ، چون در جمله اول حكم و قضاوت او را حكايت كرده و در جمله دوم استغفار و دعايش را. و در جمله سوم عهد و پيمانش را
فَأَصبَحَ فى الْمَدِينَةِ خَائفاً يَترَقَّب فَإِذَا الَّذِى استَنصرَهُ بِالاَمْسِ يَستَصرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسى إِنَّك لَغَوِىُّ مُّبِينٌ
فَأَصبَحَ فى الْمَدِينَةِ خَائفاً يَترَقَّب فَإِذَا الَّذِى استَنصرَهُ بِالاَمْسِ يَستَصرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسى إِنَّك لَغَوِىُّ مُّبِينٌ
كلمه ((اصبح (( را مقيد كرد به ((فى المدينة (( تا دلالت كند بر اينكه موسى (عليه السلام ) بعد از آن جريان ديگر به سوى قصر فرعون (خانه اى كه تا آن روز از عمرش در آنجا زندگى مى كرد)، برنگشت ، و شب را در شهر مصر به سربرد. و كلمه ((استصراخ (( به معناى استغاثه به صداى بلند است ، كه از ((صراخ (( به معناى صيحه و فرياد مشتق شده ، و كلمه ((غوايت (( به معناى خطاى از راه راست و صواب است به خلاف ((رشد(( كه به معنى راه راست يافتن است
كلمه ((اصبح (( را مقيد كرد به ((فى المدينة (( تا دلالت كند بر اينكه موسى (عليه السلام ) بعد از آن جريان ديگر به سوى قصر فرعون (خانه اى كه تا آن روز از عمرش در آنجا زندگى مى كرد)، برنگشت ، و شب را در شهر مصر به سربرد. و كلمه ((استصراخ (( به معناى استغاثه به صداى بلند است ، كه از ((صراخ (( به معناى صيحه و فرياد مشتق شده ، و كلمه ((غوايت (( به معناى خطاى از راه راست و صواب است به خلاف ((رشد(( كه به معنى راه راست يافتن است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۷ </center>
و معناى آيه اين است كه : موسى آن شب را در شهر به صبح رسانيد، - و به كاخ فرعون برنگشت - و همه شب را با ترس و نگرانى بسر برد، و همينكه صبح شد، دوباره همان مردى كه ديروز او را به يارى خود طلبيد، با صداى بلند از او يارى خواست ، كه اينك مرا از چنگال يك قبطى ديگر نجات بده ، موسى از در توبيخ و سرزنش به او گفت : راستى كه تو آشكارا گمراه هستى ، كه نمى خواهى راه رشد و صواب را پيش ‍ گيرى ، و اين توبيخ بدين جهت بود كه او با مردمى دشمنى و مقاتله مى كرد كه از دشمنى و كتك كارى با آنان جز شر و فساد برنمى خاست
و معناى آيه اين است كه : موسى آن شب را در شهر به صبح رسانيد، - و به كاخ فرعون برنگشت - و همه شب را با ترس و نگرانى بسر برد، و همينكه صبح شد، دوباره همان مردى كه ديروز او را به يارى خود طلبيد، با صداى بلند از او يارى خواست ، كه اينك مرا از چنگال يك قبطى ديگر نجات بده ، موسى از در توبيخ و سرزنش به او گفت : راستى كه تو آشكارا گمراه هستى ، كه نمى خواهى راه رشد و صواب را پيش ‍ گيرى ، و اين توبيخ بدين جهت بود كه او با مردمى دشمنى و مقاتله مى كرد كه از دشمنى و كتك كارى با آنان جز شر و فساد برنمى خاست
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِش بِالَّذِى هُوَ عَدُوُّ لَّهُمَا قَالَ يَمُوسى أَ تُرِيدُ أَن تَقْتُلَنى كَمَا قَتَلْت نَفْسا بِالاَمْسِ...
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِش بِالَّذِى هُوَ عَدُوُّ لَّهُمَا قَالَ يَمُوسى أَ تُرِيدُ أَن تَقْتُلَنى كَمَا قَتَلْت نَفْسا بِالاَمْسِ...
بيشتر مفسرين گفته اند: ((ضمير (قال - گفت ) به مرد اسرائيلى ، همان كسى كه موسى (عليه السلام ) را به كمك مى طلبيد؛ برمى گردد، براى اينكه مرد اسرائيلى خيال كرده بود موسى با اين توبيخ و عتابش بنا دارد او را مانند قبطى ديروز به قتل برساند، لذا از خشم او بيمناك شد، و گفت : اى موسى آيا مى خواهى مرا بكشى ، همان طور كه ديروز يك نفر را كشتى ؟ از سخن او، قبطى طرف دعوايش فهميد كه قاتل قبطى ديروز موسى بوده ، لذا به دربار فرعون برگشت ، و جريان را به وى گزارش داد، فرعون و درباريانش به مشورت نشستند، و سر انجام تصميم بر قتل موسى گرفتند
بيشتر مفسرين گفته اند: ((ضمير (قال - گفت ) به مرد اسرائيلى ، همان كسى كه موسى (عليه السلام ) را به كمك مى طلبيد؛ برمى گردد، براى اينكه مرد اسرائيلى خيال كرده بود موسى با اين توبيخ و عتابش بنا دارد او را مانند قبطى ديروز به قتل برساند، لذا از خشم او بيمناك شد، و گفت : اى موسى آيا مى خواهى مرا بكشى ، همان طور كه ديروز يك نفر را كشتى ؟ از سخن او، قبطى طرف دعوايش فهميد كه قاتل قبطى ديروز موسى بوده ، لذا به دربار فرعون برگشت ، و جريان را به وى گزارش داد، فرعون و درباريانش به مشورت نشستند، و سر انجام تصميم بر قتل موسى گرفتند
و اين تفسير به نظر ما نيز تفسير درستى است ، براى اينكه سياق هم بدان شهادت مى دهد، ليكن بعضى ها آيه را چنين تفسير كرده اند كه : ((گوينده اين سخن قبطى بوده ، نه اسرائيلى (( و ليكن اين تفسير قابل اعتناء نيست ، و معناى بقيه الفاظ آيه روشن است
و اين تفسير به نظر ما نيز تفسير درستى است ، براى اينكه سياق هم بدان شهادت مى دهد، ليكن بعضى ها آيه را چنين تفسير كرده اند كه : ((گوينده اين سخن قبطى بوده ، نه اسرائيلى (( و ليكن اين تفسير قابل اعتناء نيست ، و معناى بقيه الفاظ آيه روشن است
خط ۱۲۳: خط ۱۲۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۸ </center>
هم دشمن مرد اسرائيلى بود و هم دشمن خودش ، پس هر دو اسرائيلى نبوده اند و نيز اين جمله تاءييد مى كند كه گوينده جمله ((اى موسى مى خواهى چنين و چنان كنى (( اسرائيلى بوده ، نه قبطى ، براى اينكه سياق اين جمله سياق ملامت و شكايت است
هم دشمن مرد اسرائيلى بود و هم دشمن خودش ، پس هر دو اسرائيلى نبوده اند و نيز اين جمله تاءييد مى كند كه گوينده جمله ((اى موسى مى خواهى چنين و چنان كنى (( اسرائيلى بوده ، نه قبطى ، براى اينكه سياق اين جمله سياق ملامت و شكايت است
وَ جَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصا الْمَدِينَةِ يَسعَى قَالَ يَمُوسى إِنَّ الْمَلاَ يَأْتَمِرُونَ بِك لِيَقْتُلُوك ...
وَ جَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصا الْمَدِينَةِ يَسعَى قَالَ يَمُوسى إِنَّ الْمَلاَ يَأْتَمِرُونَ بِك لِيَقْتُلُوك ...
كلمه ((ياءتمرون (( از مصدر ((ائتمار(( مشتق است ، كه به معناى مشورت و خيرخواهى ، و ضد خيانت است . و ظاهرا جمله ((من اقصى المدينه (( قيد است براى جمله ((جاء((
كلمه ((ياءتمرون (( از مصدر ((ائتمار(( مشتق است ، كه به معناى مشورت و خيرخواهى ، و ضد خيانت است . و ظاهرا جمله ((من اقصى المدينه (( قيد است براى جمله ((جاء((
و ظاهر آيه اين است كه : اين ائتمار و مشورت در حضور فرعون و به دستور او صورت گرفته ، و اين مردى كه آمد و به موسى خبر داد كه تصميم گرفته اند تو را بكشند، از همان مجلس آمده ، و قصر فرعون در اقصى و بيرون شهر مصر بوده ، موسى را از تصميم خطرناك آنان خبردار كرد، و اشاره كرد كه از شهر بيرون شود
و ظاهر آيه اين است كه : اين ائتمار و مشورت در حضور فرعون و به دستور او صورت گرفته ، و اين مردى كه آمد و به موسى خبر داد كه تصميم گرفته اند تو را بكشند، از همان مجلس آمده ، و قصر فرعون در اقصى و بيرون شهر مصر بوده ، موسى را از تصميم خطرناك آنان خبردار كرد، و اشاره كرد كه از شهر بيرون شود
اين استيناسى كه از آيه مورد بحث كرديم ، نظريه سابق را كه گفتيم قصر فرعون و محل سكونتش بيرون شهر بوده ، تاءييد مى كند و معناى آيه روشن است
اين استيناسى كه از آيه مورد بحث كرديم ، نظريه سابق را كه گفتيم قصر فرعون و محل سكونتش بيرون شهر بوده ، تاءييد مى كند و معناى آيه روشن است
فخَرَجَ مِنهَا خَائفاً يَترَقَّب قَالَ رَب نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ
فخَرَجَ مِنهَا خَائفاً يَترَقَّب قَالَ رَب نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ
پس از شهر بيرون شد، در حالى كه ترسان و نگران پشت سر بود، گفت پروردگارا مرا از شر مردم ستمكار نجات بده . و در اين تاءييدى است بر اين كه حضرت موسى آن عملش را كه به خطا مرد قبطى را كشت ، براى خويش جرم نمى دانست
پس از شهر بيرون شد، در حالى كه ترسان و نگران پشت سر بود، گفت پروردگارا مرا از شر مردم ستمكار نجات بده . و در اين تاءييدى است بر اين كه حضرت موسى آن عملش را كه به خطا مرد قبطى را كشت ، براى خويش جرم نمى دانست


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]