تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۴: خط ۱۶:
و در آيه اى كه گذشت ، دلالت روشنى بر اين معنا بود كه انسان به تمام معنا بر اعمال خود مسلط است ، و پاداش و كيفر عمل به خود او مرتبط و از غير او مسلوب است و مدح بر عمل و سرزنش از آن به خودش بر مى گردد و اما اينكه آيا او خود در داشتن اين تسلط، مستقل است يا نه ؟ آيه شريفه بر آن دلالت ندارد، و ما در جلد اول اين كتاب در ذيل آيه «'''و ما يضل به الا الفاسقين '''».در اين باره بحث كرده ايم .
و در آيه اى كه گذشت ، دلالت روشنى بر اين معنا بود كه انسان به تمام معنا بر اعمال خود مسلط است ، و پاداش و كيفر عمل به خود او مرتبط و از غير او مسلوب است و مدح بر عمل و سرزنش از آن به خودش بر مى گردد و اما اينكه آيا او خود در داشتن اين تسلط، مستقل است يا نه ؟ آيه شريفه بر آن دلالت ندارد، و ما در جلد اول اين كتاب در ذيل آيه «'''و ما يضل به الا الفاسقين '''».در اين باره بحث كرده ايم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۰ </center>
وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ
وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ
اين آيه آن مقصدى را كه سعادتمندان از مومنين بدانجا منتهى مى شوند را بيان مى كند، و جمله «'''تحيتهم فيها سلام '''» اين معنا را مى رساند كه حال سعادتمندان در آن عالم ، و وضع برخوردشان با يكديگر، درست عكس آنهايى است كه در آيات گذشته مورد سخن بودند و با يكديگر، بگو مگو داشتند.و هر كدام از ديگرى بيزارى مى جستند، اما اينها با يكديگر تحيت و سلام رد و بدل مى كنند.
اين آيه آن مقصدى را كه سعادتمندان از مومنين بدانجا منتهى مى شوند را بيان مى كند، و جمله «'''تحيتهم فيها سلام '''» اين معنا را مى رساند كه حال سعادتمندان در آن عالم ، و وضع برخوردشان با يكديگر، درست عكس آنهايى است كه در آيات گذشته مورد سخن بودند و با يكديگر، بگو مگو داشتند.و هر كدام از ديگرى بيزارى مى جستند، اما اينها با يكديگر تحيت و سلام رد و بدل مى كنند.
أَ لَمْ تَرَ كَيْف ضرَب اللَّهُ مَثَلاً كلِمَةً طيِّبَةً كَشجَرَةٍ طيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فى السمَاءِ تُؤْتى أُكلَهَا كلَّ حِينِ بِإِذْنِ رَبِّهَا
أَ لَمْ تَرَ كَيْف ضرَب اللَّهُ مَثَلاً كلِمَةً طيِّبَةً كَشجَرَةٍ طيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فى السمَاءِ تُؤْتى أُكلَهَا كلَّ حِينِ بِإِذْنِ رَبِّهَا
وجوهى كه در مورد تركيب و معناى آيه : «'''الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبة ...'''»گفته شده است
وجوهى كه در مورد تركيب و معناى آيه : «'''الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبة ...'''»گفته شده است
بعضى از علما گفته اند كه :«'''لفظ ((كلمه '''» بدل اشتمال است از لفظ «'''مثلا'''» و لفظ «'''كشجره '''» صفت بعد از صفت است براى «'''كلمه '''» و يا خبر است براى مبتداى محذوف و تقدير آن «'''هى كشجره '''»
بعضى از علما گفته اند كه :«'''لفظ ((كلمه '''» بدل اشتمال است از لفظ «'''مثلا'''» و لفظ «'''كشجره '''» صفت بعد از صفت است براى «'''كلمه '''» و يا خبر است براى مبتداى محذوف و تقدير آن «'''هى كشجره '''»
خط ۴۷: خط ۴۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۷۴ </center>
سپس خداى سبحان ، آيه شريفه را با جمله «'''و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون '''» ختم فرمود، تا اهل تذكر، متذكر اين معنا بشوند كه :براى رسيدن و يا بيشتر رسيدن به سعادت هيچ راهى جز كلمه توحيد و استقامت بر آن نيست .
سپس خداى سبحان ، آيه شريفه را با جمله «'''و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون '''» ختم فرمود، تا اهل تذكر، متذكر اين معنا بشوند كه :براى رسيدن و يا بيشتر رسيدن به سعادت هيچ راهى جز كلمه توحيد و استقامت بر آن نيست .
وَ مَثَلُ كلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّت مِن فَوْقِ الاَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ
وَ مَثَلُ كلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّت مِن فَوْقِ الاَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ
«'''اجتثاث '''» به معناى از بيخ بركندن است ، وقتى مى گوييم «'''جثثته '''» معنايش اين است كه آن را از بيخ بر كندم ، و كلمه «'''جث '''» - به ضم جيم - به معناى بلندى هاى زمين مانند تل است ، جثه هر چيز، جسد آن است كه خود يكى از برآمدگيهاى زمين است .
«'''اجتثاث '''» به معناى از بيخ بركندن است ، وقتى مى گوييم «'''جثثته '''» معنايش اين است كه آن را از بيخ بر كندم ، و كلمه «'''جث '''» - به ضم جيم - به معناى بلندى هاى زمين مانند تل است ، جثه هر چيز، جسد آن است كه خود يكى از برآمدگيهاى زمين است .
<span id='link52'><span>
<span id='link52'><span>
خط ۵۶: خط ۵۸:
<span id='link53'><span>
<span id='link53'><span>
==آغاز و ادامه هدايت مؤ منين از ناحيه خداوند است (يثبت الله الذين آمنوابالقول الثابت ))==
==آغاز و ادامه هدايت مؤ منين از ناحيه خداوند است (يثبت الله الذين آمنوابالقول الثابت ))==
يُثَبِّت اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ
يُثَبِّت اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ
ظاهرا كلمه «'''بالقول '''» متعلق به «'''يثبت '''» است ، نه به جمله «'''آمنوا'''» و باى آن ، باى آلت ، و يا سببيت است ، نه باى تعدى ، و جمله «'''فى الحيوه الدنيا و فى الاخره '''» نيز متعلق به «'''يثبت '''» است نه به «'''الثابت '''».
ظاهرا كلمه «'''بالقول '''» متعلق به «'''يثبت '''» است ، نه به جمله «'''آمنوا'''» و باى آن ، باى آلت ، و يا سببيت است ، نه باى تعدى ، و جمله «'''فى الحيوه الدنيا و فى الاخره '''» نيز متعلق به «'''يثبت '''» است نه به «'''الثابت '''».
در نتيجه ، معناى آيه به اين برگشت مى كند كه :كسانى كه ايمان آورده اند، اگر بر ايمان خود ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم ايشان را در دنيا و آخرت بر همان ايمانشان ثابت قدم مى كند و اگر مشيت خداى تعالى نباشد، ثبات خودشان سودى نخواهد داشت ، و از فوايد آن بهره نمى برند، آرى همه امور به خداى سبحان بازگشت مى كند، پس ‍ جمله «'''يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت '''» در مقام هدايت همان نكته اى را مى رساند كه آيه فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم )) در طرف ضلالت ، آن را افاده مى كند.
در نتيجه ، معناى آيه به اين برگشت مى كند كه :كسانى كه ايمان آورده اند، اگر بر ايمان خود ثابت بمانند و استقامت به خرج دهند، خداوند هم ايشان را در دنيا و آخرت بر همان ايمانشان ثابت قدم مى كند و اگر مشيت خداى تعالى نباشد، ثبات خودشان سودى نخواهد داشت ، و از فوايد آن بهره نمى برند، آرى همه امور به خداى سبحان بازگشت مى كند، پس ‍ جمله «'''يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت '''» در مقام هدايت همان نكته اى را مى رساند كه آيه فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم )) در طرف ضلالت ، آن را افاده مى كند.
خط ۷۸: خط ۸۰:
از همين جا معلوم مى شود كه ، مساله اضلال اينها و تثبيت آنها مربوط به مشيت او است و ناگزير، بايد جز و قضاياى حتمى ، يكى شقاوت كافر و ديگرى سعادت مومن را شمرد و روايتى هم اين معنا را تاييد مى كند.
از همين جا معلوم مى شود كه ، مساله اضلال اينها و تثبيت آنها مربوط به مشيت او است و ناگزير، بايد جز و قضاياى حتمى ، يكى شقاوت كافر و ديگرى سعادت مومن را شمرد و روايتى هم اين معنا را تاييد مى كند.
اگر در جمله «'''و يضل الله '''» و جمله «'''و يفعل الله '''» لفظ «'''الله '''» به جاى ضمير آمده ، به آن جهت است كه بطورى كه گفته اند:عظمت و هيبت مقام او را برساند.
اگر در جمله «'''و يضل الله '''» و جمله «'''و يفعل الله '''» لفظ «'''الله '''» به جاى ضمير آمده ، به آن جهت است كه بطورى كه گفته اند:عظمت و هيبت مقام او را برساند.
أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَت اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ
أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَت اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ
در مجمع البيان گفته است :كلمه «'''احلال '''» به معناى نهادن چيزى در محلى است ، البته اگر از قبيل اجسام است معنايش مجاور قرار دادن آن جسم يا چيز ديگر و اگر از اعراض است ، معنايش داخل كردن آن عرض ‍ در چيز ديگر مى شود و كلمه «'''بوار'''» به معناى هلاكت است .وقتى گويند:«'''بار الشى ء'''» يعنى هلاك شد آن چيز و «'''يبور'''» يعنى هلاك مى شود.و «'''قوم بور'''» به معناى «'''قومى هلاك شده '''» است .
در مجمع البيان گفته است :كلمه «'''احلال '''» به معناى نهادن چيزى در محلى است ، البته اگر از قبيل اجسام است معنايش مجاور قرار دادن آن جسم يا چيز ديگر و اگر از اعراض است ، معنايش داخل كردن آن عرض ‍ در چيز ديگر مى شود و كلمه «'''بوار'''» به معناى هلاكت است .وقتى گويند:«'''بار الشى ء'''» يعنى هلاك شد آن چيز و «'''يبور'''» يعنى هلاك مى شود.و «'''قوم بور'''» به معناى «'''قومى هلاك شده '''» است .
راغب در باره «'''بوار'''» گفته به معناى كسادى مفرط است ، و چون كسادى مفرط سرانجام به فساد منتهى مى شود تا آنجا كه گفته شده «'''كسد حتى فسد : كساد شد تا آنجا كه فاسد شد'''» از اين نظر، هلاكت را هم «'''بوار خوانده '''» و گفته اند:فلان چيز «'''بار، يبور، بورا'''» يعنى هلاك شد، خداى سبحان هم فرموده :«'''تجاره لن تبور'''».
راغب در باره «'''بوار'''» گفته به معناى كسادى مفرط است ، و چون كسادى مفرط سرانجام به فساد منتهى مى شود تا آنجا كه گفته شده «'''كسد حتى فسد : كساد شد تا آنجا كه فاسد شد'''» از اين نظر، هلاكت را هم «'''بوار خوانده '''» و گفته اند:فلان چيز «'''بار، يبور، بورا'''» يعنى هلاك شد، خداى سبحان هم فرموده :«'''تجاره لن تبور'''».
خط ۹۳: خط ۹۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۰ </center>
بنا بر اين ، معناى آيه اين مى شود:آيا به پيشوايان و روساى ضلالت ، چه در امتهاى گذشته و چه در امت خودت نمى نگرى كه چگونه شكر نعمت خدا را مبدل به كفران كرده ، و مردمى هم پيرويشان نمودند.و در نتيجه هم خود و هم مردم خود را به هلاكت و شقاوت و آتش ‍ كشاندند؟.
بنا بر اين ، معناى آيه اين مى شود:آيا به پيشوايان و روساى ضلالت ، چه در امتهاى گذشته و چه در امت خودت نمى نگرى كه چگونه شكر نعمت خدا را مبدل به كفران كرده ، و مردمى هم پيرويشان نمودند.و در نتيجه هم خود و هم مردم خود را به هلاكت و شقاوت و آتش ‍ كشاندند؟.
جَهَنَّمَ يَصلَوْنَهَا وَ بِئْس الْقَرَارُ
جَهَنَّمَ يَصلَوْنَهَا وَ بِئْس الْقَرَارُ
اين جمله «'''دار البوار'''» را معنا مى كند.بعضى احتمال داده اند كلمه «'''جهنم '''» به عامل اشتغال منصوب شده باشد يعنى تقدير كلام اين بوده :«'''يصلون جهنم يصلونها'''»، و جمله مزبور بيان دار البوار نبوده ، بلكه جمله اى مستانفه باشد.ليكن احتمال ايشان صحيح نيست ، چون دليلى ندارد زيرا منصوب بودن كلمه مرجوح است .و مستانفه بودن جمله هم ، هيچ نكته اضافى را نمى رساند.
اين جمله «'''دار البوار'''» را معنا مى كند.بعضى احتمال داده اند كلمه «'''جهنم '''» به عامل اشتغال منصوب شده باشد يعنى تقدير كلام اين بوده :«'''يصلون جهنم يصلونها'''»، و جمله مزبور بيان دار البوار نبوده ، بلكه جمله اى مستانفه باشد.ليكن احتمال ايشان صحيح نيست ، چون دليلى ندارد زيرا منصوب بودن كلمه مرجوح است .و مستانفه بودن جمله هم ، هيچ نكته اضافى را نمى رساند.
و از همين جا فساد گفتار بعضى ديگر، روشن مى شود كه گفته اند:آيات مورد بحث ، در مدينه نازل شده و مقصود از كفار، بزرگان مكه و صناديد قريش است ، كه لشكرى فراهم ساخته و در بدر با رسول خدا (صلى الله و عليه و آله و سلم ) جنگيدند و كشته شدند و مردم را هم به كشتن دادند.
و از همين جا فساد گفتار بعضى ديگر، روشن مى شود كه گفته اند:آيات مورد بحث ، در مدينه نازل شده و مقصود از كفار، بزرگان مكه و صناديد قريش است ، كه لشكرى فراهم ساخته و در بدر با رسول خدا (صلى الله و عليه و آله و سلم ) جنگيدند و كشته شدند و مردم را هم به كشتن دادند.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۲:
علاوه بر اين ظاهر آيه بعدى هم كه مى فرمايد:و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيله قل تمتعوا فان مصيركم الى النار)) كه ظاهر آن اين است كه ، ضمير جمع در آن (واو در فعلهاى جعلوا و ليضلوا) به كفار نامبرده در اين آيه بر مى گردد.و معلوم است كه وقتى ضمير به افراد مذكور در آيه قبل ، برگشت خطاب «'''قل تمتعوا'''» به باقيماندگان از كفار است ، كه در روز فتح مكه زنده بودند.و تهديد قطعى ايشان به شقاوت و بدبختى مسلم بدون استثناء مى باشد.
علاوه بر اين ظاهر آيه بعدى هم كه مى فرمايد:و جعلوا لله اندادا ليضلوا عن سبيله قل تمتعوا فان مصيركم الى النار)) كه ظاهر آن اين است كه ، ضمير جمع در آن (واو در فعلهاى جعلوا و ليضلوا) به كفار نامبرده در اين آيه بر مى گردد.و معلوم است كه وقتى ضمير به افراد مذكور در آيه قبل ، برگشت خطاب «'''قل تمتعوا'''» به باقيماندگان از كفار است ، كه در روز فتح مكه زنده بودند.و تهديد قطعى ايشان به شقاوت و بدبختى مسلم بدون استثناء مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۸۱ </center>
وَ جَعَلُوا للَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكمْ إِلى النَّارِ
وَ جَعَلُوا للَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكمْ إِلى النَّارِ
كلمه «'''انداد'''» جمع «'''ند'''» و به معناى مثل است .و مقصود از آن ، معبودهايى است كه كفار از ميان ملائكه و جن و انس به جاى خدا براى خود، اتخاذ كردند.
كلمه «'''انداد'''» جمع «'''ند'''» و به معناى مثل است .و مقصود از آن ، معبودهايى است كه كفار از ميان ملائكه و جن و انس به جاى خدا براى خود، اتخاذ كردند.
<span id='link56'><span>
<span id='link56'><span>
خط ۱۰۷: خط ۱۰۹:
پس مشركين هم ، با داشتن بصيرت در امر توحيد و بدون هيچ غفلت و اشتباهى از روى عمد و اختيار چنين انحرافى را مرتكب شده بودند.آرى ، عمدا اشتباه كردند تا از اين راه مردمى را به بندگى و بردگى خود وادار نموده ، و ايشان را از راه حق و فطرت منحرف كنند تا اموالشان را بربايند.به همين جهت در اين آيه ، علت بت پرستى آنان را اينگونه تعليل مى كند كه مى خواستند مردم را از راه خدا منحرف كنند.آنگاه دنبال اين تعليل رسول خود را دستور مى دهد كه به ايشان هشدار دهد راهى كه مى روند به آتش دوزخ منتهى مى شود، و جز آن بازگشت ديگرى ندارند: «'''بگو از كار خود بهره بگيريد كه بازگشت شما به سوى آتش ‍ است '''».
پس مشركين هم ، با داشتن بصيرت در امر توحيد و بدون هيچ غفلت و اشتباهى از روى عمد و اختيار چنين انحرافى را مرتكب شده بودند.آرى ، عمدا اشتباه كردند تا از اين راه مردمى را به بندگى و بردگى خود وادار نموده ، و ايشان را از راه حق و فطرت منحرف كنند تا اموالشان را بربايند.به همين جهت در اين آيه ، علت بت پرستى آنان را اينگونه تعليل مى كند كه مى خواستند مردم را از راه خدا منحرف كنند.آنگاه دنبال اين تعليل رسول خود را دستور مى دهد كه به ايشان هشدار دهد راهى كه مى روند به آتش دوزخ منتهى مى شود، و جز آن بازگشت ديگرى ندارند: «'''بگو از كار خود بهره بگيريد كه بازگشت شما به سوى آتش ‍ است '''».


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]