تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵۶: خط ۵۸:
<span id='link270'><span>
<span id='link270'><span>
==آيات ۱۷۵ - ۱۷۹، سوره اعراف ==
==آيات ۱۷۵ - ۱۷۹، سوره اعراف ==
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَيْنَهُ ءَايَتِنَا فَانسلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشيْطنُ فَكانَ مِنَ الْغَاوِينَ(۱۷۵)
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَيْنَهُ ءَايَتِنَا فَانسلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشيْطنُ فَكانَ مِنَ الْغَاوِينَ(۱۷۵)
وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَهُ بهَا وَ لَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلى الاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكلْبِ إِن تحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَث أَوْ تَترُكهُ يَلْهَث ذَّلِك مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا فَاقْصصِ الْقَصص لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(۱۷۶)
وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَهُ بهَا وَ لَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلى الاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكلْبِ إِن تحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَث أَوْ تَترُكهُ يَلْهَث ذَّلِك مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا فَاقْصصِ الْقَصص لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(۱۷۶)
ساءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ أَنفُسهُمْ كانُوا يَظلِمُونَ(۱۷۷)
ساءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ أَنفُسهُمْ كانُوا يَظلِمُونَ(۱۷۷)
مَن يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَ مَن يُضلِلْ فَأُولَئك هُمُ الخَْسِرُونَ(۱۷۸)
مَن يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَ مَن يُضلِلْ فَأُولَئك هُمُ الخَْسِرُونَ(۱۷۸)
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بهَا وَ لهَُمْ أَعْينٌ لا يُبْصِرُونَ بهَا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لا يَسمَعُونَ بهَا أُولَئك كالاَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضلُّ أُولَئك هُمُ الْغَفِلُونَ(۱۷۹)
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بهَا وَ لهَُمْ أَعْينٌ لا يُبْصِرُونَ بهَا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لا يَسمَعُونَ بهَا أُولَئك كالاَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضلُّ أُولَئك هُمُ الْغَفِلُونَ(۱۷۹)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
حكايت كسى را كه آيه هاى خويش به او تعليم داديم و از آن بدر شد و شيطان بدنبال او افتاد و از گمراهان شد براى آنها بخوان (۱۷۵)
حكايت كسى را كه آيه هاى خويش به او تعليم داديم و از آن بدر شد و شيطان بدنبال او افتاد و از گمراهان شد براى آنها بخوان (۱۷۵)
خط ۷۰: خط ۷۲:
==بيان آيات بيان آيات مربوط به بلعم باعوراء و اشاره به اينكه تا مشيت خدا كمك نكند،اسباب و وسائل معمولى براى تحصيل سعادت بسنده نيست . ==
==بيان آيات بيان آيات مربوط به بلعم باعوراء و اشاره به اينكه تا مشيت خدا كمك نكند،اسباب و وسائل معمولى براى تحصيل سعادت بسنده نيست . ==
اين آيات داستان ديگرى از داستانهاى بنى اسرائيل را شرح مى دهد، و آن داستان (( بلعم بن باعورا(( است ، خداى تعالى پيغمبر خود رسول اكرم (صلوات اللّه عليه ) را دستور مى دهد كه داستان مزبور را براى مردم بخواند تا بدانند صرف در دست داشتن اسباب ظاهرى و وسايل معمولى براى رستگار شدن انسان و مسلم شدن سعادتش كافى نيست ، بلكه مشيت خدا هم بايد كمك كند، و خداوند، سعادت و رستگارى را براى كسى كه به زمين چسبيده (سر در آخور تمتعات مادى فرو كرده ) و يكسره پيرو هوا و هوس گشته و حاضر نيست به چيز ديگرى توجه كند، نخواسته است ، زيرا چنين كسى راه به دوزخ مى برد. آنگاه نشانه چنين اشخاص را هم برايشان بيان كرده و مى فرمايد: علامت اينگونه اشخاص ‍ اين است كه دلها و چشمها و گوشهايشان را در آنجا كه به نفع ايشان است بكار نمى گيرند، و علامتى كه جامع همه علامتها است اين است كه مردمى غافلند.
اين آيات داستان ديگرى از داستانهاى بنى اسرائيل را شرح مى دهد، و آن داستان (( بلعم بن باعورا(( است ، خداى تعالى پيغمبر خود رسول اكرم (صلوات اللّه عليه ) را دستور مى دهد كه داستان مزبور را براى مردم بخواند تا بدانند صرف در دست داشتن اسباب ظاهرى و وسايل معمولى براى رستگار شدن انسان و مسلم شدن سعادتش كافى نيست ، بلكه مشيت خدا هم بايد كمك كند، و خداوند، سعادت و رستگارى را براى كسى كه به زمين چسبيده (سر در آخور تمتعات مادى فرو كرده ) و يكسره پيرو هوا و هوس گشته و حاضر نيست به چيز ديگرى توجه كند، نخواسته است ، زيرا چنين كسى راه به دوزخ مى برد. آنگاه نشانه چنين اشخاص را هم برايشان بيان كرده و مى فرمايد: علامت اينگونه اشخاص ‍ اين است كه دلها و چشمها و گوشهايشان را در آنجا كه به نفع ايشان است بكار نمى گيرند، و علامتى كه جامع همه علامتها است اين است كه مردمى غافلند.
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَيْنَهُ ءَايَتِنَا فَانسلَخَ مِنْهَا...
وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَيْنَهُ ءَايَتِنَا فَانسلَخَ مِنْهَا...
بطورى كه از سياق كلام بر مى آيد معناى آوردن آيات ، تلبس به پاره اى از آيات انفسى و كرامات خاصه باطنى است ، به آن مقدارى كه راه معرفت خدا براى انسان روشن گردد، و با داشتن آن آيات و آن كرامات ، ديگر درباره حق شك و ريبى برايش باقى نماند.
بطورى كه از سياق كلام بر مى آيد معناى آوردن آيات ، تلبس به پاره اى از آيات انفسى و كرامات خاصه باطنى است ، به آن مقدارى كه راه معرفت خدا براى انسان روشن گردد، و با داشتن آن آيات و آن كرامات ، ديگر درباره حق شك و ريبى برايش باقى نماند.
و معناى (( انسلاخ (( بيرون شدن و يا كندن هر چيزى است از پوست و جلدش ، و اين تعبير كنايه استعارى از اين است كه آيات چنان در بلعم باعورا رسوخ داشت و وى آنچنان ملازم آيات بود كه با پوست بدن او ملازم بود، و بخاطر حبث درونى كه داشت از جلد خود بيرون آمد.
و معناى (( انسلاخ (( بيرون شدن و يا كندن هر چيزى است از پوست و جلدش ، و اين تعبير كنايه استعارى از اين است كه آيات چنان در بلعم باعورا رسوخ داشت و وى آنچنان ملازم آيات بود كه با پوست بدن او ملازم بود، و بخاطر حبث درونى كه داشت از جلد خود بيرون آمد.
خط ۷۸: خط ۸۰:
مفسرين در تعيين صاحب اين داستان اقوال مختلفى دارند و ان شاء الله همه آنها و يا بعضى از آنها در بحث روايتى آينده نقل مى شود، و آيه شريفه هم بطورى كه ملاحظه مى فرماييد اسم او را مبهم گذاشته و تنها به ذكر اجمالى از داستان او اكتفاء كرده است ، وليكن در عين حال ظهور در اين دارد كه اين داستان از وقايعى است كه واقع شده ، نه اينكه صرف مثال بوده باشد.
مفسرين در تعيين صاحب اين داستان اقوال مختلفى دارند و ان شاء الله همه آنها و يا بعضى از آنها در بحث روايتى آينده نقل مى شود، و آيه شريفه هم بطورى كه ملاحظه مى فرماييد اسم او را مبهم گذاشته و تنها به ذكر اجمالى از داستان او اكتفاء كرده است ، وليكن در عين حال ظهور در اين دارد كه اين داستان از وقايعى است كه واقع شده ، نه اينكه صرف مثال بوده باشد.
و معناى آيه چنين است : (( و اتل عليهم (( بخوان بر ايشان ، يعنى بر بنى اسرائيل و يا همه مردم ، خبر از امر مهمى را و آن (( نبا(( داستان مردى است كه (( الذى آتيناه آياتنا(( ما آيات خود را برايش آورديم ، يعنى در باطنش از علائم و آثار بزرگ الهى پرده برداشتيم ، و بهمين جهت حقيقت امر برايش روشن شد (( فانسلخ منها(( پس بعد از ملازمت راه حق آن را ترك گفت . (( فاتبعه الشيطان فكان من الغاوين (( شيطان هم دنبالش را گرفت و او نتوانست خود را از هلاكت نجات دهد.
و معناى آيه چنين است : (( و اتل عليهم (( بخوان بر ايشان ، يعنى بر بنى اسرائيل و يا همه مردم ، خبر از امر مهمى را و آن (( نبا(( داستان مردى است كه (( الذى آتيناه آياتنا(( ما آيات خود را برايش آورديم ، يعنى در باطنش از علائم و آثار بزرگ الهى پرده برداشتيم ، و بهمين جهت حقيقت امر برايش روشن شد (( فانسلخ منها(( پس بعد از ملازمت راه حق آن را ترك گفت . (( فاتبعه الشيطان فكان من الغاوين (( شيطان هم دنبالش را گرفت و او نتوانست خود را از هلاكت نجات دهد.
وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَهُ بهَا وَ لَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلى الاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ...
وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَهُ بهَا وَ لَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلى الاَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ...
(( اخلاد(( به معناى ملازمت دائمى است ، و اخلاد بسوى ارض ، چسبيدن به زمين است ، و اين تعبير كنايه است از ميل به تمتع از لذات دنيوى و ملازمت آن .
(( اخلاد(( به معناى ملازمت دائمى است ، و اخلاد بسوى ارض ، چسبيدن به زمين است ، و اين تعبير كنايه است از ميل به تمتع از لذات دنيوى و ملازمت آن .
كلمه (( لهث (( وقتى در سگ استعمال مى شود به معناى بيرون آوردن و حركت دادن زبان از عطش است .
كلمه (( لهث (( وقتى در سگ استعمال مى شود به معناى بيرون آوردن و حركت دادن زبان از عطش است .
خط ۸۹: خط ۹۱:
(( فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث (( يعنى او داراى چنين خوئى است ، و از آن دست بر نمى دارد، چه او را منع و زجر كنى و چه به حال خود واگذاريش . و كلمه (( تحمل (( از حمله كردن است نه از حمل و بدوش كشيدن .
(( فمثله كمثل الكلب ان تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث (( يعنى او داراى چنين خوئى است ، و از آن دست بر نمى دارد، چه او را منع و زجر كنى و چه به حال خود واگذاريش . و كلمه (( تحمل (( از حمله كردن است نه از حمل و بدوش كشيدن .
(( ذلك مثل القوم الذين كذبوا باياتنا(( پس تكذيب از آنان سجيه و هيئت نفسانى خبيثى است كه دست بردار از صاحبش نيست ، زيرا آيات ما يكى دو تا نيست ، همواره آيات ما را به حواس خود احساس مى كنند و در نتيجه تكذيب ايشان نيز مكرر و دائمى است . (( فاقصص ‍ القصص (( كلمه (( القصص (( مصدر است ، و به معناى (( اقصص ‍ قصصا داستان بگو داستان گفتنى (( است و ممكن هم هست اسم مصدر و به معناى (( اقصص القصه : داستان كن اين قصه را(( بلكه تفكر كنند و در نتيجه براى حق منقاد شده و از باطل بيرون آيند.
(( ذلك مثل القوم الذين كذبوا باياتنا(( پس تكذيب از آنان سجيه و هيئت نفسانى خبيثى است كه دست بردار از صاحبش نيست ، زيرا آيات ما يكى دو تا نيست ، همواره آيات ما را به حواس خود احساس مى كنند و در نتيجه تكذيب ايشان نيز مكرر و دائمى است . (( فاقصص ‍ القصص (( كلمه (( القصص (( مصدر است ، و به معناى (( اقصص ‍ قصصا داستان بگو داستان گفتنى (( است و ممكن هم هست اسم مصدر و به معناى (( اقصص القصه : داستان كن اين قصه را(( بلكه تفكر كنند و در نتيجه براى حق منقاد شده و از باطل بيرون آيند.
ساءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ أَنفُسهُمْ كانُوا يَظلِمُونَ
ساءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ أَنفُسهُمْ كانُوا يَظلِمُونَ
صفت نكوهيده آنان را مذمت نموده و اعلام مى كند به اينكه تكذيب ايشان به جائى ضرر نمى زند، بلكه ظلمى است كه در حق خود مى كنند، زيرا ديگران از تكذيب ايشان ضررى نمى بينند.
صفت نكوهيده آنان را مذمت نموده و اعلام مى كند به اينكه تكذيب ايشان به جائى ضرر نمى زند، بلكه ظلمى است كه در حق خود مى كنند، زيرا ديگران از تكذيب ايشان ضررى نمى بينند.
مَن يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَ مَن يُضلِلْ فَأُولَئك هُمُ الخَْسِرُونَ
مَن يهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَ مَن يُضلِلْ فَأُولَئك هُمُ الخَْسِرُونَ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۶ </center>
(( الف و لامى (( كه در (( المهتدى (( و در (( الخاسرون (( است ظاهرا مفيدكمال است نه حصر، بدون مشيت الهى بر هدايت يا ضلالت كسى ، هدايت و ضلالتصورى است و حقيقى نيست
(( الف و لامى (( كه در (( المهتدى (( و در (( الخاسرون (( است ظاهرا مفيدكمال است نه حصر، بدون مشيت الهى بر هدايت يا ضلالت كسى ، هدايت و ضلالتصورى است و حقيقى نيست
خط ۹۷: خط ۹۹:
پس صرف اتصال انسان به اسباب سعادت از قبيل ايمان و تقوى موجب نجات نبوده و صرف اتصال به اسباب ضلالت باعث هلاكت نمى شود، مگر اينكه خدا بخواهد و آن كس را كه در صدد بدست آوردن هدايت است هدايت نموده و آن را كه در طريق ضلالت است اضلال نمايد.
پس صرف اتصال انسان به اسباب سعادت از قبيل ايمان و تقوى موجب نجات نبوده و صرف اتصال به اسباب ضلالت باعث هلاكت نمى شود، مگر اينكه خدا بخواهد و آن كس را كه در صدد بدست آوردن هدايت است هدايت نموده و آن را كه در طريق ضلالت است اضلال نمايد.
بنابراين برگشت معناى جمله مورد بحث به اين مى شود كه : هدايت وقتى حقيقتا هدايت است و آثار هدايت بر آن مترتب مى شود كه در آن خداوند هم مشيت داشته باشد، و گر نه صرف صورت است ، و حقيقتى ندارد، و همچنين است امر در اضلال ، و اگر خواستى بگو كه كلام مورد بحث دلالت مى كند بر حصر هدايت حقيقى در خداى سبحان ، و حصر اضلال واقعى در او (( و ما يضل به الا الفاسقين (( .
بنابراين برگشت معناى جمله مورد بحث به اين مى شود كه : هدايت وقتى حقيقتا هدايت است و آثار هدايت بر آن مترتب مى شود كه در آن خداوند هم مشيت داشته باشد، و گر نه صرف صورت است ، و حقيقتى ندارد، و همچنين است امر در اضلال ، و اگر خواستى بگو كه كلام مورد بحث دلالت مى كند بر حصر هدايت حقيقى در خداى سبحان ، و حصر اضلال واقعى در او (( و ما يضل به الا الفاسقين (( .
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِ ...
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِ ...
<span id='link274'><span>
<span id='link274'><span>
==توضيح عدم منافات بين آياتى كه دلالت دارند بر اينكه نتيجه خلقت ، رحمت است با آيه: ((==
==توضيح عدم منافات بين آياتى كه دلالت دارند بر اينكه نتيجه خلقت ، رحمت است با آيه: ((==
خط ۱۱۰: خط ۱۱۲:
و از جمله ادله اى كه بايد حمل بر اين نوع از غايت شود آيه (( و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس (( و آيات ديگرى است كه داراى چنين سياقى باشد، و آن بسيار است .
و از جمله ادله اى كه بايد حمل بر اين نوع از غايت شود آيه (( و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس (( و آيات ديگرى است كه داراى چنين سياقى باشد، و آن بسيار است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]