الزّکَاة: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
اصل زكوة چنانكه طبرسى و راغب گفته به معنى نموّ و زيادت است همچنين است قول قاموس و اقرب و صحاح زكاء را نموّ كردن گفته است.«زكا الزرع يزكو زكاء نما». على هذا زكو و زكاء مصدر و زكوة مصدر است [بقره:43]. ولى ابن اثير در نهايه مى‏گويد: زكوة از اسماء مشتركه است و بر عين و معنى هر دو اطلاق مى‏شود. آيه «وَ وَحَنا مِنْ لَدُنّا و زَكوةً» كه خواهد آمد مؤيد قول ابن اثير است. نا گفته نماند زكوة در قرآن گاهى به معنى طهارت و پاكيزگى آمده مثل [شمس:9]، [نور:21]. يعنى نجات يافت آنكه نفس را پاك كرد. و اگر فضل آنكه نفس را پاك كرد. و اگر فضل و رحمت خدا نمى‏بود احدى از شما پاك نمى‏شد. و گاهى به معنى مدح است مثل [نجم:32]. خودتان را مدح نكنيد و پاكيزه نشان ندهيد خدا بپرهيزكار داناست. ايضاً [نساء:49]. در صحاح مى‏گويد «زكى نفسه تزكية:مدحها». اين معنى راجع به معناى اول است كه مدح نفس جز پاكيزه نشان دادن آن نيست. زكّى به معنى پاك است [مريم:19]. مؤنث آن زكيّه است [كهف:74]. از مى‏اسم تفضيل آن است [كهف:19]. * [كهف:81]، [مريم:13]. [مؤمنون:4]. در دو آيه اولى زكوة مصدر است به معنى پاكى و پاكيزگى و در آيه سوّم اگر لام «لِلزَّكوة» را چنانكه راغب گفته علت بگيريم زكوة مصدر است يعنى براى پاك شدن كار مى‏كنند ولى سياق آيه نشان مى‏دهد كه «لِلزَّكوة» مفعول «فاعلون» است. ولى در عين حال كلمه «فاعلون» قرينه است كه زكوة مصدر و به معنى تطهير مال است چنانكه در الميزان آمده و زكوة متعارف منظور نيست كه آيه مكّى و حكم زكوة در مدينه آمده است. اقرب الموارد گويد: زكوة در تمام قرآن جز آيه «وَحَناناً مِنْ لُدُنّا وَ زَكوةً» درباره مال است. و آن به معنى طهارت مى‏باشد. ولى ديديم كه آيه ديگرى نيز هست. و در دو ايه [مريم:31]، [مريم:55]. احتمال دارد كه پاكيزگى مراد باشد. نا گفته نماند پاكيزگى و مدح كه ذكر شد مخالف معنى اولى كه نموّ و زيادت باشد بلكه پاكيزگى همان نموّ نفس و ترقى ئ ارتقاء آن است.
اصل زكوة چنانكه طبرسى و راغب گفته به معنى نموّ و زيادت است همچنين است قول قاموس و اقرب و صحاح زكاء را نموّ كردن گفته است.«زكا الزرع يزكو زكاء نما». على هذا زكو و زكاء مصدر و زكوة مصدر است [بقره:43]. ولى ابن اثير در نهايه مى‏گويد: زكوة از اسماء مشتركه است و بر عين و معنى هر دو اطلاق مى‏شود. آيه «وَ وَحَنا مِنْ لَدُنّا و زَكوةً» كه خواهد آمد مؤيد قول ابن اثير است. نا گفته نماند زكوة در قرآن گاهى به معنى طهارت و پاكيزگى آمده مثل [شمس:9]، [نور:21]. يعنى نجات يافت آنكه نفس را پاك كرد. و اگر فضل آنكه نفس را پاك كرد. و اگر فضل و رحمت خدا نمى‏بود احدى از شما پاك نمى‏شد. و گاهى به معنى مدح است مثل [نجم:32]. خودتان را مدح نكنيد و پاكيزه نشان ندهيد خدا بپرهيزكار داناست. ايضاً [نساء:49]. در صحاح مى‏گويد «زكى نفسه تزكية:مدحها». اين معنى راجع به معناى اول است كه مدح نفس جز پاكيزه نشان دادن آن نيست. زكّى به معنى پاك است [مريم:19]. مؤنث آن زكيّه است [كهف:74]. از مى‏اسم تفضيل آن است [كهف:19]. * [كهف:81]، [مريم:13]. [مؤمنون:4]. در دو آيه اولى زكوة مصدر است به معنى پاكى و پاكيزگى و در آيه سوّم اگر لام «لِلزَّكوة» را چنانكه راغب گفته علت بگيريم زكوة مصدر است يعنى براى پاك شدن كار مى‏كنند ولى سياق آيه نشان مى‏دهد كه «لِلزَّكوة» مفعول «فاعلون» است. ولى در عين حال كلمه «فاعلون» قرينه است كه زكوة مصدر و به معنى تطهير مال است چنانكه در الميزان آمده و زكوة متعارف منظور نيست كه آيه مكّى و حكم زكوة در مدينه آمده است. اقرب الموارد گويد: زكوة در تمام قرآن جز آيه «وَحَناناً مِنْ لُدُنّا وَ زَكوةً» درباره مال است. و آن به معنى طهارت مى‏باشد. ولى ديديم كه آيه ديگرى نيز هست. و در دو ايه [مريم:31]، [مريم:55]. احتمال دارد كه پاكيزگى مراد باشد. نا گفته نماند پاكيزگى و مدح كه ذكر شد مخالف معنى اولى كه نموّ و زيادت باشد بلكه پاكيزگى همان نموّ نفس و ترقى ئ ارتقاء آن است.
زكوة چنانكه گذشت مصدر و اسم مصدر كه مال زكوى باشد استعمال شده است. و آن سى ئو بار در قران مجيد به كار رفته و در بيشترين منظور مالى است كه در راه خدا مصرف مى‏شود. به نظرم اين تسميه از آن است كه زكوة سبب پاكى مال است و مال مزكّى پاك و قابل نموّ و بركت است نه مال غير مزكّى. به عقيده نگارنده مراد از زكوة كه در قرآن بيشتر با صلوة آمده فقط زكوة واجبى كه به 9 چيز (گندم،جو،خرما،كشمش،طلا،نقره،گوسفند، گاو، و شتر) تعلق مى‏گيرد نيست بلكه مراد مطلق انفاق در راه خداست اعم از واجب و مستحب. وقتيكه زكوة در اصل لغت به معنى زيادت و نموّ باشد و به كار بردن آن در مال انفاق شده به عنايت باشد چه داعى داريم كه زكوة را در آيات [بقره:43،83،110]، [نساء:162]، [توبه:71]. و آيات ديگر حمل بر زكوة واجب كنيم. شايد اين سخن قطع نظر از آنچه گفته شد آياتى است كه بعد از ذكر صلوة انفاق را پيشنهاد مى‏كنند مثل [بقره:3]، [انفال:3]، [حج:35]. و مثل آيات ديگر كه مطلق انفاق فى سبيل اللّه را تذكّر مى‏دهند. [بقره:261]، [بقره:195]. و مثل آيات ديگر كه مى‏گويند در مال مردم براى ديگران حقّى هست [ذاريات:19]. [معارج:24و25]. از مدّتها پيش راجع به اين مطلب فكر كرده و آنرا قوى و نزديك به يقين دانسته بودم اتفاقاً ديدم در الميزان ذيل آيه [مؤمنون:4]. به اين مطلب توجّه شده است مى‏گويد: شايد مراد از زكوة معناى مصدرى باشد و آن تطهير مال با انفاق است نه مقدار معين از مال كه اين سوره مكّى است و تشريع زكوة متعارف در مدينه بوده است سپس علم به غلبه گرديده است. و با اين اعتبار آمدن «فاعلون» صحيح مى‏شود نظير اين سخن را ذيل [فصّلت:6و7] فرموده است. محل مصرف زكوة و مطلق صدقات موارد هشتگانه زير است كه آيه شريفه معيّن مى‏كند [توبه:60]. به موجب اين آيه مباركه صدقات شكافهاى اجتماع را پر كرده و چرخ زندگى را به كار مى‏اندازد لازم است به يك يك اين مواردتوجه شود: 1- فقراء: و آنها كسانى اند كه در آمدشان به مخارج سالانه كفايت نمى‏كند مى‏توانند كسر مخارج خويش را از زكوة دريافت دارند. 2- مساكين. فقهاء در تفسير آن مى‏گويند: مسكين كسى است كه حالش از فقير بدتر باشد يعنى كسانيكه در آمدى ندارند. ناقص العضو اند. مضطر و آواره هستند. نگارنده را درباره آن سخنى است كه در «سكن» خواهد آمد. 3- عاملين زكوة. حكم زكوة آن است كه حاكم شرع براى جمع آورى آن و نيز براى توزيع و مصرف آن مأمورانى از طرف خود تعيين كند چنانكه رويّه حضرت رسول صلى اللژه عليه و آله و سلم چنين بوده است. در اين صورت نه فقير مى‏داند مال كدام كس را مى‏خورد و نه زكوة دهنده مى‏داند كه زكوتش در اختيار كدام كس قرار داده شد بلكه حاكم شرع خود به وضع مستمندان رسيدگى مى‏كند و كار مأموران زكوة براى خود از آن حقوق بر مى‏دارند. 4- مؤلفة قلوبهم يعنى كسانيكه قلوبشان تأليف شده و آنها مردمان غير مسلمان اند كه براى خوشبين بودن به اسلام مى‏شود به آنهااز زكوة داد مثلا در كشورى غير مسلمان زلزله‏اى اتفاق افتاده و عدّه‏اى بى خانمان شده‏اند مى‏شود به آنها از زكوة كمك كرد تا به اسلام خوشبين باشند و يا مى‏شود مبلغى از زكوة كمك كرد تا به اسلام خوشبين باشند و يا مى‏شود مبلغى از زكوة به يكى از بيمارستانهاى آن كشور براى تداوى بيماران ارسال كرد بدين طريق ملاحظه مى‏شود كه اسلام براى جهانيان فكر كرده و راه باز نموده است نه فقط براى مسلمان فقير. 5- رقاب آنان بردگان اند كه از مال زكوة مى‏شود آنها را خريد و آزاد كرد. 6- غارمين. قرضداران اگر كسى باشد كه در آمدشان به مخارجش كفايت كند ولى قرضى دارد كه نمى‏تواند آن را بدهد. قرض او از زكوة ادا مى‏شود. 7- فى سبيل اللّه مراد از ان هر كار عام المنفعه است كه به درد مردم مى‏خورد از قبيل راهها، پلها، بيمارستانها، درمانگاهها، مساجد و غيره. كه محل مصرف زكوة اند. 8- ابن سبيل شخص غربيكه در غربت مال خود را از دست داده و يا تمام شده و معطل مانده است از سهم زكوة به محلش فرستاده مى‏شود. بدين طريق خواهيم ديد زكوة و انفاق در پر كردن شكاف جامعه سهم به سزائى دارد اگر روى حساب منظم و دقيق جمع آورى و توزيع شود بيشتر مشكلات را حل خواهد كرد.


*[[ال]]
*[[ال]]
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]