تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:


==معناى اين كه فرمود: «سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم»==
==معناى اين كه فرمود: «سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم»==
«'''ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَىُّ الحِْزْبَينِ أَحْصى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً'''»:
«'''ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَىُّ الحِْزْبَينِ أَحْصىَ لِمَا لَبِثُوا أَمَداً'''»:


مراد از ((بعث (( در اينجا همان بيدار كردن است ، نه زنده كردن . به قرينه آيه قبلى كه دلالت داشت بر اينكه در اين مدت در خواب بودند نه اينكه مرده باشند. راغب گفته : كلمه ((حزب (( به معناى جماعت است اما جماعتى كه يك نوع فشردگى داشته باشند.
مراد از «بعث» در اين جا، همان بيدار كردن است، نه زنده كردن. به قرينه آيه قبلى كه دلالت داشت بر اين كه در اين مدت در خواب بودند، نه اين كه مُرده باشند. راغب گفته: كلمۀ «حزب»، به معناى جماعت است، اما جماعتى كه يك نوع فشردگى داشته باشند.


و نيز درباره كلمه امد گفته : اين كلمه با كلمه ابد در معنا نزديك به همند، با اين تفاوت كه ابد مدت زمانى را گويند كه حد محدودى نداشته باشد و مقيد به حدى نشده باشد،
و نيز درباره كلمه «أمد» گفته: اين كلمه با كلمه «أبد» در معنا نزديك به هم اند، با اين تفاوت كه «أبد»، مدت زمانى را گويند كه حد محدودى نداشته باشد و مقيد به حدى نشده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۴۶ </center>
و لذا هيچ وقت نمى گويند: ((ابد، چند سال (( به خلاف ((امد(( كه به معناى مدت زمانى است كه محدود باشد، اگر حدش در كلام آمده باشد كه معين خواهد بود، ولى اگر به طور مطلق ذكر شده باشد زمان محدودى است كه حدش مجهول است .
و لذا هيچ وقت نمى گويند: «أبد: چند سال»، به خلاف «أمد»، كه به معناى مدت زمانى است كه محدود باشد. اگر حدش در كلام آمده باشد كه معين خواهد بود، ولى اگر به طور مطلق ذكر شده باشد، زمان محدودى است كه حدّش مجهول است.


و فرق ميان امد و زمان، اين است كه امد به اعتبار آخر زمان ونهايت آن به كار مى رود ولى زمان عام است ، هم در ابتداى مدت استعمال مى شود و هم در آخر آن ، وبه همين جهت است كه بعضى از علماى لغت گفته اند ((مدى (( و((امد(( قريب المعنايند.
و فرق ميان «أمد» و «زمان»، اين است كه «أمد» به اعتبار آخر زمان و نهايت آن به كار مى رود، ولى زمان عام است. هم در ابتداى مدت استعمال مى شود و هم در آخر آن. و به همين جهت است كه بعضى از علماى لغت گفته اند: «مدى» و «أمد»، قريب المعنای اند.


مراد از اينكه فرمود ((لنعلم - تا بدانيم (( آن معناى معروف اين كلمه نيست تا كسى بگويد مگر خدا هم جاهل است ، بلكه به معناى علم فعلى است . وعلم فعلى عبارت است از حضور معلوم وظهورش با وجود مخصوص به خودش در نزد خداى سبحان ودر قرآن كريم علم به اين معنا زياد آمده ، مانند آيه «ليعلم اللّه من ينصره و رسله بالغيب» و آيه «ليعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم».
مراد از اين كه فرمود: «لِنَعلَمَ: تا بدانيم»، آن معناى معروف اين كلمه نيست تا كسى بگويد مگر خدا هم جاهل است، بلكه به معناى علم فعلى است. و «علم فعلى»، عبارت است از حضور معلوم و ظهورش با وجود مخصوص به خودش، در نزد خداى سبحان، و در قرآن كريم، علم به اين معنا زياد آمده. مانند آيه: «لِيَعلَمَ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَيبِ». و آيه: «لِيَعلَمَ أن قَد أبلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِم».


برگشت توجيه بعضى از مفسرين هم كه گفته اند معناى ((لنعلم (( عبارت است از: ((تا معلوم خود را اظهار كنيم (( به همين معنايى است كه ما كرديم .
برگشت توجيه بعضى از مفسران هم كه گفته اند: معناى «لِنَعلَمَ» عبارت است از: «تا معلوم خود را اظهار كنيم»، به همين معنايى است كه ما كرديم.


و جمله ((لنعلم اى الحزبين احصى ...(( تعليل براى بعث است ، و لام آن لام غايت ومراد از ((دوحزب (( دو طائفه از اصحاب كهف است كه با هم اختلاف كردند يكى پرسيد ((كم لبثتم (( ديگرى پاسخ داد: ((لبثنا يوما او بعض يوم (( گفتند پروردگارتان بهتر مى داند كه چقدر خوابيديد.
و جملۀ «لِنَعلَمَ أىُّ الحِزبَينِ أحصَى...»، تعليل براى بعث است، و «لام» آن، لام غايت و مراد از «دو حزب»، دو طایفه از اصحاب كهف است كه با هم اختلاف كردند. يكى پرسيد: «كَم لَبِثتُم»؟ ديگرى پاسخ داد: «لَبِثنَا يَوماً أو بَعضَ يَومٍ». گفتند: پروردگارتان بهتر مى داند كه چقدر خوابيديد.


جمله ((و كذلك بعثناهم ليتسائلوا بينهم (( كه در آيات بعدى است همين معنا را تاءييد مى كند كه غرض از به خواب كردن اصحاب كهف همين بوده كه وقتى بيدار مى شوند اختلاف كنند ومعلوم شود آيا به ذهن فردى از آنان مى رسد كه چقدر خوابيده اند، يا نه ؟
جملۀ «وَ كَذَلِكَ بَعَثنَاهُم لِيَتَسَائِلُوا بَينَهُم»، كه در آيات بعدى است همين معنا را تأييد مى كند كه غرض از به خواب كردن اصحاب كهف همين بوده كه وقتى بيدار مى شوند، اختلاف كنند و معلوم شود آيا به ذهن فردى از آنان مى رسد كه چقدر خوابيده اند، يا نه؟


و اما اين احتمال كه بعضى داده اند كه منظور از ((دوحزب (( ((دو طائفه از مردم بوده اند كه درباره خواب اصحاب كهف اختلاف كرده اند، كفار به خطا نظر مى دادند، ومؤ منين به صواب ، خدا خود اصحاب كهف را بيدار كرد تا حق مطلب را بگويند، ومعلوم شود كه كدام طائفه خطا كرده اند(( معناى بعيدى است .
و اما اين احتمال كه بعضى داده اند كه منظور از «دو حزب»، «دو طایفه» از مردم بوده اند كه درباره خواب اصحاب كهف اختلاف كرده اند، كفار به خطا نظر مى دادند، و مؤمنان به صواب، خدا خود اصحاب كهف را بيدار كرد تا حق مطلب را بگويند، و معلوم شود كه كدام طایفه خطا كرده اند»، معناى بعيدى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۴۷ </center>
كلمه ((احصى (( در جمله ((احصى لما لبثوا امدا(( فعل ماضى است كه از باب افعال گرفته شده . وكلمه ((امدا(( مف عول آن است و ظاهرا جمله ((لما لبثوا(( قيد است براى ((امدا(( و((ما(( در آن مصدريه است ، وبه آيه چنين معنا مى دهد: كداميك از دوطائفه مدت مكثشان را شمرده اند.
كلمۀ «أحصَى» در جملۀ «أحصَى لِمَا لَبِثُوا أمَداً»، فعل ماضى است كه از باب «إفعال» گرفته شده. و كلمۀ «أمداً»، مفعول آن است و ظاهرا جملۀ «لِمَا لَبِثُوا»، قيد است براى «أمَداً»، و «مَا» در آن مصدريه است، و به آيه چنين معنا مى دهد: كداميك از دو طایفه، مدت مكثشان را شمرده اند.


بعضى ديگر از مفسرين كلمه ((احصى (( را اسم تفضيل از احصاء دانسته وگفته اند كه كلمه مذكور اسم تفضيل است كه زوائدش حذف شده ، همچنانكه مى گويند: ((فلان احصى للمال و افلس من ابن المذلق (( و كلمه ((امدا(( منصوب به فعلى است كه كلمه ((احصى (( بر آن دلالت دارد.
بعضى ديگر از مفسران كلمۀ «أحصَى» را، اسم تفضيل از إحصاء دانسته و گفته اند كه كلمه مذكور، اسم تفضيل است كه زوایدش حذف شده، همچنان كه مى گويند: «فُلَانٌ أحصَى لِلمَالِ وَ أفلَس مِن ابنِ المَذلَق». و كلمۀ «أمَداً»، منصوب به فعلى است كه كلمۀ «أحصَى» بر آن دلالت دارد.


ليكن اين طرز معنا كردن تكلف وبيهوده به خود زحمت دادن است . البته بعضى ديگر از مفسرين معناى ديگرى كرده اند.
ليكن اين طرز معنا كردن، تكلف و بيهوده به خود زحمت دادن است. البته بعضى ديگر از مفسران، معناى ديگرى كرده اند.


و معناى آيات سه گانه يعنى آيه ((اذ اوى الفتيه ... امدا(( اين است : وقتى جوانان در غار جا گرفتند از پروردگار خود در همان موقع درخواست كردند كه پروردگارا به ما از ناحيه خودت رحمتى عطا كن كه ما را به سوى راه نجاتمان هدايت كند. پس سالهاى معدودى ايشان را در غار بخوابانديم وآنگاه بيدارشان كرديم تا معلوم شود كداميك از دو طائفه مدت خواب خود را مى داند، وآن را شمرده است .
و معناى آيات سه گانه، يعنى آيه «إذ أوَى الفِتيَةُ... أمَداً» اين است: وقتى جوانان در غار جا گرفتند، از پروردگار خود در همان موقع درخواست كردند كه: پروردگارا! به ما از ناحيه خودت رحمتى عطا كن كه ما را به سوى راه نجاتمان هدايت كند. پس سال هاى معدودى ايشان را در غار بخوابانديم و آنگاه بيدارشان كرديم تا معلوم شود كداميك از دو طایفه، مدت خواب خود را مى داند، و آن را شمرده است.


و اين آيات سه گانه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد اجمال داستان اصحاب كهف را يادآورى نموده وتنها جهت آيت بودن آن را وغرابت امر ايشان را بيان مى كند. آيه اولى اشاره مى كند كه چگونه به غار درآمدند، و درخواست راه نجات كردند، ودر دومى به خواب رفتن آنان را در سالهايى معدود بيان نموده در آيه سوم به بيدار شدن واختلافشان در مقدار زمانى كه خوابيدند اشاره شده است .
و اين آيات سه گانه، به طورى كه ملاحظه مى فرماييد، اجمال داستان اصحاب كهف را يادآورى نموده و تنها جهت آيت بودن آن را و غرابت امر ايشان را بيان مى كند. آيه اولى اشاره مى كند كه چگونه به غار درآمدند، و درخواست راه نجات كردند، ودر دومى به خواب رفتن آنان را در سال هايى معدود بيان نموده، در آيه سوم به بيدار شدن و اختلافشان در مقدار زمانى كه خوابيدند، اشاره شده است.