۱۴٬۲۰۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link312'><span> | <span id='link312'><span> | ||
== | ==شیاطین در نازل کردن قرآن، هیچ دخالتی ندارند == | ||
«'''وَ مَا تَنزَّلَت بِهِ الشيَطِينُ...لَمَعْزُولُونَ'''»: | «'''وَ مَا تَنزَّلَت بِهِ الشيَطِينُ...لَمَعْزُولُونَ'''»: | ||
از | از اين جا، پاسخ از سخن مشركان شروع شده كه مى گفتند: محمّد، جنى دارد كه اين كلام را برايش مى آورد و نيز او شاعر است. و پاسخ اولى را مقدم داشته، نخست كلام را متوجه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» نموده، فرمود كه قرآن از تنزيل شيطان ها نيست، تا آن جناب خوشحال گردد و سپس روى سخن به مشركان كرده، مطلب را در خور فهم آنان بيان فرمود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۶۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۶۴ </center> | ||
پس | پس جملۀ «وَ مَا تَنَزَّلَت بِهِ الشَّيَاطِين '''» - البته «تَنَزَّلَت»، به معناى «نزلت» است - متصل است به جملۀ «وَ إنَّهُ لَتَنزِيلٌ رَبِّ العَالَمِين»، و همان طور كه گفتيم روى سخن بر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است، به دليل اين كه به دنبالش مى فرمايد: «فَلَا تَدعُ مَعَ اللّهِ إلَهاً آخَر: پس با خدا، خدايى ديگر مخوان»، تا آخر خطاب هايى كه مختص به آن جناب است، و متفرع بر جمله «وَ مَا تَنَزَّلَت بِهِ...» است، كه بيانش خواهد آمد. | ||
و اگر روى سخن به آن جناب نمود، نه به | و اگر روى سخن به آن جناب نمود، نه به مشركان، بدين جهت بود كه اين جمله با علتى تعليل شده، كه مشركان به خاطر كفرشان آن را قبول نداشتند و آن جمله «إنَّهُم عَنِ السَّمعِ لَمَعزُولُون: آنان از شنيدن اسرار آسمانى بدورند» مى باشد. كلمۀ «شيطان» به معناى شرير است و جمع آن «شياطين» مى آيد و در اين جا، مراد از آن، اشرار جن هستند. | ||
و ضمير جمع در | و ضمير جمع در «مَا يَنبَغِى لَهُم بِهِ الشَّيَاطِين» بر مى گردد. در مجمع البيان گفته: معناى اين كه عرب مى گويد: «يَنبَغِى لَكَ أن تَفعَلَ كَذَا: سزاوار تو است كه چنين كنى»، اين است كه از او مى خواهد اين كار را در مقتضاى عقل انجام دهد و اصل اين كلمه از «بغيه» است، كه به معناى طلب مى باشد». | ||
و معناى | و وجه اين كه در آيه مورد بحث فرموده: «سزاوار ايشان نيست كه قرآن را نازل كنند»، اين است كه ايشان خلق شريرى هستند و جز به شر و فساد و جلوه دادن باطل در صورت حق و از اين راه مردم را از راه خدا گمراه كردن، همتى ندارند، و قرآن كريم، كلام سراپا حق است و باطل بدان راه ندارد. پس طبيعت و جبلت آن ها مناسبت ندارد كه قرآن را به كسى نازل كنند. | ||
و معناى | |||
و معناى اين كه فرمود: «وَ مَا يَستَطِيعُون» اين است كه نمى توانند قرآن را نازل كنند. چون قرآن كلامى است آسمانى، كه ملائكه آن را از ربُّ العزّه مى گيرند و به امر او و در حفظ و حراست او، نازلش مى كنند. همچنان كه خودش فرمود: «فَإنَّهُ يَسلُكُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصَداً لِيَعلَمَ أن قَد أبلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِم وَ أحَاطَ بِمَا لَدَيهِم». جملۀ «إنَّهُم عَنِ السَّمع...» نيز، به همين معنا اشاره مى كند. | |||
و معناى اين كه فرمود: «إنَّهُم عَنِ السَّمعِ لَمَعزُولُون»، اين است كه شيطان ها از شنيدن اخبار آسمانى و اطلاع از آنچه در ملأ اعلى مى گذرد، معزول و دورند. براى اين كه با شهاب هاى ثاقب، از نزديكى به آسمان و گوش دادن، رانده مى شوند و اين معنا در چند جاى ديگر كلام مجيدش آمده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۶۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۶۵ </center> | ||
«'''فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً | «'''فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ'''»: | ||
خطاب در اين آيه، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است، او را از شرك به خدا نهى مى كند و اين نهى را، نتيجه جملۀ «وَ مَا تَنَزَّلَت بِهِ الشَّيَاطِين...» مى گيرد، و معناى مجموع آن، اين مى شود: | |||
حالا كه معلوم شد اين قرآن تنزيلى است از ربُّ العالَمين و شيطان ها در نازل كردن آن، كمترين دخالتى ندارند و اين قرآن هم، از جمله معارفى كه بيان مى كند، از شرك نهى كرده، وعده عذاب به مشركان مى دهد. پس به خدا شرك نورز، تا آن عذاب موعود به تو نرسد و در زمره معذبين داخل نشوى. | |||
<span id='link313'><span> | <span id='link313'><span> | ||
==زندگى خاكى ملازم با تكليف است و عصمت انبياء عليهم السلام با مكلف بودن ايشانمنافات ندارد == | ==زندگى خاكى ملازم با تكليف است و عصمت انبياء عليهم السلام با مكلف بودن ايشانمنافات ندارد == | ||
در اينجا ممكن است به ذهن خواننده برسد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) با داشتن عصمت الهى ديگر ممكن نيست كه معصيت از او سر بزند و چنين چيزى از او محال است و ليكن عصمت الهى منافات با نهى از شرك ندارد و باعث نمى شود كه به طور كلى امر و نهى به معصوم باطل شود و تكليف از او برداشته شود، زيرا معصوم نيز بشرى است مختار در فعل و ترك ، و طاعت و معصيت از ناحيه شخص او متصور است ، هر چند كه از ناحيه خدا داراى عصمت است . | در اينجا ممكن است به ذهن خواننده برسد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) با داشتن عصمت الهى ديگر ممكن نيست كه معصيت از او سر بزند و چنين چيزى از او محال است و ليكن عصمت الهى منافات با نهى از شرك ندارد و باعث نمى شود كه به طور كلى امر و نهى به معصوم باطل شود و تكليف از او برداشته شود، زيرا معصوم نيز بشرى است مختار در فعل و ترك ، و طاعت و معصيت از ناحيه شخص او متصور است ، هر چند كه از ناحيه خدا داراى عصمت است . |
ویرایش