تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۳: خط ۴۳:
<span id='link263'><span>
<span id='link263'><span>


«'''قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ ابْعَث فى المَْدَائنِ حَشِرِينَ يَأْتُوك بِكلِّ سحَّارٍ عَلِيمٍ'''»:
«'''قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ ابْعَث فى المَْدَائنِ حَاشِرِین يَأْتُوك بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ'''»:


گويندگان اين سخن ، همان بزرگان قبطى بودند، كه در مجلس فرعون حضور داشتند و كلمه «'''ارجه '''» - به سكون «'''ها'''» بنا به قرائت معروف - به معناى تاءخير و از ماده ارجاء است و منظورشان اين بوده كه موسى و برادرش را مهلت بده و درباره آنان به سياست و شكنجه ، عجله و شتاب مكن و بفرست ساحران را جمع كنند تا با سحر خود، عليه سحر موسى معارضه نمايند.
گويندگان اين سخن، همان بزرگان قبطى بودند، كه در مجلس فرعون حضور داشتند. و كلمۀ «أرجِه» - به سكون «ها» بنا به قرائت معروف - به معناى «تأخير» و از ماده «إرجاء» است و منظورشان اين بوده كه موسى و برادرش را مهلت بده، و درباره آنان به سياست و شكنجه، عجله و شتاب مكن و بفرست ساحران را جمع كنند تا با سحر خود، عليه سحر موسى معارضه نمايند.


كلمه «'''ارجه '''» به كسر «'''ها'''» و «'''ارجئه '''» با همزه و ضم «'''ها'''» قرائت شده و اين دو قرائت از قرائت معروف فصيح ترند، ولى بهر حال يك معنا مى دهند.
كلمۀ «أرجِه»، به كسر «ها» و «أرجئه»، با همزه و ضم «ها» قرائت شده، و اين دو قرائت از قرائت معروف فصيح ترند، ولى به هر حال يك معنا مى دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۳ </center>
كلمه «'''مدائن '''» جمع مدينه به معناى شهر است و كلمه «'''حاشر'''» از حشر، يعنى كوچ دادن به مكانى ديگر به زور و قهر است .
كلمۀ «مدائن»، جمع «مدينه»، به معناى شهر است. و كلمۀ «حاشر»، از «حشر»، يعنى كوچ دادن به مكانى ديگر، به زور و قهر است.  


معناى آيه اين است كه بزرگان قوم به فرعون گفتند: عده اى از نظاميان و از گارد مخصوص خود را بفرست به شهرستانها كه هر چه ساحر حاذق هست جمع نموده برايت بياورند، تا به وسيله آنان با موسى معارضه كنى .و اگر تعبير كردند به سحار، نه به ساحر، براى اين بود كه به موسى گوشه اى زده باشند كه در شهرستانها ساحرانى هست كه از وى داناتر به فنون سحر هستند، و بيشتر كار كرده اند.
معناى آيه اين است كه: بزرگان قوم به فرعون گفتند: عده اى از نظاميان و از گارد مخصوص خود را بفرست به شهرستان ها، كه هرچه ساحر حاذق هست، جمع نموده، برايت بياورند، تا به وسيلۀ آنان با موسى معارضه كنى.


«'''فَجُمِعَ السحَرَةُ لِمِيقَتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ'''»:
و اگر تعبير كردند به «سحّار»، نه به «ساحر»، براى اين بود كه به موسى گوشه اى زده باشند كه در شهرستان ها، ساحرانى هست كه از وى، به فنون سحر داناتر هستند، و بيشتر كار كرده اند.


منظور از اين روز معلوم ، همان روز زينت است ، كه موسى و فرعون بر سر آن اتفاق نموده ، آن روز را براى مسابقه در سحر، معين كردند، كه در سوره طه به طور مفصل آمده و در اينجا ايجاز و اختصار به كار رفته است .
«'''فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ'''»:


«'''وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مجْتَمِعُونَ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السحَرَةَ إِن كانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ'''»:
منظور از اين «روز معلوم»، همان روز زينت است، كه موسى و فرعون بر سرِ آن اتفاق نموده، آن روز را براى مسابقه در سحر، معين كردند، كه در سوره «طه» به طور مفصل آمده و در اين جا، ايجاز و اختصار به كار رفته است.
استفهام در اينجا براى تحريك مردم و تشويق به جمع شدن در آن روز است . زمخشرى در كشاف درباره اين آيه گفتارى دارد كه حاصلش اين است كه : مراد از «'''اتباع و پيروى ساحران '''» پيروى از دين ايشان است ، چون ساحران به طورى كه از سياق آيات بعدى بر مى آيد علنى فرعون را مى پرستيدند، و مرادشان اين بوده كه موسى را پيروى نكنند، نه اينكه علاقه مند به پيروى ساحران بوده باشند، چيزى كه هست صريحا نگفتند پيروى موسى را نكنيد، بلكه به طور كنايه گفتند شايد ساحران را پيروى كنيد، تا به اين وسيله ساحران را در اهتمام و جديت در بردن مسابقه تشويق كرده باشند.


«'''فَلَمَّا جَاءَ السحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئنَّ لَنَا لاَجْراً إِن كُنَّا نحْنُ الْغَالِبِينَ قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ'''»:
«'''وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُجْتَمِعُونَ * لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ'''»:


پرسش ساحران از اينكه آيا پاداشى هم داريم ، در معناى طلب مزد است و اگر گفتند: «'''ان كنا'''» و نگفتند: «'''اذا كنا نحن الغالبين '''»، براى اين بود كه به فرعون قول قطعى بر غلبه ندهند، همچنان كه در كلام بعديشان گفتند: «'''بعزة فرعون انا لنحن الغالبون - به عزت فرعون سوگند كه ما به طور قطع غلبه خواهيم كرد'''»، ولى در اينجا قول قطعى ندادند، تا فرعون را در حال دو دلى و شك بيفكنند، تا در دادن اجر حريص تر شود.
استفهام در اين جا، براى تحريك مردم و تشويق به جمع شدن در آن روز است. زمخشرى در «كشاف»، درباره اين آيه گفتارى دارد كه حاصلش اين است كه:
مراد از «اتباع و پيروى ساحران»، پيروى از دين ايشان است. چون ساحران به طورى كه از سياق آيات بعدى بر مى آيد، علنى فرعون را مى پرستيدند، و مرادشان اين بوده كه موسى را پيروى نكنند. نه اين كه علاقمند به پيروى ساحران بوده باشند. چيزى كه هست، صريحا نگفتند پيروى موسى را نكنيد، بلكه به طور كنايه گفتند شايد ساحران را پيروى كنيد، تا به اين وسيله، ساحران را در اهتمام و جديت در بردن مسابقه، تشويق كرده باشند.
 
«'''فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئنَّ لَنَا لاَجْراً إِن كُنَّا نحْنُ الْغَالِبِينَ * قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ'''»:
 
پرسش ساحران از اين كه آيا پاداشى هم داريم، در معناى طلب مزد است، و اگر گفتند: «إن كُنّا» و نگفتند: «إذا كُنّا نَحنُ الغَالِبِين»، براى اين بود كه به فرعون قول قطعى بر غلبه ندهند، همچنان كه در كلام بعدی شان گفتند: «بِعِزَّةِ فِرعَونَ إنَّا لَنَحنُ الغَالِبُون: به عزت فرعون سوگند، كه ما به طور قطع غلبه خواهيم كرد»، ولى در اين جا قول قطعى ندادند، تا فرعون را در حال دو دلى و شك بيفكنند، تا در دادن اجر حريص تر شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۴ </center>
و اتفاقا هم مؤ ثر واقع شد، چون هم مزد برايشان قرار داد و هم اينكه وعده داد از مقربين خود قرارشان دهد.
و اتفاقا هم مؤثر واقع شد، چون هم مزد برايشان قرار داد و هم اين كه وعده داد از مقربان خود قرارشان دهد.
 
«'''قَالَ لهَُم مُّوسى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ * فَأَلْقَوْا حِبَالهَُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ * فَأَلْقَى مُوسى عَصاهُ فَإِذَا هِىَ تَلْقَف مَا يَأْفِكُونَ'''»:


«'''قَالَ لهَُم مُّوسى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ فَأَلْقَوْا حِبَالهَُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ فَأَلْقَى مُوسى عَصاهُ فَإِذَا هِىَ تَلْقَف مَا يَأْفِكُونَ'''»:
كلمۀ «حبال»، جمع «حبل» است، كه به معناى طناب است. و كلمۀ «عِصِىّ»، جمع «عصا» است، و «تَلقَفُ»، از مصدر «لقف» است، كه به معناى بلعيدن به سرعت است. و «يأفِكُون» از «إفك» است، كه به معناى برگرداندن هر چيزى است از وجهه اصلى اش، و نشاندادن آن بر خلاف آنچه كه هست. و اگر «سحر» را «إفك» خواند، به همين جهت است كه «سحر»، هر چيزى را از صورت واقعى اش بر مى گرداند و صورتى خيالى به آن مى دهد، و چون معناى آيات روشن است، مى گذريم.


كلمه «'''حبال '''» جمع حبل است كه به معناى طناب است و كلمه «'''عصى '''» جمع عصا است و «'''تلقف '''» از مصدر «'''لقف '''» است كه به معناى بلعيدن به سرعت است و يافكون از افك است كه به معناى برگرداندن هر چيزى است از وجهه اصلى اش ، و نشاندادن آن بر خلاف آنچه كه هست و اگر سحر را افك خواند، به همين جهت است كه سحر هر چيزى را از صورت واقعى اش برمى گرداند و صورتى خيالى به آن مى دهد، و چون معناى آيات روشن است مى گذريم .
«'''فَأُلْقِىَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ * قَالُوا آمَنَّا بِرَبّ الْعَالَمِينَ * رَبّ مُوسى وَ هَارُونَ'''»:


«'''فَأُلْقِىَ السحَرَةُ ساجِدِينَ قَالُوا ءَامَنَّا بِرَب الْعَالَمِينَ رَب مُوسى وَ هَارُونَ'''»:
مى خواهد بفرمايد: همين كه ساحران از موسى معجزات روشنش را ديدند آنچه را كه ديدند، آن قدر دهشت زده و مبهوت شدند، كه نتوانستند خود را حفظ كنند، بى اختيار به سجده افتادند و خداى سبحان را سجده كردند.


مى خواهد بفرمايد: همين كه ساحران از موسى معجزات روشنش را ديدند آنچه را كه ديدند، آن قدر دهشت زده و مبهوت شدند، كه نتوانستند خود را حفظ كنند بى اختيار به سجده افتادند و خداى سبحان را سجده كردند و اگر نفرمود سجده كردند بلكه فرمود: به خاك افتادند براى همين است كه از بى اختيارى آنان خبر دهد، و بفهماند طورى سجده كردند كه گويى ديگران ايشان را (مانند يك موجود بى جان ) به زمين ريختند.
و اگر نفرمود «سجده كردند»، بلكه فرمود: «به خاك افتادند»، براى همين است كه از بى اختيارى آنان خبر دهد، و بفهماند طورى سجده كردند كه گويى ديگران ايشان را (مانند يك موجود بى جان) به زمين ريختند.


در جمله «'''آمنا برب العالمين '''»، مقصود از ايمان ، ايمان توحيد است ، همچنان كه قبلا هم گفتيم كه اعتراف به رب العالمين بودن خدا، جز با توحيد و انكار الوهيت آلهه تمام نمى شود.
در جمله «آمَنَّا بِرَبِّ العَالَمِين»، مقصود از «ايمان»، ايمان توحيد است، همچنان كه قبلا هم گفتيم كه اعتراف به «ربُّ العالَمين» بودن خدا، جز با توحيد و انكار الوهيت آلهه تمام نمى شود.


و در جمله «'''رب موسى و هرون '''» علاوه بر اقرار به توحيد، اعتراف به رسالت موسى و هارون نيز كرده اند.
و در جملۀ «رَبِّ مُوسَى وَ هَارُون»، علاوه بر اقرار به توحيد، به رسالت موسى و هارون نيز، اعتراف كرده اند.
<span id='link264'><span>
<span id='link264'><span>