تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
پس چنين نيست كه صرف همسرى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، اجر عظيم داشته باشد، و خدا براى هر كس كه همسر آن جناب شود، كرامتى و حرمتى قائل باشد، بلكه كرامت و احترام براى همسرى توأم با احسان و تقوا است. و به همين جهت است كه مى بينيم وقتى براى بار دوم، علوّ مقام ايشان را ذكر مى كند، آن را مقيد به «تقوا» نموده و مى فرمايد: «لَستُنَّ كَأحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إنِ اتَّقَيتُنَّ».
پس چنين نيست كه صرف همسرى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، اجر عظيم داشته باشد، و خدا براى هر كس كه همسر آن جناب شود، كرامتى و حرمتى قائل باشد، بلكه كرامت و احترام براى همسرى توأم با احسان و تقوا است. و به همين جهت است كه مى بينيم وقتى براى بار دوم، علوّ مقام ايشان را ذكر مى كند، آن را مقيد به «تقوا» نموده و مى فرمايد: «لَستُنَّ كَأحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إنِ اتَّقَيتُنَّ».


و اين تقييد، نظير تقييدى است كه نسبت به كرامت اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» كرده، و فرموده: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أشِدَّاءُ عَلَى الكُفَّارُ رُحَمَاءُ بَينَهُم تَرَاهُم رُكَّعاً سُجَّداً... وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَ أجراً عَظِيماً».  
و اين تقييد، نظير تقييدى است كه نسبت به كرامت اصحاب رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» كرده، و فرموده: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أشِدَّاءُ عَلَى الكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَينَهُم تَرَاهُم رُكَّعاً سُجَّداً... وَعَدَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَ أجراً عَظِيماً».  


پس معلوم مى شود همه كسانى كه صحابى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بودند، مشمول اين وعده نيستند، بلكه تنها شامل آن عده است كه «ايمان» و «عمل صالح» داشته اند. (پس اگر از يك نفر صحابى، انحراف و گناه و ظلمى سر زده باشد، ما نمى توانيم صحبت با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را، كفارۀ آن حساب كنيم).
پس معلوم مى شود همه كسانى كه صحابى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بودند، مشمول اين وعده نيستند، بلكه تنها شامل آن عده است كه «ايمان» و «عمل صالح» داشته اند. (پس اگر از يك نفر صحابى، انحراف و گناه و ظلمى سر زده باشد، ما نمى توانيم صحبت با رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را، كفارۀ آن حساب كنيم).
خط ۲۵: خط ۲۵:
«'''فَتَعَالَينَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسرِّحْكُنَّ سرَاحاً جَمِيلاً'''»:
«'''فَتَعَالَينَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسرِّحْكُنَّ سرَاحاً جَمِيلاً'''»:


در كشاف گفته : كلمه ((تعال (( در اصل براى اين وضع شده كه هر وقت در مكانى بلند قرار داشتى ، و خواستى كسى را كه در مكانى پايين تر قرار دارد صدا بزنى ، و بگويى بيا، اين كلمه را بكار ببرى ، و ليكن در اثر كثرت استعمال ، كار آن به جايى رسيده كه در همه جا استعمال مى شود، چه مكان بلند، و چه پست ، و معناى كلمه ((تعالين ((، آمدن با پا نيست ، بلكه روى آوردن بكارى است ، (در فارسى هم مى گوييم بياييد فلان كار را انجام دهيم )، يعنى بياييد با اراده و اختيارتان يكى از دو پيشنهادم را عملى كنيد، نه اينكه با پاى خود بياييد، همچنان كه مى گوييم : فلانى دارد مى آيد تا با من مخاصمه كند، و يا فلانى رفت در باره من حرف بزند، و يا برخاست تا مرا تهديد كند، كه در اين موارد هيچ يك از كلمات مى آيد، رفت و برخاست به معناى لغوى خود استعمال نشده بلكه همه آنها كنايه است
در كشاف گفته: كلمۀ «تَعَال» در اصل، براى اين وضع شده كه هر وقت در مكانى بلند قرار داشتى، و خواستى كسى را كه در مكانى پايين تر قرار دارد، صدا بزنى و بگويى «بيا»، اين كلمه را به كار ببرى، وليكن در اثر كثرت استعمال، كار آن به جايى رسيده كه در همه جا استعمال مى شود. چه مكان بلند، و چه پست.
و تمتيع عبارت است از اينكه وقتى يكى از ايشان را طلاق مى دهد مالى به او بدهد كه با آن زندگى كند، و كلمه ((تسريح (( به معناى رها كردن است ، و سراح جميل به اين معنا است كه بدون خصومت و مشاجره و بد و بيراه گفتن او را طلاق دهد
 
در اين آيه شريفه بحث هايى از نظر فقه هست ، كه مفسرين آن را ايراد كرده اند، و ليكن حق مطلب اين است كه احكامى كه در اين آيه آمده شخصى است ، و مربوط به شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، و هيچ دليلى از جهت لفظ در آيه نيست ، كه دلالت كند بر اينكه شامل غير از آن جناب نيز هست ، و تفصيل همين مطلب در كتب فقهى آمده
و معناى كلمۀ «تَعَالَين»، آمدن با پا نيست، بلكه روى آوردن به كارى است. (در فارسى هم مى گوييم: بياييد فلان كار را انجام دهيم). يعنى: بياييد با اراده و اختيارتان، يكى از دو پيشنهادم را عملى كنيد. نه اين كه با پاى خود بياييد، همچنان كه مى گوييم: «فلانى دارد مى آيد تا با من مخاصمه كند». و يا «فلانى رفت در باره من حرف بزند». و يا «برخاست تا مرا تهديد كند»، كه در اين موارد، هيچ يك از كلمات «مى آيد»، «رفت» و «برخاست»، به معناى لغوى خود استعمال نشده، بلكه همه آن ها كنايه است.
((و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخره (( - در سابق گذشت كه مقابله بين اين جمله و جمله ((ان كنتن تردن الحيوه الدنيا و زينتها...((، هر يك از دو كلام را مقيد مى كند به مخالف آن ديگرى ،
 
و «تمتيع»، عبارت است از اين كه وقتى يكى از ايشان را طلاق مى دهد، مالى به او بدهد كه با آن زندگى كند. و كلمه «تَسرِيح»، به معناى رها كردن است. و «سَرَاح جَمِيل»، به اين معنا است كه بدون خصومت و مشاجره و بد و بيراه گفتن، او را طلاق دهد.
 
در اين آيه، شريفه بحث هايى از نظر فقه هست، كه مفسران آن را ايراد كرده اند، وليكن حق مطلب اين است كه احكامى كه در اين آيه آمده، شخصى است، و مربوط به شخص رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، و هيچ دليلى از جهت لفظ در آيه نيست كه دلالت كند بر اين كه شامل غير از آن جناب نيز هست. و تفصيل همين مطلب در كتب فقهى آمده.
 
«'''و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخره'''» - در سابق گذشت كه مقابله بين اين جمله و جمله ((ان كنتن تردن الحيوه الدنيا و زينتها...((، هر يك از دو كلام را مقيد مى كند به مخالف آن ديگرى ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۹ </center>
و نبودن آن ، و در نتيجه معناى جمله مورد بحث چنين مى شود (و اگر طاعت خدا و رسول ، و سعادت خانه آخرت را اختيار كرديد، و به همين جهت در مقابل تنگى و سختى زندگى صبر كرديد، و نيز محروميت از زينت زندگى دنيا را تحمل نموديد، چنين و چنان مى شود) كه به طورى كه ديديد مقيد شد، به مخالف مضمون جمله ديگر، و در عين حال كنايه است از اينكه در همسرى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) باقى بمانند و در برابر تنگى معيشت صبر كنند، چون اگر جز اين بود، صحيح نبود كه قيد احسان را هم در آن اجر موعود شرط كند، و اين خود روشن است
و نبودن آن ، و در نتيجه معناى جمله مورد بحث چنين مى شود (و اگر طاعت خدا و رسول ، و سعادت خانه آخرت را اختيار كرديد، و به همين جهت در مقابل تنگى و سختى زندگى صبر كرديد، و نيز محروميت از زينت زندگى دنيا را تحمل نموديد، چنين و چنان مى شود) كه به طورى كه ديديد مقيد شد، به مخالف مضمون جمله ديگر، و در عين حال كنايه است از اينكه در همسرى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) باقى بمانند و در برابر تنگى معيشت صبر كنند، چون اگر جز اين بود، صحيح نبود كه قيد احسان را هم در آن اجر موعود شرط كند، و اين خود روشن است