تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
<span id='link24'><span>
<span id='link24'><span>


==علم به تاءويل كتاب مختص به خداى تعالى است ==
==علم به تأويل كتاب، مختص به خداى تعالى است ==
وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ
«'''وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ'''»:
 
از ظاهر كلام برمى آيد كه ضمير «'''تاءويله تاءويلش '''» تنها به متشابه برمى گردد، براى اينكه نزديك ترين مرجع است ، و هيشه ضمير به نزديك ترين مرجع برمى گردد (وقتى مى گوييم زيد به منزل ما آمد و به دنبالش عمرو هم آمد و گفت ... معنايش اين است كه عمرو گفت ، چون عمرو به ضميرى كه در كلمه گفت خوابيده نزديك تر است «'''مترجم '''»).
از ظاهر كلام برمى آيد كه ضمير «'''تاءويله تاءويلش '''» تنها به متشابه برمى گردد، براى اينكه نزديك ترين مرجع است ، و هيشه ضمير به نزديك ترين مرجع برمى گردد (وقتى مى گوييم زيد به منزل ما آمد و به دنبالش عمرو هم آمد و گفت ... معنايش اين است كه عمرو گفت ، چون عمرو به ضميرى كه در كلمه گفت خوابيده نزديك تر است «'''مترجم '''»).
همچنان كه ظاهر كلمه «'''تاءويل '''» در جمله «'''ابتغاء تاءويله '''» نيز همين است ، قبلا توجه فرموديد كه صرف برگشتن ضمير ب ه كلمه «'''متشابه '''» مستلزم اين نيست كه تاءويل هم تنها از آن متشابه باشد، و آيات محكمات تاءويل نداشته باشند، ممكن هم هست كه ضمير «'''تاءويله '''» را بكلمه «'''كتاب '''» برگردانيم ، همچنان كه ضمير در جمله : «'''ما تشابه منه '''» به همه كتاب برمى گردد.
همچنان كه ظاهر كلمه «'''تاءويل '''» در جمله «'''ابتغاء تاءويله '''» نيز همين است ، قبلا توجه فرموديد كه صرف برگشتن ضمير ب ه كلمه «'''متشابه '''» مستلزم اين نيست كه تاءويل هم تنها از آن متشابه باشد، و آيات محكمات تاءويل نداشته باشند، ممكن هم هست كه ضمير «'''تاءويله '''» را بكلمه «'''كتاب '''» برگردانيم ، همچنان كه ضمير در جمله : «'''ما تشابه منه '''» به همه كتاب برمى گردد.
جمله مورد بحث ، افاده حصر مى كند، چون مى فرمايد: تاءويل كتاب را به جز خدا كسى نمى داند، و ظاهر اين حصر اين است كه علم به تاءويل تنها نزد خدا است .
جمله مورد بحث ، افاده حصر مى كند، چون مى فرمايد: تاءويل كتاب را به جز خدا كسى نمى داند، و ظاهر اين حصر اين است كه علم به تاءويل تنها نزد خدا است .
و اما جمله : «'''و الراسخون فى العلم '''» عطف به آن نيست ، تا معنا چنين شود: «'''تاءويلش را نمى داند مگر خدا و راسخون در علم '''»، بلكه جمله اى از نو و در حقيقت فراز دوم جمله : «'''فاما الذين فى قلوبهم زيغ '''» است ، و معناى دو جمله اين است كه مردم نسبت به كتاب خدا دو گروه هستند، گروهى از آنها كه بيمار دلند آيات متشابه آن را دنبال مى كنند، و بعضى ديگر وقتى به آيات متشابه برمى خورند مى گويند: ما به همه قرآن ايمان داريم ، چون همه اش از ناحيه پروردگار ما آمده ، و اينگونه اختلاف كردن مردم به خاطر اختلاف دلهاى ايشان است .
 
و اما جمله : «'''و الراسخون فى العلم '''» عطف به آن نيست ، تا معنا چنين شود: «'''تاءويلش را نمى داند مگر خدا و راسخون در علم '''»، بلكه جمله اى از نو و در حقيقت فراز دوم جمله : «'''فاما الذين فى قلوبهم زيغ '''» است ، و معناى دو جمله اين است كه مردم نسبت به كتاب خدا دو گروه هستند، گروهى از آنها كه بيمار دلند آيات متشابه آن را دنبال مى كنند، و بعضى ديگر وقتى به آيات متشابه برمى خورند مى گويند: ما به همه قرآن ايمان داريم ، چون همه اش از ناحيه پروردگار ما آمده ، و اينگونه اختلاف كردن مردم به خاطر اختلاف دلهاى ايشان است.
 
دسته اول دلهاشان مبتلا به انحراف است ، و دسته دوم ، علم در دلهاشان رسوخ كرده .
دسته اول دلهاشان مبتلا به انحراف است ، و دسته دوم ، علم در دلهاشان رسوخ كرده .
علاوه بر اينكه اگر واو مذكور عاطفه باشد، و مراد اين باشد كه تنها خدا و راسخين در علم تاءويل كتاب را مى دانند در اين صورت يكى از راسخين در علم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) محسوب مى شود چون آن حضرت افضل همه اين طايفه است ، و چگونه ممكن است قرآن كريم بر قلب مباركش نازل بشود، و او آيات متشابهش را نفهمد، و بگويد «'''چه بفهمم و چه نفهمم به همه ايمان دارم ، چون همه اش از ناحيه خدا است '''».
 
و از سوى ديگر يكى از عادت هاى قرآن اين است كه وقتى مى خواهد امت اسلام و يا جماعتى را كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) هم در بين آنها است توصيف كند، نخست به صورت خاص ، آن حضرت را ذكر كرده و سپس ساير افرادرا جداگانه بيان مى كند تا رعايت شرافت و عظمت او را كرده باشد، و بعد از ذكرآن جناب آنگاه نام امت و يا آن جماعت را مى برد مانند اين آيه كه مى فرمايد: «'''آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المومنون '''» و آيه : «'''ثم انزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤ منين '''» و آيه : «'''لكن الرسول و الذين آمنوا معه و آيه : و هذا النبى و الذين آمنوا معه '''».
علاوه بر اينكه اگر واو مذكور عاطفه باشد، و مراد اين باشد كه تنها خدا و راسخين در علم تاءويل كتاب را مى دانند در اين صورت يكى از راسخين در علم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) محسوب مى شود. چون آن حضرت افضل همه اين طايفه است، و چگونه ممكن است قرآن كريم بر قلب مباركش نازل بشود، و او آيات متشابهش را نفهمد، و بگويد «چه بفهمم و چه نفهمم به همه ايمان دارم ، چون همه اش از ناحيه خدا است».
 
و از سوى ديگر يكى از عادت هاى قرآن اين است كه وقتى مى خواهد امت اسلام و يا جماعتى را كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) هم در بين آنها است توصيف كند، نخست به صورت خاص ، آن حضرت را ذكر كرده و سپس ساير افرادرا جداگانه بيان مى كند تا رعايت شرافت و عظمت او را كرده باشد، و بعد از ذكرآن جناب آنگاه نام امت و يا آن جماعت را مى برد مانند اين آيه كه مى فرمايد: «آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤمنون» و آيه: «ثم انزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين» و آيه: «لكن الرسول و الذين آمنوا معه و آيه : و هذا النبى و الذين آمنوا معه».


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۴}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]