گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۵: خط ۹۵:
مؤلف: وسط اين حديث را، به عين همين الفاظ، عياشى در تفسير خود، از زراره نقل كرده، و اين روايت به خوبى، بيان سابق ما را درباره إشهاد و خطابى كه در آيه مورد بحث بود، گواهى مى كند. به خلاف گفته هاى منكران عالَم ذَر، كه گفته بودند مقصود از اين آيه، معرفت به آيات داله بر ربوبيت خداى تعالى، براى جميع خلایق است. چون روايت بالا، مخالف با گفته هاى ايشان است.
مؤلف: وسط اين حديث را، به عين همين الفاظ، عياشى در تفسير خود، از زراره نقل كرده، و اين روايت به خوبى، بيان سابق ما را درباره إشهاد و خطابى كه در آيه مورد بحث بود، گواهى مى كند. به خلاف گفته هاى منكران عالَم ذَر، كه گفته بودند مقصود از اين آيه، معرفت به آيات داله بر ربوبيت خداى تعالى، براى جميع خلایق است. چون روايت بالا، مخالف با گفته هاى ايشان است.


صاحب معانى الأخبار هم، اين روايت را به همين سند و به عين همين الفاظ، از زراره، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده. در نقل وى، به جاى عبارت: «خود را به ايشان شناسانيد و نشان داد»، عبارت: «خود را به ايشان شناسانيد و صنع خود را نشانشان داد» آمده. و بعيد نيست اين تغيير، عمدى بوده و راوى چون ديده كه از عبارت «خود را به ايشان نشان داد»، بوى تجسم و جسمانى بودن خدا مى آيد، لذا روايت را نقل به معنا كرده، غافل از اين كه اين تغيير عبارت، هم لفظ روايت را خراب مى كند و هم معناى آن را. و خوانندگان محترم ملاحظه كردند كه همين روايت، در كافى و تفسير عياشى، به عبارت: «و خود را به ايشان نشان داد»، نقل شده بود.
صاحب معانى الأخبار هم، اين روايت را به همين سند و به عين همين الفاظ، از زراره، از ابى جعفر «عليه السلام» نقل كرده. در نقل وى، به جاى عبارت: «خود را به ايشان شناسانيد و نشان داد»، عبارت: «خود را به ايشان شناسانيد و صنع خود را نشانشان داد» آمده.  


و در حديث ابن مسكان از امام صادق (عليه السلام ) كه قبلا نقل شد نيز وارد شده بود كه گفت پرسيدم (( آيا اين معنا بطور معاينه بوده ؟ فرمود آرى (( و در آنجا هم گفتيم كه اين كلام ربطى به جسمانى بودن خدا ندارد.
و بعيد نيست اين تغيير، عمدى بوده و راوى چون ديده كه از عبارت «خود را به ايشان نشان داد»، بوى تجسم و جسمانى بودن خدا مى آيد، لذا روايت را نقل به معنا كرده، غافل از اين كه اين تغيير عبارت، هم لفظ روايت را خراب مى كند و هم معناى آن را. و خوانندگان محترم ملاحظه كردند كه همين روايت، در كافى و تفسير عياشى، به عبارت: «و خود را به ايشان نشان داد»، نقل شده بود.


و در محاسن از حسن بن فضال از ابن بكير از زراره روايت شده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) معناى آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم (( را پرسيدم ، فرمود: از آن خاطرات معرفت در دلها بجاى ماند و ليكن ساير خصوصيات موقف از يادها برفت ، و روزى خواهد آمد كه دوباره به يادشان بيايد، و اگر اين معنا نبود احدى از مردم نمى فهميد كه آفريدگار و روزى دهنده اش كيست .
و در حديث ابن مسكان، از امام صادق «عليه السلام»، كه قبلا نقل شد، نيز وارد شده بود كه گفت پرسيدم: «آيا اين معنا به طور معاينه بوده؟ فرمود: آرى»، و در آنج ا هم گفتيم كه اين كلام، ربطى به جسمانى بودن خدا ندارد.
 
و در محاسن، از حسن بن فضال، از ابن بكير، از زراره روايت شده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، معناى آيه: «و إذ أخذ ربك من بنى آدم» را پرسيدم. فرمود: از آن خاطرات، معرفت در دل ها به جاى ماند، وليكن ساير خصوصيات موقف، از يادها برفت، و روزى خواهد آمد كه دوباره به يادشان بيايد، و اگر اين معنا نبود، احدى از مردم نمى فهميد كه آفريدگار و روزى دهنده اش كيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۳۱ </center>
و در كافى به سند خود از ابى عبدالله (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: امام على بن الحسين (عليهماالسلام ) عزل (بيرون ريختن منى در خارج رحم ) را اشكال نمى كرد، و در استدلال براى آن آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم ...(( را قرائت مى نمود، و مى فرمود: نطفه هايى كه خداوند آنها را در عالم ذر بيرون كشيد و از آنها ميثاق گرفت خواه ناخواه به دنيا خواهند آمد هر چند پدران آن نطفه ها را روى سنگ سخت بريزند.
و در كافى، به سند خود، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: امام على بن الحسين «عليهما السلام»، عزل (بيرون ريختن منى در خارج رحم) را اشكال نمى كرد، و در استدلال براى آن، آيه: «و إذ أخذ ربك من بنى آدم...» را قرائت مى نمود، و مى فرمود: نطفه هايى كه خداوند آن ها را در عالَم ذَر، بيرون كشيد و از آن ها ميثاق گرفت، خواه ناخواه، به دنيا خواهند آمد، هرچند پدران، آن نطفه ها را روى سنگ سخت بريزند.


مؤ لف : اين روايت را صاحب الدر المنثور نيز از ابن ابى شيبه و ابن جرير از امام سجاد (عليه السلام ) نقل كرده ، و اين معنا از سعيد بن منصور و ابن مردويه از ابى سعيد خدرى از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) روايت شده .
مؤلف: اين روايت را، صاحب الدر المنثور نيز، از ابن ابى شيبه و ابن جرير، از امام سجاد «عليه السلام» نقل كرده، و اين معنا، از سعيد بن منصور و ابن مردويه، از ابى سعيد خدرى، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت شده.


البته خواننده محترم بايد بداند كه روايات راجع به عالم ذر بسيار زياد است كه ما در اينجا بيشتر آنها را نقل نكرديم ، براى اينكه آنچه را كه نقل كرديم وافى از معناى ديگر روايات است ، و روايات ديگرى نيز در اين باره از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله ) و ساير انبياء (عليهم السلام ) در دست هست كه - ان شاء الله - در محل خود نقل مى شود.
البته خواننده محترم بايد بداند كه روايات راجع به عالم ذر بسيار زياد است كه ما در اينجا بيشتر آنها را نقل نكرديم ، براى اينكه آنچه را كه نقل كرديم وافى از معناى ديگر روايات است ، و روايات ديگرى نيز در اين باره از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله ) و ساير انبياء (عليهم السلام ) در دست هست كه - ان شاء الله - در محل خود نقل مى شود.
۱۴٬۱۱۵

ویرایش