تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
<span id='link84'><span>
<span id='link84'><span>


==سعادت و شقاوت آدمى ، به نحو اقتضا نه عليت ، ارتباط مستقيمى با آب وگل (مواد اصلى ) او دارد. ==
پس بعيد نيست كه منظور از «طينت بهشت» و «طينت دوزخ» كه در روايات است، همان طينتى باشد كه بعدها از اجزاى بهشت و يا دوزخ مى شود، و خصوصا اين احتمال، با توجه به بعضى از تعبيراتى از قبيل «طينت عليين»، «طينت سجين»، «طينت جنت»، و «طينت نار» كه در روايات است، به نظر قوى مى رسد.
پس بعيد نيست كه منظور از (( طينت بهشت (( و (( طينت دوزخ (( كه در روايات است همان طينتى باشد كه بعدها از اجزاى بهشت و يا دوزخ مى شود، و خصوصا اين احتمال با توجه به بعضى از تعبيراتى از قبيل (( طينت عليين (( ، (( طينت سجين (( ، (( طينت جنت (( ، و (( طينت نار(( كه در روايات است به نظر قوى مى رسد.


و بنابراين احتمال ، مراد اين خواهد بود كه : انسان بر حسب تركيبى كه اجزاى بدن او دارد از ماده اى زمينى گرفته شده كه يا ماده اى پاك بوده و يا ماده اى ناپاك ، و اين ماده پاك و ناپاك در ادراكات و عواطف و قواى انسانى كه از آن تركيب شده مؤ ثر است ، به اين معنا كه انسان مركب از طينت پاك و يا ناپاك وقتى ادراكات و عواطف و قوايش شروع به كار مى كند بيشتر كارهايى مى كند و آثارى از خود نشان مى دهد كه مناسب با ماده اصليش باشد، اعمالش اعمال و آثار ماده اش را تاءييد نموده و آثار ماده اش اعمالش را كمك مى كند، تا كارش بالا گرفته انسانى سعيد و يا شقى تمام عيار گردد.  
و بنابر اين احتمال، مراد اين خواهد بود كه: انسان بر حسب تركيبى كه اجزاى بدن او دارد، از ماده اى زمينى گرفته شده، كه يا ماده اى پاك بوده و يا ماده اى ناپاك، و اين ماده پاك و ناپاك، در ادراكات و عواطف و قواى انسانى كه از آن تركيب شده، مؤثر است، به اين معنا كه انسان مركب از طينت پاك و يا ناپاك وقتى ادراكات و عواطف و قوايش شروع به كار مى كند، بيشتر كارهايى مى كند و آثارى از خود نشان مى دهد كه مناسب با ماده اصلی اش باشد. اعمالش، اعمال و آثار ماده اش را تأييد نموده و آثار ماده اش، اعمالش را كمك مى كند، تا كارش بالا گرفته، انسانى سعيد و يا شقى تمام عيار گردد.  


و اينكه گفتيم اين ارتباط بنحو اقتضا است نه به طور عليت براى اين است كه خاصيت و اثر ماده در نحوه عمل انسان مانع از اراده و سلطنت خداوند نيست . و خداوند مى تواند در اين مورد سبب ديگرى قوى تر از اسباب فعال موجود را بر انسان مسلط نمايد كه مجراى سير فعلى انسان را مبدل به مجراى ديگرى نمايد، زيرا اسباب و شرايطى كه در سرنوشت نيك و بد انسان دخالت دارند يكى و دو تا نيستند، و آنچه را كه ما سراغ داريم در قبال آنچه كه از حيطه علم ما بيرون است ذره اى بيش نيست ، به شهادت اينكه نوادرى از افراد سراغ داريم كه نشو و نمايشان بر خلاف آن مقتضياتى است كه ما آنرا منشاء مى پنداريم ، آرى ، (( يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى (( .
و اين كه گفتيم «اين ارتباط به نحو اقتضا است، نه به طور عليت»، براى اين است كه خاصيت و اثر ماده در نحوه عمل انسان، مانع از اراده و سلطنت خداوند نيست. و خداوند مى تواند در اين مورد، سبب ديگرى قوى تر از اسباب فعال موجود را بر انسان مسلط نمايد، كه مجراى سير فعلى انسان را مبدل به مجراى ديگرى نمايد. زيرا اسباب و شرايطى كه در سرنوشت نيك و بد انسان دخالت دارند، يكى و دو تا نيستند، و آنچه را كه ما سراغ داريم، در قبال آنچه كه از حيطه علم ما بيرون است، ذره اى بيش نيست، به شهادت اين كه نوادرى از افراد سراغ داريم كه نشو و نمايشان بر خلاف آن مقتضياتى است كه ما آن را منشأ مى پنداريم. آرى، «يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى».


از جمله اسباب و شرايطى كه ما از آن اطلاع داريم اين است كه : انسانى كه نطفه اش صالح و سالم باشد و در رحمى سالم پرورش يابد، و در دوران جنينى و همچنين بعد از ولادت آب ، هوا و غذايش سالم باشد و در محيط سالم زندگى كند و در مناطق اعتدالى متولد شده باشد چنين انسانى استعدادش براى سلوك طريق انسانيت بيشتر و فهمش تيزتر و ادراكش لطيف تر و نيرويش براى عمل به وظايف انسانى بيشتر است .
از جمله اسباب و شرايطى كه ما از آن اطلاع داريم، اين است كه: انسانى كه نطفه اش صالح و سالم باشد و در رحمى سالم پرورش يابد، و در دوران جنينى و همچنين بعد از ولادت، آب، هوا و غذايش سالم باشد و در محيط سالم زندگى كند و در مناطق اعتدالى متولد شده باشد، چنين انسانى استعدادش براى سلوك طريق انسانيت بيشتر و فهمش تيزتر و ادراكش لطيف تر و نيرويش براى عمل به وظايف انسانى بيشتر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۵ </center>
برعكس انسانى كه نطفه اش آلوده و يا مريض باشد و يا در رحم ناپاك و ناسالم پرورش يابد و يا غذاى سالم به آن نرسد، يا پس از ولادت محيط زندگيش سالم نباشد و يا در مناطق استوايى و قطبى به وجود آمده باشد آن استعداد و آن فهم و ادراك را ندارد، و بخشونت و قساوت قلب و كم فهمى نزديك تر است.  
بر عكس، انسانى كه نطفه اش آلوده و يا مريض باشد و يا در رحم ناپاك و ناسالم پرورش يابد و يا غذاى سالم به آن نرسد، يا پس از ولادت محيط زندگی اش سالم نباشد و يا در مناطق استوايى و قطبى به وجود آمده باشد، آن استعداد و آن فهم و ادراك را ندارد، و به خشونت و قساوت قلب و كم فهمى نزديك تر است.  


علاوه بر اين ، مزاج هاى سالمى كه از عوامل مذكور و ساير موانع و مزاحمات دورترند داراى روحى لطيف تر و عقلى كاملتر و عواطفى رقيق ترند، و اين روح و عقل و اين عواطف ، انسان را به عقايد و تصميمات و كارهايى واميدارد كه صلاح انسانيتش در آن است و او را نخست به تحصيل مواد غذايى صالح و استفاده صالح و شايسته از آن واداشته سپس از همين راه روح او را تكميل نموده در انجام اعمال صالح و تصميمات شايسته تاءييد مى كند و اين تاءثير طرفينى يعنى تاءثير مواد غذايى صالح در روح و تاءثير عمل روح در استفاده صحيح از مواد غذايى همچنان ادامه دارد تا آنكه او را به سعادت واقعيش ‍ برساند.
علاوه بر اين، مزاج هاى سالمى كه از عوامل مذكور و ساير موانع و مزاحمات دورترند، داراى روحى لطيف تر و عقلى كامل تر و عواطفى رقيق ترند، و اين روح و عقل و اين عواطف، انسان را به عقايد و تصميمات و كارهايى وامی دارد كه صلاح انسانيتش در آن است، و او را نخست به تحصيل مواد غذايى صالح و استفاده صالح و شايسته از آن واداشته، سپس از همين راه روح او را تكميل نموده، در انجام اعمال صالح و تصميمات شايسته تأييد مى كند و اين تأثير طرفينى، يعنى تأثير مواد غذايى صالح در روح و تأثير عمل روح در استفاده صحيح از مواد غذايى همچنان ادامه دارد، تا آن كه او را به سعادت واقعی اش برساند.


عين اين حرف در طرف شقاوت نيز صحيح است .
عين اين حرف، در طرف شقاوت نيز صحيح است.


قرآن كريم در اين باره نسبت بطرف سعادت فرموده : (( و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين (( و نسبت بطرف شقاوت مى فرمايد: (( ثم كان عاقبه الذين اساوا السواى ان كذبوا بايات الله و كانوا بها يستهزون (( و نظاير اين دو آيه در دو طرف بسيار است .
قرآن كريم در اين باره، نسبت به طرف سعادت فرموده: «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و إن الله لمع المحسنين». و نسبت به طرف شقاوت مى فرمايد: «ثم كان عاقبة الذين أساؤوا السوآى أن كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزؤن» و نظاير اين دو آيه، در دو طرف بسيار است.


كوتاه سخن ، سعادت انسان در زندگى خاص انسانيش يعنى سعادتش در علم و عمل ارتباط تامى به پاكيزه بودن مواد اصليش دارد، چون حامل روح انسانى همين موادند و همين موادند كه او را به سوى بهشت هدايت مى كنند، همچنانكه شقاوتش در علم كه همان ترك عقل و سرگرمى به اوهام و خرافاتى كه شهوت و غضب را در نظرها جلوه مى دهد و همچنين شقاوتش در عمل كه همان سرگرمى به لذات مادى و بى بند و بارى در شهوات حيوانى و استكبار از هر حقى است كه مزاحم و مخالف با هواى او است ، ارتباط مستقيمى با آب و گل او دارد، اين دو قسم آب و گل است كه يكى انسان را به حق و سعادت و بهشت ، و ديگرى به باطل و شقاوت و دوزخ سوق مى دهند.
كوتاه سخن: سعادت انسان در زندگى خاص انسانی اش، يعنى سعادتش در علم و عمل ارتباط تامى به پاكيزه بودن مواد اصلی اش دارد. چون حامل روح انسانى همين موادند و همين موادند كه او را به سوى بهشت هدايت مى كنند. همچنان كه شقاوتش در علم كه همان ترك عقل و سرگرمى به اوهام و خرافاتى كه شهوت و غضب را در نظرها جلوه مى دهد و همچنين شقاوتش در عمل كه همان سرگرمى به لذات مادى و بى بند و بارى در شهوات حيوانى و استكبار از هر حقى است كه مزاحم و مخالف با هواى او است، ارتباط مستقيمى با آب و گِل او دارد. اين دو قسم آب و گِل است كه يكى انسان را به حق و سعادت و بهشت، و ديگرى به باطل و شقاوت و دوزخ سوق مى دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۲۶ </center>
و البته اين سوق دادن بنحو اقتضاء است نه عليت تامه ، چون خداى تعالى است كه اين آثار را در آب و گل قرار داده و او مى تواند سبب ديگرى قوى تر از آن به كار ببرد و اثر آنرا خنثى سازد.
و البته اين سوق دادن، به نحو اقتضاء است، نه عليت تامه. چون خداى تعالى است كه اين آثار را در آب و گِل قرار داده و او مى تواند سبب ديگرى، قوى تر از آن به كار ببرد و اثر آن را خنثى سازد.
سابقا در حديث خلقت جنين در اوايل سوره (( آل عمران (( مطالبى كه دلالت بر اين معنا مى كند گذشت ، و روايات ديگرى نظير آن هست كه براى خدا مشيت و قدرت بر محو و اثبات در هر امرى را اثبات مى كند.
 
سابقا در حديث خلقت جنين در اوايل سوره «آل عمران»، مطالبى كه دلالت بر اين معنا مى كند، گذشت، و روايات ديگرى نظير آن هست كه براى خدا مشيت و قدرت بر محو و اثبات در هر امرى را اثبات مى كند.
<span id='link85'><span>
<span id='link85'><span>
==وجه دقيق ترى در بيان روايات گذشته ==
==وجه دقيق ترى در بيان روايات گذشته ==
البته روايات مورد بحث را به وجه دقيق ترى كه تعقلش محتاج به صفاى ذهن و قدم راسخ در معارف حقيقى است مى توان توجيه نمود، و آن اين است كه : سعادت و شقاوت وقتى در انسان محقق مى شود كه ادراك او فعليت پيدا كرده و مستقر شده باشد، و ادراك هم از آنجايى كه مجرد از ماده است قهرا مقيد به قيود ماده و محكوم به احكام آن كه يكى از آنها زمان (مقدار حركت ) است ، نيست.  
البته روايات مورد بحث را به وجه دقيق ترى كه تعقلش محتاج به صفاى ذهن و قدم راسخ در معارف حقيقى است مى توان توجيه نمود، و آن اين است كه : سعادت و شقاوت وقتى در انسان محقق مى شود كه ادراك او فعليت پيدا كرده و مستقر شده باشد، و ادراك هم از آنجايى كه مجرد از ماده است قهرا مقيد به قيود ماده و محكوم به احكام آن كه يكى از آنها زمان (مقدار حركت ) است ، نيست.