تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
آرى آن روزى را كه مجرمين دارند، پيشوايانشان نيز دارند، چرا كه هر كس كه سنت بدى را باب كند تا زمانى كه در دنيا عاملى به آن سنت زشت وجود دارد صاحب سنت نيز همه آن وزر را خواهد داشت ، همانها كه در دنيا مى گفتند اينكار را بكن مسؤ وليتش به گردن من !، بايد در قيامت گناه ايشان را به گردن بگيرند.
آرى آن روزى را كه مجرمين دارند، پيشوايانشان نيز دارند، چرا كه هر كس كه سنت بدى را باب كند تا زمانى كه در دنيا عاملى به آن سنت زشت وجود دارد صاحب سنت نيز همه آن وزر را خواهد داشت ، همانها كه در دنيا مى گفتند اينكار را بكن مسؤ وليتش به گردن من !، بايد در قيامت گناه ايشان را به گردن بگيرند.
اما همه اينها وزر امامت وپيشوايى باطل ورواج دادن سنتهاى بد است نه عين آن وزرى را كه مرتكب گناه دارد، تا لازمه به گردن گرفتن سنت گزاران اين باشد كه خود مرتكبين سنت باطل وزرى نداشته باشند، وبه فرض هم كه عين آن باشد، معنايش اين است كه در يك گناه دوكس ‍ معذب شود.
اما همه اينها وزر امامت وپيشوايى باطل ورواج دادن سنتهاى بد است نه عين آن وزرى را كه مرتكب گناه دارد، تا لازمه به گردن گرفتن سنت گزاران اين باشد كه خود مرتكبين سنت باطل وزرى نداشته باشند، وبه فرض هم كه عين آن باشد، معنايش اين است كه در يك گناه دوكس ‍ معذب شود.
وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتى نَبْعَث رَسولاً(۱۵)
 
توضيح اينكه فرمود: ((وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا((
«'''وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتى نَبْعَث رَسولاً(۱۵)'''»:
 
==توضيح اين كه فرمود: «و ما كنا معذبين حتى نبعث رسولا»==
از ظاهر سياقى كه در اين آيه وآيات قبل وبعد دارد بر مى آيد كه مراد از ((تعذيب (( تعذيب دنيوى وعقوبت استيصال باشد، ومؤ يد اين احتمال سياق نفى در ((ما كنا معذبين (( است ، زيرا فرق است در اينكه گفته شود: ((لسنا معذبين (( يا ((لانعذب (( يا ((لن نعذب (( ويا اينكه گفته شود: ((ما كنا معذّبين (( كه در سه تعبير اول ، تنها نفى عذاب را مى رساند، ودر تعبير چهارم استمرار نفى آن در گذشته را افاده مى كند، ومى فهماند كه سنت الهى جارى در امتهاى گذشته بر اين بوده است كه هيچ امتى را عذاب نمى كرد مگر بعد از آنكه رسولى به سويشان مى فرستاد وايشان را از عذاب خدا مى ترساند.
از ظاهر سياقى كه در اين آيه وآيات قبل وبعد دارد بر مى آيد كه مراد از ((تعذيب (( تعذيب دنيوى وعقوبت استيصال باشد، ومؤ يد اين احتمال سياق نفى در ((ما كنا معذبين (( است ، زيرا فرق است در اينكه گفته شود: ((لسنا معذبين (( يا ((لانعذب (( يا ((لن نعذب (( ويا اينكه گفته شود: ((ما كنا معذّبين (( كه در سه تعبير اول ، تنها نفى عذاب را مى رساند، ودر تعبير چهارم استمرار نفى آن در گذشته را افاده مى كند، ومى فهماند كه سنت الهى جارى در امتهاى گذشته بر اين بوده است كه هيچ امتى را عذاب نمى كرد مگر بعد از آنكه رسولى به سويشان مى فرستاد وايشان را از عذاب خدا مى ترساند.
كلمه : ((رسول (( نيز مؤ يد اين احتمال است ، چون مى توانست از آن مبعوث به ((نبى (( تعبير كند، وبفرمايد: ((حتى نبعث نبيا(( واگر در نظر خواننده مانده باشد كه در جلد دوم اين كتاب در فرق ميان ((رسول (( و((نبى (( گفتيم كه ((رسالت (( منصب خاصى است الهى كه مستلزم حكم فصل در امت است ، وگفتيم كه حكم فصل عبارتست از عذاب استيصال ويا تمتع وبهره مندى از زندگى تا مدتى معين ، همچنانكه قرآن فرموده : ((ولكلّ امة رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط وهم لايظلمون (( ونيز فرموده : قالت رسلهم افى اللّه شك فاطر السّموات والارض يدعوكم ليغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم الى اجل مسمّى (( به خلاف نبوت ، زيرا نبوت منصبى نيست كه مستلزم چنين لوازمى باشد.
كلمه : ((رسول (( نيز مؤ يد اين احتمال است ، چون مى توانست از آن مبعوث به ((نبى (( تعبير كند، وبفرمايد: ((حتى نبعث نبيا(( واگر در نظر خواننده مانده باشد كه در جلد دوم اين كتاب در فرق ميان ((رسول (( و((نبى (( گفتيم كه ((رسالت (( منصب خاصى است الهى كه مستلزم حكم فصل در امت است ، وگفتيم كه حكم فصل عبارتست از عذاب استيصال ويا تمتع وبهره مندى از زندگى تا مدتى معين ، همچنانكه قرآن فرموده : ((ولكلّ امة رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط وهم لايظلمون (( ونيز فرموده : قالت رسلهم افى اللّه شك فاطر السّموات والارض يدعوكم ليغفر لكم من ذنوبكم و يوخّركم الى اجل مسمّى (( به خلاف نبوت ، زيرا نبوت منصبى نيست كه مستلزم چنين لوازمى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۹ </center>
پس اينكه در آيه مورد بحث تعبير به رسول كرده ، خود مؤ يد اين است كه مراد از تعذيب تعذيب دنيوى است نه اخروى ومطلق تعذيب .
پس اينكه در آيه مورد بحث تعبير به رسول كرده ، خود مؤ يد اين است كه مراد از تعذيب تعذيب دنيوى است نه اخروى ومطلق تعذيب .
پس اينكه فرمود: ((وما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولا(( به منزله دفع توهّمى است كه ممكن است از كسى سر بزند، واز آيات سابق كه مى فرمود: ((اثر اعمال به صاحبش برمى گردد، وصالحين را به اجر كبير وطالحين را به عذاب اليم نويد مى داد(( چنين برداشت كند كه آثار گناهان (چه آثار سوء دنيوى آنها وچه اخرويشان ) به هيچ وجه از صاحبانش جدا شدنى نبوده وهيچ قيد وشرطى در لحوق آنها به صاحبانشان نيست .
پس اينكه فرمود: ((وما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولا(( به منزله دفع توهّمى است كه ممكن است از كسى سر بزند، واز آيات سابق كه مى فرمود: ((اثر اعمال به صاحبش برمى گردد، وصالحين را به اجر كبير وطالحين را به عذاب اليم نويد مى داد(( چنين برداشت كند كه آثار گناهان (چه آثار سوء دنيوى آنها وچه اخرويشان ) به هيچ وجه از صاحبانش جدا شدنى نبوده وهيچ قيد وشرطى در لحوق آنها به صاحبانشان نيست.
 
در اين آيه خداوند از چنين احتمالى پاسخ داده كه خدا به رحمت واسعه وعنايت كامله اش يك عذاب را كه همان عذاب استيصال دنيوى باشد مقيد به قيدى كرده ، وآن اين است كه ((بعد از بعث رسول وانذار او(( باشد، هر چند مى توانست اين قيد را نياورد، وليكن به خاطر رحمت ورافتش به زبان پيامبر بندگانش را تا نهايت درجه ، موعظه نموده وحجت را بعد از تمام شدنش كاملتر مى كند آن وقت اگر باز هم به گمراهى خود ادامه دادند عذاب را مى فرستد، وبنابراين جمله ((ما كنّا معذّبين (( معنايش ((واقع نشدن (( آن است ، ((جايز نبودن (( آن .
در اين آيه خداوند از چنين احتمالى پاسخ داده كه خدا به رحمت واسعه وعنايت كامله اش يك عذاب را كه همان عذاب استيصال دنيوى باشد مقيد به قيدى كرده ، وآن اين است كه ((بعد از بعث رسول وانذار او(( باشد، هر چند مى توانست اين قيد را نياورد، وليكن به خاطر رحمت ورافتش به زبان پيامبر بندگانش را تا نهايت درجه ، موعظه نموده وحجت را بعد از تمام شدنش كاملتر مى كند آن وقت اگر باز هم به گمراهى خود ادامه دادند عذاب را مى فرستد، وبنابراين جمله ((ما كنّا معذّبين (( معنايش ((واقع نشدن (( آن است ، ((جايز نبودن (( آن .
بنابراين آيه شريفه همانطور كه ملاحظه مى شود در مقام اين نيست كه حكم عقل را كه مى گويد: ((عقاب بدون بيان جايز نيست (( امضاء كند، بلكه كاشف از اقتضائى است كه عنايت ورحمت خداوندى دارد،وآن اين است كه هيچ قومى را (هر چند مستحق عذاب باشند) به عذاب استيصال دچار نكند مگر بعد از آنكه رسولى به سويشان گسيل دارد تا حجت را بر ايشان مؤ كد وتمامتر نموده وبا بيانهايى پى در پى گوشزدشان كند.
بنابراين آيه شريفه همانطور كه ملاحظه مى شود در مقام اين نيست كه حكم عقل را كه مى گويد: ((عقاب بدون بيان جايز نيست (( امضاء كند، بلكه كاشف از اقتضائى است كه عنايت ورحمت خداوندى دارد،وآن اين است كه هيچ قومى را (هر چند مستحق عذاب باشند) به عذاب استيصال دچار نكند مگر بعد از آنكه رسولى به سويشان گسيل دارد تا حجت را بر ايشان مؤ كد وتمامتر نموده وبا بيانهايى پى در پى گوشزدشان كند.
خط ۲۴: خط ۲۷:
اين راجع به مؤ اخذه اخروى ، واما در باره مؤ اخذه دنيوى وعذاب استيصال ، اينكه ما گفتيم : خداوند نخست رسولى را براى مردم گسيل مى دارد تا مردم را انذار كند ودر صورتى كه زير بار نرفتند برايشان عذاب مى فرستد، نه از اين نظر كه حكم عقل چنين است ، وعقل عذاب قبل از بعث رسول را محال مى داند، بلكه صرفا بدين جهت است كه خداوند سبحان چنين عنايت كرده است كه قبل از بعث رسول ، عذاب نفرستد.
اين راجع به مؤ اخذه اخروى ، واما در باره مؤ اخذه دنيوى وعذاب استيصال ، اينكه ما گفتيم : خداوند نخست رسولى را براى مردم گسيل مى دارد تا مردم را انذار كند ودر صورتى كه زير بار نرفتند برايشان عذاب مى فرستد، نه از اين نظر كه حكم عقل چنين است ، وعقل عذاب قبل از بعث رسول را محال مى داند، بلكه صرفا بدين جهت است كه خداوند سبحان چنين عنايت كرده است كه قبل از بعث رسول ، عذاب نفرستد.
مفسرين در معناى آيه مشاجره هاى طولانى دارند، كه چون بيشتر آنها از غرض بحث تفسيرى بدور است لذا به ايرادش نپرداختيم ، وشايد هم آنچه ما گفتيم با گفته آنان وفق ندهد، به هر حال حق براى پيروى و اطاعت سزاوارتر است تا گفته اين وآن .
مفسرين در معناى آيه مشاجره هاى طولانى دارند، كه چون بيشتر آنها از غرض بحث تفسيرى بدور است لذا به ايرادش نپرداختيم ، وشايد هم آنچه ما گفتيم با گفته آنان وفق ندهد، به هر حال حق براى پيروى و اطاعت سزاوارتر است تا گفته اين وآن .
وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نهْلِك قَرْيَةً أَمَرْنَا مُترَفِيهَا فَفَسقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَهَا تَدْمِيراً(۱۶)
 
«'''وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نهْلِك قَرْيَةً أَمَرْنَا مُترَفِيهَا فَفَسقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً'''»:
 
راغب در مفردات گفته است كه : كلمه ((ترفه (( به معناى توسعه دادن در نعمت است ، وقتى گفته مى شود: ((اترف فلان : فلانى مترف است (( معنايش اين است كه فلانى نعمتش از حد گذشته است - تا آنجا كه مى گويد - مراد از ((مترفين (( در جمله ((امرنا مترفيها(( همان كسانيند كه آيه : ((فامّا الانسان اذا ما ابتلاه ربّه فاكرمه ونعّمه : خدا وقتى انسان را آزمايش كند اورا اكرام نموده غرق در نعمتش ‍ مى سازد(( وصفشان مى كند.
راغب در مفردات گفته است كه : كلمه ((ترفه (( به معناى توسعه دادن در نعمت است ، وقتى گفته مى شود: ((اترف فلان : فلانى مترف است (( معنايش اين است كه فلانى نعمتش از حد گذشته است - تا آنجا كه مى گويد - مراد از ((مترفين (( در جمله ((امرنا مترفيها(( همان كسانيند كه آيه : ((فامّا الانسان اذا ما ابتلاه ربّه فاكرمه ونعّمه : خدا وقتى انسان را آزمايش كند اورا اكرام نموده غرق در نعمتش ‍ مى سازد(( وصفشان مى كند.
وصاحب مجمع البيان گفته است : ((ترفه (( به معناى نعمت است .
وصاحب مجمع البيان گفته است : ((ترفه (( به معناى نعمت است .
خط ۳۳: خط ۳۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۲ </center>
<span id='link56'><span>
<span id='link56'><span>
==توجيه امر خدا در (امرنا مترفيها ففسقوا فيها) با اينكه خدا امر به فحشاء نمى كند! ==
==توجيه امر خدا در آیه «امرنا مترفيها ففسقوا فيها»، با اين كه خدا امر به فحشاء نمى كند!==
واينكه فرمود: ((ما به مترفين آن قوم دستور داديم تا در آن قريه ها فسق وفجور كنند(( با اينكه از كلام خداى تعالى اين معنا را مى دانيم كه هرگز امر تشريعى به فسق وفجور نكرده وبلكه صريحا فرموده : ((قل انّ اللّه لايامر بالفحشاء((، لذا مى فهميم كه اين امر، امر تشريعى نبوده .
واينكه فرمود: ((ما به مترفين آن قوم دستور داديم تا در آن قريه ها فسق وفجور كنند(( با اينكه از كلام خداى تعالى اين معنا را مى دانيم كه هرگز امر تشريعى به فسق وفجور نكرده وبلكه صريحا فرموده : ((قل انّ اللّه لايامر بالفحشاء((، لذا مى فهميم كه اين امر، امر تشريعى نبوده .
واما تعلق نگرفتن امر تكوينى ، به معصيت ، از آن جهت كه معصيت است نيز واضح است بلكه واضح تر از امر تشريعى است ، زيرا اگر خداوند امر تكوينى به عملى كند، آن عمل ، ضرورى شده وديگر متعلق به اختيار كسى نمى شود، ووقتى عملى اختيارى انسان نشد انجامش ‍ معصيت نيست ، همچنانكه قرآن كريم در معناى امر تكوينى خداوند فرموده است : ((اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون ((
واما تعلق نگرفتن امر تكوينى ، به معصيت ، از آن جهت كه معصيت است نيز واضح است بلكه واضح تر از امر تشريعى است ، زيرا اگر خداوند امر تكوينى به عملى كند، آن عمل ، ضرورى شده وديگر متعلق به اختيار كسى نمى شود، ووقتى عملى اختيارى انسان نشد انجامش ‍ معصيت نيست ، همچنانكه قرآن كريم در معناى امر تكوينى خداوند فرموده است : ((اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون ((
خط ۶۵: خط ۷۰:
واين آيه خالى از اشعار به اين معنا نيست كه سنت هلاك ساختن از زمان نوح در ميان قرون بشرى شروع شده است ، وهمينطور هم هست قبلا هم در تفسير آيه : ((كان النّاس امة واحدة فبعث اللّه النّبيين ((، در جلد دوم اين كتاب گفتيم كه جامعه انسانى ، قبل از زمان نوح (عليه السلام ) يك جامعه ساده فطرى بوده است وبشر جز آنچه را كه به فطرت خود مى يافته درك نمى كرده است وبعد از آمدن نوح بود كه اختلافات در ميان بشر پيدا شد.
واين آيه خالى از اشعار به اين معنا نيست كه سنت هلاك ساختن از زمان نوح در ميان قرون بشرى شروع شده است ، وهمينطور هم هست قبلا هم در تفسير آيه : ((كان النّاس امة واحدة فبعث اللّه النّبيين ((، در جلد دوم اين كتاب گفتيم كه جامعه انسانى ، قبل از زمان نوح (عليه السلام ) يك جامعه ساده فطرى بوده است وبشر جز آنچه را كه به فطرت خود مى يافته درك نمى كرده است وبعد از آمدن نوح بود كه اختلافات در ميان بشر پيدا شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۶ </center>
مَّن كانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلَاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً(۱۸)
«'''مَّن كانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلَاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً'''»:
 
كلمه ((عاجلة (( صفت است براى موصوفى كه حذف شده وبعيد نيست كه موصوفش حيات (زندگى ) باشد، به قرينه اينكه مقابل آن را در آيه بعد، آخرت آورده است .
كلمه ((عاجلة (( صفت است براى موصوفى كه حذف شده وبعيد نيست كه موصوفش حيات (زندگى ) باشد، به قرينه اينكه مقابل آن را در آيه بعد، آخرت آورده است .
بعضى هم گفته اند كه مراد از ((عاجله (( نعمت هاى عاجله است ، بعضى نيز گفته اند كه متاع دنياى عاجل است .
بعضى هم گفته اند كه مراد از ((عاجله (( نعمت هاى عاجله است ، بعضى نيز گفته اند كه متاع دنياى عاجل است .
ومفردات در معناى ((يصليها(( گفته است كه اصل اين كلمه ((صلى (( وبه معناى گيراندن آتش است ، آنگاه از خليل نقل كرده كه گفته است : معناى ((صلى الكافر النّار(( اين است كه كافر حرارت آتش را چشيد. وبه همين معنا است جمله ((يصلونها فبئس ‍ المصير(( وبعضى گفته اند ((صلى النار(( به معناى ((داخل آتش ‍ گشت (( مى باشد و((اصلى النار(( يعنى : ((ديگرى را در آتش ‍ انداخت (( همچنانكه در قرآن كريم آمده است : ((فسوف نصليه نارا((
 
و مفردات در معناى ((يصليها(( گفته است كه اصل اين كلمه ((صلى (( وبه معناى گيراندن آتش است ، آنگاه از خليل نقل كرده كه گفته است : معناى ((صلى الكافر النّار(( اين است كه كافر حرارت آتش را چشيد. وبه همين معنا است جمله ((يصلونها فبئس ‍ المصير(( وبعضى گفته اند ((صلى النار(( به معناى ((داخل آتش ‍ گشت (( مى باشد و((اصلى النار(( يعنى : ((ديگرى را در آتش ‍ انداخت (( همچنانكه در قرآن كريم آمده است : ((فسوف نصليه نارا((
ودر مجمع البيان گفته : ((مدحور(( از ماده ((دحر(( به معناى دور كردن است : ومدحور يعنى مطرود ودور شده . اينكه گفته مى شود ((اللّهم ادحر عنّا الشّيطان - يعنى خدايا شيطان را از ما دور كن ((
ودر مجمع البيان گفته : ((مدحور(( از ماده ((دحر(( به معناى دور كردن است : ومدحور يعنى مطرود ودور شده . اينكه گفته مى شود ((اللّهم ادحر عنّا الشّيطان - يعنى خدايا شيطان را از ما دور كن ((
مراد از ((اراده عاجله (( در آيه : ((من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها...((
مراد از ((اراده عاجله (( در آيه : ((من كان يريد العاجلة عجلنا له فيها...((
خط ۸۱: خط ۸۸:
خداى سبحان اين حقيقت را در آيه اى ديگر به زبانى ديگر بيان كرده و فرمود: ((ولولاان يكون النّاس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرّحمن لبيوتهم سقفا من فضّة ومعارج عليها يظهرون ولبيوتهم ابوابا وسررا عليها يتّكون وزخرفا وان كلّ ذلك لمّا متاع الحيوة الدّنيا((
خداى سبحان اين حقيقت را در آيه اى ديگر به زبانى ديگر بيان كرده و فرمود: ((ولولاان يكون النّاس امة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرّحمن لبيوتهم سقفا من فضّة ومعارج عليها يظهرون ولبيوتهم ابوابا وسررا عليها يتّكون وزخرفا وان كلّ ذلك لمّا متاع الحيوة الدّنيا((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۸ </center>
يعنى اگر نبود يكنواخت زندگى كردن مردم ، واينكه همه محكوم به قانون اسباب وعللند، ودر اين قانون فرقى ميان مؤ من وكافر نيست وهر يك از اين دوفريق به عوامل غنى وثروت مصادف شود ثروتمند گشته و هر يك به عوامل مخالف آن برخورد كند فقير مى شود، چه مؤ من وچه كافر، ما كفار را به مزيد نعمتهاى دنيوى اختصاص مى داديم ، چون نعمتهاى دنيوى در نزد ما ودر بازار آخرت ارج وقيمتى ندارد.
يعنى اگر نبود يكنواخت زندگى كردن مردم ، واينكه همه محكوم به قانون اسباب وعللند، ودر اين قانون فرقى ميان مؤمن وكافر نيست وهر يك از اين دوفريق به عوامل غنى وثروت مصادف شود ثروتمند گشته و هر يك به عوامل مخالف آن برخورد كند فقير مى شود، چه مؤ من وچه كافر، ما كفار را به مزيد نعمتهاى دنيوى اختصاص مى داديم ، چون نعمتهاى دنيوى در نزد ما ودر بازار آخرت ارج وقيمتى ندارد.
اين بود معنايى كه ما براى ((اراده عاجله (( كرديم ، بعضى ديگر گفته اند: مقصود از خواستن عاجله ، اين است كه انسان هر چه مى كند مقصودش طلب دنيا باشد نه آخرت ، چنين كسى در آخرت از پاداش ‍ نيك اعمالش بى بهره است ، وليكن اين قيدى است كه آيه را بدون دليل ، مقيد بدان كرده اند وبعيد نيست اين معنى را از آيه : ((من كان يريد الحيوة الدّنيا وزينتها نوفّ اليهم اعمالهم فيها وهم فيها لايبخسون اولئك الّذين ليس لهم فى الاخرة الاالنّار گرفته باشد، غافل از اينكه اين آيه با آيه مورد بحث ، دوغرض مختلف را دنبال مى كنند، به اين صورت كه آيه مورد بحث در مقام بيان اين معنا است كه ((طالب دنيا از سعى و كوشش جز همان دنيا بهره نمى برد(( وآيه سوره هود در اين مقام است كه بفهماند ((انسان جز عملش بهره ديگرى ندارد((، يعنى اگر طالب دنيا باشد همان دنيا را به اومى رسانند، وفرق ميان اين دوغرض روشن وواضح است (دقت بفرمائيد)
اين بود معنايى كه ما براى ((اراده عاجله (( كرديم ، بعضى ديگر گفته اند: مقصود از خواستن عاجله ، اين است كه انسان هر چه مى كند مقصودش طلب دنيا باشد نه آخرت ، چنين كسى در آخرت از پاداش ‍ نيك اعمالش بى بهره است ، وليكن اين قيدى است كه آيه را بدون دليل ، مقيد بدان كرده اند وبعيد نيست اين معنى را از آيه : ((من كان يريد الحيوة الدّنيا وزينتها نوفّ اليهم اعمالهم فيها وهم فيها لايبخسون اولئك الّذين ليس لهم فى الاخرة الاالنّار گرفته باشد، غافل از اينكه اين آيه با آيه مورد بحث ، دوغرض مختلف را دنبال مى كنند، به اين صورت كه آيه مورد بحث در مقام بيان اين معنا است كه ((طالب دنيا از سعى و كوشش جز همان دنيا بهره نمى برد(( وآيه سوره هود در اين مقام است كه بفهماند ((انسان جز عملش بهره ديگرى ندارد((، يعنى اگر طالب دنيا باشد همان دنيا را به اومى رسانند، وفرق ميان اين دوغرض روشن وواضح است (دقت بفرمائيد)
ومعناى جمله ((ثمّ جعلنا له جهنّم يصليها مذموما مدحورا(( اين است كه ما جهنم را جزاى اودر آخرت قرار داديم تا حرارت آن را بچشد آنهم در حالى كه مذموم ودور از رحمت باشد، واين دوقيد، يعنى قيد مذموم ودورى از رحمت مى فهماند كه وى ((مخصوص به جهنم (( و((محروم از مغفرت ورحمت (( است .
ومعناى جمله ((ثمّ جعلنا له جهنّم يصليها مذموما مدحورا(( اين است كه ما جهنم را جزاى اودر آخرت قرار داديم تا حرارت آن را بچشد آنهم در حالى كه مذموم ودور از رحمت باشد، واين دوقيد، يعنى قيد مذموم ودورى از رحمت مى فهماند كه وى ((مخصوص به جهنم (( و((محروم از مغفرت ورحمت (( است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۸۹ </center>
واين آيه هر چند كه وضعيت دنياطلبان وغافلان از آخرت را بيان مى كند، وليكن بايد بدانيم كه مراتب دنيا طلبى وانكار آخرت مختلف است ، يكى هم از ناحيه زبان چنين است وهم از ناحيه عمل ، وديگرى در مرحله عمل چنين است هر چند لسانا به نشاءه آخرت گواهى مى دهد، جمله ((وللاخرة اكبر درجات ...(( كه به زودى مى آيد نيز اين اختلاف را تصديق مى كند.
واين آيه هر چند كه وضعيت دنياطلبان وغافلان از آخرت را بيان مى كند، وليكن بايد بدانيم كه مراتب دنيا طلبى وانكار آخرت مختلف است ، يكى هم از ناحيه زبان چنين است وهم از ناحيه عمل ، وديگرى در مرحله عمل چنين است هر چند لسانا به نشاءه آخرت گواهى مى دهد، جمله ((وللاخرة اكبر درجات ...(( كه به زودى مى آيد نيز اين اختلاف را تصديق مى كند.
وَ مَنْ أَرَادَ الاَخِرَةَ وَ سعَى لهََا سعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئك كانَ سعْيُهُم مَّشكُوراً(۱۹) ومن اراد الاخرة و سعى لها سعيها وهومؤ من فاولئك كان سعيهم مشكورا
 
«'''وَ مَنْ أَرَادَ الاَخِرَةَ وَ سعَى لهََا سعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئك كانَ سعْيُهُم مَّشكُوراً'''»:
 
راغب مى گويد: ((سعى (( به معناى راه رفتن به سرعت است ، البته نه به آن حدى كه دويدن شمرده شود، ودر حديث در هر كار (چه خير و چه شر) استعمال مى شود.
راغب مى گويد: ((سعى (( به معناى راه رفتن به سرعت است ، البته نه به آن حدى كه دويدن شمرده شود، ودر حديث در هر كار (چه خير و چه شر) استعمال مى شود.
در باره جمله ((ومن اراد الاخرة (( بيان ما همان است كه در جمله ((من كان يريد العاجله (( گذشت ، اشكال ما هم به كلام مفسرى كه گفته است : ((معناى اينكه فرموده : ((ومن اراد الاخرة (( اين است كه آن كس كه با عمل خود آخرت را طالب باشد(( همان اشكالى است كه در گفتار مفسّر در معناى جمله ((من اراد العاجلة (( گذشت .
در باره جمله ((ومن اراد الاخرة (( بيان ما همان است كه در جمله ((من كان يريد العاجله (( گذشت ، اشكال ما هم به كلام مفسرى كه گفته است : ((معناى اينكه فرموده : ((ومن اراد الاخرة (( اين است كه آن كس كه با عمل خود آخرت را طالب باشد(( همان اشكالى است كه در گفتار مفسّر در معناى جمله ((من اراد العاجلة (( گذشت .
<span id='link59'><span>
<span id='link59'><span>