تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
وسيله يكى از اين دوبه گروه صالحان از مؤ منين ملحق شود، ودر جاى ديگر در حق اين طايفه فرموده : ((واخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاصالحا واخر سيئا عسى اللّه ان يتوب عليهم (( ونيز فرموده : ((و اخرون مرجون لامر اللّه اما يعذبهم واما يتوب عليهم ((
وسيله يكى از اين دوبه گروه صالحان از مؤ منين ملحق شود، ودر جاى ديگر در حق اين طايفه فرموده : ((واخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاصالحا واخر سيئا عسى اللّه ان يتوب عليهم (( ونيز فرموده : ((و اخرون مرجون لامر اللّه اما يعذبهم واما يتوب عليهم ((
آرى ، اين طايفه با طايفه اى كه هم ايمان دارند وهم عمل صالح ، در اين جهت شركت دارند كه خدا به پاداش اينكه ايمان آوردند ايشان را بر حق پايدار مى نمايد، همچنانكه فرمود: ((وبشر الّذين آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم (( ونيز فرمود: ((يثبت اللّه الّذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا وفى الاخرة ((
آرى ، اين طايفه با طايفه اى كه هم ايمان دارند وهم عمل صالح ، در اين جهت شركت دارند كه خدا به پاداش اينكه ايمان آوردند ايشان را بر حق پايدار مى نمايد، همچنانكه فرمود: ((وبشر الّذين آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم (( ونيز فرمود: ((يثبت اللّه الّذين آمنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا وفى الاخرة ((
وَ أَنَّ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ أَعْتَدْنَا لهَُمْ عَذَاباً أَلِيماً(۱۰)
 
«'''وَ أَنَّ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ أَعْتَدْنَا لهَُمْ عَذَاباً أَلِيماً'''»:
 
((اعتاد(( به معناى ((اعداد وتهيه كردن ((است كه از ((عتاد(( (به بفتح عين ) گرفته شده است ، وبه طورى كه راغب مى گويد به معناى ((ذخيره كردن چيزى است (( قبل از رسيدن وقت حاجت ونياز به آن .
((اعتاد(( به معناى ((اعداد وتهيه كردن ((است كه از ((عتاد(( (به بفتح عين ) گرفته شده است ، وبه طورى كه راغب مى گويد به معناى ((ذخيره كردن چيزى است (( قبل از رسيدن وقت حاجت ونياز به آن .
از سياق آيه چنين برمى آيد كه جمله مورد بحث ، عطف باشد به جمله ((ان لهم ...(( كه در آيه قبل بود وتقديرش چنين است : ((قرآن بشارت مى دهد كسانى را كه عمل صالح كردند به اينكه همانا براى آنان است اجرى بزرگ وبراى كسانى كه ايمان به آخرت نياورند عذابى دردناك ذخيره كرده ايم (( اگر عذاب كفار را براى مؤ منين بشارت داده از اين جهت است كه عذاب ايشان انتقامى است كه خدا از دشمنان دين مى گيرد وباعث روشنى ديدگان مؤ منين مى شود.
از سياق آيه چنين برمى آيد كه جمله مورد بحث ، عطف باشد به جمله ((ان لهم ...(( كه در آيه قبل بود وتقديرش چنين است : ((قرآن بشارت مى دهد كسانى را كه عمل صالح كردند به اينكه همانا براى آنان است اجرى بزرگ وبراى كسانى كه ايمان به آخرت نياورند عذابى دردناك ذخيره كرده ايم (( اگر عذاب كفار را براى مؤ منين بشارت داده از اين جهت است كه عذاب ايشان انتقامى است كه خدا از دشمنان دين مى گيرد وباعث روشنى ديدگان مؤ منين مى شود.
حال چرا از اوصاف اين طايفه ، تنها ((ايمان نياوردن به آخرت (( را ذكر كرده با اينكه كفر، با انكار غير آخرت - مثل انكار توحيد يا نبوت - نيز تحقق مى يابد؟ جوابش اين است كه چون سياق كلام در بيان اثرى است كه دين قيم به دنبال دارد وبا انكار معاد ديگر خاصيت واثرى براى دين قيم باقى نمى ماند، هر چند منكر معاد قائل به وحدانيت خداوند و ساير معارف حق باشد، وبه همين جهت است كه مى بينيم خداى تعالى فراموش كردن قيامت را ريشه تمامى گمراهيها ناميده وفرمود: ((ان الّذين يضلون عن سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((
حال چرا از اوصاف اين طايفه ، تنها ((ايمان نياوردن به آخرت (( را ذكر كرده با اينكه كفر، با انكار غير آخرت - مثل انكار توحيد يا نبوت - نيز تحقق مى يابد؟ جوابش اين است كه چون سياق كلام در بيان اثرى است كه دين قيم به دنبال دارد وبا انكار معاد ديگر خاصيت واثرى براى دين قيم باقى نمى ماند، هر چند منكر معاد قائل به وحدانيت خداوند و ساير معارف حق باشد، وبه همين جهت است كه مى بينيم خداى تعالى فراموش كردن قيامت را ريشه تمامى گمراهيها ناميده وفرمود: ((ان الّذين يضلون عن سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب ((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۶ </center>
وَ يَدْعُ الانسنُ بِالشرِّ دُعَاءَهُ بِالخَْيرِ وَ كانَ الانسنُ عجُولاً(۱۱)
«'''وَ يَدْعُ الانسانُ بِالشرِّ دُعَاءَهُ بِالخَْيرِ وَ كانَ الانسانُ عجُولاً'''»:
 
مراد از ((دعا(( بطورى كه از سياق آيه استفاده مى شود مطلق طلب است ، چه به لفظ دعا باشد مثل ((خدايا مال واولاد بر من روزى كن و...(( وچه بدون لفظ صورت گيرد وبه صورت سعى وعمل بوده باشد، همه اينها دعا ودرخواست از خداست ، حتى اگر اين درخواست از كسى صادر شود كه به خدا معتقد نبوده وتوجهى به درخواست از خدا ندارد، چون در حقيقت غير از خدا معطى ومانعى وجود ندارد همچنانكه فرمود: ((يسله من فى السّموات والارض ونيز فرموده : ((واتيكم من كل ما سالتموه ((
مراد از ((دعا(( بطورى كه از سياق آيه استفاده مى شود مطلق طلب است ، چه به لفظ دعا باشد مثل ((خدايا مال واولاد بر من روزى كن و...(( وچه بدون لفظ صورت گيرد وبه صورت سعى وعمل بوده باشد، همه اينها دعا ودرخواست از خداست ، حتى اگر اين درخواست از كسى صادر شود كه به خدا معتقد نبوده وتوجهى به درخواست از خدا ندارد، چون در حقيقت غير از خدا معطى ومانعى وجود ندارد همچنانكه فرمود: ((يسله من فى السّموات والارض ونيز فرموده : ((واتيكم من كل ما سالتموه ((
پس به شهادت اين دوآيه ، دعا به معناى مطلق طلب است ، وحرف ((باء(( در دوكلمه : ((بالشّر(( و((بالخير(( براى چسباندن فعل به مفعول آن است ومقصود اين است كه انسان به همان نحوشر را مى خواند وآن را درخواست مى كند كه خير را مى طلبد.
 
پس به شهادت اين دوآيه ، دعا به معناى مطلق طلب است ، وحرف ((باء(( در دوكلمه : ((بالشّر(( و((بالخير(( براى چسباندن فعل به مفعول آن است ومقصود اين است كه انسان به همان نحوشر را مى خواند و آن را درخواست مى كند كه خير را مى طلبد.
<span id='link46'><span>
<span id='link46'><span>
==بيان اينكه انسان عجول بوده وآنسان كه در طلب خيرات است در پى شر نيز مى باشد(ويدع الانسان بالشر دعائه بالخير) ==
==بيان اين كه انسان عجول بوده وآنسان كه در طلب خيرات است در پى شر نيز مى باشد(و يدع الانسان بالشر دعائه بالخير) ==
بنابراين مقصود از اينكه فرمود: ((انسان عجول است (( اين خواهد بود كه اووقتى چيزى را طلب مى كند صبر وحوصله به خرج نمى دهد، در جهات صلاح وفساد خود نمى انديشد تا در آنچه طلب مى كند راه خير برايش مشخص گردد، واز آن راه به طلبش اقدام كند بلكه به محض ‍ اينكه چيزى را برايش تعريف كردند ومطابق ميلش ديد با عجله و شتابزدگى به سويش مى رود ودر نتيجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى آيد كه مايه خسارت وزحمتش مى شود، وگاهى هم خيرى بوده كه از آن نفع مى برد.
بنابراين مقصود از اينكه فرمود: ((انسان عجول است (( اين خواهد بود كه اووقتى چيزى را طلب مى كند صبر وحوصله به خرج نمى دهد، در جهات صلاح وفساد خود نمى انديشد تا در آنچه طلب مى كند راه خير برايش مشخص گردد، واز آن راه به طلبش اقدام كند بلكه به محض ‍ اينكه چيزى را برايش تعريف كردند ومطابق ميلش ديد با عجله و شتابزدگى به سويش مى رود ودر نتيجه گاهى آن امر، شرى از آب در مى آيد كه مايه خسارت وزحمتش مى شود، وگاهى هم خيرى بوده كه از آن نفع مى برد.
اين آيه وآيات بعديش در سياق توبيخ وسرزنشى است كه ناشى از منت نهادن خداى تعالى در آيات قبل است كه مساءله ((هدايت اقوم (( را به رخ بندگانش مى كشد، گوئى كه فرموده است : ما كتابى نازل كرديم كه شما را به سوى ملتى اقوم هدايت مى كند وگروندگان به آن ملت وكيش ‍ را به سعادت وبهشت مى رساند وبه سوى اجرى عظيم وخيرى كثير ارشاد مى كند،
اين آيه وآيات بعديش در سياق توبيخ وسرزنشى است كه ناشى از منت نهادن خداى تعالى در آيات قبل است كه مساءله ((هدايت اقوم (( را به رخ بندگانش مى كشد، گوئى كه فرموده است : ما كتابى نازل كرديم كه شما را به سوى ملتى اقوم هدايت مى كند وگروندگان به آن ملت وكيش ‍ را به سعادت وبهشت مى رساند وبه سوى اجرى عظيم وخيرى كثير ارشاد مى كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۷ </center>
وليكن جنس بشر عجول است وبه خاطر همين عجله اش ميان خير و شر فرق نمى گذارد، بلكه هر چه برايش پيش بيايد همان را مى خواهد و در طلبش برمى خيزد، بدون اينكه خير وشر را از هم جدانموده وحق را از باطل تشخيص دهد، در نتيجه به همان نحوى كه عاشق خير است ، شر را نيز به همان وجه طلب مى كند، وهمانطور كه بايد بر سر حق سر وسينه بشكند بر سر باطل هم مى شكند.
وليكن جنس بشر عجول است وبه خاطر همين عجله اش ميان خير و شر فرق نمى گذارد، بلكه هر چه برايش پيش بيايد همان را مى خواهد و در طلبش برمى خيزد، بدون اينكه خير وشر را از هم جدانموده وحق را از باطل تشخيص دهد، در نتيجه به همان نحوى كه عاشق خير است ، شر را نيز به همان وجه طلب مى كند، وهمانطور كه بايد بر سر حق سر وسينه بشكند بر سر باطل هم مى شكند.
سزاوار نيست كه انسان دستخوش عجله گشته وهر چه را كه دلش ‍ خواست واشتهايش طلب كرد دنبال كند وهر عملى كه ارتكابش برايش ‍ ممكن بود مرتكب شود، وتا آنجا كه تيغش بريد ببرد، وآنگاه اين معنا را بهانه كند كه خدا برايم فراهم كرد واگر اونمى خواست نمى گذاشت من اينكار را بكنم ! درست است كه شب وروز دوآيت الهى اند، وهيچ وقت در يك حال نمى مانند، بلكه خدا با آيت شب آثار روز را از بين برده و حركات موجودات را متوقف وديدگان را به خواب مى برد، وبرعكس ‍ با آيت روز قوا را بار ديگر بيدار نموده ومردم به طلب فضل پروردگارشان به جنب وجوش در مى آيند، وبا اين شب وروز عدد سالها وحسابها را در دست دارند.
سزاوار نيست كه انسان دستخوش عجله گشته وهر چه را كه دلش ‍ خواست واشتهايش طلب كرد دنبال كند وهر عملى كه ارتكابش برايش ‍ ممكن بود مرتكب شود، وتا آنجا كه تيغش بريد ببرد، وآنگاه اين معنا را بهانه كند كه خدا برايم فراهم كرد واگر اونمى خواست نمى گذاشت من اينكار را بكنم ! درست است كه شب وروز دوآيت الهى اند، وهيچ وقت در يك حال نمى مانند، بلكه خدا با آيت شب آثار روز را از بين برده و حركات موجودات را متوقف وديدگان را به خواب مى برد، وبرعكس ‍ با آيت روز قوا را بار ديگر بيدار نموده ومردم به طلب فضل پروردگارشان به جنب وجوش در مى آيند، وبا اين شب وروز عدد سالها وحسابها را در دست دارند.
ودرست است كه اعمال خير وشر همه به اذن خدا در عالم وجود تحقق مى يابند وهمه آنها با قدرتى براى آدمى مقدور است كه خدا به آدمى داده است وليكن اين معنى باعث نمى شود كه اعمال خير وشر، هر دو براى آدمى جايز شوند، وانسان هر چه را كه هوس كرد با عجله و سراسيمه دنبال نمايد، وبدون هيچ احساس مسؤ وليتى مرتكب هر عملى - چه خير وچه شر - بشود وهمان طور كه در اطاعت خدا آزاد است معصيت خدا را هم آزادانه مرتكب شود.
ودرست است كه اعمال خير وشر همه به اذن خدا در عالم وجود تحقق مى يابند وهمه آنها با قدرتى براى آدمى مقدور است كه خدا به آدمى داده است وليكن اين معنى باعث نمى شود كه اعمال خير وشر، هر دو براى آدمى جايز شوند، وانسان هر چه را كه هوس كرد با عجله و سراسيمه دنبال نمايد، وبدون هيچ احساس مسؤ وليتى مرتكب هر عملى - چه خير وچه شر - بشود وهمان طور كه در اطاعت خدا آزاد است معصيت خدا را هم آزادانه مرتكب شود.
بلكه واجب است اعمال شر را مانند شب تاريك كننده دانسته و نزديكش نشود وعمل خير را مانند روز بينا كننده دانسته انجامش دهد، وبا انجام آن فضل پروردگار خود را جستجونمايد، اميدوار باشد كه خدا به پاداش آن سعادت آخرت ورزق كريمش مرحمت فرمايد آرى عمل آدمى گريبانگير آدمى است وتا اورا به سعادت ويا شقاوتش ‍ نكشاند دست بردار نيست وآنچه مى كند آثارش به خود برگشته وبه غير خود نمى رسد، وكسى را به جاى خود نمى گيرد. اين آن معنائيست كه از سياق آيه استفاده مى شود وبا در نظر گرفتن آن ، چند نكته روشن مى گردد:
بلكه واجب است اعمال شر را مانند شب تاريك كننده دانسته و نزديكش نشود وعمل خير را مانند روز بينا كننده دانسته انجامش دهد، وبا انجام آن فضل پروردگار خود را جستجونمايد، اميدوار باشد كه خدا به پاداش آن سعادت آخرت ورزق كريمش مرحمت فرمايد آرى عمل آدمى گريبانگير آدمى است وتا اورا به سعادت ويا شقاوتش ‍ نكشاند دست بردار نيست وآنچه مى كند آثارش به خود برگشته وبه غير خود نمى رسد، وكسى را به جاى خود نمى گيرد. اين آن معنائيست كه از سياق آيه استفاده مى شود وبا در نظر گرفتن آن ، چند نكته روشن مى گردد:
<span id='link47'><span>
<span id='link47'><span>
خط ۳۲: خط ۴۱:
ومراد از ((عجله (( علاقه آدمى است به اينكه آنچه ميل دارد به زودى تحقق يابد، نه لجاجت ودرخواست عذاب .
ومراد از ((عجله (( علاقه آدمى است به اينكه آنچه ميل دارد به زودى تحقق يابد، نه لجاجت ودرخواست عذاب .
وما از اين نظر مفردات آيه را معنا كرديم كه مفسرين در معانى آنها اختلاف عجيبى به راه انداخته اند ودر وجه اتصال آيه به آيات قبل و بعدش حرفهائى مضطرب وگوناگون زده اند، كه چون فايده اى در نقل آنها نديديم از ايراد آنها وغور وبحث در پيرامونش صرفنظر نموديم ، كسانى كه مايلند همه آنها را ببينند بايد به كتب تفسير مراجعه نمايند.
وما از اين نظر مفردات آيه را معنا كرديم كه مفسرين در معانى آنها اختلاف عجيبى به راه انداخته اند ودر وجه اتصال آيه به آيات قبل و بعدش حرفهائى مضطرب وگوناگون زده اند، كه چون فايده اى در نقل آنها نديديم از ايراد آنها وغور وبحث در پيرامونش صرفنظر نموديم ، كسانى كه مايلند همه آنها را ببينند بايد به كتب تفسير مراجعه نمايند.
وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ وَ النهَارَ ءَايَتَينِ فَمَحَوْنَا ءَايَةَ الَّيْلِ وَ جَعَلْنَا ءَايَةَ النهَارِ مُبْصرَةً لِّتَبْتَغُوا فَضلاً مِّن رَّبِّكمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السنِينَ وَ الحِْساب وَ كلَّ شىْءٍ فَصلْنَهُ تَفْصِيلاً(۱۲)
 
«'''وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ وَ النهَارَ ءَايَتَينِ فَمَحَوْنَا ءَايَةَ الَّيْلِ وَ جَعَلْنَا ءَايَةَ النهَارِ مُبْصرَةً لِّتَبْتَغُوا فَضلاً مِّن رَّبِّكمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السنِينَ وَ الحِْساب وَ كلَّ شىْءٍ فَصلْنَهُ تَفْصِيلاً'''»:
 
در مجمع البيان آمده : كلمه ((مبصره (( به معناى ((مضيئه : روشنگر(( ((منيرة : نور دهنده (( و((نيرة : درخشنده (( است ابو عمروگفته : مقصود از اين كلمه اينست كه مردم به وسيله قرآن بينا مى شوند، همانطور كه گفته مى شود ((ليل نائم (( و((سرّ كاتمّ((، كسائى گفته : عرب وقتى مى گويد: ((ابصر النهار(( يعنى بينا كرد روز، مقصود اين است كه روشن شد.
در مجمع البيان آمده : كلمه ((مبصره (( به معناى ((مضيئه : روشنگر(( ((منيرة : نور دهنده (( و((نيرة : درخشنده (( است ابو عمروگفته : مقصود از اين كلمه اينست كه مردم به وسيله قرآن بينا مى شوند، همانطور كه گفته مى شود ((ليل نائم (( و((سرّ كاتمّ((، كسائى گفته : عرب وقتى مى گويد: ((ابصر النهار(( يعنى بينا كرد روز، مقصود اين است كه روشن شد.
<span id='link48'><span>
<span id='link48'><span>
==مراد از آيت بودن شب وروز ومحوآيت ليل ومبصره بودن آيات نهار ==
==مراد از آيت بودن شب وروز ومحوآيت ليل ومبصره بودن آيات نهار ==
ودوكلمه ((ليل (( و((نهار(( به معناى ظلمت ونورى است كه متعاقب هم وبه خاطر مواجه بودن زمين با طلوع وغروب آفتاب در زمين پديد مى آيند، واين دومانند ساير موجودات
و دو كلمه ((ليل (( و((نهار(( به معناى ظلمت ونورى است كه متعاقب هم وبه خاطر مواجه بودن زمين با طلوع وغروب آفتاب در زمين پديد مى آيند، واين دومانند ساير موجودات
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۹ </center>
عالم وهمچنين احوال آن موجودات دوآيت از آيات خداى سبحان است كه بالذات دلالت بر يكتايى خدا در ربوبيت مى كند.
عالم و همچنين احوال آن موجودات دوآيت از آيات خداى سبحان است كه بالذات دلالت بر يكتايى خدا در ربوبيت مى كند.
واز همينجا روشن مى شود اينكه فرمود: ((شب وروز را دوآيت قرار داد(( مقصود اين است كه آنها را دوآيت خلق كرد، نه اينكه در آغاز خلقتشان آيت نبودند وبعدا آنها را آيت خود قرار داد وآنها را به عنوان دليل مقرر داشت ، زيرا تمامى موجودات از همان اصل وجود، آياتى هستند كه بر مكون خود دلالت دارند.
و از همينجا روشن مى شود اينكه فرمود: ((شب وروز را دوآيت قرار داد(( مقصود اين است كه آنها را دوآيت خلق كرد، نه اينكه در آغاز خلقتشان آيت نبودند وبعدا آنها را آيت خود قرار داد وآنها را به عنوان دليل مقرر داشت ، زيرا تمامى موجودات از همان اصل وجود، آياتى هستند كه بر مكون خود دلالت دارند.
 
بنابراين به خوبى روشن مى شود كه مراد از آيت شب وآيت روز خود شب وروز است ، ودر حقيقت اضافه آيت به ليل ونهار در عبارت ((آية الليل وآية النهار(( اضافه بيانيه است نه اضافه لاميه ومقصود از محو ليل تاريك كردن وپنهان كردن آن از چشمها است ، كه به خلاف روز باشد.
بنابراين به خوبى روشن مى شود كه مراد از آيت شب وآيت روز خود شب وروز است ، ودر حقيقت اضافه آيت به ليل ونهار در عبارت ((آية الليل وآية النهار(( اضافه بيانيه است نه اضافه لاميه ومقصود از محو ليل تاريك كردن وپنهان كردن آن از چشمها است ، كه به خلاف روز باشد.
پس اينكه بعضى ها گفته اند: مراد از ((آيت ليل (( ماه ومراد از محو آن ، لكه هايى است كه در آن دوديده مى شود، ومراد از ((آيت نهار(( خود آفتاب ، ومبصر بودن آن ، نداشتن آن لكه ها است به هيچ وجه صحيح نيست .
پس اينكه بعضى ها گفته اند: مراد از ((آيت ليل (( ماه ومراد از محو آن ، لكه هايى است كه در آن دوديده مى شود، ومراد از ((آيت نهار(( خود آفتاب ، ومبصر بودن آن ، نداشتن آن لكه ها است به هيچ وجه صحيح نيست .
زيرا گفتگودر خود دو((آيت (( (ليل ونهار) است ، نه در آيت آن دو آيت ، علاوه بر اين ، تفريعى كه بر جمله مورد بحث كرده وفرموده : ((لتبتغوا فضلامن ربكم ...(( متفرع بر روشنى دادن روز وظلمت شب است نه بر لكه داشتن ماه ونداشتن آفتاب .
زيرا گفتگودر خود دو((آيت (( (ليل ونهار) است ، نه در آيت آن دو آيت ، علاوه بر اين ، تفريعى كه بر جمله مورد بحث كرده وفرموده : ((لتبتغوا فضلامن ربكم ...(( متفرع بر روشنى دادن روز وظلمت شب است نه بر لكه داشتن ماه ونداشتن آفتاب .
ونظير اين حرف بى اساس را بعضى ديگر نيز گفته اند كه : مراد از آيت شب ، ظلمت آن واز آيت روز نور آن ومراد از محوآيت شب ، بردن ظلمت آن با نور روز است ، واگر در آيه از بردن نور روز، به وسيله شب سخنى نرفته براى اين بوده كه همين يكى بر آن ديگرى دلالت مى كرده .
ونظير اين حرف بى اساس را بعضى ديگر نيز گفته اند كه : مراد از آيت شب ، ظلمت آن واز آيت روز نور آن ومراد از محوآيت شب ، بردن ظلمت آن با نور روز است ، واگر در آيه از بردن نور روز، به وسيله شب سخنى نرفته براى اين بوده كه همين يكى بر آن ديگرى دلالت مى كرده .
واگر خواننده محترم كلام سابق ما را به ياد داشته باشد قطعا وجه سقوط اين گفتار بر اوپوشيده نخواهد ماند، زيرا ما گفتيم كه آيه شريفه در مقام بيان فرقى است كه ميان اين دوآيت است ، وبنا به گفتار مفسر مزبور ديگر فرقى ميان اين دوآيت باقى نمى ماند، اين يكى آن ديگرى را وآن ديگرى اين را از بين مى برد.
واگر خواننده محترم كلام سابق ما را به ياد داشته باشد قطعا وجه سقوط اين گفتار بر اوپوشيده نخواهد ماند، زيرا ما گفتيم كه آيه شريفه در مقام بيان فرقى است كه ميان اين دوآيت است ، وبنا به گفتار مفسر مزبور ديگر فرقى ميان اين دوآيت باقى نمى ماند، اين يكى آن ديگرى را وآن ديگرى اين را از بين مى برد.
خط ۶۳: خط ۷۸:
زيرا دلالت شب وروز بر توحيد دليل بر اين نمى شود كه آيه هم بخواهد همان را افاده كند، ودر هر سياقى كه قرار داشته باشد دليل بر توحيد به حساب آيد.
زيرا دلالت شب وروز بر توحيد دليل بر اين نمى شود كه آيه هم بخواهد همان را افاده كند، ودر هر سياقى كه قرار داشته باشد دليل بر توحيد به حساب آيد.
واينكه در ذيل آيه فرمود: ((وكلّ شى ء فصّلناه تفصيلا اشاره است به تميز موجودات ، واينكه در خلقت هيچ گونه ابهام واجمالى نيست .
واينكه در ذيل آيه فرمود: ((وكلّ شى ء فصّلناه تفصيلا اشاره است به تميز موجودات ، واينكه در خلقت هيچ گونه ابهام واجمالى نيست .
وَ كلَّ إِنسنٍ أَلْزَمْنَهُ طئرَهُ فى عُنُقِهِ
 
معناى ((طائر(( ومراد از جمله : ((وكل انسان الزمناه طائره فى عنقه ((
«'''وَ كلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْنَاهُ طئرَهُ فى عُنُقِهِ'''»:
 
==معناى «طائر» و مراد از جمله: «و كل انسان الزمناه طائره فى عنقه»==
در مجمع البيان گفته : ((طائر(( در اينجا عمل انسان است ، وعمل آدمى را به طائرى تشبيه كرده است كه از چپ به راست پرواز مى كند كه عربها آن را به فال نيك مى گيرند، ويا از راست به چپ مى پرد وآن را به فال بد مى گيرند، آرى مرغان در عرب دوحال داشتند يا از طرف چپ مسافر به طرف راست وى پرواز مى كردند كه آن را سانح مى ناميدند، ويا طرف چپ خود را در برابر طرف راست ايشان قرار مى دادند، وآن را بارح مى خواندند واصل اين نامگذارى اين بود كه مرغ اگر سانح بود تيرانداز به سهولت مى توانست صيدش كند، ولى اگر بارح بود نمى توانست نشانه بگيرد.
در مجمع البيان گفته : ((طائر(( در اينجا عمل انسان است ، وعمل آدمى را به طائرى تشبيه كرده است كه از چپ به راست پرواز مى كند كه عربها آن را به فال نيك مى گيرند، ويا از راست به چپ مى پرد وآن را به فال بد مى گيرند، آرى مرغان در عرب دوحال داشتند يا از طرف چپ مسافر به طرف راست وى پرواز مى كردند كه آن را سانح مى ناميدند، ويا طرف چپ خود را در برابر طرف راست ايشان قرار مى دادند، وآن را بارح مى خواندند واصل اين نامگذارى اين بود كه مرغ اگر سانح بود تيرانداز به سهولت مى توانست صيدش كند، ولى اگر بارح بود نمى توانست نشانه بگيرد.
ابوزيد مى گويد: هر حيوانى (اعم از مرغ ، آهوويا غير آن ) در حال حركت ديده مى شد آن را طائر مى ناميدند.  
ابوزيد مى گويد: هر حيوانى (اعم از مرغ ، آهوويا غير آن ) در حال حركت ديده مى شد آن را طائر مى ناميدند.  
خط ۸۳: خط ۱۰۰:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۵ </center>
<span id='link52'><span>
<span id='link52'><span>
==مقصود از كتابى كه در قيامت براى افراد انسان بيرون آورده مى شود (ونخرج له يومالقيمة كتابا يلقيه منشورا) ==
==مقصود از كتابى كه در قيامت براى افراد انسان بيرون آورده مى شود ==
وَ نخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ كتَباً يَلْقَاهُ مَنشوراً(۱۳)
«'''وَ نخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كتَاباً يَلْقَاهُ مَنشوراً'''»:
 
وضع اين كتاب را كه در اين جمله گفته شده ، جمله بعدى يعنى ((اقرء كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا روشن مى كند، چون دلالت دارد بر اينكه :
وضع اين كتاب را كه در اين جمله گفته شده ، جمله بعدى يعنى ((اقرء كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا روشن مى كند، چون دلالت دارد بر اينكه :
اولا آن كتابى كه روز قيامت براى انسان بيرون مى كشند كتاب خود او است ، وهيچ ربطى به غير اوندارد.
اولا آن كتابى كه روز قيامت براى انسان بيرون مى كشند كتاب خود او است ، وهيچ ربطى به غير اوندارد.
خط ۹۳: خط ۱۱۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۶ </center>
وخلاصه اينكه در جمله ((ونخرج له (( اشاره ايست به اينكه حقايق كتاب اعمال از ادراك انسان پوشيده شده ودر پس پرده غفلت است ، و خداوند در روز قيامت آن را از پس پرده بيرون مى كشد وآدمى را از جزئيات آن با خبر مى سازد، ومقصود از جمله ((يلقيه منشورا(( هم همين است واين خود دليل بر اين است كه اين كتاب براى هر كس آماده وزير سر است ، ونسبت به احدى در آن غفلت نمى شود، بنابراين ، جمله مذكور تاكيد جمله قبلى است كه مى فرمود: ((وكلّ انسان الزمناه طائره فى عنقه (( چون حاصل معناى اين جمله نيز همين بود كه هر انسانى به زودى آثار اعمالش را خواهد يافت ، اولا براى اينكه آثار اعمال ، لازم لاينفك وجدائى ناپذير اواست وثانيا براى اينكه به صورت كتابى در آمده كه به زودى آن را پخش ومنتشر خواهد ديد.
وخلاصه اينكه در جمله ((ونخرج له (( اشاره ايست به اينكه حقايق كتاب اعمال از ادراك انسان پوشيده شده ودر پس پرده غفلت است ، و خداوند در روز قيامت آن را از پس پرده بيرون مى كشد وآدمى را از جزئيات آن با خبر مى سازد، ومقصود از جمله ((يلقيه منشورا(( هم همين است واين خود دليل بر اين است كه اين كتاب براى هر كس آماده وزير سر است ، ونسبت به احدى در آن غفلت نمى شود، بنابراين ، جمله مذكور تاكيد جمله قبلى است كه مى فرمود: ((وكلّ انسان الزمناه طائره فى عنقه (( چون حاصل معناى اين جمله نيز همين بود كه هر انسانى به زودى آثار اعمالش را خواهد يافت ، اولا براى اينكه آثار اعمال ، لازم لاينفك وجدائى ناپذير اواست وثانيا براى اينكه به صورت كتابى در آمده كه به زودى آن را پخش ومنتشر خواهد ديد.
اقْرَأْ كِتَبَك كَفَى بِنَفْسِك الْيَوْمَ عَلَيْك حَسِيباً(۱۴)
 
«'''اقْرَأْ كِتَابَك كَفَى بِنَفْسِك الْيَوْمَ عَلَيْك حَسِيباً'''»:
 
در اين آيه چيزى در تقدير است ، وتقدير آن چنين است : ((يقال له اقرء كتابك ...(()
در اين آيه چيزى در تقدير است ، وتقدير آن چنين است : ((يقال له اقرء كتابك ...(()
حرف ((باء(( در جمله ((كفى بنفسك (( زائده است ، واصل آن ((كفت نفسك : نفس توكافى است (( بوده واگر به جاى ((كفت (( ((كفى (( آورده وبا اينكه كلمه ((نفس (( مؤ نث است فعل آن را مذكر آورده ، از اين جهت بوده است كه نفس مؤ نث مجازى است ودر هر فاعلى كه مؤ نث مجازى باشد هم مى توان فعلش را مذكر آورد وهم مؤ نث ، وچه بسا كه بعضى در توجيه مذكر آوردن ((كفى (( گفته باشند كه باء در ((بنفسك (( زائده نيست ، واين كلمه مجموعا اسم فعل است به معناى ((اكتف : بس كن (( وبسا توجيهات ديگرى نيز وجود دارد.
حرف ((باء(( در جمله ((كفى بنفسك (( زائده است ، واصل آن ((كفت نفسك : نفس توكافى است (( بوده واگر به جاى ((كفت (( ((كفى (( آورده وبا اينكه كلمه ((نفس (( مؤ نث است فعل آن را مذكر آورده ، از اين جهت بوده است كه نفس مؤ نث مجازى است ودر هر فاعلى كه مؤ نث مجازى باشد هم مى توان فعلش را مذكر آورد وهم مؤ نث ، وچه بسا كه بعضى در توجيه مذكر آوردن ((كفى (( گفته باشند كه باء در ((بنفسك (( زائده نيست ، واين كلمه مجموعا اسم فعل است به معناى ((اكتف : بس كن (( وبسا توجيهات ديگرى نيز وجود دارد.
خط ۱۰۱: خط ۱۲۱:
وخلاصه معناى آيات با در نظر گرفتن اينكه سياق آنها سياق توبيخ و ملامت است اين مى شود كه : ((خداى سبحان قرآن را نازل كرده وآن را راهنماى ملتى قرار داد كه اقوم است واين كار بر طبق سنت الهى جريان يافته چرا كه سنت اودر هدايت مردم به سوى توحيد وبندگى و به سعادت رساندن راه يافتگان وبدبخت كردن گمراهان در همه اعصار اينچنين بوده است وليكن انسان خير را از شر ونفع دهنده را از ضرر زننده تشخيص نداده است ، نسبت به آنچه كه مطابق هوى وهوس باشد عجله مى كند، ودر نتيجه شر را به عين حرص وولعى كه در خير از خود نشان مى دهد جستجووطلب مى كند وحال آنكه عمل چه خير وچه شر همچون سايه دنبال آدمى است ، واز يكديگر جدا شدنى نيستند بلكه در كتابى محفوظ شده تا به زودى در روز قيامت برايش بيرون آورند ودر پيش رويش بگسترند، وبر سر آن باز خواستش كنند، وچون چنين است بر آدمى لازم است كه به هر چه كه دلش خواست مبادرت نورزد ودر ارتكاب آن عجله نكند، بلكه در امورش قدرى توقف وتفكر نمايد تا خير وشر آن را از هم تشخيص داده وخير را برگزيده وشر را رها سازد.
وخلاصه معناى آيات با در نظر گرفتن اينكه سياق آنها سياق توبيخ و ملامت است اين مى شود كه : ((خداى سبحان قرآن را نازل كرده وآن را راهنماى ملتى قرار داد كه اقوم است واين كار بر طبق سنت الهى جريان يافته چرا كه سنت اودر هدايت مردم به سوى توحيد وبندگى و به سعادت رساندن راه يافتگان وبدبخت كردن گمراهان در همه اعصار اينچنين بوده است وليكن انسان خير را از شر ونفع دهنده را از ضرر زننده تشخيص نداده است ، نسبت به آنچه كه مطابق هوى وهوس باشد عجله مى كند، ودر نتيجه شر را به عين حرص وولعى كه در خير از خود نشان مى دهد جستجووطلب مى كند وحال آنكه عمل چه خير وچه شر همچون سايه دنبال آدمى است ، واز يكديگر جدا شدنى نيستند بلكه در كتابى محفوظ شده تا به زودى در روز قيامت برايش بيرون آورند ودر پيش رويش بگسترند، وبر سر آن باز خواستش كنند، وچون چنين است بر آدمى لازم است كه به هر چه كه دلش خواست مبادرت نورزد ودر ارتكاب آن عجله نكند، بلكه در امورش قدرى توقف وتفكر نمايد تا خير وشر آن را از هم تشخيص داده وخير را برگزيده وشر را رها سازد.
<span id='link53'><span>
<span id='link53'><span>
==هدايت هر كس به سود خود وضلالتش عليه خود است (ولاتزر وازرة وزر اخرى ) ==
==هدايت هر كس به سود خود و ضلالتش عليه خود اوست ==
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيهَا وَ لاتَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى
«'''مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيهَا وَ لاتَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى'''»:
در مفردات مى گويد: كلمه ((وزر(( به معناى سنگينى است كه در اصل از وزر ((كوه (( گرفته شده است ، وگناه را هم به ((وزر(( تعبير مى كنند وهم به ((ثقل (( ودر قرآن هر دوتعبير آمده است ، يكجا فرموده : ((ليحملوا اوزارهم كاملة (( ودر جاى ديگر فرموده : ((وليحملنّ اثقالهم واثقالامع اثقالهم (( ونيز فرموده : ((ولاتزر وازرة وزر اخرى (( يعنى حمل نمى كند احدى سنگينى ديگرى را به طورى كه صاحبش به كلى از وزر فارغ شود.
در مفردات مى گويد: كلمه ((وزر(( به معناى سنگينى است كه در اصل از وزر ((كوه (( گرفته شده است ، وگناه را هم به ((وزر(( تعبير مى كنند وهم به ((ثقل (( ودر قرآن هر دوتعبير آمده است ، يكجا فرموده : ((ليحملوا اوزارهم كاملة (( ودر جاى ديگر فرموده : ((وليحملنّ اثقالهم واثقالامع اثقالهم (( ونيز فرموده : ((ولاتزر وازرة وزر اخرى (( يعنى حمل نمى كند احدى سنگينى ديگرى را به طورى كه صاحبش به كلى از وزر فارغ شود.
اين آيه به منزله نتيجه ، براى آيه ((وكلّ انسان الزمناه طائره ...(( مى باشد، وجمله سومى يعنى ((ولاتزر وازرة وزر اخرى (( تاكيد جمله دوم است كه مى فرمايد: ((ومن ضلّ فانّما يضلّ عليها((
اين آيه به منزله نتيجه ، براى آيه ((وكلّ انسان الزمناه طائره ...(( مى باشد، وجمله سومى يعنى ((ولاتزر وازرة وزر اخرى (( تاكيد جمله دوم است كه مى فرمايد: ((ومن ضلّ فانّما يضلّ عليها((