تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۰: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
<span id='link357'><span> | <span id='link357'><span> | ||
==(رواياتى درباره كوه قاف | ==بحث روایتی: (رواياتى درباره كوه قاف) == | ||
در الدر المنثور است كه ابن ابى | در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: خداى تعالى، در وراى اين زمين، دريايى خلق كرده محيط به زمين، و در پشت آن درياى محيط، كوهى است كه به آن «كوه قاف» آسمان دنيا مى گويند، كه آن دريا را پوشانده. و در ماوراى آن كوه، زمين ديگرى مثل همين زمين، ولى هفت برابر آن آفريده. و در ماوراى آن زمين، درياى محيطى به آن و در وراى آن دريا، كوهى ديگر به نام «قاف آسمان دوم» و محيط به آن دريا آفريد. و همچنين شمرد تا به هفت زمين و هفت دريا و هفت كوه و هفت آسمان رسيد. آنگاه گفت: و اين است معناى آيه «وَ البَحرُ يَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ أبحُرٍ». | ||
و نيز در آن كتاب آمده كه ابن منذر، ابن | و نيز در آن كتاب آمده كه ابن منذر، ابن مردويه، ابوالشيخ و حاكم، از عبداللّه بن بريده روايت كرده اند كه گفت: «ق»، كوهى است از زمرد كه محيط به دنيا است، كه دو طرف آسمان روى آن قرار دارد. | ||
باز در همان كتاب است كه ابن ابى الدنيا - در كتاب عقوبات - و | باز در همان كتاب است كه ابن ابى الدنيا - در كتاب عقوبات - و ابوالشيخ - در كتاب العظمه - از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: خدا كوهى آفريده كه نامش «قاف» است و سراسر عالم را فرا گرفته و ريشه هايش تا آن صخره اى كه زمين روى آن است، فرو رفته، و چون خدا بخواهد شهر و قريه اى را دچار زلزله كند، به آن كوه دستور مى دهد تا ريشه هاى خود را تكان دهد - البته آن ريشه اى را كه از كنار اين قريه عبور كرده، كوه هم آن ريشه خود را تكان مى دهد، و آن محل را مى لرزاند. از اين جهت است كه يك جا زلزله مى شود، و جاى ديگر نمى شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۱۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۱۲ </center> | ||
مؤلف: قمى | مؤلف: قمى هم، به سند خود، از يحيى بن ميسره خثعمى، از امام باقر «عليه السلام»، نظير آن روايت را از عبداللّه بن بريده، و روايت ديگرى را كه در معناى آن است، بدون ذكر سند، و بدون ذكر نام امام نقل كرده و فرموده: كوهى محيط به دنيا است كه در وراى آن، يأجوج و مأجوج قرار دارند. | ||
و به | و به هرحال، اين روايات به هيچ وجه قابل اعتماد نيستند، و امروز بطلان آن ها يا ملحق به بديهيات است و يا خود بديهى است. | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل جمله «فَقَالَ الكَافِرُونَ هذَا شَئٌ عَجِيب» گفته: اين آيه در باره اُبىّ بن خلف نازل شد، كه به ابى جهل گفت: نزديك من بيا تا تو را از محمد «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» به شگفت آورم. آنگاه يك تكه استخوان در دست گرفت، آن را خُرد كرد، بعد گفت: اى محمد! تو معتقدى كه اين استخوان زنده مى شود؟ اين جا بود كه خداى تعالى فرمود: «بَل كَذّبُوا بِالحَقّ لَمّا جَاءَهُم فَهُم فِى أمرٍ مَرِيج». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۱۳ </center> | ||
<span id='link358'><span> | <span id='link358'><span> | ||
==آيات ۱۵ - ۳۸ سوره ق == | ==آيات ۱۵ - ۳۸ سوره ق == | ||
أَ فَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الاَوَّلِ بَلْ هُمْ فى لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ(۱۵) | أَ فَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الاَوَّلِ بَلْ هُمْ فى لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ(۱۵) |