تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۱: خط ۹۱:


==مقصود از انشقاق قمر و وجوه مختلف در اين باره ==
==مقصود از انشقاق قمر و وجوه مختلف در اين باره ==
و معناى اين كه فرمود: «'''و انشق القمر'''» اين است كه اجزاى قرص قمر از هم جدا شده ، دو قسمت گرديد، و اين آيه به معجزه شق القمر كه خداى تعالى به دست رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در مكّه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكّه جاريش ساخت اشاره مى كند. روايات اين داستان هم بسيار زياد است ، و به طورى كه مى گويند همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن احاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده جز حسن ، عطاء و بلخى كه گفته اند: معناى اين كه فرمود: «'''انشق القمر'''» اين است كه به زودى در هنگام قيام قيامت قمر دو نيم مى شود، و اگر فرموده : دو نيم شده ، از باب اين است كه بفهماند حتما واقع مى شود.
و معناى اين كه فرمود: «وَ انشَقّ القَمَر»، اين است كه اجزاى قرص قمر از هم جدا شده، دو قسمت گرديد. و اين آيه به معجزۀ «شقّ القمر» - كه خداى تعالى، به دست رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در مكّه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركان مكّه جاريش ساخت - اشاره مى كند.  
ليكن اين معنا بسيار بى پايه است ، و دلالت آيه بعدى كه مى فرمايد: «'''و ان يروا ايه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر'''» آن را رد مى كند، براى اين كه سياق آن آيه روشن ترين شاهد است بر اين كه منظور از «'''آيه '''» معجره به قول مطلق است ، كه شامل دو نيم كردن قمر هم مى شود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هم ببينند مى گويند سحرى است پشت سر هم ، و معلومكّه روز قيامت روز پرده پوشى نيست ، روزى است كه همه حقايق ظهور مى كند، و در آن روز همه در بدر دنبال معرفت مى گردند، تا به آن پناهنده شوند، و معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديدن شق القمر باز بگويند اين سحرى است مستمر، پس هيچ چاره اى نيست جز اين كه بگوييم شق القمر آيت و معجره اى بوده كه واقع شده تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند، و چنين چيزى را ممكن است انكار كنند و بگويند سحر است .
 
نظير تفسير بالا در بى پايگى گفتار بعضى ديگر است كه گفته اند: كلمه «'''آيه '''» اشاره است به آن مطلبى كه رياضى دانان اين عصر به آن پى برده اند، و آن اين است كه كره ماه از زمين جدا شده ، همانطور كه خود زمين هم از خورشيد جدا شده ، پس جمله «'''و انشق القمر'''» اشاره است به يك حقيقت علمى كه در عصر نزول آيه كشف نشده بود، و بعد از ده ها قرن كشف شد.
روايات اين داستان هم بسيار زياد است، و به طورى كه مى گويند، همۀ اهل حديث و مفسران بر قبول آن احاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده جز حسن، عطاء و بلخى كه گفته اند: معناى اين كه فرمود: «انشَقَ القَمَر»، اين است كه به زودى در هنگام قيام قيامت، قمر دو نيم مى شود. و اگر فرموده: دو نيم شده، از باب اين است كه بفهماند حتما واقع مى شود.
وجه بى پايگى اين تفسير اين است كه : در صورتى كه گفتار رياضى دانان صحيح باشد آيه بعدى كه مى فرمايد: «'''و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر'''» با آن نمى سازد، براى اين كه از احدى نقل نشده كه گفته باشد خود قمر سحرى است مستمر.
 
علاوه بر اين جدا شدن قمر از زمين اشتقاق است ، و آنچه در آيه شريفه آمده انشقاق است ،
ليكن اين معنا بسيار بى پايه است، و دلالت آيه بعدى كه مى فرمايد: «وَ إن يَرَوا آيَةً يُعرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحرٌ مُستَمِرٌّ»، آن را رد مى كند. براى اين كه سياق آن آيه روشن ترين شاهد است بر اين كه منظور از «آيه»، معجزۀ به قول مطلق است، كه شامل دو نيم كردن قمر هم مى شود. يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هم ببينند، مى گويند سحرى است پشت سرِ هم. و معلوم است كه روز قيامت روز پرده پوشى نيست. روزى است كه همۀ حقايق ظهور مى كند و در آن روز، همه در به در دنبال معرفت مى گردند، تا به آن پناهنده شوند. و معنا ندارد در چنين روزى هم، بعد از ديدن «شقّ القمر» باز بگويند اين سحرى است مستمر. پس هيچ چاره اى نيست جز اين كه بگوييم «شقّ القمر»، آيت و معجزه اى بوده كه واقع شده، تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت كند، و چنين چيزى را ممكن است انكار كنند و بگويند سحر است.
 
نظير تفسير بالا در بى پايگى، گفتار بعضى ديگر است كه گفته اند: كلمۀ «آيه»، اشاره است به آن مطلبى كه رياضى دانان اين عصر به آن پى برده اند و آن، اين است كه كره ماه از زمين جدا شده، همان طور كه خود زمين هم از خورشيد جدا شده. پس جملۀ «وَ انشَقَ القَمَر»، اشاره است به يك حقيقت علمى كه در عصر نزول آيه كشف نشده بود، و بعد از ده ها قرن كشف شد.
 
وجه بى پايگى اين تفسير، اين است كه: در صورتى كه گفتار رياضى دانان صحيح باشد، آيه بعدى كه مى فرمايد: «وَ إن يَرَوا آيةً يُعرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحرٌ مُستَمِرّ» با آن نمى سازد. براى اين كه از احدى نقل نشده كه گفته باشد خود قمر، سحرى است مستمر.
 
علاوه بر اين، جدا شدن قمر از زمين اشتقاق است، و آنچه در آيه شريفه آمده، انشقاق است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۰ </center>
و انشقاق را جز به پاره شدن چيزى و دو نيم شدن آن اطلاق نمى كنند، و هرگز جدا شدن چيزى از چيز ديگر كه قبلا با آن يكى بوده را انشقاق نمى گويند.
و انشقاق را جز به پاره شدن چيزى و دو نيم شدن آن اطلاق نمى كنند، و هرگز جدا شدن چيزى از چيز ديگر - كه قبلا با آن يكى بوده را - انشقاق نمى گويند.
نظير وجه بالا در بى پايگى اين وجه است كه بعضى اختيار كرده و گفته اند: انشقاق قمر به معناى بر طرف شدن ظلمت شب ، هنگام طلوع قمر است . و نيز اين كه بعضى ديگر گفته اند: انشقاق قمر كنايه است از ظهور امر و روشن شدن حق .
 
البته اين آيه خالى از اين اشاره نيست كه انشقاق قمر يكى از لوازم نزديكى ساعت است .
نظير وجه بالا در بى پايگى، اين وجه است كه بعضى اختيار كرده و گفته اند: «انشقاق قمر»، به معناى بر طرف شدن ظلمت شب، هنگام طلوع قمر است. و نيز اين كه بعضى ديگر گفته اند: «انشقاق قمر»، كنايه است از ظهور امر و روشن شدن حق.
معناى جمله «'''و يقولوا سحر مستمر'''» و «'''كل امر مستقر'''»
 
وَ إِن يَرَوْا ءَايَةً يُعْرِضوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُّستَمِرُّ
البته اين آيه خالى از اين اشاره نيست كه «انشقاق قمر»، يكى از لوازم نزديكى «ساعت» است.
استمرار از هر چيزى به معناى عبور از آن است ، البته عبورى پى در پى ، و به همين جهت بر دوام و عموميت هر چيزى هم اطلاق مى شود، پس «'''سحر مستمر'''» به معناى سحرهايى پى در پى و دائمى است .
 
و كلمه «'''آيه '''» نكره در سياق شرط است ، يعنى كلمه مذكور بدون الف و لام و هم در جمله اى شرطيه قرار گرفته ، و بر حسب قواعد ادبى عموميت را مى فهماند، و معنايش «'''هر آيتى '''» است ، پس مى فهماند مشركين هر آيتى ببينند درباره اش مى گويند: اينها همه سحرهايى است پشت سرهم .
«'''وَ إِن يَرَوْا ءَايَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُّستَمِرُّ'''»:
و بعضى از مفسرين ، مستمر را به محكم و مورد وثوق تفسير كرده اند.
 
و بعضى ديگر آن را به از بين رفتنى و زائل شدن ، و بعضى ديگر آن را زشت و منفور معنا كرده اند. ولى اين معانى بعيد است .
استمرار از هر چيزى، به معناى عبور از آن است. البته عبورى پى در پى. و به همين جهت بر دوام و عموميت هر چيزى هم اطلاق مى شود. پس «سِحر مُستَمِر»، به معناى سحرهايى پى در پى و دائمى است.
وَ كذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ كلُّ أَمْرٍ مُّستَقِرُّ
و كلمۀ «آيه»، نكره در سياق شرط است. يعنى كلمۀ مذكور بدون الف و لام و هم در جمله اى شرطيه قرار گرفته، و بر حسب قواعد ادبى عموميت را مى فهماند، و معنايش «هر آيتى» است. پس مى فهماند مشركان هر آيتى ببينند، درباره اش مى گويند: اين ها، همه سحرهايى است پشت سرِ هم.
در اين جمله صريحا نفرموده چه چيز را تكذيب مى كنند، ولى به قرينه ذيل آيه مى فهميم كه منظور تكذيب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و آياتى است كه آورده .
 
و معناى آيه اين است كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و آياتى را كه آورده تكذيب كردند، در حالى كه همه امور مستقر و در مجراى خود قرار مى گيرد، آن وقت فهميده مى شود كه آن امر حق است يا باطل ، راست است يا دروغ ؟ پس به زودى خواهند دانست كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر حق و صادق ، و يا بر باطل و كاذب است . بنابر اين جمله و كل امر مستقر در معناى آيه و لتعلمن نباه بعد حين مى باشد.
و بعضى از مفسران، «مُستَمِر» را به محكم و مورد وثوق تفسير كرده اند.
 
و بعضى ديگر آن را به از بين رفتنى و زائل شدن، و بعضى ديگر آن را زشت و منفور معنا كرده اند. ولى اين معانى بعيد است.
 
«'''وَ كذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُّستَقِرُّ'''»:
 
در اين جمله صريحا نفرموده چه چيز را تكذيب مى كنند، ولى به قرينۀ ذيل آيه، مى فهميم كه منظور تكذيب رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و آياتى است كه آورده.
 
و معناى آيه اين است كه: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و آياتى را كه آورده تكذيب كردند، در حالى كه همۀ امور مستقر و در مجراى خود قرار مى گيرد. آن وقت فهميده مى شود كه آن امر حق است، يا باطل. راست است يا دروغ؟ پس به زودى خواهند دانست كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بر حق و صادق، و يا بر باطل و كاذب است. بنابراين، جملۀ «وَ كُلّ أمرٍ مُستَقِر» در معناى آيه «وَ لَتَعلَمُنّ نَبَأهُ بَعدَ حِين» مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۹۱ </center>
بعضى از مفسرين گفته اند: تكذيب در آيه مورد بحث مربوط به انشقاق قمر است و معناى آيه اين است كه : مشركين انشقاق قمر را تكذيب نموده باز هم هواهاى نفسانى خود را پيروى كردند، ولى جمله و كل امر مستقر آنطور كه بايد با اين تفسير معنا نمى دهد و نمى سازد.
بعضى از مفسران گفته اند: تكذيب در آيه مورد بحث، مربوط به «انشقاق قمر» است و معناى آيه اين است كه: مشركان، انشقاق قمر را تكذيب نموده، باز هم هواهاى نفسانى خود را پيروى كردند. ولى جملۀ «وَ كُلّ أمرٍ مُستَقِر»، آن طور كه بايد با اين تفسير معنا نمى دهد و نمى سازد.
 
وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الاَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ
وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الاَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ
كلمه «'''مزدجر'''» مصدر ميمى و به معناى پند گيرى است ، و جمله «'''من الانباء'''» بيان همان چيزى است كه در آن عبرت و پند گيرى و مزدجر است ، و مراد از آن «'''انباء'''»، اخبار امتهاى گذشته اى است كه هلاك شدند، و يا مقصود اخبار روز قيامت است ، و هر دو وجه را احتمال داده اند، و از ظاهر اين آيت را با بيان خبرهاى روز قيامت و سپس با خبرهاى عده اى از امت هلاك شده تعقيب كرده ، بر مى آيد كه مراد از اخبارى كه در آن عبرت و مزد جر هست ، همه اخبار مذكور است .
كلمه «'''مزدجر'''» مصدر ميمى و به معناى پند گيرى است ، و جمله «'''من الانباء'''» بيان همان چيزى است كه در آن عبرت و پند گيرى و مزدجر است ، و مراد از آن «'''انباء'''»، اخبار امتهاى گذشته اى است كه هلاك شدند، و يا مقصود اخبار روز قيامت است ، و هر دو وجه را احتمال داده اند، و از ظاهر اين آيت را با بيان خبرهاى روز قيامت و سپس با خبرهاى عده اى از امت هلاك شده تعقيب كرده ، بر مى آيد كه مراد از اخبارى كه در آن عبرت و مزد جر هست ، همه اخبار مذكور است .
خط ۱۳۲: خط ۱۴۷:
و معناى آيه اين است كه : به ياد آر روزى را كه دعوت كننده ايشان را امرى بس دشوار دعوت مى كند، و آن امر دشوار همان داورى و پاداش و كيفر است .
و معناى آيه اين است كه : به ياد آر روزى را كه دعوت كننده ايشان را امرى بس دشوار دعوت مى كند، و آن امر دشوار همان داورى و پاداش و كيفر است .
<span id='link66'><span>
<span id='link66'><span>
==تشبيه كردن مردم در بيرون شدن از قبر را به ملخ ‌هاى منتشر ==
==تشبيه كردن مردم در بيرون شدن از قبر را به ملخ ‌هاى منتشر ==
خُشعاً أَبْصرُهُمْ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ كَأَنهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ
خُشعاً أَبْصرُهُمْ يخْرُجُونَ مِنَ الاَجْدَاثِ كَأَنهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ