تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۹: خط ۲۹:
<span id='link266'><span>
<span id='link266'><span>


==نقد روايتى كه در آن آمده: «شايد خداوند به شركت كنندگان در جنگ بدر گفته باشد هرچه مى خواهيد، بكنيد...» ==
==نقد روايت: «شايد خداوند به شركت كنندگان در جنگ بدر گفته باشد هرچه مى خواهيد، بكنيد...» ==
'''مؤلف:''' اين معنا در تعدادى از روايات، از چند نفر از صحابه، مانند: انس، جابر، عمر، ابن عباس، و جمعى از تابعين، از قبيل حسن و غيره آمده، ليكن از نظر متن خالى از اشكال نيست.
'''مؤلف:''' اين معنا در تعدادى از روايات، از چند نفر از صحابه، مانند: انس، جابر، عمر، ابن عباس، و جمعى از تابعين، از قبيل حسن و غيره آمده، ليكن از نظر متن خالى از اشكال نيست.


خط ۳۸: خط ۳۸:
در حالى كه روايات وارده در داستان «افك» معارض آنند. چون در آن روايات آمده: بعد از آن كه آيه شريفه در برائت عايشه نازل شد، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» يكى از تهمت زنندگان به عايشه، يعنى مسطح بن اثاثه، را حد زد و كيفر كرد، با اين كه اين مرد از سابقين اولين است، و از مهاجرين و از شركت كنندگان در جنگ بدر است. و اين روايات در صحيح بخارى و مسلم، و در روايات بى شمارى كه در تفسير آيات «افك» رسيده، آمده است.
در حالى كه روايات وارده در داستان «افك» معارض آنند. چون در آن روايات آمده: بعد از آن كه آيه شريفه در برائت عايشه نازل شد، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» يكى از تهمت زنندگان به عايشه، يعنى مسطح بن اثاثه، را حد زد و كيفر كرد، با اين كه اين مرد از سابقين اولين است، و از مهاجرين و از شركت كنندگان در جنگ بدر است. و اين روايات در صحيح بخارى و مسلم، و در روايات بى شمارى كه در تفسير آيات «افك» رسيده، آمده است.


و ثانيا اينكه در اين حديث آمده كه خداى تعالى به اهل بدر فرموده هرچه مى خواهيد بكنيد، كه من شما را آمرزيده ام با هيچ منطقى درست در نمى آيد، چون از اين جمله فهميده مى شود كه اهل بدر هر گناهى كه بكنند آمرزيده اند و اين حرف مستلزم آن است كه اهل بدر هيچ تكليف و وظيفه اى دينى نداشته باشند، نه چيزى بر آنان واجب باشد، و نه چيزى حرام و نه مستحب و نه مكروه ، براى اينكه وقتى مخالفت تكليف عقاب نداشته باشد، و انجام و ترك آن برابر باشد، تكليف معنا ندارد، و اصلا جمله مزبور صريح است در اينكه تمامى اعمال براى اهل بدر مباح است .
و ثانيا، اين كه در اين حديث آمده كه: خداى تعالى به اهل بدر فرموده: «هرچه مى خواهيد بكنيد، كه من شما را آمرزيده ام»، با هيچ منطقى درست در نمى آيد. چون از اين جمله فهميده مى شود كه اهل بدر، هر گناهى كه بكنند، آمرزيده اند و اين حرف، مستلزم آن است كه اهل بدر هيچ تكليف و وظيفه اى دينى نداشته باشند. نه چيزى بر آنان واجب باشد، و نه چيزى حرام و نه مستحب و نه مكروه. براى اين كه وقتى مخالفت تكليف، عقاب نداشته باشد و انجام و ترك آن، برابر باشد، تكليف معنا ندارد، و اصلا جملۀ مزبور، صريح است در اين كه تمامى اعمال براى اهل بدر مباح است.
و لازمه اين حرف اين است كه آمرزش اهل بدر شامل همه گناهان حتى گناهانى كه عقل آنها را جز با توبه قابل عفو نمى داند بگردد، مانند بت پرستى ، و رد بر خدا و رسول ، و تكذيب رسالت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم )، و افتراء بر خدا و رسول ، و مسخره كردن دين و احكام ضرورى آن ، و گناهانى ديگر مثل آن ، همچون كشتن يك انسان بى گناه از روى ظلم و فساد در زمين ، و تباه ساختن حرث و نسل ، و مباح دانستن جان و عرض و مال مردم خواهيد گفت : خداوند اهل بدر را از ارتكاب چنين گناهانى حفظ فرموده .
 
در پاسخ مى گوييم بحث ما درباره فعليت اين گونه اعمال نبود تا بگويى اهل بدر چنين گناهانى مرتكب نشدند، و خدا آنان را از امثال آن گناهان حفظ كرده ، بلكه درباره امكان آمرزش امثال اين گناهان در فرض ارتكاب است .
و لازمۀ اين حرف، اين است كه: آمرزش اهل بدر شامل همه گناهان، حتى گناهانى كه عقل آن ها را جز با توبه قابل عفو نمى داند، بگردد. مانند: بت پرستى، و ردّ بر خدا و رسول و تكذيب رسالت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، و افتراء بر خدا و رسول، و مسخره كردن دين و احكام ضرورى آن، و گناهانى ديگر مثل آن. همچون كشتن يك انسان بى گناه از روى ظلم و فساد در زمين، و تباه ساختن حرث و نسل، و مباح دانستن جان و عرض و مال مردم.
و ثانيا كلام خداى تعالى اگر فرموده باشد: هر چه مى خواهيد بكنيد بايد تمامى عمومات را كه در تمامى احكام شرعى يعنى عبادات و معاملات وارد شده ، تخصيص بزند، و هيچ يك از آن عمومات شامل اهل بدر نشود، و اگر چنين چيزى وجود مى داشت بايد در بين صحابه معروف مى شد، و براى آنان مسلم مى بود اين دسته از صحابه كه در جنگ بدر شركت داشتند از تمامى تكاليف دينى هر قدر هم اهميت داشته باشد آزادند، و حداقل بايد در بين خود اهل بدر معروف باشد،
 
خواهيد گفت: خداوند، اهل بدر را از ارتكاب چنين گناهانى حفظ فرموده.
 
در پاسخ مى گوييم: بحث ما، درباره فعليّت اين گونه اعمال نبود تا بگويى اهل بدر چنين گناهانى مرتكب نشدند، و خدا آنان را از امثال آن گناهان حفظ كرده، بلكه دربارۀ امكان آمرزش امثال اين گناهان در فرض ارتكاب است.
 
و ثانيا، كلام خداى تعالى اگر فرموده باشد: «هرچه مى خواهيد بكنيد»، بايد تمامى عمومات را كه در تمامى احكام شرعى، يعنى عبادات و معاملات وارد شده، تخصيص بزند، و هيچ يك از آن عمومات شامل اهل بدر نشود. و اگر چنين چيزى وجود مى داشت، بايد در بين صحابه معروف مى شد، و براى آنان مسلّم مى بود اين دسته از صحابه كه در جنگ بدر شركت داشتند، از تمامى تكاليف دينى - هر قدر هم اهميت داشته باشد - آزادند، و حداقل بايد در بين خود اهل بدر معروف باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۰۴ </center>
و حال آنكه در روايات وارده درباره اخبار اهل بدر، و سرگذشت آنان ، اثرى از آن ديده نمى شود، بلكه از سيره اهل بدر، و مخصوصا روشى كه در فتنه هاى بعد از رحلت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) اتفاق افتاد، خلاف آن ديده مى شود احدى نمى تواند آن را انكار كند.
و حال آن كه در روايات وارده درباره اخبار اهل بدر، و سرگذشت آنان، اثرى از آن ديده نمى شود، بلكه از سيره اهل بدر، و مخصوصا روشى كه در فتنه هاى بعد از رحلت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» اتفاق افتاد، خلاف آن ديده مى شود، که احدى نمى تواند آن را انكار كند.
از همه اينها كه بگذريم آزاد شدن يك گروه از بين همه مسلمانان و رهايى آنان از قيد تكليف ، به طورى كه هر كارى خواستند بكنند و هر مخالفتى را با خدا و رسول بتوانند مرتكب شوند هر قدر هم عظيم باشد، مناقض ‍ با مصلحتى است كه دعوت دينى و فريضه امر به معروف و نهى از منكر و نشر معارف الهى از راه نشر روايات صادره از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر اساس تاءمين آن مصلحت بنا شده است ، چون وقتى مردم بدانند كه اصحاب جنگ بدر در گفتن هر نوع دروغ و افتراء و ارتكاب زشت ترين گناه و فحشاء آزادند، ديگر چگونه دعوت آنان به سوى دين را بپذيرند، و با چه تاءمينى به گفته ها و نقل احاديث آنان اعتماد كنند.
 
عين اين اشكال در مورد شخص رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هم وارد مى شود، به اين بيان كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) سيد و سرور اهل بدر بود و خدا او را به عنوان شاهد و مبشر و نذير فرستاد، و به حكم آيه ۴۵ و ۴۶ سوره احزاب داعى به سوى خدا به اذن خدا و سراج منير بوده ، و اگر قرار باشد اهل بدر هر كارى بخواهند بكنند و مسووليتى نداشته باشند، يكى از اهل بدر شخص آن جناب بود، پس ‍ بايد به حكم روايت آن جناب هم در ارتكاب هر كذب و افتراء و فحشاء و منكرى آزاد باشد، و اگر اين طور باشد دلها و نفوس بشر چگونه بپذيرد كه چنين شخصى شاهد و نذير و مبشر و داعى الى اللّه و سراج منير است ، وچگونه حكمت خدا اجازه مى دهد پست شهادت و دعوت را به كسى واگذار كند كه در هيچ حال و يا گفتارش امنيتى ندارد، و چگونه چنين كسى را سراج منير خوانده ، با اينكه به او اجازه داده كه باطل را احياء كند، همان طور كه حق را روشن مى سازد، و اذنش داده كه همان طور كه مردم را هدايت مى كند گمراه هم بكند، و خلاصه هر كارى دلش ‍ خواست بكند، چه خوب و چه بد، و اين از حكمت خدا به دور است ، و آيات كريمه قرآن هم كه متعرض عصمت انبياء (عليهم السلام ) و متعرض حفظ وحى و قرآن است با چنين چيزهايى نمى سازد.
از همه اين ها كه بگذريم، آزاد شدن يك گروه از بين همه مسلمانان و رهايى آنان از قيد تكليف، به طورى كه هر كارى خواستند بكنند و هر مخالفتى را با خدا و رسول بتوانند مرتكب شوند، هر قدر هم عظيم باشد، مناقض ‍ با مصلحتى است كه دعوت دينى و فريضۀ امر به معروف و نهى از منكر و نشر معارف الهى از راه نشر روايات صادره از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بر اساس تأمين آن مصلحت بنا شده است. چون وقتى مردم بدانند كه اصحاب جنگ بدر در گفتن هر نوع دروغ و افتراء و ارتكاب زشت ترين گناه و فحشاء آزادند، ديگر چگونه دعوت آنان به سوى دين را بپذيرند، و با چه تأمينى به گفته ها و نقل احاديث آنان اعتماد كنند.
 
عين اين اشكال در مورد شخص رسول اللّه «صلى اللّه عليه و آله و سلم» هم وارد مى شود. به اين بيان كه: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) سيد و سرور اهل بدر بود و خدا او را به عنوان شاهد و مبشر و نذير فرستاد، و به حكم آيه ۴۵ و ۴۶ سوره احزاب داعى به سوى خدا به اذن خدا و سراج منير بوده ، و اگر قرار باشد اهل بدر هر كارى بخواهند بكنند و مسووليتى نداشته باشند، يكى از اهل بدر شخص آن جناب بود، پس ‍ بايد به حكم روايت آن جناب هم در ارتكاب هر كذب و افتراء و فحشاء و منكرى آزاد باشد، و اگر اين طور باشد دلها و نفوس بشر چگونه بپذيرد كه چنين شخصى شاهد و نذير و مبشر و داعى الى اللّه و سراج منير است ، وچگونه حكمت خدا اجازه مى دهد پست شهادت و دعوت را به كسى واگذار كند كه در هيچ حال و يا گفتارش امنيتى ندارد، و چگونه چنين كسى را سراج منير خوانده ، با اينكه به او اجازه داده كه باطل را احياء كند، همان طور كه حق را روشن مى سازد، و اذنش داده كه همان طور كه مردم را هدايت مى كند گمراه هم بكند، و خلاصه هر كارى دلش ‍ خواست بكند، چه خوب و چه بد، و اين از حكمت خدا به دور است ، و آيات كريمه قرآن هم كه متعرض عصمت انبياء (عليهم السلام ) و متعرض حفظ وحى و قرآن است با چنين چيزهايى نمى سازد.
<span id='link267'><span>
<span id='link267'><span>