تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
ولى اين وجه درست نيست. چون زمينۀ آيه مورد بحث كه مى فرمايد: «لَكُم أُسوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إبرَاهِيمَ» اين نيست كه بخواهد تأسّى به ابراهيم «عليه السلام» را در تمامى خصالش بر مسلمانان واجب كند و استغفار يا وعدۀ استغفار را استثناء كند، تا اين يك خصلت از خصال ابراهيم مستثنى باشد، بلكه زمينۀ آيه اين است که: تنها مردم مسلمان را در خصوص بيزارى اش از قوم مشرك خود وادار به تأسّى كند. و اما وعدۀ به استغفار در صورتى كه اميد توبه و ايمان در بين باشد، از مصاديق تبرّى و بيزارى جستن نيست، تا استثناى آن از بيزارى جستن ابراهيم «عليه السلام» از قوم مشركش استثناى متصل باشد، هرچند كه از مصاديق تولّى نيز نيست.
ولى اين وجه درست نيست. چون زمينۀ آيه مورد بحث كه مى فرمايد: «لَكُم أُسوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إبرَاهِيمَ» اين نيست كه بخواهد تأسّى به ابراهيم «عليه السلام» را در تمامى خصالش بر مسلمانان واجب كند و استغفار يا وعدۀ استغفار را استثناء كند، تا اين يك خصلت از خصال ابراهيم مستثنى باشد، بلكه زمينۀ آيه اين است که: تنها مردم مسلمان را در خصوص بيزارى اش از قوم مشرك خود وادار به تأسّى كند. و اما وعدۀ به استغفار در صورتى كه اميد توبه و ايمان در بين باشد، از مصاديق تبرّى و بيزارى جستن نيست، تا استثناى آن از بيزارى جستن ابراهيم «عليه السلام» از قوم مشركش استثناى متصل باشد، هرچند كه از مصاديق تولّى نيز نيست.


«'''وَ مَا أملِكُ لَكَ مِنَ اللّه مِن شَئٍ'''» - اين جمله، تتمۀ گفتار ابراهيم «عليه السلام» و بيان حقيقت امر در مسأله طلب مغفرت است، و اين كه اگر از خدا جهت پدر طلب مغفرت كردم، نه چون طلب هر طلبكار از بدهكار خويش بود، بلكه منشأ آن فقر عبوديت، و ذلت آن در برابر غناى ربوبيت و عزت اوست. و اين خداى تعالى است كه يا به وجه كريمش ‍ اقبال نموده و بر بنده اش ترحم مى كند، و يا اعراض نموده از رحمت دريغ مى دارد، چون احدى از خدا مالك و طلبكار چيزى نيست،
«'''وَ مَا أملِكُ لَكَ مِنَ اللّه مِن شَئٍ'''» - اين جمله، تتمۀ گفتار ابراهيم «عليه السلام» و بيان حقيقت امر در مسأله طلب مغفرت است، و اين كه اگر از خدا جهت پدر طلب مغفرت كردم، نه چون طلب هر طلبكار از بدهكار خويش بود، بلكه منشأ آن فقر عبوديت، و ذلت آن در برابر غناى ربوبيت و عزت اوست. و اين خداى تعالى است كه يا به وجه كريمش ‍ اقبال نموده و بر بنده اش ترحم مى كند، و يا اعراض نموده از رحمت دريغ مى دارد، چون احدى از خدا مالك و طلبكار چيزى نيست، و او مالك هر چيز است. همچنان كه خودش فرموده: «قُل فَمَن يَملِكُ مِنَ اللّه شَيئاً».
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۹۷ </center>
و او مالك هر چيز است. همچنان كه خودش فرموده: «قُل فَمَن يَملِكُ مِنَ اللّه شَيئاً».


و كوتاه سخن اينكه : جمله «'''لا املك ...'''»، يك نوع اعتراف به عجز در مقامى است كه ممكن است كسى از شنيدن «'''ساستغفر لك ربى '''» بويى از اثبات قدرت استشمام كند، لذا براى دفع اين تو هم بلافاصله به عجز خود اعتراف كرد، نظير كلام شعيب كه بعد از گفتن «'''ان اريد الا الاصلاح ما استطعت - من جز اين نمى خواهم كه تا آنجا كه بتوانم اصلاح كنم '''» بلافاصله گفت : و «'''ما توفيقى الا باللّه '''» تا اصالت و استقلالى را كه ممكن كسى از جمله اولش استفاده كند از خود نفى كرده باشد، و بفهماند كه هيچ گونه قدرت و استطاعتى از خود ندارد.
و كوتاه سخن اين كه: جملۀ «لا أملِكُ ...»، يك نوع اعتراف به عجز در مقامى است كه ممكن است كسى از شنيدن «سَأستَغفِرُ لَكَ رَبِّى»، بويى از اثبات قدرت استشمام كند. لذا براى دفع اين توهم، بلافاصله به عجز خود اعتراف كرد. نظير كلام شعيب كه بعد از گفتن «إن أُرِيدُ إلّا الإصلَاحَ مَا استَطَعتُ = من جز اين نمى خواهم كه تا آن جا كه بتوانم، اصلاح كنم»، بلافاصله گفت: «وَ مَا تَوفِيقِى إلّا بِاللّه» تا اصالت و استقلالى را كه ممكن كسى از جمله اولش استفاده كند، از خود نفى كرده باشد، و بفهماند كه هيچ گونه قدرت و استطاعتى از خود ندارد.
<span id='link263'><span>
<span id='link263'><span>