تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:
<span id='link337'><span>
<span id='link337'><span>


==بيان ركنى ديگر از اركان كفر بت پرستان ==
==بيان ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان ==
زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ
«'''زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن لَّن يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبى لَتُبْعَثُنَّ ثمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيرٌ'''»:
در اين آيه ركنى ديگر از اركان كفر بت پرستان را بيان مى كند، و آن اين است كه بت پرستان با انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند، چون وقتى معاد را كه اثر دين است ، و امر و نهى و حساب و جزاى دين بر پايه آن استوار است ،
 
در اين آيه، ركن ديگری از اركان كفر بت پرستان را بيان مى كند و آن، اين است كه: بت پرستان با انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند. چون وقتى معاد را كه اثر دين است، و امر و نهى و حساب و جزاى دين بر پايه آن استوار است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۲ </center>
منكر شدند خود دين را هم منكر گشته اند، تنها انكار معاد است كه مى تواند بهانه و علت انكار رسالت باشد، چون با انكار معاد، ديگر تبليغ و انذار و تبشير معنا ندارد.
منكر شدند، خود دين را هم منكر گشته اند. تنها انكار معاد است كه مى تواند بهانه و علت انكار رسالت باشد. چون با انكار معاد، ديگر تبليغ و انذار و تبشير معنا ندارد.
و در آيه مورد بحث منظور از «'''الذين كفروا'''» عموم بت پرستان است كه يك دسته آنان معاصر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بودند، و از آن ميان نيز جمعى در مكّه و اطراف آن زندگى مى كردند. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: منظور تنها مشركين اهل مكّه است .
 
و در جمله «'''قل بلى و ربى لتبعثن ثم لتنبون بما عملتم '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) دستور فرموده از پندار مشركين پاسخ دهد، و در جواب اينكه پنداشتند «'''ان لن يبعثوا بفرمايد بلى و ربى لتبعثن - به پروردگارم سوگند كه به طور يقين مبعوث خواهيد شد'''» و در اين جمله مطلب به چند وسيله تاءكيد شده ، يكى كلمه بلى يكى سوگند «'''ربى '''» يكى لام تاكيد، و چهارم نون تاءكيد ثقيله .
و در آيه مورد بحث، منظور از «الّذِينَ كَفَرُوا»، عموم بت پرستان است، كه يك دسته آنان، معاصر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بودند، و از آن ميان نيز، جمعى در مكّه و اطراف آن زندگى مى كردند. ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور تنها مشركان اهل مكّه است.
و كلمه «'''ثم '''» در جمله «'''ثم لتنبون '''» تراخى و بعديت را مى رساند، البته بعديت برحسب رتبه كلام ، و در اين جمله اشاره اى هم به غرض بعث شده ، و آن غرض رسيدگى به حساب خلق است ، و معناى جمله «'''و ذلك على اللّه يسير'''» اين است كه مبعوث كردن مردم و خبر اعمالشان را به ايشان دادن ، براى خداى تعالى آسان است ، و هيچ دشوارى ندارد، و اين رد اعتقاد مشركين است كه مساءله بعث را محال دانسته مى گفتند: ممكن نيست خداى تعالى چنين كارى بكند، و دليلى به جز استبعاد نداشتند. و در جاى ديگر قرآن از اين آسانى بعث به مثل «'''و هو الذى يبدوا الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه '''» تعبير آورده ، فرموده : او كسى است كه خلق را بدون سابقه و از هيچ بيافريد، و سپس دوباره او را برمى گرداند، و برگرداندنش بر او آسان تر است .
 
و دليل بر اينكه معاد براى خداى تعالى دشوارى ندارد، همان اسماء و صفاتى است كه در صدر آيات نام برد، يعنى خلق ، ملك ، علم ، محموديت ، و منزه بودن ، كه جامع همه آن اسماء و صفات كلمه «'''اللّه '''» است ، كه معنايش دارنده تمامى صفات كمال است .
و در جملۀ «قُل بَلى وَ رَبّى لَتُبعَثُنّ ثُمّ لَتُنَبَؤُنّ بِمَا عَمِلتُم»، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دستور فرموده از پندار مشركان پاسخ دهد، و در جواب اين كه پنداشتند «أن لَن يُبعَثُوا»، بفرمايد «بَلى وَ رَبّى لَتُبعَثُنّ - به پروردگارم سوگند كه به طور يقين، مبعوث خواهيد شد». و در اين جمله، مطلب به چند وسيله تأكيد شده. يكى كلمۀ «بَلى». يكى سوگند «رَبّى». يكى «لام» تاكيد. و چهارم، نون تأكيد ثقيله.
از اينجا روشن مى شود كه چرا در جمله مورد بحث نفرمود «'''و ذلك عليه يسير'''»، و چرا نام جلاله را آورد؟
 
و كلمۀ «ثُمّ» در جملۀ «ثُمّ لَتُنَبَؤُنّ»، تراخى و بعديّت را مى رساند. البته بعديّت بر حسب رتبه كلام. و در اين جمله، اشاره اى هم به غرض بعث شده و آن غرض، رسيدگى به حساب خلق است. و معناى جملۀ «وَ ذَلِكَ عَلَى اللّه يَسِيرٌ» اين است كه: مبعوث كردن مردم و خبر اعمالشان را به ايشان دادن، براى خداى تعالى آسان است و هيچ دشوارى ندارد. و اين ردّ اعتقاد مشركان است كه مسأله بعث را محال دانسته، مى گفتند: ممكن نيست خداى تعالى، چنين كارى بكند و دليلى، به جز استبعاد نداشتند. و در جاى ديگر، قرآن از اين «آسانى بعث»، به مثل «وَ هُوَ الّذِى يَبدَؤُا الخَلقَ ثُمّ يَعِيدُهُ وَ هُوَ أهوَنُ عَلَيهِ» تعبير آورده، فرموده: او، كسى است كه خلق را بدون سابقه و از هيچ بيافريد، و سپس دوباره او را بر مى گرداند، و بر گرداندنش، بر او آسان تر است.
 
و دليل بر اين كه معاد براى خداى تعالى دشوارى ندارد، همان اسماء و صفاتى است كه در صدر آيات نام برد. يعنى خلق، ملك، علم، محموديت، و منزه بودن، كه جامع همۀ آن اسماء و صفات، كلمۀ «اللّه» است، كه معنايش، دارندۀ تمامى صفات كمال است.
 
از اين جا روشن مى شود كه چرا در جمله مورد بحث نفرمود «وَ ذَلِكَ عَلَيهِ يَسِيرٌ»، و چرا نام جلاله را آورد؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۰۳ </center>
خواست تا به علت حكم اشاره كرده باشد، و فرموده باشد اگر گفتيم : معاد براى خدا آسان است ، براى اين بود كه او اللّه است ، پس جمله مورد بحث يك حجت برهانى است ، نه صرف ادعا.
خواست تا به علت حكم اشاره كرده باشد و فرموده باشد: اگر گفتيم «معاد» براى خدا آسان است، براى اين بود كه او «اللّه» است. پس جمله مورد بحث، يك حجّت برهانى است، نه صرف ادّعا.
<span id='link338'><span>
<span id='link338'><span>
==اشاره به آياتى كه در آنها براى وقوع و تحقق قيامت قسم ياد شده است ==
==اشاره به آياتى كه در آنها براى وقوع و تحقق قيامت قسم ياد شده است ==
مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث سومين آيه اى است كه پيغمبر گراميش ‍ را براى وقوع معاد وادار به سوگند به پروردگار خود كرده ، يكى ديگر از آن موارد آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و يستنبونك احق هو قل اى و ربى '''» و يكى ديگرش اين است كه مى فرمايد: «'''و قال الذين كفروا لا تاتينا الساعه قل بلى و ربى لتاتينكم '''»، و سومى آنها آيه مورد بحث ما است .
مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث سومين آيه اى است كه پيغمبر گراميش ‍ را براى وقوع معاد وادار به سوگند به پروردگار خود كرده ، يكى ديگر از آن موارد آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و يستنبونك احق هو قل اى و ربى '''» و يكى ديگرش اين است كه مى فرمايد: «'''و قال الذين كفروا لا تاتينا الساعه قل بلى و ربى لتاتينكم '''»، و سومى آنها آيه مورد بحث ما است .