گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۵۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸: خط ۱۸:
و همه اين ها، هدايت به معناى راه نشان دادن و اعلام صراط مستقيم است، كه خود انسان بدون راهنمايى خداى تعالى نمى تواند آن را پيدا كند. همچنان كه فرمود: «إنّا هَدَينَاهُ السّبِيلَ إمّا شَاكِراً وَ إمّا كَفُوراً». حال اگر اين راه را دنبال بكند، و از آن منحرف نشود، به زندگى طيّب و سعيدى خواهد رسيد، و اگر از دستش بدهد و از آن اعراض كند، به شقاوتى دائمى مى رسد، و حجت خدايى به هرحال عليه او تمام مى شود، همچنان كه فرمود: «لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيَّنَةٍ وَ يَحيَى مَن حَىَّ عَن بَيّنَةٍ».
و همه اين ها، هدايت به معناى راه نشان دادن و اعلام صراط مستقيم است، كه خود انسان بدون راهنمايى خداى تعالى نمى تواند آن را پيدا كند. همچنان كه فرمود: «إنّا هَدَينَاهُ السّبِيلَ إمّا شَاكِراً وَ إمّا كَفُوراً». حال اگر اين راه را دنبال بكند، و از آن منحرف نشود، به زندگى طيّب و سعيدى خواهد رسيد، و اگر از دستش بدهد و از آن اعراض كند، به شقاوتى دائمى مى رسد، و حجت خدايى به هرحال عليه او تمام مى شود، همچنان كه فرمود: «لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيَّنَةٍ وَ يَحيَى مَن حَىَّ عَن بَيّنَةٍ».


حال كه اين معنا روشن شد، معلوم گرديد كه يكى از سنت هاى الهى اين است كه بشر را از راه «ارائۀ طريق» به سوى سعادت حياتش هدايت كند. جمله «لِنَجعَلَهَا لَكُم تَذكِرَة» به همين معنا اشاره مى كند. چون «تذكره» به معناى است كه راه سعادت او را به يادش بياورند، و اين مستلزم آن نيست كه آدمى، تذكر هم پيدا بكند، و حتما راه سعادت را پيش بگيرد. ممكن است تذكر در او اثر بكند، و ممكن هم هست اثر نكند.
حال كه اين معنا روشن شد، معلوم گرديد كه يكى از سنت هاى الهى اين است كه بشر را از راه «ارائۀ طريق» به سوى سعادت حياتش هدايت كند. جمله «لِنَجعَلَهَا لَكُم تَذكِرَة» به همين معنا اشاره مى كند. چون «تذكره» به معناى این است كه راه سعادت او را به يادش بياورند، و اين مستلزم آن نيست كه آدمى، تذكر هم پيدا بكند، و حتما راه سعادت را پيش بگيرد. ممكن است تذكر در او اثر بكند، و ممكن هم هست اثر نكند.


يكى ديگر از سنت هاى الهى اين است كه همه موجودات را به سوى كمالشان هدايت كند، و به سوى آن نقطه به حركتشان در آورد، و به آن نقطه برساند. جملۀ «وَ تَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَة» به همين معنا اشاره دارد. چون «وَعى» - فرا گرفتن - يكى از مصاديق هدايت شدن به هدايت ربوبى است و اگر خداى تعالى، اين «وعى» را به خودش نسبت نداد، همان طور كه «تذكره» را به خود نسبت داد، براى اين بود كه منظور از «تذكره»، اتمام حجت است كه كار خداست. و اما «وعى» و فرا گرفتن، كار مستقيم او نيست، هرچند كه هم ممكن است به او نسبت داده شود و هم به خود انسان. وليكن سياق آيه، سياق دعوت و بيان اجر و ثواب است. اجرى كه بر اجابت دعوت مترتب مى شود، و اجر و مثوبت از آثار «وعى» است، البته بدان جهت كه فعل انسان و مستند به اوست،
يكى ديگر از سنت هاى الهى اين است كه همه موجودات را به سوى كمالشان هدايت كند، و به سوى آن نقطه به حركتشان در آورد، و به آن نقطه برساند. جملۀ «وَ تَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَة» به همين معنا اشاره دارد. چون «وَعى» - فرا گرفتن - يكى از مصاديق هدايت شدن به هدايت ربوبى است و اگر خداى تعالى، اين «وعى» را به خودش نسبت نداد، همان طور كه «تذكره» را به خود نسبت داد، براى اين بود كه منظور از «تذكره»، اتمام حجت است كه كار خداست. و اما «وعى» و فرا گرفتن، كار مستقيم او نيست، هرچند كه هم ممكن است به او نسبت داده شود و هم به خود انسان. وليكن سياق آيه، سياق دعوت و بيان اجر و ثواب است. اجرى كه بر اجابت دعوت مترتب مى شود، و اجر و مثوبت از آثار «وعى» است، البته بدان جهت كه فعل انسان و مستند به اوست،
۱۴٬۲۱۶

ویرایش