تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
<span id='link7'><span>
<span id='link7'><span>


==اشاره به اينكه وصف مؤ منين به اعراض از لغو كنايه از علّو همت و كرامت نفس ايشان است . ==
==اشاره به اينكه وصف مؤمنين به اعراض از لغو كنايه از علّو همت و كرامت نفس ايشان است . ==
به همين جهت خدا مؤ منين را به اين صفت ستوده كه از لغو اعراض ‍ مى كنند، و اعراض غير از ترك به تمام معنا است . ترك امرى است عدمى و اعراض امرى وجودى ، اعراض وقتى است كه محرك و انگيره اى ، آدمى را به سوى اشتغال به فعلى بخواند و آدمى از آن اعراض ‍ نموده به كارى ديگر بپردازد، و اعتنايى به آن كار نكند. و لازمه اش آن است كه نفس آدمى خود را بزرگتر از آن بداند كه به كارهاى پست اشتغال ورزد، و بخواهد كه همواره از كارهاى منافى با شرف و آبرو چشم پوشيده ، به كارهاى بزرگ و مقاصد جليل بپردازد.
به همين جهت خدا مؤمنين را به اين صفت ستوده كه از لغو اعراض ‍ مى كنند، و اعراض غير از ترك به تمام معنا است. ترك امرى است عدمى و اعراض امرى وجودى ، اعراض وقتى است كه محرك و انگيره اى، آدمى را به سوى اشتغال به فعلى بخواند و آدمى از آن اعراض ‍ نموده به كارى ديگر بپردازد، و اعتنايى به آن كار نكند. و لازمه اش آن است كه نفس آدمى خود را بزرگتر از آن بداند كه به كارهاى پست اشتغال ورزد، و بخواهد كه همواره از كارهاى منافى با شرف و آبرو چشم پوشيده، به كارهاى بزرگ و مقاصد جليل بپردازد.
 
ايمان واقعى هم همين اقتضاء را دارد، چون سر و كار ايمان هم با ساحت عظمت و كبريايى و منبع عزت و مجد و بهاء است و كسى كه متصف به ايمان است جز به زندگى سعادتمند ابدى و جاودانه اهتمام نمى نمايد، و اشتغال نمى ورزد مگر به كارهايى كه حق آن را عظيم بداند، و آنچه را كه فرومايگان و جاهلان بدان تعلق و اهتمام دارند عظيم نمى شمارد، و در نظر او خوار و بى ارزش است و اگر جاهلان او را زخم زبان بزنند و مسخره كنند، به ايشان
ايمان واقعى هم همين اقتضاء را دارد، چون سر و كار ايمان هم با ساحت عظمت و كبريايى و منبع عزت و مجد و بهاء است و كسى كه متصف به ايمان است جز به زندگى سعادتمند ابدى و جاودانه اهتمام نمى نمايد، و اشتغال نمى ورزد مگر به كارهايى كه حق آن را عظيم بداند، و آنچه را كه فرومايگان و جاهلان بدان تعلق و اهتمام دارند عظيم نمى شمارد، و در نظر او خوار و بى ارزش است و اگر جاهلان او را زخم زبان بزنند و مسخره كنند، به ايشان
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۱۰ </center>
سلام مى كند، و چون به لغوى بر خورد كند آبرومندانه مى گذرد.
سلام مى كند، و چون به لغوى بر خورد كند آبرومندانه مى گذرد.
و از همين جا روشن مى شود كه وصف
 
مؤ منين به اعراض از لغو كنايه است از علو همت ايشان ، و كرامت نفوسشان .
و از همين جا روشن مى شود كه وصف مؤمنین به اعراض از لغو كنايه است از علو همت ايشان ، و كرامت نفوسشان.
وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَعِلُونَ
 
وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَاعِلُونَ
 
معنا و وجه «'''والذين هم للزكوة فاعلون '''»
معنا و وجه «'''والذين هم للزكوة فاعلون '''»
نام بردن زكات با نماز، قرينه است بر اينكه مقصود از زكات همان معناى معروف (انفاق مالى ) است ، نه معناى لغوى آن كه تطهير نفس از رذائل اخلاقى مى باشد.
نام بردن زكات با نماز، قرينه است بر اينكه مقصود از زكات همان معناى معروف (انفاق مالى ) است ، نه معناى لغوى آن كه تطهير نفس از رذائل اخلاقى مى باشد.
البته احتمال دارد كه معناى مصدرى آن مقصود باشد كه عبارت است از تطهير مال ، نه آن مالى كه به عنوان زكات داده مى شود، براى اينكه سوره مورد بحث در مكه نازل شده كه هنوز به زكات به معناى معروف واجب نشده بود و قبل از وجوب آن در مدينه زكات همان معناى پاك كردن مال را مى داد، بعد از آنكه در مدينه واجب شد (به طور علم بالغلبه ) اسم شد براى آن مقدار از مالى كه به عنوان زكات بيرون مى شد.
 
با اين بيان روشن گرديد كه چرا فرمود «'''زكات را عمل مى كنند'''» و نفرمود زكات را مى دهند. پس معنايش اين است كه : مؤ منين كسانى هستند كه انفاق مالى دارند. و اگر مراد از زكات خود مال بود معنا نداشت آن مال را فعل متعلق به فاعل دانسته و بفرمايد: زكات را عمل مى كنند، و به همين خاطر بعضى كه زكات را به معناى مال گرفته اند، مجبور شده اند لفظ «'''پرداختن '''» را تقدير گرفته و بگويند تقدير آيه «'''والّذين هم لتادية الزكوة فاعلون '''» است و باز به همين جهت بعضى ديگر ناگزير شده اند زكات را به معناى تطهير نفس از اخلاق رذيله بگيرند تا از اشكال مذكور فرار كرده باشند.
البته احتمال دارد كه معناى مصدرى آن مقصود باشد كه عبارت است از تطهير مال ، نه آن مالى كه به عنوان زكات داده مى شود، براى اينكه سوره مورد بحث در مكه نازل شده كه هنوز به زكات به معناى معروف واجب نشده بود و قبل از وجوب آن در مدينه زكات همان معناى پاك كردن مال را مى داد، بعد از آنكه در مدينه واجب شد (به طور علم بالغلبه) اسم شد براى آن مقدار از مالى كه به عنوان زكات بيرون مى شد.
و در اينكه فرموده : «'''للزكوة فاعلون '''» و نفرموده : «'''للزكوة مودّون '''» اشاره و دلالت است بر اينكه مؤ منين به دادن زكات عنايت دارند، مثل اينكه كسى شما را امر كرده باشد به خوردن آب ، در جواب بگويى «'''خواهم نوشيد'''» كه آن نكته عنايت را افاده نمى كند، ولى اگر بگويى «'''من فاعلم '''» آن عنايت را مى رساند.
با اين بيان روشن گرديد كه چرا فرمود «'''زكات را عمل مى كنند'''» و نفرمود زكات را مى دهند. پس معنايش اين است كه : مؤمنين كسانى هستند كه انفاق مالى دارند. و اگر مراد از زكات خود مال بود معنا نداشت آن مال را فعل متعلق به فاعل دانسته و بفرمايد: زكات را عمل مى كنند، و به همين خاطر بعضى كه زكات را به معناى مال گرفته اند، مجبور شده اند لفظ «'''پرداختن '''» را تقدير گرفته و بگويند تقدير آيه «'''والّذين هم لتادية الزكوة فاعلون '''» است و باز به همين جهت بعضى ديگر ناگزير شده اند زكات را به معناى تطهير نفس از اخلاق رذيله بگيرند تا از اشكال مذكور فرار كرده باشند.
 
و در اينكه فرموده : «'''للزكوة فاعلون '''» و نفرموده : «'''للزكوة مودّون '''» اشاره و دلالت است بر اينكه مؤمنين به دادن زكات عنايت دارند، مثل اينكه كسى شما را امر كرده باشد به خوردن آب ، در جواب بگويى «'''خواهم نوشيد'''» كه آن نكته عنايت را افاده نمى كند، ولى اگر بگويى «'''من فاعلم '''» آن عنايت را مى رساند.
<span id='link9'><span>
<span id='link9'><span>
==زكوة ، يكى از بزرگترين عوامل تقارب طبقات جامعه ==
==زكوة ، يكى از بزرگترين عوامل تقارب طبقات جامعه ==
دادن زكات هم از امورى است كه ايمان به خدا اقتضاى آن را دارد، چون انسان به كمال سعادت خود نمى رسد مگر آنكه در اجتماع سعادتمندى زندگى كند كه در آن هر صاحب حقى به حق خود مى رسد. و جامعه روى سعادت را نمى بيند مگر اينكه طبقات مختلف مردم در بهره مندى از مزاياى حيات و برخوردارى از امتعه زندگى در سطوحى نزديك به هم قرار داشته باشند. و به انفاق مالى به
دادن زكات هم از امورى است كه ايمان به خدا اقتضاى آن را دارد، چون انسان به كمال سعادت خود نمى رسد مگر آنكه در اجتماع سعادتمندى زندگى كند كه در آن هر صاحب حقى به حق خود مى رسد. و جامعه روى سعادت را نمى بيند مگر اينكه طبقات مختلف مردم در بهره مندى از مزاياى حيات و برخوردارى از امتعه زندگى در سطوحى نزديك به هم قرار داشته باشند. و به انفاق مالى به