تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
<span id='link26'><span>
<span id='link26'><span>


==جواب به درخواست مشركين و بيان اينكه پيامبر (ص ) حق و اختيارى در تعويض وتبديل قرآن ندارد ==
== پيامبر (ص)، اختيارى در تعويض و تبديل قرآن ندارد ==
خداى سبحان علاوه بر اينكه پيشنهاد آنان را كه گفتند: «'''ائت بقرآن غير هذا او بدله '''» با آوردن كلمه «'''بينات '''» در ضمن جواب ، بطور اجمال رد كرد - چون وقتى آيات و دلائل بين ، استنادش به خداى سبحان روشن باشد قهرا كشف قطعى مى كند كه آنچه از تفاصيل احكام (از آن جمله ترك اصنام و اجتناب از هر عمل ناستوده ) كه به وسيله وحى در قرآن آمده خداى تعالى عمل به آنها را از بندگانش مى خواهد - در جمله مورد بحث نيز بطور تفصيل سوال آنها را رد كرده و به رسول گرامى اش تلقين مى كند كه در پاسخشان به چه حجتى استدلال كند، و مى فرمايد: «'''قل ما يكون لى '''» - تا آخر سه آيه .
خداى سبحان علاوه بر اينكه پيشنهاد آنان را كه گفتند: «'''ائت بقرآن غير هذا او بدله '''» با آوردن كلمه «'''بينات '''» در ضمن جواب ، بطور اجمال رد كرد - چون وقتى آيات و دلائل بين ، استنادش به خداى سبحان روشن باشد قهرا كشف قطعى مى كند كه آنچه از تفاصيل احكام (از آن جمله ترك اصنام و اجتناب از هر عمل ناستوده ) كه به وسيله وحى در قرآن آمده خداى تعالى عمل به آنها را از بندگانش مى خواهد - در جمله مورد بحث نيز بطور تفصيل سوال آنها را رد كرده و به رسول گرامى اش تلقين مى كند كه در پاسخشان به چه حجتى استدلال كند، و مى فرمايد: «'''قل ما يكون لى '''» - تا آخر سه آيه.
 
پس ، اينكه فرمود: «'''قل ما يكون لى ان ابدله ...'''» پاسخى است از اين درخواستشان كه گفتند: «'''او بدله '''» و معناى آن پاسخ اين است كه : بگو من مالك آن نيستم و يا بگو چنين حقى ندارم - كه قرآن را از پيش ‍ خود مبدّل كنم ، براى اينكه قرآن كلام من نيست تا قسمتى از آن را با كلام ديگرى عوض كنم ، بلكه قرآن وحى الهى است كه پروردگارم ماءمور ساخته آن را پيروى كنم ، و غير آن را پيروى نكنم ، و اگر فرمان پروردگارم را مخالفت نمى كنم براى اين است كه از آن ميترسم كه اگر او را نافرمانى كنم به عذاب روزى عظيم كه همان روز قيامت است گرفتار شوم .
پس ، اينكه فرمود: «'''قل ما يكون لى ان ابدله ...'''» پاسخى است از اين درخواستشان كه گفتند: «'''او بدله '''» و معناى آن پاسخ اين است كه : بگو من مالك آن نيستم و يا بگو چنين حقى ندارم - كه قرآن را از پيش ‍ خود مبدّل كنم ، براى اينكه قرآن كلام من نيست تا قسمتى از آن را با كلام ديگرى عوض كنم ، بلكه قرآن وحى الهى است كه پروردگارم ماءمور ساخته آن را پيروى كنم ، و غير آن را پيروى نكنم ، و اگر فرمان پروردگارم را مخالفت نمى كنم براى اين است كه از آن ميترسم كه اگر او را نافرمانى كنم به عذاب روزى عظيم كه همان روز قيامت است گرفتار شوم .
پس ، جمله «'''ما يكون لى ان ابدله '''» نفى حق و سلب اختيار است ، و جمله : «'''ان اتبع الا ما يوحى الى '''» در مقام تعليل جمله مذكور است ، و جمله «'''انى اخاف ان عصيت ربى ...'''»
پس ، جمله «'''ما يكون لى ان ابدله '''» نفى حق و سلب اختيار است ، و جمله : «'''ان اتبع الا ما يوحى الى '''» در مقام تعليل جمله مذكور است ، و جمله «'''انى اخاف ان عصيت ربى ...'''»
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۷ </center>
نيز در مقام تعليل آن تعليل است ، چون از آن تعليل بر مى آيد كه امر الهى متعلق به اتباع است ، (و معناى اين سه جمله اين است كه : من حق ندارم قرآن را از پيش خود تغيير دهم به علت اينكه من تابع چيزى هستم كه به من وحى مى شود و به اين علت تابعم كه امر الهى آمده كه تنها وحى را پيروى كنم و چون از عذاب روزى عظيم ميترسم آن امر را مخالفت نميكنم ).
نيز در مقام تعليل آن تعليل است ، چون از آن تعليل بر مى آيد كه امر الهى متعلق به اتباع است ، (و معناى اين سه جمله اين است كه : من حق ندارم قرآن را از پيش خود تغيير دهم به علت اينكه من تابع چيزى هستم كه به من وحى مى شود و به اين علت تابعم كه امر الهى آمده كه تنها وحى را پيروى كنم و چون از عذاب روزى عظيم ميترسم آن امر را مخالفت نميكنم ).
«'''انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم '''» - در اين جمله نوعى محاذات (مقابله ) با صدر كلام شده ، آنجا كه ميفرمود: «'''قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرآن ...'''»، براى اينكه از اين جمله كه گويندگان اين حرف را توصيف كرده به افرادى كه ايمانى و اميدى به لقاء اللّه ندارند، فهميده مى شود كه منشاء و ريشه اينكه گفتند: «'''قرآنى ديگر بياور'''» همانا ايمان نداشتن آنان به معاد و انكار كردن آن است ، و در جمله مورد بحث با اين زير بناى غلط عقيدتى آنان مقابله شده و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به دستور پروردگارش به آنان فرموده : «'''انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم '''»، در نتيجه برگشت معناى جمله مورد بحث به اين ميشود كه فرموده باشد: شما كه از من درخواست مى كنيد قرآنى ديگر بياورم علت اين درخواستتان اينست كه شما اميد لقاء خدا را نداريد، و ليكن من نه تنها اين اميد را دارم ، بلكه هيچ ترديدى در آن ندارم ، و به همين جهت اجابت خواسته شما براى من امكان ندارد، زيرا من از عذاب روز لقاء اللّه كه روز عظيمى است بيمناكم .
 
«'''انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم '''» - در اين جمله نوعى محاذات (مقابله ) با صدر كلام شده ، آنجا كه ميفرمود: «'''قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرآن ...'''»، براى اينكه از اين جمله كه گويندگان اين حرف را توصيف كرده به افرادى كه ايمانى و اميدى به لقاء اللّه ندارند، فهميده مى شود كه منشاء و ريشه اينكه گفتند: «'''قرآنى ديگر بياور'''» همانا ايمان نداشتن آنان به معاد و انكار كردن آن است ، و در جمله مورد بحث با اين زير بناى غلط عقيدتى آنان مقابله شده و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به دستور پروردگارش به آنان فرموده : «'''انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم '''»، در نتيجه برگشت معناى جمله مورد بحث به اين ميشود كه فرموده باشد: شما كه از من درخواست مى كنيد قرآنى ديگر بياورم علت اين درخواستتان اينست كه شما اميد لقاء خدا را نداريد، و ليكن من نه تنها اين اميد را دارم ، بلكه هيچ ترديدى در آن ندارم ، و به همين جهت اجابت خواسته شما براى من امكان ندارد، زيرا من از عذاب روز لقاء اللّه كه روز عظيمى است بيمناكم.
 
در اينجا سوالى هست و آن اينكه چرا در آغاز گفتار از روز قيامت تعبير كرد به «'''لقاء اللّه '''»، و در اين ذيل با اينكه در مقابل آن صدر است تعبير را عوض كرد و فرمود: «'''يوم عظيم '''».
در اينجا سوالى هست و آن اينكه چرا در آغاز گفتار از روز قيامت تعبير كرد به «'''لقاء اللّه '''»، و در اين ذيل با اينكه در مقابل آن صدر است تعبير را عوض كرد و فرمود: «'''يوم عظيم '''».
پاسخ اين سوال اين است كه : اولا خواسته است شنونده كافر به معاد را بهتر انذار كند (و فطرت خفته او را بر لزوم دفع ضرر محتمل بهتر و سريعتر بيدار سازد). و ثانيا در صدر كلام سخن از لقاء بود، و در اينجا سخن از عذاب است ، و نام عذاب بردن در جائى كه سخن از لقاء است مناسبت چندانى ندارد.
پاسخ اين سوال اين است كه : اولا خواسته است شنونده كافر به معاد را بهتر انذار كند (و فطرت خفته او را بر لزوم دفع ضرر محتمل بهتر و سريعتر بيدار سازد). و ثانيا در صدر كلام سخن از لقاء بود، و در اينجا سخن از عذاب است ، و نام عذاب بردن در جائى كه سخن از لقاء است مناسبت چندانى ندارد.
قُل لَّوْ شاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكمْ وَ لا أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْت فِيكمْ عُمُراً مِّن قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
قُل لَّوْ شاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكمْ وَ لا أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْت فِيكمْ عُمُراً مِّن قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
كلمه «'''ادريكم به '''» به معناى «'''اعلمكم اللّه به '''» است ، يعنى اگر خدا ميخواست نه من اين قرآن را بر شما تلاوت مى كردم و نه خداى تعالى شما را به آن آگاه مى ساخت ، و كلمه «'''عمر'''» - به ضم «'''عين '''» و «'''ميم '''» و هم به فتح «'''عين '''» و سكون «'''ميم '''» - به معناى بقاء است ، و زمانى كه در سوگند بكار رود - همچنانكه عرب ميگويد: «'''لعمرى - به بقايم سوگند'''» و «'''لعمرك به بقاى تو سوگند'''» تنها به فتح خوانده مى شود.
كلمه «'''ادريكم به '''» به معناى «'''اعلمكم اللّه به '''» است ، يعنى اگر خدا ميخواست نه من اين قرآن را بر شما تلاوت مى كردم و نه خداى تعالى شما را به آن آگاه مى ساخت ، و كلمه «'''عمر'''» - به ضم «'''عين '''» و «'''ميم '''» و هم به فتح «'''عين '''» و سكون «'''ميم '''» - به معناى بقاء است ، و زمانى كه در سوگند بكار رود - همچنانكه عرب ميگويد: «'''لعمرى - به بقايم سوگند'''» و «'''لعمرك به بقاى تو سوگند'''» تنها به فتح خوانده مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۳۸ </center>
و اين آيه شريفه متضمن ردّ اولين شقّ از درخواست مشركين است كه گفتند: «'''ائت بقرآن غير هذا...'''»، و معناى آيه مورد بحث بطورى كه سياق هم بر آن معنا كمك مى كند اين است : آوردن قرآن به دست من نيست ، اختيار آن به مشيّت خدا است ، چون من رسولى بيش نيستم ، و اگر خداى تعالى ميخواست قرآنى ديگر نازل كند و اين قرآن را نميخواست ، نه نوبت به آن ميرسيد كه من اين قرآن را بر شما تلاوت كنم ، و نه خداى تعالى شما را به فرستادن اين قرآن آگاه مى كرد، به شهادت اينكه من قبل از نزول اين قرآن سالها در بين شما زندگى كردم و با شما معاشرت و شما با من معاشرت داشتيد، من با شما و شما با من خلط و آميزش داشتيم و همه شاهديد كه در آن سالهاى دراز خود من از اينكه قرآنى بسويم وحى خواهد شد خبر نداشتم ، و اگر اختيار نازل كردن قرآن به دست من بود از همان اوائل زندگى آن را مى آوردم ، و از اوائل زندگيم آثار و نشانه هائى از كار امروزم براى شما ظاهر مى شد، پس معلوم است كه در امر قرآن هيچ چيزى به من واگذار نشده ، امر قرآن فقط و فقط به دست خداى تعالى و قدرت و مشيت او است ، و مشيّتش ‍ تعلق گرفته به اينكه اين قرآن را نازل كند، نه غير اين را، پس چرا تعقل نميكنيد؟
و اين آيه شريفه متضمن ردّ اولين شقّ از درخواست مشركين است كه گفتند: «'''ائت بقرآن غير هذا...'''»، و معناى آيه مورد بحث بطورى كه سياق هم بر آن معنا كمك مى كند اين است:  
 
آوردن قرآن به دست من نيست ، اختيار آن به مشيّت خدا است ، چون من رسولى بيش نيستم ، و اگر خداى تعالى ميخواست قرآنى ديگر نازل كند و اين قرآن را نميخواست ، نه نوبت به آن ميرسيد كه من اين قرآن را بر شما تلاوت كنم ، و نه خداى تعالى شما را به فرستادن اين قرآن آگاه مى كرد، به شهادت اينكه من قبل از نزول اين قرآن سالها در بين شما زندگى كردم و با شما معاشرت و شما با من معاشرت داشتيد، من با شما و شما با من خلط و آميزش داشتيم و همه شاهديد كه در آن سالهاى دراز خود من از اينكه قرآنى بسويم وحى خواهد شد خبر نداشتم ، و اگر اختيار نازل كردن قرآن به دست من بود از همان اوائل زندگى آن را مى آوردم ، و از اوائل زندگيم آثار و نشانه هائى از كار امروزم براى شما ظاهر مى شد، پس معلوم است كه در امر قرآن هيچ چيزى به من واگذار نشده ، امر قرآن فقط و فقط به دست خداى تعالى و قدرت و مشيت او است ، و مشيّتش ‍ تعلق گرفته به اينكه اين قرآن را نازل كند، نه غير اين را، پس چرا تعقل نميكنيد؟
<span id='link27'><span>
<span id='link27'><span>
==ظلمى بالاتر از افترا بستن به خدا يا تكذيب آيات او نيست ==
==ظلمى بالاتر از افترا بستن به خدا يا تكذيب آيات او نيست ==
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايَتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايَتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ