تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
<span id='link201'><span>
<span id='link201'><span>


==لوازم و آثار طغيان و خوف از مقام رب ==
==آثار و نشانه های طغيان و خوف از مقام پروردگار==
پس از لوازم طغيان اين طائفه يكى همين است كه زندگى دنيا را اختيار كنند، و اين همان است كه بعد از توصيف آنان به طغيان با جمله و اثر الحيوه الدنيا توصيفشان كرده .
پس از لوازم طغيان اين طائفه يكى همين است كه: زندگى دنيا را اختيار كنند و اين، همان است كه بعد از توصيف آنان به طغيان، با جملۀ «وَ آثَرَ الحَيَاةَ الدّنيا» توصيفشان كرده.
و چون از لوازم طغيان رها كردن آخرت و ايثار حيات دنيا يعنى پيروى هواى نفس در آنچه مى خواهد، و اطاعتش در آنچه دوست دارد، و نيز از آثار ديگرش مخالفت خدا است در آنچه مى خواهد مى باشد قهرا مقابل اين طغيان يعنى خوف هم اثرى مخالف اثر طغيان دارد اثر طغيان ايثار حيات دنيا بود و اثر خوف خلاف آن است ، و آن ردع و پرهيز از دنياپرستى و نهى نفس از پيروى هواى نفس است ، و لذا دنبال جمله «'''من خاف مقام ربه '''» اثر آن را ذكر كرد و فرمود: «'''و نهى النفس عن الهوى '''».
 
و اگر در بيان اين حالت فرمود: «'''نفس را از هوى نهى مى كند'''»، و نفرمود: «'''پيروى نفس را ترك مى كند'''» براى اين بود كه بفهماند انسان ضعيف است ، و چه بسا كه نادانى او را وادار به معصيت كند، بدون اينكه نسبت به خداى تعالى استكبار داشته باشد، پس او نمى تواند بكلى پيروى هواى نفس را ترك كند، همينكه در مقام نهى خود از آن باشد خدا هم واسع المغفره است ، همچنان كه فرمود: «'''و لله ما فى السموات و ما فى الارض ليجزى الذين اساوا بما عملوا و يجزى الذين احسنوا بالحسنى الذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش الا اللمم ان ربك واسع المغفره '''»، و نيز فرموده : «'''ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريما'''».
و چون از لوازم طغيان، رها كردن آخرت و ايثار حيات دنيا، يعنى پيروى هواى نفس در آنچه مى خواهد، و اطاعتش در آنچه دوست دارد، و نيز از آثار ديگرش مخالفت خداست در آنچه مى خواهد مى باشد؛ قهرا مقابل اين طغيان، يعنى خوف هم اثرى مخالف اثر طغيان دارد. اثر طغيان، ايثار حيات دنيا بود و اثر خوف، خلاف آن است و آن، ردع و پرهيز از دنياپرستى و نهى نفس از پيروى هواى نفس است. و لذا دنبال جملۀ «مَن خَافَ مَقَام رَبّه»، اثر آن را ذكر كرد و فرمود: «وَ نَهَى النّفسَ عَنِ الهَوى».
 
و اگر در بيان اين حالت فرمود: «نفس را از هوى نهى مى كند»، و نفرمود: «پيروى نفس را ترك مى كند»، براى اين بود كه بفهماند انسان ضعيف است، و چه بسا كه نادانى او را وادار به معصيت كند، بدون اين كه نسبت به خداى تعالى استكبار داشته باشد، پس او نمى تواند به كلى پيروى هواى نفس را ترك كند. همين كه در مقام نهى خود از آن باشد، خدا هم واسع المغفره است، همچنان كه فرمود: «وَ لله مَا فِى السّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرضِ لِيَجزِى الّذِينَ أسَاؤا بِمَا عَمِلُوا وَ يَجزِىَ الِذينَ أحسَنُوا بِالحُسنى الِذِينَ يَجتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإثمِ وَ الفَوَاحِش إلّا اللَّمَم إنّ رَبَّكَ وَاسِعُ المَغفِرَة'''»، و نيز فرموده: «إن تَجتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنهَونَ عَنهُ نُكَفّر عَنكُم سَيّئاتِكُم وَ نُدخِلكُم مُدخَلاً كَرِيماً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۱۲ </center>
و معناى آيات سه گانه در دادن ضابطه كلى براى صفت اهل دوزخ و اهل بهشت در اين خلاصه مى شود كه : اهل جهنم اهل كفر و فسوق ، و اهل بهشت اهل ايمان و تقوايند، و در اين ميان طوائف ديگرى غير آن دو طائفه هستند كه از مستضعفين مى باشند، كسانى كه به گناهان خود اعتراف داشته ، اعمالى صالح را با اعمالى زشت مخلوط مى كنند، و نيز طوائف ديگرى كه امرشان به دست خداى سبحان است ، و چه بسا با شفاعت و وسائل ديگر مشمول مغفرت خدا بشوند.
و معناى آيات سه گانه در دادن ضابطه كلى براى صفت اهل دوزخ و اهل بهشت در اين خلاصه مى شود كه: اهل جهنّم، اهل كفر و فسوق و اهل بهشت، اهل ايمان و تقوايند. و در اين ميان، طوائف ديگرى غير آن دو طائفه هستند، كه از مستضعفين مى باشند. كسانى كه به گناهان خود اعتراف داشته، اعمالى صالح را با اعمالى زشت مخلوط مى كنند، و نيز طوائف ديگرى كه امرشان به دست خداى سبحان است، و چه بسا با شفاعت و وسائل ديگر مشمول مغفرت خدا بشوند.
پس معناى جمله «'''هى الماوى '''» در آيه «'''فاما من طغى ... هى الماوى '''» «'''هى ماواه '''» است ، يعنى جهنم ماواى او است ، و الف و لام كه در اول كلمه است به جاى ضمير آمده ، ممكن هم هست ضمير حذف شده و تقدير كلام «'''هى الماوى له '''» باشد.
 
پس معناى جملۀ «هِىَ المَأوى» در آيه «فَأمّا مَن طَغى ... هِىَ المَأوى»، «هِىَ مَأوَاهُ» است. يعنى جهنم، مأواى اوست، و الف و لام كه در اول كلمه است، به جاى ضمير آمده. ممكن هم هست ضمير حذف شده و تقدير كلام «هِىَ المَأوى لَهُ» باشد.
<span id='link202'><span>
<span id='link202'><span>
==مقصود از مقام پروردگار و خوف از آن ==
==مقصود از مقام پروردگار و خوف از آن ==
و در آيه «'''و اما من خاف مقام ربه ...'''»، كلمه «'''مقام '''» اسم مكان است ، و منظور مكانى است كه در آن جسمى از اجسام بايستد، اين اصل در معناى كلمه مقام است ، همچنان كه اسم زمان و مصدر ميمى نيز معناى اصلى آن است ، و ليكن بسا مى شود كه صفات و احوال چيزى به نوعى عنايت محل و قرارگاه آن چيز اعتبار مى شود، و به آن صفات و احوال ، مقام و منزلت اطلاق مى شود، مثل آن آيه اى كه در مورد شهادت مى فرمايد: «'''فاخران يقومان مقامهما'''»، و قول نوح كه به حكايت قرآن به قوم خود گفت «'''ان كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بايات الله '''»، و قول ملائكه كه بنا به حكايت خداى تعالى گفتند: «'''و ما منا الا له مقام معلوم '''»، كه در اين چند مورد كلمه مقام نه اسم مكان واقعى است ، و نه اسم زمان و نه مصدر ميمى ، بلكه همانطور كه گفتيم صفات ، به نوعى عنايت محل استقرار و مكان فرض شده است .
و در آيه «'''و اما من خاف مقام ربه ...'''»، كلمه «'''مقام '''» اسم مكان است ، و منظور مكانى است كه در آن جسمى از اجسام بايستد، اين اصل در معناى كلمه مقام است ، همچنان كه اسم زمان و مصدر ميمى نيز معناى اصلى آن است ، و ليكن بسا مى شود كه صفات و احوال چيزى به نوعى عنايت محل و قرارگاه آن چيز اعتبار مى شود، و به آن صفات و احوال ، مقام و منزلت اطلاق مى شود، مثل آن آيه اى كه در مورد شهادت مى فرمايد: «'''فاخران يقومان مقامهما'''»، و قول نوح كه به حكايت قرآن به قوم خود گفت «'''ان كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بايات الله '''»، و قول ملائكه كه بنا به حكايت خداى تعالى گفتند: «'''و ما منا الا له مقام معلوم '''»، كه در اين چند مورد كلمه مقام نه اسم مكان واقعى است ، و نه اسم زمان و نه مصدر ميمى ، بلكه همانطور كه گفتيم صفات ، به نوعى عنايت محل استقرار و مكان فرض شده است .