تفسیر:المیزان جلد۶ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۶: خط ۱۶:
<span id='link15'><span>
<span id='link15'><span>


==فضائل اميرالمؤ منين از زبان عمروعاص در جواب نامه معاويه ! ==
==فضائل اميرالمؤمنين از زبان عمروعاص، در جواب نامه معاويه ==
و از خطيب خوارزمى نقل شده كه گفته است معاويه به عمرو بن عاص ‍ نامه نوشته بود و او در جوابش چنين نوشت : اى معاويه تو خودت خوب مى دانى چقدر آيات قرآنى را كه خود مى خوانى در فضائل اوست و كسى در آن آيات با او شريك و همباز نيست ، مانند آيه «'''يوفون بال نذر'''» و آيه «'''انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوة و هم راكعون '''» و آيه «'''افمن كان على بينه من ربه و يتلوه شاهد منه و من قبله '''» و نيز خداى متعال درباره اش فرموده : «'''رجال صدقوا ما عاهدوا الله '''» و نيز مى فرمايد: «'''قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده فى القربى - يعنى بگو من از شما بر رسالت خود مزدى نمى خواهم مگر همين را كه با نزديكانم مودت كنيد'''».
و از خطيب خوارزمى نقل شده كه گفته است معاويه به عمرو بن عاص ‍ نامه نوشته بود و او در جوابش چنين نوشت : اى معاويه تو خودت خوب مى دانى چقدر آيات قرآنى را كه خود مى خوانى در فضائل اوست و كسى در آن آيات با او شريك و همباز نيست ، مانند آيه «'''يوفون بال نذر'''» و آيه «'''انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوة و هم راكعون '''» و آيه «'''افمن كان على بينه من ربه و يتلوه شاهد منه و من قبله '''» و نيز خداى متعال درباره اش فرموده : «'''رجال صدقوا ما عاهدوا الله '''» و نيز مى فرمايد: «'''قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده فى القربى - يعنى بگو من از شما بر رسالت خود مزدى نمى خواهم مگر همين را كه با نزديكانم مودت كنيد'''».
و نيز از او نقل شده از ابى صالح از ابن عباس كه گفت عبدالله بن سلام با يك عده ديگر از يهوديهائى كه به اتفاق هم ايمان آوردند شرفياب شدند خدمت رسول الله و عرض كردند خانه هاى ما دور است جز حضور تو جائى نداريم كه در آن معالم دينى خود را ياد بگيريم و اقوام ما وقتى ديدند ما به خدا و رسولش ايمان آورديم و در نبوتش تصديقش كرديم ما را ترك گفتند و با خود قسم ياد كردند كه با ما مجالست نكنند و به ما زن ندهند و از ما زن نگيرند و با ما هم كلام نشوند و اين بر ما سخت و گران است ، رسول خدا اين آيه را برايشان تلاوت فرمود: «'''انما وليكم الله و رسوله ...'''» آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از منزل به عزم مسجد بيرون رفت و در حالى كه مردم مشغول ركوع و سجود بودند وارد مسجد شدند، در اين بين ، چشم آن جناب به سائلى افتاد، روى به سائل كرد و فرمود آيا كسى به تو چيزى داده ؟ عرض كرد: آرى انگشترى از طلا، حضرت پرسيد چه كسى انگشتر را بتو داد؟ عرض كرد آن مردى كه ايستاده - با دست اشاره به على بن ابيطالب (عليه السلام ) نمود - رسول خدا پرسيد در چه حالى بتو داد؟ عرض كرد در حال ركوع ، حضرت تكبير گفت و اين آيه را تلاوت نمود «'''و من يتول الله و رسوله فان حزب الله هم الغالبون '''» آنگاه حسان بن ثابت اين اشعار را درباره اين ماجرا سرود.
و نيز از او نقل شده از ابى صالح از ابن عباس كه گفت عبدالله بن سلام با يك عده ديگر از يهوديهائى كه به اتفاق هم ايمان آوردند شرفياب شدند خدمت رسول الله و عرض كردند خانه هاى ما دور است جز حضور تو جائى نداريم كه در آن معالم دينى خود را ياد بگيريم و اقوام ما وقتى ديدند ما به خدا و رسولش ايمان آورديم و در نبوتش تصديقش كرديم ما را ترك گفتند و با خود قسم ياد كردند كه با ما مجالست نكنند و به ما زن ندهند و از ما زن نگيرند و با ما هم كلام نشوند و اين بر ما سخت و گران است ، رسول خدا اين آيه را برايشان تلاوت فرمود: «'''انما وليكم الله و رسوله ...'''» آنگاه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از منزل به عزم مسجد بيرون رفت و در حالى كه مردم مشغول ركوع و سجود بودند وارد مسجد شدند، در اين بين ، چشم آن جناب به سائلى افتاد، روى به سائل كرد و فرمود آيا كسى به تو چيزى داده ؟ عرض كرد: آرى انگشترى از طلا، حضرت پرسيد چه كسى انگشتر را بتو داد؟ عرض كرد آن مردى كه ايستاده - با دست اشاره به على بن ابيطالب (عليه السلام ) نمود - رسول خدا پرسيد در چه حالى بتو داد؟ عرض كرد در حال ركوع ، حضرت تكبير گفت و اين آيه را تلاوت نمود «'''و من يتول الله و رسوله فان حزب الله هم الغالبون '''» آنگاه حسان بن ثابت اين اشعار را درباره اين ماجرا سرود.
خط ۳۷: خط ۳۷:
آنگاه گفت الحمد لله و نزد من آمد و پرسيد چرا اينجا خوابيده اى ؟ من در پاسخ داستان مار را به عرضشان رسانيدم . فرمود برخيز و او را بكش ، پس كشتم ، آنگاه دست مرا گرفت و فرمود: اى ابا رافع بزودى پس از من قومى با على خواهند جنگيد، و جهاد با آن قوم حق خداست ، پس هر كس نتواند با ايشان با دست جهاد كند بايد با زبان مقاتله نمايد و اگر با زبان هم نتوانست بايد با قلب خود از آنان بيزارى جويد، حكم خدا اين است و بس .
آنگاه گفت الحمد لله و نزد من آمد و پرسيد چرا اينجا خوابيده اى ؟ من در پاسخ داستان مار را به عرضشان رسانيدم . فرمود برخيز و او را بكش ، پس كشتم ، آنگاه دست مرا گرفت و فرمود: اى ابا رافع بزودى پس از من قومى با على خواهند جنگيد، و جهاد با آن قوم حق خداست ، پس هر كس نتواند با ايشان با دست جهاد كند بايد با زبان مقاتله نمايد و اگر با زبان هم نتوانست بايد با قلب خود از آنان بيزارى جويد، حكم خدا اين است و بس .
<span id='link16'><span>
<span id='link16'><span>
==خاتمه سخن در شاءن نزول دو آيه مورد بحث ==
==خاتمه سخن در شاءن نزول دو آيه مورد بحث ==
مؤ لف : روايات راجع به اينكه دو آيه مورد بحث درباره داستان صدقه دادن انگشتر على (عليه السلام ) نازل شده بسيار است و ما عده اى از آن روايات را از كتاب «'''غايه المرام '''» بحرانى نقل كرديم و اين روايات در كتابهائى هم كه غايه المرام از آنها روايت نقل مى كند موجود مى باشد، و ما از آنها اكتفا كرديم به اين چند روايتى كه نقل شد با اينكه در باره كيفيت وقوع حادثه اختلاف دارند و در اين رواياتى كه ما نقل كرديم نام بردگان زير از صحابه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در نقل آن شركت دارند: اباذر غفارى ، عبدالله بن عباس ، انس بن مالك ، عمار، جابر، سلمه بن كهيل ، ابى رافع ، عمرو بن عاص ، و چند تن از امامان اهلبيت (عليهم السلام ) و آنها عبارتند از حضرات حسين بن على (عليهماالسلام ) و على بن الحسين (عليهماالسلام ) و محمد بن على و جعفر بن محمد و امام هادى على بن محمد (عليهماالسلام )، و همچنين تمامى اين روايات شركت دارند و هيچيك در آنها خدشه نكرده مانند:
مؤ لف : روايات راجع به اينكه دو آيه مورد بحث درباره داستان صدقه دادن انگشتر على (عليه السلام ) نازل شده بسيار است و ما عده اى از آن روايات را از كتاب «'''غايه المرام '''» بحرانى نقل كرديم و اين روايات در كتابهائى هم كه غايه المرام از آنها روايت نقل مى كند موجود مى باشد، و ما از آنها اكتفا كرديم به اين چند روايتى كه نقل شد با اينكه در باره كيفيت وقوع حادثه اختلاف دارند و در اين رواياتى كه ما نقل كرديم نام بردگان زير از صحابه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در نقل آن شركت دارند: اباذر غفارى ، عبدالله بن عباس ، انس بن مالك ، عمار، جابر، سلمه بن كهيل ، ابى رافع ، عمرو بن عاص ، و چند تن از امامان اهلبيت (عليهم السلام ) و آنها عبارتند از حضرات حسين بن على (عليهماالسلام ) و على بن الحسين (عليهماالسلام ) و محمد بن على و جعفر بن محمد و امام هادى على بن محمد (عليهماالسلام )، و همچنين تمامى اين روايات شركت دارند و هيچيك در آنها خدشه نكرده مانند: