الطلاق ٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۷: خط ۲۷:
[[البقرة ١٨٧ | أُحِلَ‌ لَکُمْ‌ لَيْلَةَ الصِّيَامِ‌...]] (۲) [[الصافات ١٠٥ | قَدْ صَدَّقْتَ‌ الرُّؤْيَا إِنَّا...]] (۰) [[ص ٤٤ | وَ خُذْ بِيَدِکَ‌ ضِغْثاً فَاضْرِبْ‌...]] (۰) [[الزمر ٥٣ | قُلْ‌ يَا عِبَادِيَ‌ الَّذِينَ‌...]] (۰)   
[[البقرة ١٨٧ | أُحِلَ‌ لَکُمْ‌ لَيْلَةَ الصِّيَامِ‌...]] (۲) [[الصافات ١٠٥ | قَدْ صَدَّقْتَ‌ الرُّؤْيَا إِنَّا...]] (۰) [[ص ٤٤ | وَ خُذْ بِيَدِکَ‌ ضِغْثاً فَاضْرِبْ‌...]] (۰) [[الزمر ٥٣ | قُلْ‌ يَا عِبَادِيَ‌ الَّذِينَ‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
'''شأن نزول آیات ۲ و ۳:'''
مفسرین گویند: که این قسمت از آیات «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ» درباره عوف بن مالک الاشجعى آمده که مردى فقیر و بى‌چیز بود و پسرى داشت که مشرکین او را اسیر کرده بودند. عوف نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از درد اندرونى خویش به خاطر اسارت فرزند و فقر و بى‌چیزى مى نالید. پیامبر او را تسکین داد و در عین حال فرمود: امشب در خانه ما هیچ برگ و توشه اى جز یک مد طعام یافت نمى شود سپس فرمود: اى عوف، صبر کن و پرهیزکار باش و زیاد کلمه «لاحول و لاقوّة الّا باللَّه» را بر زبان جارى ساز.
عوف به خانه خویش برگشت و به اهل خویش گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به تقوى و صبر امر فرموده و نیز فرمود: به گفتار «لاحول و لاقوّة الّا باللّه» زیاد بپردازیم. اهل وى گفتند: نیکو مداوائى و بهترین مرهمى است که پیامبر به ما داده اینان به دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کردند. چندى نگذشت که پسر عوف با گله اى از گوسفندان و قطارى از شتران بازگشت و به پدرش گفت: کسى که مرا اسیر نموده بود، او را غافلگیر کردم و در حال غفلت او گوسفندان و شتران او را به غنیمت آوردم.
عوف نزد پیامبر رفت و سؤال کرد که آیا این گوسفندان بر او حلال است یا نه؟ پیامبر فرمود: بلى بر شما حلال است سپس این آیات نازل گردید.<ref> تفاسیر روض الجنان از خاصه و کشف الاسرار و ثعلبى از عامه.</ref> چنان که از جابر و ابن مسعود<ref> حاکم صاحب المستدرک.</ref> و نیز از سالم بن ابى الجعد و سدى<ref> طبرى صاحب تفسیر جامع البیان.</ref> و همچنین از طریق کلبى از ابوصالح و او از ابن عباس<ref> تفسیر ابن مردویه.</ref> و نیز از طریق جویبر از ضحاک<ref> تاریخ خطیب.</ref> هم روایت و نقل گردیده است.


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۰#link354 | آيات ۱ - ۷، سوره طلاق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۰#link354 | آيات ۱ - ۷، سوره طلاق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۰#link355 | راجع به حكم طلاق ، عده ، رجوع و....]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۰#link355 | راجع به حكم طلاق ، عده ، رجوع و....]]
خط ۴۲: خط ۵۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۱#link363 | چند روايت ديگر درباره طلاق زنان عده ، نفقه آنها و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۱#link363 | چند روايت ديگر درباره طلاق زنان عده ، نفقه آنها و...]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link107 | آيه ۲-۳]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link107 | آيه ۲-۳]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link108 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link108 | آيه و ترجمه]]
خط ۴۹: خط ۶۲:
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link111 | ۱ - تقوى و نجات از مشكلات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link111 | ۱ - تقوى و نجات از مشكلات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link112 | ۲ - روح توكل]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۱#link112 | ۲ - روح توكل]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2»
پس چون به پايان مدّت عدّه نزديك شدند، يا (با رجوع به آنان) به طرز شايسته و پسنديده‌اى نگاهشان داريد و يا (با پرداخت مهريه و ساير حقوق) به طرز شايسته‌اى از آنان جدا شويد و (هنگام طلاق) دو شاهد عادل از ميان خود به گواه گيريد و گواهى را براى خدا به پا داريد. هركس كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، اين گونه پند داده مى‌شود و هركس كه از خدا پروا كند، خداوند براى او راه بيرون شدن و رهايى (از هر گونه مشكل) را قرار مى‌دهد.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2»
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَ‌: پس چون برسند زنان به مدت خود، يعنى مشرف شوند به زمان آخر عده، فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ‌: پس نگاهداريد، يعنى رجعت كنيد به ايشان به نيكوئى كه آن حسن معاشرت و لطف مرافقت و انفاق مناسب است، يا ترك اضرار ايشان به سبب تطويل عده تا مانع ازدواج ايشان شود به غير. أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ‌: يا جدا شويد از ايشان به نيكوئى، يعنى فرع طلاق است از نفقه و مسكن و صداق ادا كنيد. حاصل آنكه تا مطلقات در عده‌اند، اختيار امساك و مفارقت در دست شما است. و بعد از عده، با خود آنهاست در تزوّج به شما يا به غير. وَ أَشْهِدُوا: و گواه گيريد بر طلاق يا رجوع و مفارقت، ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ‌: دو صاحبان عدالت از شما كه مؤمنانيد و فايده اين اشهاد آنست كه مرد، انكار طلاق نكند، يا زن بعد از انقضاى عده، منكر رجعت نشود. يا بعد از موت يكى از آن دو، ديگرى دعوى زوجيت نكند تا ميراث برد و جهات ديگر. وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ‌: و اقامه كنيد شهادت را اى گواهان به وقت حاجت براى خدا و طلب رضاى او و ثواب، نه به جهت مشهود له، يا به غرضى ديگر كه غير حق باشد. و فقهاى ما از ائمه هدى عليهم السّلام نقل‌
جلد 13 - صفحه 208
كرده‌اند كه مراد، اشهاد بر طلاق است. ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ‌: اين اشهاد يا اقامه شهادت، يا جميع آنچه مذكور شد، پند داده مى‌شود به آن، مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ‌: كسى كه ايمان آورد به خدا و اوامر او، وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ: و به روز رستخيز و بدانچه به او متعلق است، وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ‌: و هر كه بترسد از خدا و مرتكب مناهى نشود، يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً: قرار دهد براى او و پديد آورد براى او بيرون شدنى، يعنى خلاص دهد او را از اندوه دنيا و آخرت؛ يا هر كه پرهيزد از حرام، حق تعالى او را مهتدى سازد به حلال.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً «1» فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «2» وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً «3» وَ اللاَّئِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُرٍ وَ اللاَّئِي لَمْ يَحِضْنَ وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً «4»
ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً «5»
ترجمه‌
اى پيغمبر وقتى خواستيد طلاق دهيد زنان را پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاكيشان و شماره كنيد وقت پاكيشان را و بترسيد از خدا پروردگارتان بيرون نكنيد آنانرا از خانه‌هاشان و نبايد خارج شوند مگر آنكه بكنند كار زشت آشكارى و اينها مقررّات خدا است و كسيكه تجاوز كند از مقرّرات خدا پس بتحقيق ستم كرده است بخودش نميدانى شايد خدا پديد آورد بعد از اين كارى را
پس وقتى نزديك شد برسند بمدّتشان پس نگاه داريدشان بخوبى يا جدا شويد از آنان بخوبى و گواه گيريد دو عادل را از خودتان و بپا داريد شهادت را براى خدا اينست كه پند داده ميشود بآن هر كه ايمان ميآورد بخدا و روز قيامت و هر كه بترسد از خدا قرار ميدهد براى او راه بيرون شدن از شدائد را
و روزى‌
----
جلد 5 صفحه 221
ميدهد او را از جائى كه گمان نميبرد و هر كه توكل كند بر خدا پس او كفايت كننده است او را همانا خدا باتمام رساننده است فرمان خود را بتحقيق قرار داده است خدا براى هر چيزى اندازه‌اى را
و زنانى كه نااميد شده‌اند از حيض از زنان شما اگر شك داشتيد پس عدّه آنان سه ماه است و زنانى كه حائض نشده‌اند و زنان حامله مدّتشان آنست كه وضع كنند حمل خودشان را و هر كس بترسد از خدا قرار ميدهد براى او انجام كارش را بآسانى‌
اين حكم خدا است فرو فرستاد آنرا بسوى شما و هر كس بترسد از خدا ميپوشاند از او بديهايش را و بزرگ ميدارد براى او مزد را.
تفسير
خداوند متعال در اينسوره شريفه خطاب به پيغمبر خود كه ولى امّت است فرموده براى بيان احكام طلاق دادن مردان زنان خود را باين تقريب كه چون خواستيد زنان خود را طلاق دهيد پس طلاق دهيد آنانرا در وقت پاك بودنشان از حيض چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه عدّه پاك بودن از حيض است و مسلّم است بر حسب روايات ائمه اطهار و اقوال علماء اماميّه كه بايد در آن پاكى مرد با زن نزديكى نكرده باشد و اين شرط صحّت طلاق است و بنابراين لام در لعدّتهنّ بمعناى فى است و محتمل است بمعناى اصلى خود باقى باشد و مراد آن باشد كه بگذاريد طلاق زنان را براى وقت عدّه آنها كه طهر است تا تكميل شود بآن طهر عدّه آنها كه سه طهر است چون بعد از طلاق عدّه زن بمعناى مدّت كناره گيرى او از مرد براى بيرون رفتن از تبعات ازدواج سابق خود و جواز ازدواج لاحق شروع ميشود و آن اقسام و احكام خاصّى دارد كه در كتب فقهيّه ذكر شده و خداوند فرموده كه شماره و ضبط نمائيد مدّت پاك بودن آنها را تا سه پاكى كه متخلّل بدو حيض باشد و پاكى اوّل كه طلاق در آن واقع شده از آن سه محسوب است و از خدا بترسيد و كم و زياد نكنيد مدّت آنرا بأغراض شخصى چون وضع اينعدّه براى ترتيب آثار آن از وجوب نفقه و كسوه بر زوج و جواز رجوع و حرمت ازدواج با غير بر زن و امثال اينها است و از آن جمله است آنچه خدا اينجا فرموده كه آنها را از خانه‌هاشان بيرون نكنيد و بايد آنها هم بيرون نروند از خانه‌هاشان‌
----
جلد 5 صفحه 222
مگر با اجازه شوهر ولى در صورتى كه اعمال ناشايسته قبيحى از آنها ظاهر شد از قبيل زنا و مساحقه با زنان و بد سرى و آزار اهل و اولاد مرد جائز است كه او را از خانه خود بيرون نمايد بر حسب روايات معتبره از ائمه اطهار آنچه ذكر شد حدود و موازين و مقرّرات و احكام الهيّه است كه نبايد از آن تعدّى و تجاوز شود و كسيكه تعدّى نمايد بخود ستم نموده كه مصالح دنيوى اين احكام از او فوت شده و بعذاب اخروى گرفتار گرديده است و اخيرا فرموده اى طلاق دهنده نميدانى تو شايد دو مرتبه خداوند محبّت آنزن مطلّقه را بدل تو بيندازد و بخواهى باو رجوع نمائى در عدّه يا بعد از انقضاء آن او را تزويج نمائى چنانچه مستفاد از روايات ائمه اطهار است و گفته‌اند اين دليل است بر وجوب تفريق بين طلقات ثلاث در سه طلاقه شدن زن و الا باز مرد ميتواند آنزن را بحباله نكاح خود در آورد و محتاج بمحلّل نيست و همچنين اگر بيك لفظ اراده سه طلاق كرده باشد مثلا بزن خود گفته باشد انت طالق ثلاثا كه از اهل سنّت قائل بآن شده‌اند اين طلاق رجعى است كه در آن مرد حق رجوع بزن دارد ماداميكه در عدّه است و زن در حكم زوجه است چنانچه فقهاء فرموده‌اند اگر چه بعيد نيست گفته شود در حقيقت زوجه است و تأثير طلاق در افتراق موقوف بتماميّت عدّه ميباشد و در مقابل آن طلاق بائن است كه مرد در آن حقّ رجوع ندارد مانند طلاق يائسه و صغيره و غير مدخوله و سه طلاقه و خلع و مبارات و تفاصيل اين اقسام و احكام آن موكول بكتب فقهيّه است و چون نزديك شد كه بپايان رسانند زنان مدّت عدّه خودشان را در اين طلاق يا بپايان رساندند در آخرين وقت عدّه يا قبل از آن بايد مرد تصميم خود را نسبت بزن اتّخاذ نمايد بآنكه رجوع نموده و بموازين شرعيّه از او نگهدارى كند يا صبر كند عدّه‌اش تمام شود و حقوق واجبه و مستحبّه او را بپردازد و بگذارد برود شوهر كند و واجب است دو نفر شاهد عادل را از مسلمانان گواه بر طلاق قرار دهد كه صيغه را بشنوند و در موقع لزوم آندو بايد اداء شهادت خود را بنمايند اين احكام و مقرّرات كه خداوند براى طلاق دادن مسلمانان زنان خودشان را وضع فرموده مواعظ و نصايحى است براى آنها كه عمل بآن در دنيا و عقبى براى آنان‌
----
جلد 5 صفحه 223
مفيد و موجب اجر است و كسيكه از خدا بترسد و از موازين شرعيّه در امور خود تجاوز ننمايد خدا او را از تمام مشكلات دنيا و شدائد آخرت و شبهات دينى بيرون ميآورد و روزى او را از جائيكه اميد بآن نداشته باشد ميرساند چنانچه در روايات معتبره از معصومين عليهم السلام ذكر شده و كسيكه توكّل بخدا نمايد در امور خود يعنى مأيوس از خلق و اميدوار بخدا باشد و راضى بقضاى او و تسليم امر او و واگذارد كار خود را باو نه به اين معنى كه دنبال كار نرود بلكه بايد برود ولى بداند كه جز خداوند كسى كار او را بخوبى بانجام نميرساند و چون چنين باشد خداوند تمام مهمّات او را كفايت كند چون خدا تمام ارادات خود را بپايان ميرساند و كسى نتواند از نفوذ اراده او بغايت مراد ممانعت نمايد بهيچ وجه و بهيچ قدر زيرا كه خداوند براى هر چيز و هر امر قدر و مقدارى قرار داده كه كم و زياد نخواهد شد و كوشش بنده براى تغيير آن مقدور و مؤثر نيست و چون خداوند حكم عدّه زنان آزادى را كه حيض مى‌بينند در سوره بقره بآيه شريفه و المطلّقات يتربّصن بأنفسهنّ ثلاثة قروء بيان فرموده بود و در اين سوره هم به بيانيكه گذشت اشاره بآنشده بود گفته‌اند بخواهش اصحاب بيان فرموده است حكم زنانى را كه حيض نمى‌بينند باين تقريب كه زنانى كه حيض نميبينند يا زنانى هستند كه قرشيّه‌اند و به شصت سال رسيده‌اند يا غير قرشيّه و به پنجاه سال رسيده‌اند يا هنوز بنه سال نرسيده‌اند كه عدّه ندارند و حال آنها معلوم است يا زنانى هستند كه بر حسب سنّ بايد حيض ببينند و نمى‌بينند و اينها دو دسته‌اند يا حيض آنها بند آمده و نااميد شده‌اند از آن ولى معلوم نيست براى كثرت سنّ است يا عارضه مزاجى و يا هنوز حيض نديده‌اند اگر چه از نه سال متجاوز شده‌اند ايندو دسته كه يكى بعنوان يأس و ارتياب معرّفى شده و ديگر بعنوان حيض نديدن هر دو بايد سه ماه هلالى بعد از طلاق عدّه نگهدارند و اين منافات ندارد با اشتراط صحّت طلاق بكناره‌گيرى مرد از آنزن سه ماه كه در كتب فقهيّه معنون است چون آن قبل از طلاق است و اين بعد از آن و اين عدّه است و آنرا تربّص ناميده‌اند و زنان آبستن عدّه آنها بوضع حملشان منقضى ميشود اگر بعد از طلاق و قبل از وضع حمل شوهر او نمرده باشد و الا بايد
----
جلد 5 صفحه 224
منتظر انقضاء عده وفات هم بشود چنانچه زن آبستن شوهر مرده هم بايد هر دو ملاحظه را بنمايد چون خداوند اينجا متعرّض عدّه طلاق است نه غير آن و انصاف آنستكه در ضمن تفسير نميتوان بيان اين احكام را نمود چون خصوصيّات و شرائط آن بقدرى است كه ذكرش از وظيفه مفسّر خارج است و هر كس تقوى و پرهيزكارى را شعار خود نمايد در كلّيه امور كه از آن جمله مراعات اين احكام است خداوند امور دنيا و آخرت او را آسان خواهد فرمود و اين مراعات كفّاره گناهانى كه احيانا از او سر زده خواهد شد بعلاوه اجر بزرگ او در آخرت است كه خداوند كاملا باو عنايت ميفرمايد و خداوند در اين آيات احكام خود را مؤكّد بأنواع تأكيدات بليغه فرموده و از آن جمله سه مرتبه امر بتقوى است با ذكر اثر خاصّى براى هر يك و اين كاشف از كمال اهتمام بامر فروج و حفظ انساب و مراعات عدالت در عشرت با زنان است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَإِذا بَلَغن‌َ أَجَلَهُن‌َّ فَأَمسِكُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ أَو فارِقُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ وَ أَشهِدُوا ذَوَي‌ عَدل‌ٍ مِنكُم‌ وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلّه‌ِ ذلِكُم‌ يُوعَظُ بِه‌ِ مَن‌ كان‌َ يُؤمِن‌ُ بِاللّه‌ِ وَ اليَوم‌ِ الآخِرِ وَ مَن‌ يَتَّق‌ِ اللّه‌َ يَجعَل‌ لَه‌ُ مَخرَجاً «2»
‌پس‌ زماني‌ ‌که‌ رسيد اجل‌ ‌آنها‌ ‌يعني‌ منقضي‌ شد مدت‌ عده‌ ‌پس‌ ‌اگر‌ ميخواهيد ‌آنها‌ ‌را‌ نگهداريد ‌يعني‌ بعقد جديد نكاح‌ كنيد بمعروف‌ ‌با‌ مهرباني‌ و مهريه مرضيه‌
جلد 17 - صفحه 53
‌او‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ميخواهيد مفارقت‌ كنيد آنهم‌ ‌با‌ زبان‌ خوش‌ و احسان‌ بانها ‌آنها‌ ‌را‌ رها كنيد و شاهد بگيريد دو نفر عادل‌ ‌از‌ اهل‌ ايمان‌ ‌هم‌ عقيده‌ ‌با‌ ‌شما‌ و اقامه‌ كنيد شهادت‌ ‌خود‌ ‌را‌ قربة ‌الي‌ اللّه‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند ‌شما‌ ‌را‌ موعظه‌ ميفرمايد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ايمان‌ بخدا و روز جزا داشته‌ ‌باشد‌ و كسي‌ ‌که‌ پرهيزگار ‌باشد‌ ‌از‌ مخالفت‌ اوامر الهي‌ خداوند قرار ميدهد ‌براي‌ ‌او‌ مخرج‌ ‌از‌ ‌هر‌ نوع‌ گرفتاري‌ و روزي‌ ميدهد ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ راهي‌ ‌که‌ گمان‌ نميكرد.
فَإِذا بَلَغن‌َ أَجَلَهُن‌َّ بعض‌ مفسرين‌ گفتند مراد قرب‌ أجل‌ ‌است‌ ‌که‌ هنوز منقضي‌ نشده‌ مدت‌ عده‌ ‌که‌ حق‌ رجوع‌ ‌براي‌ زوج‌ باقي‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌:
فَأَمسِكُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ رجوع‌ ‌است‌ زيرا ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ اختيار ‌با‌ زوجه‌ ‌است‌ زوج‌ حق‌ امساك‌ ندارد لكن‌ ‌اينکه‌ قول‌ ‌از‌ جهاتي‌ باطل‌ ‌است‌ زيرا ‌با‌:
أَو فارِقُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ نميسازد بلكه‌ مراد بعقد جديد ‌است‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ بلوغ‌ أجل‌ ‌با‌ رضاي‌ طرفين‌ ثانيا عقد كنند و مراد بمعروف‌ مهر جديد ‌است‌ ‌که‌ نگويد همان‌ مهر اولي‌ كافي‌ ‌است‌. و اما ‌در‌ رجوع‌ ‌در‌ ايام‌ عده‌ همان‌ مهر اولي‌ كافي‌ ‌است‌ زوجه‌ حق‌ مطالبه ‌ما زاد ‌از‌ ‌او‌ ‌را‌ ندارد و همچنين‌ كسوت‌ ‌که‌ ‌در‌ عقد جديد حق‌ مطالبه كسوت‌ دارد ‌آن‌ كسوت‌ ‌که‌ قبلا داده‌ ملك‌ زوجه‌ ‌شده‌ مربوط بزوج‌ نيست‌ بخلاف‌ رجوع‌، و مراد ‌از‌ (أَو فارِقُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ) ‌اينکه‌ ‌که‌ مهريه‌ ‌که‌ قرار دادند بالتمام‌ و كمال‌ بايد باو داد و كسوت‌ ‌که‌ باو داده‌ حق‌ مطالبه‌ ‌از‌ ‌او‌ ندارد بلكه‌ احسان‌ باو بكند و ‌با‌ زبان‌ خوش‌ و عذر خواهي‌ مفارقت‌ كند.
وَ أَشهِدُوا ذَوَي‌ عَدل‌ٍ مِنكُم‌ راجع‌ بطلاق‌ ‌است‌ ‌که‌ حضور عدلين‌ لازم‌ ‌است‌ و شرط ‌است‌ ‌حتي‌ سؤال‌ كردند ‌که‌: عدل‌ واحد و امرأتين‌ كافي‌ ‌است‌! فرمودند: ‌در‌ طلاق‌ شهادت‌ نساء اثر ندارد، و بعضي‌ گفتند: مراد ‌در‌ رجوع‌ و عقد جديد ‌است‌ قبل‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ و ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء، و امر استحبابي‌ ‌است‌ ‌براي‌ رفع‌ تهمت‌ و كلمه (منكم‌) ‌يعني‌ ‌از‌ مؤمنين‌ ‌غير‌ مؤمن‌ و ‌لو‌ ‌کان‌ عدلا ‌في‌ مذهبه‌ كفايت‌ نميكند بلكه‌ صدق‌ عادل‌ ‌بر‌ كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ ندارد مشكل‌ ‌است‌.
جلد 17 - صفحه 54
وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلّه‌ِ شهود ملاحظه طرفين‌ زوج‌ ‌ يا ‌ زوجه‌ ‌را‌ بواسطه‌ خويشاوندي‌ ‌ يا ‌ دوستي‌ نكنند و ‌بر‌ خلاف‌ واقع‌ شهادت‌ ندهند شهادت‌ ‌آنها‌ للّه‌ و ‌في‌ اللّه‌ و قربة ‌الي‌ اللّه‌ ‌بر‌ طبق‌ حق‌ و واقع‌ شهادت‌ دهند.
ذلِكُم‌ يُوعَظُ بِه‌ِ ‌اينکه‌ نحو متعظ ميشوند كساني‌ ‌که‌:
مَن‌ كان‌َ يُؤمِن‌ُ بِاللّه‌ِ وَ اليَوم‌ِ الآخِرِ زيرا كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ بخدا ندارد ‌به‌ هيچ‌ موعظه متعظ نميشود و كسي‌ ‌که‌ ايمان‌ بآخرت‌ ندارد ‌از‌ شهادت‌ دروغ‌ پروا ندارد.
وَ مَن‌ يَتَّق‌ِ اللّه‌َ يَجعَل‌ لَه‌ُ مَخرَجاً ‌در‌ هيچ‌ همي‌ و غمي‌ و بلائي‌ و مصيبتي‌ ‌در‌ نميماند و راه‌ نجات‌ خداوند ‌بر‌ ‌او‌ قرار ميدهد و ‌از‌ هموم‌ و غموم‌ بيرون‌ ميرود شرطش‌ تقواي‌ ‌از‌ مخالفت‌ امر الهي‌ و عمل‌ بدستورات‌ اوست‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 2)- یا سازش یا جدائی خدا پسندانه! در ادامه بحثهای مربوط به «طلاق» در این آیه به چند حکم دیگر اشاره می‌کند، نخست می‌فرماید: «و چون عدّه آنها سر آمد، آنها را بطرز شایسته‌ای نگه دارید یا بطرز شایسته‌ای از آنان جدا شوید» (فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف).
منظور از «بلغن اجلهنّ» (رسیدن به پایان مدت) رسیدن به اواخر مدت است. و گر نه رجوع کردن بعد از پایان عده جایز نیست مگر این که نگهداری آنها از طریق عقد جدید صورت گیرد.
همان گونه که زندگی مشترک باید روی اصول صحیح و طرز انسانی و شایسته باشد، جدائی نیز باید خالی از هر گونه جار و جنجال و دعوی و نزاع و بدگوئی و ناسزا و اجحاف و تضییع حقوق بوده باشد، چرا که ممکن است در آینده این زن و مرد بار دیگر به فکر تجدید زندگی مشترک بیفتند، ولی بدرفتاریهای هنگام جدائی چنان جوّ فکری آنها را تیره و تار ساخته که راه
ج5، ص213
بازگشت را به روی آنها می‌بندد، از سوی دیگر بالاخره هر دو مسلمانند و متعلق به یک جامعه، و جدائی توأم با مخاصمه و امور ناشایست نه تنها در خود آنها اثر می‌گذارد که در فامیل دو طرف هم اثرات زیانباری دارد، و گاه زمینه همکاریهای آنها را در آینده بکلی بر باد می‌دهد.
سپس به دومین حکم اشاره کرده، می‌افزاید: «و (هنگام طلاق و جدائی) دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید» (و اشهدوا ذوی عدل منکم). تا اگر در آینده اختلافی روی دهد، هیچ یک از طرفین، نتوانند واقعیتها را انکار کنند.
و در سومین دستور، وظیفه شهود را چنین بیان می‌کند: «و شهادت را برای خدا برپا دارید» (و اقیموا الشهادة لله).
مبادا تمایلی قلبی شما به یکی از دو طرف، مانع شهادت به حق باشد.
سپس به عنوان تأکید در باره تمام احکام گذشته می‌افزاید: «این چیزی است که مؤمنان به خدا و روز قیامت به آن اندرز داده می‌شوند»! (ذلکم یوعظ به من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر).
و از آنجا که گاهی مسائل مربوط به معیشت و زندگی آینده و یا گرفتاریهای دیگر خانوادگی سبب می‌شود که دو همسر به هنگام طلاق یا رجوع، و یا دو شاهد به هنگام شهادت دادن از جادّه حق و عدالت منحرف شوند در پایان آیه می‌فرماید:
«و هر کس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند خداوند برای او راه نجاتی قرار می‌دهد» و مشکلات زندگی او را حل می‌کند (و من یتق الله یجعل له مخرجا).
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>